|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۴۶ ب.ظ
یه وقتی آدم میبینه گم شده
بیکاره ، الافه
وعده هایی به خودش داده، قول هایی داده ولی عمل نشده
جاهایی تلاش کرده ولی بیهوده بوده
چیزیی هست که دست خودش نیست و منتظر گذشت زمان باید باشه
یه سری کارها دست خودش نیست و بقیه باید کاری بکنن
من فکر می کنم الان ماهرکدوم باید سری تو سرا داشته باشیم کاری ، تخصصی ، حرفه ای شرکتی و حتی درآمدی.......
نمی دونم شاید از بیکاریه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۵۰ ب.ظ
با توجه به درک خودتون از شرایط سعی کنید بهترین تصمیم رو بگیرید. مشورت فراموش نشه (بسیار مهم) و البته اداب مشورت رو هم در نظر بگیرید (مثل پیش زمینه های فرد مشورت دهنده). چیزایی که میتونید عوض کنید رو عوض کنید. چیزایی که نمیتونید رو قبول کنید و براش برنامه ریزی کنید. در نهایت بعد از تصمیم گیری، هدف گذاری و برنامه ریزی شروع کنید و دودلی و شک رو بذارید کنار. این دودلی فقط باعث اتلاف زمان و بی انگیزگی میشه. اگه در آینده فهمیدید راه رو اشتباه رفتید اهمیتی نداره چون با توجه به دانسته هاتون بهترین تصمیم رو گرفتید، چیزی که مهمه همینه. یادتون باشه هیچکسی آینده رو ندیده و همه با توجه به درکشون از حال و پیش بینیشون از آینده مسیرشون رو انتخاب می کنن.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - m.teymourpour - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۵۵ ب.ظ
(۲۲ خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۰۶ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: خسته میشم یه نفر بهم میگه چه خبر؟
خوب چه خبر؟
اصلا به کسی چه مربوطه که چه خبره؟
همش چه خبر؟ چه خبر؟
هیچ خبر نیست بخدا
این سوال چه خبر ما ایرانیا ماشین هوشمند رو سوخت چه برسه به آدما
یه مسابقه بین یه نفر ایرانی و ژاپنی برگزار میکنن و بهشون میگن هر کسی تونست سوالی بپرسه که این ماشین نتونه جواب بده ، برنده ست
اول ژاپنی شروع میکنه و هر سوالی سختی که بلده میپرسه ولی ماشین همه شونو جواب میده
بعد نوبت ایرانی میرسه، فقط با دو تا سوال ماشینو بیچاره میکنه
سوال اولش
چه خبر؟
خب ماشین بیچاره هر چی خبر داشته داده بیرون
سوال دومش
خب دیگه چه خبر؟
شنیده شده سازندگان اون ماشین بعد از این سوال به دیار باقی شتافتن
زهر هلاهل و دیگه چه خبر
درد بی درمون و دیگه چه خبر
خب آدم مریض من هر خبری داشتم تو همون سوال اول گفت بهت
باید یه ماشین هوشمندتر بسازیم که بلد باشه این جوابارو بده
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۵۸ ب.ظ
دوستان
اینجا کسی هست که تجربه کار انیمیشن داشته باشه؟
انیمیشن های تبلیغاتی و یا انمیشن چهت شرکت در جشنواره ها.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۰۴ ب.ظ
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۵۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: مشورت فراموش نشه (بسیار مهم) و البته اداب مشورت رو هم در نظر بگیرید (مثل پیش زمینه های فرد مشورت دهنده).
انتخاب یا بهتره بگم پیدا کردن فرد مشورت دهنده خیلی سخته! تقریباً سخت ترین و مهم ترین قسمت کار!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۰۷ ب.ظ
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۰۴ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: (23 خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۵۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: مشورت فراموش نشه (بسیار مهم) و البته اداب مشورت رو هم در نظر بگیرید (مثل پیش زمینه های فرد مشورت دهنده).
انتخاب یا بهتره بگم پیدا کردن فرد مشورت دهنده خیلی سخته! تقریباً سخت ترین و مهم ترین قسمت کار!
قرار نیست شما بهترین تصمیم رو بگیرید، قراره با توجه به دانسته هاتون بهترین تصمیم رو بگیرید. قرار نیست برید از وارن بافت مشورت بگیرید بلکه در حد وسعتون مشورت بگیرید کافیه. هیچ کسی حتی خدا بیشتر از وسع آدما ازشوت انتظار نداره.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۱۳ ب.ظ
شما میخواید تو دنیایی که ذاتش عدم بهینه بودنه تصمیم بهینه بگیرید. برای همین به خودتون فشار الکی وارد می کنید. حتی اگه اون فردم پیدا کنید چقدر مطمین هستید پیش زمینه هایش، اهدافش، تواناییاش و امکاناتش با شما یکیه؟ اصلا میتونید به این مواردی که گفتم دست پیدا کنید که با خودتون مقایسه کنید؟!
