"اعترافات خنده دار"
اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواس یه جوری داداش کوچیکمو سر به نیس کنم! رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونس چه فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن به خوردن یهو گریهام گرفت! با چشای خیس تا ته غذامو خوردم که همه با هم بمیریم!!!!!!!
----------------------------------------------------------
اعتراف میکنم بچه که بودم با دختر و پسر خاله هام لباس کهنه میپوشیدیم میرفتیم گدایی با درامدش بستنی میگرفتیم که همسایمون مارو لو داد و کتک خوردیم!!
----------------------------------------------------------
اعتراف میکنم به عنوان یه مهندس میخواستم دیوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زیر جایی که میخوام سوراخ کنم سیم برق رد شده باشه، واسه اینکه برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم، تازه وقتی دیدم دریل کار نمیکنه کلی غصه خوردم که دریل سوخت !!
-----------------------------------------------------------
اعتراف میکنم بچه که بودم..جو گیر بودم نماز بخونم....بعد مهرم می گذاشتم رو به قبله وایمستادم شروع میکردم به نماز خوندن...اما جای سورهها شعر کلاه قرمزیو می خوندم....>>>آقای راننده...آقای راننده...یالا بزن توو دنده..
"نسخه جدید وصیت لقمان به پسرش"
*پسرم! سخت ترین کار عالم محکوم کردن یک احمق است. خون خودت را کثیف نکن*
*پسرم! با کسی که شکمش را بیشتر از کتاب هایش دوست دارد، دوستی مکن*
*هان ای پسر! در پیاده رو که راه می روی، از کنار برو. ملت می خواهند از کنارت رد شوند*
*پسرم! در خیابان که راه می روی، کیفت را سمت جوی آب بگیر، زیرا کیف قاپ زیاد شده*
*پسرم! وقتی در تاکسی کنار یک خانم می نشینی، جمع و جور بنشین تا آن بیچاره احساس ناراحتی نکند*
*پسرم! موقع رانندگی خودت را جای کسی بگذار که دارد از خط عابر پیاده رد می شود حق تقدم را نگهدار*
*پسرم! اگر کسانی از سر نادانی به تو خندیدند، تو برای شفایشان گریه کن*
*پسرم! در تاکسی با تلفن همراه بلندبلند صحبت نکن*
*پسرم! هیچ گاه دنبال به کرسی نشاندن حرفت مباش و همه جا سر هر صحبتی را بازمکن. بگذار تو را نادان بدانند*
*پسرم! اگر هواپیمای ایران ایر سوار شدی آیت الکرسی بخوان، سه بار موقع بلند شدن و سه بار موقع نشستن*
*پسرم! اساتید را محترم بشمار! اگر توانستی دستشان را ببوس اگر نه ،خود دانی*
*پسرم! در ضمن، به هر کسی بی خودی لقب “استاد” عنایت مکن. مشک آن است که ببوید نه آنکه عطار بگوید*
*پسرم! مطالعات خود را محدود به کتابهای مذهبی نکن، کتابهای نویسندگان غربی را نیز بخوان و آنها را کافر مپندار*
*فرزندم! اگر کتاب یا فیلمی رد صلاحیت شد، حتما آنرا بخوان یا نگاه کن زیرا حتما نکته ای انسانی در آن نهفته است.*
*فرزندم! اینقدر SMS بازی نکن، با اینکار فقط درآمد مخابرات را زیاد می کنی*
*پسرم! راه تو را می خواند. اما تو باور مکن*
*پسرم! دانشگاه کسی را آدم نمی کند. علم را از دانشگاه بیاموز، ادب را از مادرت*
*هان ای پسر! اگر دکتر یا مهندس شدی موقع معرفی خود، از این پیشوندها قبل از اسم خود استفاده نکن، زیرا آن نشانه کمبود شخصیت توست*
*پسرم! می دانم الان داری حسرت دیدار مرا می خوری. یالله بلند شو دست مادرت را ببوس بعد بیا بقیه وصیت را بخوان*
*هان ای پسر! خواستی در مملکت خودمان درس بخوانی بخوان. خواستی فرنگ بروی برو. اما اگر ماندی از فرنگ بد نگو، اگر رفتی از مملکتت*