خیلی بهش فکر کردم. هممون اخلاق و عادتهایی داریم که دوسشون نداریم و خیلی دوست داریم تغییرشون بدیم. اما تنبلی و شرایط مانع میشه.
خودِ من زود عصبی و ناراحت میشم. گاهی صدام بالا میره. میخوام تلاش کنم تا عید خشمم رو کنترل کنم و به اکثر چیزهایی که باعث اعصاب خوردیم میشه بیتوجهی کنم و جواب ندم. کنترل بیشتری روی رفتارم و به خصوص حرف زدنم داشته باشم. روابطم رو با اطرافیانم کنترل کنم.
میدونم تو ۲۳ سالگی خیلی سخته تغییر رفتار اما شدنیه. مخصوصا که از شنبه هم شروع نکردم
110 روز فرصت هست از الان
خیلی فکر خوبیه..
منم یکی از مشکلاتم اینه که خیلی واسه اطرافیانم وقت میذارم..میخوام کمتر کنم ابن کارو
من خشمگین هستم و عصبی
و اینکه استرسم زیاده
خیلی از روابطمم به همین خاطر از دست دادم
_________
توی رانندگی خیلی سریع حرکت میکنم انگار دنبالمن
_________
خلاصه آرام نیستم و خیلی میخوام روی اینا کار کنم
_________
تن صدامم بلنده خیلی
--------------
دیگه نمیخوام اگر وارد رابطه ای بشم چه برای ازدواج و چه برای رفاقت از دستش بدم
----------
نزدیک سن ازدواجم هست.۳۵ سالگی دوس دارم بچه هم داشته باشم
--------
سلام
کار جالبی هست...
ولی به علامت سوال توی ذهنم ایجاد شده که شما اون چیزایی که نمیخواین رو دارید میگید یعنی توی این تاپیک فقط قراره گفته بشه من اینو نمیخوام همین؟
به طور دقیق تر اینکه الان که اینا رو گفتید باعث میشه مصمم تر ادامه بدید و ترکش کنید؟
راستش من دلم میخواد یه آرامشی رو در خودم بوجود بیارم...از جنس آدم هایی باشم که وقتی کنارشون هستی یا کاراشون رو میبنی یه جور آرامشی دارن که قشنگ این آرامش رو حس میکنی...
برای بدست آوردن این آرامشی که میخوام فکر میکنم در مرحله اول باید کمال پرستی خودم رو درمان کنم اما واقعا نمیدونم چطوری باید اینکارو کنم.
(16 آذر 1397 10:05 ب.ظ)elect نوشته شده توسط: [ -> ]این هفته نسبتن موفقق بودم ب جز ی دفش ک از دسم دررفت
دقت کرردم کمال گراییی مشکل منم هس اما بمونه برا فاز بعد
دوست خوبم، تبریک میگم بهت
ولی به چیزی کمال گرایی با کمال پرستی فرق داره..البته خودم تازه فهمیدم..
اگر فقط میل به بالارفتن داری این میشه کمال گرا و این یه چیز مثبت هست و حتی توصیه میشه که پدر و مادر این میل رو در وجود فرزندانشون بکارن و این قطعا یه حسن هست ...اما کمال پرستی این میل رو داره با این تفاوت که یه وسواس و دقتی رو داری که زیاد از حد هست و تازه نگاه میکنی ببینی بقیه چطور کاریو انجام میدن و با خودت میگی من باید به بهترین وجه ممکن انجامش بدم... و وقتی اونجور که میخوای نمیشه دیگه واویلاااا
خوشبختی یعنی نظم در مغز...
دکتر هلاکویی
پ.ن: همین خودش یه دنیا حرف هست..
(10 آذر 1397 11:53 ق.ظ)Milad_Hosseini نوشته شده توسط: [ -> ]منم یکی از مشکلاتم اینه که خیلی واسه اطرافیانم وقت میذارم..میخوام کمتر کنم ابن کارو
واقعا نتونستم کاری بکنم واسه این اخلاقِ خودم...نمیدونم واقعا چرا..شاید دست خودم نبوده، شاید دیگران خیلی از من انتظار دارن، شاید خودم اینجوری بزرگ شدم و عادت کردم و خیلی چیزای دیگه...شاید واقعا میتونم تاثیر بزارم روی دیگران و مشکلی از مشکلاتشون کم کنم..
ولی خب خیلی موفق نبودم توی این چالش تا به الان، متاسفانه
راهکار هم بدید خشنود میشیم..
یه سری چیزاش دست خودم نیست و نبود واقعا...
مثلا جمعه هفته قبل، ساعت هشت، نه صبح، یکی از بهترین دوستام زنگ زد، گفتم سلام، خوبی؟؟ گفت سلام، نه، بعدش یهو شروع کرد گریه کردن..مثل ابربهار گریه کرد...سه روز پیاپی فقط باهام صحبت کردیم..تا الان که خدا رو شکر حالش اینقده خوب شد...
این کلمه ها که هیچ حسی انتقال نمیدن لعنتی...
شاید شما بخندین وقتی دارین اینا رو میخونین، ولی من دارم واقعا بالا میارم وقتی فکر میکنم اون یکی دو روز که چطور گذشت و اون کسی رو من میشناختم، چی بود، چی شد و اینکه آدم ها چقدر دغدغه های جالبی میتونن داشته باشن توی زندگیشون...
آخرش فک کنم باید واسه یه مدت طولانی ای گوشیم رو خاموش کنم..
بهترین راهکار همینه به نظر خودم
یکی از مشکلات من اینه که وقتی میرم خونه همه رو با کمربند میزنم. باید سعی کنم تا عید درستش کنم. از این به بعد میخوام با چوب گیلاس بزنمشون.
(03 دى 1397 12:38 ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]نه اون فایده نداره. از زندگی میفتم. ولی از داغ کردن با سیخ کباب هم میشه استفاده کرد.
وااای نگید
اصن با همون چوب گیلاس بزنیدشون.