سلام به همه دوستان. با خودم گفتم بد نیس که اینجا بیایم و لغاتی رو که میشه به صورت تصویری یاد گرفت رو بذاریم. امیدوارم بتونم این جا تعداد لغات زیادی رو بذارم . دوستان هم اگه همراهی کنن که خیلی خوب میشه. من اولی رو میذارم . اول سعی کنید با توجه به تصویر معنی کلمه رو حدس بزنید. بعد به معنای فارسی نگاه کنین
compromise:
به معنای حل و فصل کردن ، مصالحه کردن ، سازش کردن
conform :
به معنای مطابقت داشتنن (مطابقت با استاندارد)
compose :
به معنای ساختن ، درست کردن و یا سرودن شعر (compose a poetry)
convention :
به معنای گردهمایی ، مجمع ، ....
distinguish :
به معنای تشخیص دادن ، تمیز دادن ، مشهور شدن (قابل متمایز شدن از دیگران)
concentrate :
به معنای تمرکز حواس داشتن ، حواس خود را جمع کردن ، give attention to something
Isolate :
The group decided to Isolate gregory from them, so they put him on an island, all alone.
به معنای جدا کردن، سوا کردن، مجزا کردن ، و در بحث روانشناسی میگن منزوی :
an isolated Girl
به معنای دختر منزوی
conceal :
دومی داره چه کار میکنه به نظرتون ؟
بله درست حدس زدین . بازی دوران کودکی قایموشک ، یا همون hide and seek
به معنای مخفی کردن
conceal = hide = cover = mask
و متضاد با
reveal = uncover
CONCERN
نگرانی، مسئله، مربوط بودن به، اهمیت داشتن
*********************************
INCURRED
دچار شده، گرفتار شده، متحمل
Ex : costs incurred
Postpone :
یه روز جلو اداره Post یه گیاه Pone بزرگ سبز شد که باعث شد رسوندن نامه ها به صاحبشون
به تاخیر بیافته !!!!!
به معنای به تاخیر انداختن
مترادف با : delay ، put off، defer
abolish :
حتماً زبان english یا fingilish رو شنیدین . یه روز abol (همون abolfazl) یه زبان اختراع کرد اسمشو گذاشت abolish اما چون ساختگی بود دوام نیاورد و
منسوخ شد !!!!!
به معنای منسوخ شدن ، حذف شدن
مترادف با کلمات : eliminate , stop , put and end to
MOTIVATION
چیزی هست که هممون برا امتحان ارشد داریمش!!!
انگیزه، محرک
********************************
CONTROVERSY
مباحثه، مشاجره
i recalled some controversy over this meeting.
astonish , astound
هر دو به یک معنا هستند . astonish یا به عبارتی astonis یعنی هم است (هست) و هم نیس !!! خیلی
عجیب و متحیر کننده هست مگه نه ؟
مترادف با کلمات : surprize ، shock , amaze
inspect
1 فیلم بود قدیما ، یه کاراگاه اصفهونی ؟؟؟ جل معماهاش همیشه با 1 عکس بود یا همون پیکچر !!!!
همش میگفت : اینِس پکت؟ یعنی پکت که میگن همینه ؟؟؟؟!!!!!! حالا پکت یعنی همون پیکچره!!
(خلاقیت در حد بنز که چه عرض کنم اینجا در حد بوگاتی از خودم خلاقیت خرج کرم !!!!!
)
به معنای بررسی کردن ، تفتیش کردن ،
مترادف با : explore , investigate , look over , examine
accomplish
این کلمه انگار از 3 تا کلمه دیگه گرفته شده !!! عجیبه
achieve ,
complete, fin
ish
که این 3 کلمه مترادف های accomplish هستن. به معنای کامل کردن ، انجام دادن ،
چند لغت و چند جمله :
surrender :
تصور من : فکر کن ۱ رنده بزرگ اینجا هست که قراره تو رو رنده کنن!!!! اونم ۳ بار !!! se rende ؟؟؟
تسلیم نمیشدی ؟ ؟
به معنای تسلیم شدن . پذیرفتن شکست مترادف با : give up , accept defeat
tempt
به معنای وسوسه کردن
temptation به معنای وسوسه
invader
بازی مرغان مهاجم
به معنای مهاجم
جملات :
it's better to die than surrender to invaders
finally i surrendered to temptation and ate the apple
سلام به همگی . دوستان این لغاتی که اینجا نوشته میشه (البته اونهایی که من میگذارم) طبق کتاب زبان عمومی GET پارسه هست . خواستم بگم که در جریان باشید .
adopt
معنای اول :
angelina jolie and her
adopted children
به معنای : گرفتن فرزندی به عنوان فرزند خواندگی
مترادف با : take child
معنای دوم : قبول کردن و پذیرفتن چیزی نو برای شروع یا استفاده
start و accept
adapt
حتما تا بحال از اداپتور استفاده کردین . اداپتور وظیفش
تعدیل ولتاژ برق شهری برای استفاده دستگاه مورد نظره .
adapt = به معنای تعدیل کردن ، تغییر دادن
مترادف با : adjust , change
alter
حتماً تا به حال از دستور Alter table تو پایگاه داده ها استفاده کردین و کاربردش رو برای اصلاح جداول پایگاه داده ها دیدین.
مترادف با : modify , change , vary
به معنای : تغییر دادن و اصلاح کردن
witness
اینجا بهتره با تمامی لغات زیر که تو ۱ مجموعه هستن آشنا بشیم :
witness = observer به معنای شاهد
innocent به معنای بیگناه
guilty = criminal به معنای مجرم یا گناهکار
crime = offence = جرم
یک پیشنهاد:
شما که زحمت میکشید برای لغات تصویر قرار میدید اگر معنی فارسی اونها رو ننویسید خیلی بهتره
تمام لطف تصویری یاد گرفتن لغات به اینه که مترادف فارسی ای از اونها تو ذهن نداشته باشیم و بهتره فقط براشون مترادف یا توضیحی به زبان انگلیسی بنویسید
اگر برای هر لغت جدید عنوان بکنید که لغت اسم یا فعل یا ... هست و یک جمله مثال بزنید تا جایگاه استفاده لغت در جمله هم مشخص بشه عالیه
روش درست یادگیری زبان اینه که هیچ وقت لغات و یا جمله ای که قراره بیان کنیم تو ذهن از فارسی به انگلیسی ترجمه نکنیم
impact
example :
the impact of sport on health
Falling export rates have impacted (on) the country's economy quite considerably.
The impact of the crash reduced the car to a third of its original length.
مترادفات : hit , effect
Novice
example :
I've never driven a car before - I'm a complete novice.
This is quite a difficult plant for novice gardeners to grow.
"from novice to expert"