|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RangiRangi - 27 فروردین ۱۳۹۷ ۰۹:۱۲ ب.ظ
(۲۷ فروردین ۱۳۹۷ ۰۸:۴۷ ب.ظ)The BesT نوشته شده توسط: سلام
همیشه که اول عروس میره گل بچینه؟!!!
توی شهر شما اول داماد میره گل بچینه؟
سلام
عه راست میگیدهااا
تا به حال دقت نکردم واقعیتش
طبیعتا باید اول از عروس بپرسن اول.. ولی این عاقد اول از دوماد پرسید.
کلا عاقدش یه جوری بود اعصاب و حوصلع نداشت.. میگفت اولش فیلم نگیرین من نمیخوام تو فیلم باشم! بعد که گفتین فیلم نباشه که نمیشه و ... کلا سرش رو پایین انداخته بود و یه بار هم بالا نیاورد سرشو .. بعد سه بار عروس هم هر بار خیلی بی حوصله فقط گفت عروس وکیلم؟
(۲۷ فروردین ۱۳۹۷ ۰۸:۵۶ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: حقیقتا برادر خیلی بهتره. آپشن های بیشتری به آدم میره. مخصوصا برادری که چند سال بزرگتر باشه. آپشن هایی مثل:
- زودتر میره سر کار در نتیجه برای آدم چیزای باحال میگیره.
- موقع دعوا میتونه کمک کنه. مخصوصا اگه تو یه مدرسه باشه با آدم، خیلی حال میده.
- فعالیت های مشترک میشه انجام داد. مثل ورزش.
اون بله ای که میگن که حاصل اون لحظه نیست. کلی قبلش فکر و تحقیق و ... شده. اون فقط تیر خلاصه.
آره خب اینو منم قبول دارم.. دو تا بچه دختر یا پسر باشند با هم راحت ترن
درسته قبلش کلی فکر و تحقیق شده ولی بازم لحظه سختیه..
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pioneer01 - 27 فروردین ۱۳۹۷ ۰۹:۵۵ ب.ظ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - The BesT - 27 فروردین ۱۳۹۷ ۱۰:۲۸ ب.ظ
(۲۷ فروردین ۱۳۹۷ ۰۹:۱۲ ب.ظ)RangiRangi نوشته شده توسط: کلا عاقدش یه جوری بود اعصاب و حوصلع نداشت.. میگفت اولش فیلم نگیرین من نمیخوام تو فیلم باشم! بعد که گفتین فیلم نباشه که نمیشه و ... کلا سرش رو پایین انداخته بود و یه بار هم بالا نیاورد سرشو .. بعد سه بار عروس هم هر بار خیلی بی حوصله فقط گفت عروس وکیلم؟
طفلک. ترسیده کسی تورش کنن لابد
جالبه برای عقد برادرم که بودیم یه عاقد باحالی بود. اگر منعش نمیکردن بلند میشد یه دلبری برای همه میکرد
چندبار گفت عروس وکیلم. دوماد وکیلم؟ عروس گلها را چیدی؟ عروس گلاب آوردی؟
دیگه بابام و پدر عروس یه چشم غرره بهش رفتن. سریع خطبه را خوند بابام از مجلس کردش بیرون
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - αɾια - ۲۷ فروردین ۱۳۹۷ ۱۰:۳۳ ب.ظ
یه شب دو شب نیست
که دنبالت میام تو کوچه ها..