طرف همینکه تو شهرشون (که یه شهر کوچیکه) بهش افتخار کنن کافیه. برای همین میاد دکترای داخل میخونه به شما هم توصیه می کنه همینو. اما شما هدفتون جهانیه. حالا شما دکترای داخل میخونید بعدش سرخورده میشید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۲۰ ب.ظ
به نظرم شما هنوز تصمیم نگرفتید هدفتون چیه. همه اهدافو با هم میخواید. هم میخواید دکترا بخونید. هم اپلای کنید. هم شرکت بزنید. هم پول خوبی در بیارید هم ...
اول اولیت بذارید و هدف اصلیتون رو مشخص کنید بعد.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Pure Liveliness - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۴۴ ب.ظ
نمی دونم چرا اما وقتی مجبور میشم یه کاری رو انجام بدم، نمی تونم. اما اگه مجبور نباشم بیشتر و بهترشو انجام می دم.
مثلاََ الآن که موقع امتحاناست نمی تونم درست حسابی تمرکز کنم و درس بخونم، اما روزایی که امتحان نیست این طوری نیستم، البته این راجع به ددلاین (که چقدرم توو اون خرابشده این واژه به کار میره، اینو من از کجا یاد گرفتم، هوم؟ /: ) تحویل تمرین صدق نمی کنه ها.
نمی دونم باید چی کار کرد؟! الآن مثلاََ بیشتر دوست دارم امتحانی که الآن ندارمش رو بخونم، شاید یه کمی از استرسه.
فک کردم این جا بنویسم شاید یه کسی یه راه حلی داشته باشه.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۴۶ ب.ظ
مشکل منم هست. وقتی استرس و نگرانیم زیاد باشه سمت اون کاری که باید انجام بدم نمیرم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۰۶ ب.ظ
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۱۱ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: خیلی سخته پیدا کردن این فرد. من الان دقیقا تو همچنین شرایطی هستم مثل خیلی هایی دیگه.
دو دل هستم اصلا نمی تونم درست تصمیم بگیریم. شب و روز دارم فکر می کنم. اصلا تو خیابون دارم راه میرم همش با خودم حرف میزنم. حتی شده حواسم نباشه یه چی بلند بگم تو خیابون.
ولی نمی دونم با کی مشورت کنم. چطوری پیداش کنم.
منم همین طورم تو خونه که اصلا هواس ندارم.
یه چیزایی یادم میره از بس ذهنم درگیره
دیگه چه قدر با بقیه حرف بزنم
همه درگیری های خودشون را دارند
من حتی شده ۲ساعت تو خیابون پیاده روی کردم و فکر کردم
ولی فکر می کنم باید بلند بشم .باید بلند بشم و یه کار اساسی بکنم یه جور انقلاب
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۵۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: با توجه به درک خودتون از شرایط سعی کنید بهترین تصمیم رو بگیرید. مشورت فراموش نشه (بسیار مهم) و البته اداب مشورت رو هم در نظر بگیرید (مثل پیش زمینه های فرد مشورت دهنده). چیزایی که میتونید عوض کنید رو عوض کنید. چیزایی که نمیتونید رو قبول کنید و براش برنامه ریزی کنید. در نهایت بعد از تصمیم گیری، هدف گذاری و برنامه ریزی شروع کنید و دودلی و شک رو بذارید کنار. این دودلی فقط باعث اتلاف زمان و بی انگیزگی میشه. اگه در آینده فهمیدید راه رو اشتباه رفتید اهمیتی نداره چون با توجه به دانسته هاتون بهترین تصمیم رو گرفتید، چیزی که مهمه همینه. یادتون باشه هیچکسی آینده رو ندیده و همه با توجه به درکشون از حال و پیش بینیشون از آینده مسیرشون رو انتخاب می کنن.
ممنون واقعا درست میگید مخصوصا اینکه"این دودلی فقط باعث اتلاف زمان و بی انگیزگی میشه" همین طوره من دقبقا ۱ هفته ام را با شک و دودلی گذروندم بدون این که چیزی یادبگیرم یا تصمیمی بگیرم
یه وقتایی آدم بیهوده درانتظار معجزه است
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۱۷ ب.ظ
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۲۳ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: راست میگید همین طوریم هست.
اصلا هنوز نتونستم برای خودم هدف اصلی مشخص کنم. اصلا نمی تونم که مشخص کنم.
پیش خودم میگم همه ی هدف ها رو با هم پیش ببرم ولی باز می بینم نمیشه همه با هم. بعد اخرش از همه چی نامید میشم.
