چرا رفتی ؟! چرا من بیقرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست
ندیدی جانم از غم ناشکیباست
چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
خیالت گر چه عمری یار من بود
امیدت گر چه در پندار من بود
بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساقرم ده
چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
*********
چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست
ندیدی جانم از غم ناشکیباست
چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
دل دیوانه را دیوانه تر کن
مرا از هر دو عالم بی خبر کن
بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساقرم ده
چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم
به سر سودای آغوش تو دارم
توی عید رفته بودیم یه رستوران بالای کوه های سرو لات (مازندران) جای قشنگی بود جنگل دره آسمون آبی اما یه اتفاق بد افتاد من از پله ها افتادم و جفت پاهام پیچ خورد و تاندوم پاهام پاره شد و ۱۰ دقیقه بیهوش بودم می دونید وقتی بیهوش بودم چی شد؟حس کردم از پاهام جدا شدم آروم آروم رفتم بالا مثل پرواز بود بین درختا تو جنگل پرواز کردم سبک و شاد بودم مثل یه پرنده !!!! دلم نمی خواست بیام پایین خیلی لذت بخش بود ولی یهو برگشتم سریع و کوبنده واین اولین باری نیست که روحم از بدنم خارج میشه هر بار حس خوبی بهم میده این رو اینجا گفتم که اگه این اتفاق واستون افتاد فقط لذت ببرین من که الان هم خیلی خوشحالم الان ۳ هفته است پاهام بسته است ولی پرواز خوبی داشتم
شنیدم بعضی از آدم ها می تونستن به طور ارادی و موقت روحشون رو خارج کنن واقعا حس خوبیه باور کنین !!! چند بار تجربه کردم ولی ارادی نبوده از توی خواب اینجوری شدم