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۷ فروردین ۱۳۹۷ ۱۰:۳۹ ب.ظ
(۲۷ فروردین ۱۳۹۷ ۰۸:۱۴ ب.ظ)RangiRangi نوشته شده توسط: عقد داییم چنان سوتی خفنی دادم که تا ابد تو فیلم ها ثبت شد ... یعنی اگه دوربین خودمونو آتیش بزنم دو تا دوربین فامیل عروس رو که نمیتونم : ))
حواسم یه جا دیگه بود موقع قند ساییدن و عاقد که گفت آیا وکیلم؟ یهو همه جا سکوت شد و دخترخالم که گوشه تور رو گرفته بود یه نگاهی بهم انداخت فکر کردم از عروس اینو میپرسن و عروس هم منتظره یکی یه چیزی بگه
با صدای خیلی بلند و ذوق و شوق خاصی گفتم عروس رفته گل بچینه! یهو مجلس رفت رو هوا.. فامیل عروس گفتند اول نوبت دوماده بره گل بچینه : ))
خیلی خجالت کشیدم از داییم .. درسته خودم هم خندم گرفته بود و به زور خندمو نگه داشتم ولی همش میگم نکنه داییم حرص میخوره الان میگه عقدمو خراب کرد این دختر؟ نکنه از فامیل عروس خجالت کشید و ..؟
خدااااااا ... اعصابم از دست خودم خورده... اون همه وقتِ به جا بود واسه سوتی دادن.. دقیقا تو لحظه عقد چرا سوتی دادم؟ :/
آخــــــــی یاد خودم افتادم
* چند روز دیگه اولین سالگرد عمومه... کسی که همیشه حواسش بهم بود... دلگرمیهاش الکی نبود، همیشه حمایتم کرد... پشتم محکم وامیستاد تا به خواستههام برسم... هر اتفاقی میفتاد اولین و آخرین نگاهم به عمو بود، یجور شونه محکم که هم پناه خستگی هام بود هم مشوق آرزوهام، هم تکیه گاه همیشگی و بی چون و چرای من با همهی کلهشقیها و اشتباهات و هدفهای عجیب و غریبم...
فکر نمیکنم توی دنیا هیچ عمویی پیدا بشه که مث عموی من هر روز صبح بهم پیام صبخیر بده... انقدر مهربون و صمیمی... تنها کسی که همهی حرفای دلمو میشنید، همهش رو... همیشه میگفت محبت همهچیز رو تغییر میده، همهچیز....
یه مدل خاصی صدام میکرد؛ توی این یه سال دلم برای اون مدل صدا کردنش تنگ شده...
من عمو رو بعد از سالها بیخبری، اتفاقی؛ خیلی اتفاقی پیدا کردم؛ اولش که مطمئن نبودم عمو باشه، و وقتی مطمئن شدم خودشه فهمیدم خدا اون موقع خیلی هوامو داشت... عمو رو آورد گذاشت جلوی من...
نمیدونم این متن چرا یهو منو پرت کرد وسط خاطرهها... این یه سال بدون عمو خیلی تغییر کردم، همچی تغییر کرده، تازه میفهمم اون که میگفت یه حرفهایی هست از جنس نگفتن یعنی چی...
قدر آدمای خوب زندگیتونو بدونید....
دلم خیلی براش تنگ شده... ممنون میشم برای شادی روح عمو یه فاتحه بخونید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 27 فروردین ۱۳۹۷ ۱۰:۴۵ ب.ظ
(۲۷ فروردین ۱۳۹۷ ۱۰:۳۹ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: آخــــــــی یاد خودم افتادم
* چند روز دیگه اولین سالگرد عمومه... کسی که همیشه حواسش بهم بود... دلگرمیهاش الکی نبود، همیشه حمایتم کرد... پشتم محکم وامیستاد تا به خواستههام برسم... هر اتفاقی میفتاد اولین و آخرین نگاهم به عمو بود، یجور شونه محکم که هم پناه خستگی هام بود هم مشوق آرزوهام، هم تکیه گاه همیشگی و بی چون و چرای من با همهی کلهشقیها و اشتباهات و هدفهای عجیب و غریبم...
فکر نمیکنم توی دنیا هیچ عمویی پیدا بشه که مث عموی من هر روز صبح بهم پیام صبخیر بده... انقدر مهربون و صمیمی... تنها کسی که همهی حرفای دلمو میشنید، همهش رو... همیشه میگفت محبت همهچیز رو تغییر میده، همهچیز....
یه مدل خاصی صدام میکرد؛ توی این یه سال دلم برای اون مدل صدا کردنش تنگ شده...
من عمو رو بعد از سالها بیخبری، اتفاقی؛ خیلی اتفاقی پیدا کردم؛ اولش که مطمئن نبودم عمو باشه، و وقتی مطمئن شدم خودشه فهمیدم خدا اون موقع خیلی هوامو داشت... عمو رو آورد گذاشت جلوی من...
نمیدونم این متن چرا یهو منو پرت کرد وسط خاطرهها... این یه سال بدون عمو خیلی تغییر کردم، همچی تغییر کرده، تازه میفهمم اون که میگفت یه حرفهایی هست از جنس نگفتن یعنی چی...
قدر آدمای خوب زندگیتونو بدونید....
