|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - simorghsimorgh - 24 تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۱۸ ق.ظ
راستی چرا بعضی از تاپیک ها قسمتی واسه "تأیید می کنم" یا "رد می نمایم" با علامت دست با رنگ های سبز و قرمز کنار ارسال ها ندارن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 24 تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۳۹ ق.ظ
(۲۴ تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۱۸ ق.ظ)simorghsimorgh نوشته شده توسط: راستی چرا بعضی از تاپیک ها قسمتی واسه "تأیید می کنم" یا "رد می نمایم" با علامت دست با رنگ های سبز و قرمز کنار ارسال ها ندارن
چون یه زمانی بعضی از اعضا الکی برای موضوع های هرچند شخصی منفی میدادن که خیلی بی ربط بود و اینجوری یه موضوع خیلی پیش پا افتاده میومد تو صفحه اول به عنوان موضوع جنجالی قرار میگرفت ، آقای دکتر هم واسه اینکه از این کار جلوگیری بکنه ، منفی مثبت هارو از بعضی از تاپیک ها حذف کرد ، تا نه این مشکل پیش بیاد و نه افراد تازه وارد برداشت دیگه ای بکنن
تا جاییکه من میدونم دلیلش این بود.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - simorghsimorgh - 24 تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۱۶ ب.ظ
(۲۴ تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۳۹ ق.ظ)Eternal نوشته شده توسط: (24 تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۱۸ ق.ظ)simorghsimorgh نوشته شده توسط: راستی چرا بعضی از تاپیک ها قسمتی واسه "تأیید می کنم" یا "رد می نمایم" با علامت دست با رنگ های سبز و قرمز کنار ارسال ها ندارن
چون یه زمانی بعضی از اعضا الکی برای موضوع های هرچند شخصی منفی میدادن که خیلی بی ربط بود و اینجوری یه موضوع خیلی پیش پا افتاده میومد تو صفحه اول به عنوان موضوع جنجالی قرار میگرفت ، آقای دکتر هم واسه اینکه از این کار جلوگیری بکنه ، منفی مثبت هارو از بعضی از تاپیک ها حذف کرد ، تا نه این مشکل پیش بیاد و نه افراد تازه وارد برداشت دیگه ای بکنن
تا جاییکه من میدونم دلیلش این بود.
آره خب منم با خودم گفتم شاید دلیلش این باشه ولی چند نمونه رو بررسی کردم به معیار حذف منفی و مثبت از بعضی تاپیک ها پی نبردم که مثلا کدوم تاپیک باید مثبت و منفی داشته باشه ، کدوم یکی نباید داشته باشه
.
.
.
یه سؤال دیگه
این تاپیک
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
رو خودم ایجاد کردم با عنوان "می خواهم سورس سیستم عامل را دستکاری کنم !"
اگر یه نگاه بهش بندازین ، می بینید که مثبت و منفی نداره ولی توی انجمن
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یعنی "سؤالات و موضوعات عملی کامپیوتری" اگر جلوی همین تاپیک رو نگاه کنید ، ۷ تا مثبت خورده.
یعنی به نظرتون قبلا مثبت و منفی داشته حالا برداشته شده ؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 24 تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۲۶ ب.ظ
(۲۴ تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۱۶ ب.ظ)simorghsimorgh نوشته شده توسط: یه سؤال دیگه
این تاپیک
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
رو خودم ایجاد کردم با عنوان "می خواهم سورس سیستم عامل را دستکاری کنم !"
اگر یه نگاه بهش بندازین ، می بینید که مثبت و منفی نداره ولی توی انجمن
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یعنی "سؤالات و موضوعات عملی کامپیوتری" اگر جلوی همین تاپیک رو نگاه کنید ، ۷ تا مثبت خورده.
یعنی به نظرتون قبلا مثبت و منفی داشته حالا برداشته شده ؟
به خاطر اینه که شما از اول سوالتون در بخش اشتباهی ایجاد کرده بودید و اون انجمن امکان اعتبار دهی داشت و این اعتبارات به پست های مختلف تاپیکتون در همون انجمن داده شده. بعد از انتقال تاپیک به بخش سوالات عملی که امکان اعتبار دهی نداره عملا دکمه های اعتبار پنهان اما اعتبار قبلی اختصاص یافته به پست های تاپیکتون قاعدتا باقی مانده و نمایش داده میشه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - simorghsimorgh - 24 تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۴۶ ب.ظ
(۲۴ تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۲۶ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط: به خاطر اینه که شما از اول سوالتون در بخش اشتباهی ایجاد کرده بودید و اون انجمن امکان اعتبار دهی داشت و این اعتبارات به پست های مختلف تاپیکتون در همون انجمن داده شده. بعد از انتقال تاپیک به بخش سوالات عملی که امکان اعتبار دهی نداره عملا دکمه های اعتبار پنهان اما اعتبار قبلی اختصاص یافته به تاپیکتون باقی مانده و نمایش داده میشه.