میتونید به روشی حدفی عمل کنید.
یه روش دیگه هم هست که تو معیارهای اساسی ازدواج میگن: ببینید اگه به هدف الف برسید ولی به هدف ب نرسید بیشتر خوشحال میشید یا برعکسش.
در هر صورت در نظر داشته باشید فرصت جوانیتون محدوده. قرار نیست تا ابد تو برزخ بمونید. یه موقعی میرسه که میبینید دیگه به هیچ کدوم از هدفاتون نمیتونید برسید.
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۰۶ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: یه وقتایی آدم بیهوده درانتظار معجزه است
معجزه ای در کار نیست. موفقیت حاصل یه رونده نه یه اتفاق.
یه استادی داشتم که از لحاظ علمی آدم خفنی بود. یه مدتی (فکر می کنم سی سال) تو انگلیس تدریس کرده بود. میگفت اگه رو یه فیلدی کار می کنید فکر کنید اون فیلد مهمترین مساله بشره.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۳۳ ب.ظ
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۲۷ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: درسته
ولی می دونید مثلا من الان مطمئن نیستم یک هدفی رو اولویت اصلیم قرار میدم بهش میرسم یا نه.
منظورم اینه که به فرض من می خوام اپلای کنم تمام فرصتم رو بزار رو زبان و مقاله و کارهای مربوطه اش ولی بر فرض که یک اتفاقی افتاد نشد یا اصلا کلا نشد این روند پیش بره
به هر حال می دونم هرچی هست تقصیر خودمه که نمیتونم تصمیم بگیرم برای آینده و به قول شما تو برزخ موندم.
خوب نشد هم نشد. مگه کسی هست که از آینده خبر داشته باشه. همونطور که قبلا گفتم همه ما بر اساس اطلاعات ناقص خودمون تصمیم میگیریم. مهم اینه که تصمیمی که میگیرید بر اساس اطلاعاتی که دارید منطقی باشه. شاید بعدا بفهمید تصمیمتون اشتباه بوده اما اهمیتی نداره چون اطلاعاتی که اون موقع دارید موقع تصمیم گیری نداشتید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Pure Liveliness - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۰۱ ب.ظ
این جا که کسی آدمو نمیشناسه، خب البته به جز یه چند نفر پس راحت می نویسم.
خب این جا ننویسم کجا بنویسم من؟ تازه اسم تاپیکم همینه دیگه، هر چی دل تنگمان میخواهد، می گوییم.
عاقا اصلاََ قرار نیست که همه چی آسون باشه که!
اصلاََ :
It's a challenge, I wanna fight
هدف گذاری: میخوام توو این روزای باقی مونده از امتحانا، رکورد ساعت مطالعه م توو روزای غیر از امتحان رو بشکنم، حالا هر طوری که بشه.
Yesssssssss!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - targol - 23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۱۹ ب.ظ
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۲۷ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: درسته
ولی می دونید مثلا من الان مطمئن نیستم یک هدفی رو اولویت اصلیم قرار میدم بهش میرسم یا نه.
منظورم اینه که به فرض من می خوام اپلای کنم تمام فرصتم رو بزار رو زبان و مقاله و کارهای مربوطه اش ولی بر فرض که یک اتفاقی افتاد نشد یا اصلا کلا نشد این روند پیش بره
به هر حال می دونم هرچی هست تقصیر خودمه که نمیتونم تصمیم بگیرم برای آینده و به قول شما تو برزخ موندم.
به نظرم این همه دو دلی به این خاطر هست که شاید کار مناسبتون رو پیدا نکردید.اگرم نگران این هستید که تلاشتون برای اپلای نتیجه نده به این دلیل هست که نگرانید فرصتتون برای کار کردن از دست بره.کار و درآمد مناسب داشتن حال آدم رو خیلی خوب میکنه، اگر اینها باشه برای رسیدن به هدف های دیگه نیاز به این همه نگرانی نیست.میشه سر فرصت اونها رو هم دنبال کرد.بیشتر دغدغه اکثر ماها داشتن استقلال مالی هست حالا تا زمانی که برای رسیدن به هدف های دیگه این یه هدف رو کنار بزاریم همیشه استرس داریم.
بعضی از ماها هم هستیم (مثل خودم) با وجود علاقه زیادی که به کار کردن داریم از اینکه دنبال کار بگردیم واهمه داریم. شاید بخاطر رشتمون هست و اینکه نگرانیم در سطحی که از ما انتظار دارن ظاهر نشیم و تحقیر بشیم. به همین خاطر مرتب از زیرش در میریم و با فکر کردن به هدفهای دیگه سعی می کنیم ازش فرار کنیم و وجدان خودمون رو هم راحت کنیم.
|