دلم خیلی براش تنگ شده... ممنون میشم برای شادی روح عمو یه فاتحه بخونید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
منم عموم رو خیلی دوست دارم
دختر عموم رو هم همینطور.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 27 فروردین ۱۳۹۷ ۱۰:۵۵ ب.ظ
چقدر به خودم افتخار میکنم در این لحظه
اینقدری که من پول هدر میدم، هیشکی هدر نداده تا الان
بریم زن بگیریم شاید درست بشه این وضعیت
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RangiRangi - 28 فروردین ۱۳۹۷ ۱۲:۰۴ ق.ظ
(۲۷ فروردین ۱۳۹۷ ۱۰:۲۸ ب.ظ)The BesT نوشته شده توسط: طفلک. ترسیده کسی تورش کنن لابد
جالبه برای عقد برادرم که بودیم یه عاقد باحالی بود. اگر منعش نمیکردن بلند میشد یه دلبری برای همه میکرد
چندبار گفت عروس وکیلم. دوماد وکیلم؟ عروس گلها را چیدی؟ عروس گلاب آوردی؟
دیگه بابام و پدر عروس یه چشم غرره بهش رفتن. سریع خطبه را خوند بابام از مجلس کردش بیرون
شاید عاقد به این بی حوصلگی و اعصاب خوردکن ندیده بودم به خدا
وای خوش به حال شما .. چه عاقد خوش اخلاقی
کاش پدر شما و پدر عروس میذاشتن بلند شه دلبری کنه و یه کلیپ تاریخی ازش میساختین
شوخی میکنمااا
انصافا خدا خیرش بده اولین لحظات زندگی مشترک دو نفر رو با انرژی مثبت و شادی و خنده شروع کرده برعکس عاقد بی اعصاب ما .. انقدر بداخلاق بود که عروسمون موقع امضا کردن سند ازدواج دست و پاش رو گم کرده بود
(۲۷ فروردین ۱۳۹۷ ۱۰:۳۹ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: آخــــــــی یاد خودم افتادم
* چند روز دیگه اولین سالگرد عمومه... کسی که همیشه حواسش بهم بود...
تو هم از این سوتی ها دادی یا تو عقد خودت سوتی دادن؟
+
یه سال شد؟
انگار دیروز بود ازت پرسیدم چرا تو پروفایلت این عکس رو گذاشتی؟
چقدر خوبه یه همچین عمویی داری.. که همیشه دوستت داره.. که همیشه حمایتت کرده.. که همیشه تکیه گاهته..
مطمئن باش این یه سال از اون بالا تو رو میدیدن و هر صبح بهت صبح بخیر گفتن ..
روحشون شاد.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 28 فروردین ۱۳۹۷ ۰۱:۳۹ ق.ظ
و بازم بحث داغ ازدباج
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 28 فروردین ۱۳۹۷ ۰۳:۰۸ ب.ظ
......
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Amir V - 28 فروردین ۱۳۹۷ ۰۵:۱۰ ب.ظ
(۲۸ فروردین ۱۳۹۷ ۰۳:۰۸ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: ......
چیه؟ نکنه home sick شدی به این زودی
یه سر بیا اینجا هر موقع بیکار بودی ببرمت جاهای خوب خوب
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - αɾια - ۲۸ فروردین ۱۳۹۷ ۰۵:۲۳ ب.ظ
ولی ضایعتر از آپدیت واتس آپ ک پیامتُ پاک میکنی واسه طرف مقابل مینویسه این زد پیامشُ پاک کرد آپدیت ندیدم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 28 فروردین ۱۳۹۷ ۰۵:۵۹ ب.ظ
(۲۸ فروردین ۱۳۹۷ ۰۵:۱۰ ب.ظ)Amir V نوشته شده توسط: (28 فروردین ۱۳۹۷ ۰۳:۰۸ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: ......
چیه؟ نکنه home sick شدی به این زودی
یه سر بیا اینجا هر موقع بیکار بودی ببرمت جاهای خوب خوب
نه نه قضیه اش یه چیز دیگه بود.
راستی قبل از سه نقطه هم رویت شد.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nlp@2015 - 28 فروردین ۱۳۹۷ ۰۶:۳۰ ب.ظ
ما که داریم میریم سمت سروش
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 28 فروردین ۱۳۹۷ ۱۰:۴۵ ب.ظ
(۲۸ فروردین ۱۳۹۷ ۰۶:۳۰ ب.ظ)nlp@2015 نوشته شده توسط: ما که داریم میریم سمت سروش
الکی میگی
|