بسیار خوب ، پس این اعتبار دهی انجمنیه ... یعنی تمام تاپیک های یه انجمن خاص ، اعتبار دهی دارن و همین طور تمام تاپیک های یه انجمن دیگه اعتبار دهی ندارن
تقصیر از تاپیک هایی بود که اشتباهی در یک انجمن نامربوط ایجاد شده بودن ( و پس از گرفتن مثبت و منفی ، منتقل شده بودن به یه انجمن دیگه بدون امکان اعتبار دهی ) که منو به شک انداختن
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 24 تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۵۴ ب.ظ
چه غم دارد زخاموشی درون شعله پروردم
که صد خورشید آتش گیرد از خاکستر سردم
به بادم دادی وشادی بیا ای شب تماشا کن
که دشت آسمان دریای آتش گشته از گردم
شرار انگیز و طوفانی هوایی در من افتادست
که همچون حلقه آتش درین گرداب میگردم
به شوق لعل جان بخشی که درمان جهان با اوست
چه طوفان میکند این موج خون در جان پر دردم
در آن شب های طوفانی که عالم زیر رو میشد
نهانی شب چراغ عشق را در سینه پروردم
برآر ای بذز پنهانی سر از خواب زمستانی
که از هر ذره دل آفتابی بر تو گستردم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - simorghsimorgh - 24 تیر ۱۳۹۲ ۰۱:۲۴ ب.ظ
یادش بخیر خاطرات دوران دبستان
صبح از خواب بیدار می شدم که برم مدرسه ، قبل از اینکه از خونه برم بیرون همیشه موش و گربه رو نگاه می کردم
هنوزم یادمه ساعت از شش و نیم چند دقیقه رد که می شد موقع پخش موش و گربه بود و ما هم ساعت هفت باید سر صف می بودیم
.
.
.
قبل از اون مجری تلویزیون یه خورده صحبت می کرد که خب بچه های خوب الان کارتون تام و جری آماده ی پخشه و ازین حرفا
همچین مشتاق دیدن کارتون بودیم که اگر یه دقیقه عقربه ی ساعت اون ورتر می رفت ، بی تابی می کردیم که زود باش دیگه دیرمون شد ... یعنی حتما باید این کارتونو می دیدیم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nina69 - 24 تیر ۱۳۹۲ ۰۲:۲۲ ب.ظ
خوشبخت اگر خـــــــــــار بکــــــارد
از بخت خوشش لاله و ریحان بدر آید
بدبخت اگر مسجدی از آینه سازد
یا سقف فرو ریزد و یا قبله کج آید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sun-shine - 24 تیر ۱۳۹۲ ۰۶:۳۲ ب.ظ
روز دوم ماه رمضان برا یه کاری رفتم بیرون. ظهر که شد برادرم اومد دنبالم. وقتی سوار ماشین شدم یه پاکت نون تازه روی صندلی بود که بوش همه ماشینو گرفته بود. منم با یه دستم در ماشینو بستمو و با دسته دیگم در پاکتو باز کردم. خلاصه شروع کردم به خوردن، حالا نخور کی بخور. چند تا لقمه که خوردم پیش خودم گفتم اگه خیلی نون بخورم سیر میشم نمی تونم ناهار بخورم. لقمه آخرو گذاشتم توی دهنم و از مامانم پرسیدم ناهار چی داریم؟ بابام از صندلی جلو برگشت و گفت مگه روزه نیستی؟؟؟
تازه فهمیدم ای داد بی داد، روزه بودم. به مامانم گفتم آخه چرا نمیگی روزه ام؟ حالا نگو مامانم ازم پرسیده بود که چرا نون میخوری منم جواب داده بودم که گشنمه ، ولی از بس چشام نونا رو گرفته بود اصلن متوجه نشدم. مامانمم فکر کرده بود که دیگه نمی تونم روزه امو ادامه بدم. هیچی دیگه من اون روز با چند لقمه نون توی ظهر، روزه امو کامل کردم. البته من توی این مورد سابقه دارم.
نتیجه اخلاقی: اگه من طمع نمی کردم و به همون نون خالی قانع بودم، هم سیر شده بودم و هم روزه ام قبول بود.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - simorghsimorgh - 24 تیر ۱۳۹۲ ۰۹:۱۵ ب.ظ
یادمان باشد که :
انسان های موفق ، از انسان های ناموفق اشتباهات بیشتری داشته اند چونکه تجربیات بیشتری نیز کسب کرده اند.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - x86 - 24 تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۰۸ ب.ظ
دل ز دستم رفت و جان هم، بی دل و جان چون کنم
سرّ عشقم آشکارا گشت، پنهان چون کنم
هر کسم گوید که درمانی کن آخر درد را
چون به دردم دائما مشغول، درمان چون کنم
چون خروشم بشنود هر بی خبر، گوید خموش
میتپد دل در برم، میسوزدم جان چون کنم
نه ز ایمانم نشانی نه ز کفرم رونقی
در میان این و آن درمانده حیران چون کنم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MosayebG - 24 تیر ۱۳۹۲ ۱۱:۲۳ ب.ظ
گر به همه عمر خویش با تو برارم دمی
حاصل عمر آن دم است باقی ایام رفت... هییییییی امان از این زمان
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - The BesT - 25 تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۲۵ ق.ظ
حدود ۲۰دقیقه پیش یه سوسک کشتم و یه دستمال کاغذی گذاشتم روش تا یادم باشه سوسکه را بردارم بندازم سطل آشغال
الان رفتم سراغ دستمال کاغذی... سوسکه نیستش
تمام وجودم را وحشت گرفته
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - simorghsimorgh - 25 تیر ۱۳۹۲ ۰۹:۱۵ ق.ظ
مانشت چقدر خلوته ... به قول معروف مرغی پر نمیزنه
صفحه اول رو نگاه کردم تعداد کاربرای آنلاین رو نوشته ۱۹ تا عضو و ۴۲ مهمان در ۱۵ ذقیقه گذشته
.
.
.
ای بابا کجا رفتین شماها ؟ بیاین از مهمونا پذیرایی کنیم ... ما ۱۹ نفر از پسشون برنمیایم تعدادشون خیلی از ما بیشتره
.
.
.
راستی یادم رفته بود ، ماه رمضونه پذیرایی لازم نیست ... خب الحمدلله خیالم راحت شد !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 25 تیر ۱۳۹۲ ۰۹:۱۷ ق.ظ
شجاعت بچه ها مثال زدنی هست
|