|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 29 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۴:۳۱ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۵۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: چه پولایی میگیرن بعضیا! 
یه فرصت شغلی بود برای یکی از کشور های همسایمون پرداختیش بیشتر از سه برابر میانگین درآمد تو آمریکا بود!
کجاست بگو ما بریم ! ۲۴ ساعت هم کار بخوان براشون انجام میدم 
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 29 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۴:۴۸ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۲:۳۷ ب.ظ)jazana نوشته شده توسط: (28 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۴۳ ق.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط: مرسی از پاسختون لینوکس عالیه فقط یه مشکلی تو کار با لینوکس دارم (تازه شروع کردم وارد فیلد لینوکس شم) اونم اینکه دستورات رو یادم میره!!!!!!!
اوه آره. همدردیم. مخصوصا آرگومان های دستور ها زود از یاد میره. منم فایلای متنی زیادی دارم که توش یک عالمه دستور مختلف هست که از دستم در نرن.
مثل همین ls که چند تا option داره و هر کدام چکار می کنند و چطوری ترکیب شن و ...
--------------------------------------------------------------
تا جایی که می دونم، تقریبا همه بدون استثنا تو لینوکس اینطوری هستن، هیشکی همه option ها و حتی دستورات و نام ابزارها و ... رو بلد نیست چون خیلی خیلی زیاد میشن و اصلا تو یاد نمیمونه.
برای همین یک عدد اینترنت در کنار لینوکس مورد نیاز هست که آدم هی جستجو کنه که دستور فلان چی بود یا مثلا how to sort files by size in Linux . اونقدر جستجو کنه که دستورای مهم رو یاد بگیره.
ولی غیرمهم ها هیچ وقت تو یاد نمی مونن که اونام بازم با گوگل میشه هی جستجو کرد یا مثلا با دستور ls --help یا دستور man ls راهنمای ls رو آورد و آپشن ها + example اش رو دید.
میگن چند تا دستور کاملا اولیه مثل cat nano ls cd mv cp mkdir رو بلد باشی، بقیه اش رو میشه آروم آروم یاد گرفت.
--------------------------------------------------------------
اگر می خوای حسابی و یک بار برای همیشه مهمترین نکات دستورات رو یادبگیری و به قولی کنگ فو کار خط فرمان بشی، آموزش ها و کتابای مرتبط رو بخون.
![[تصویر: 404355_sandwich.png]](https://img.manesht.ir/404355_sandwich.png)
کتاب زیر عالیه:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
بعد از خواندن review کتاب اگر متمایل بودی از لینک زیر دانلودش کن.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
--------------------------------------------------------------
استفاده از گوگل و جستجو کردن تو اینترنت و استفاده از راهنما و readme برنامه ها ضروریه.
مثلا اگر کامپایل برنامه ای مورد نیاز بود، برای compile برنامه ها یک راه ثابت نداریم که، هر برنامه ممکنه دستوراتش برای تنظیم و کامپایل و نصب متفاوت باشه.برای همین باید دستورات کامپایل برنامه x رو از تو گوگل یا راهنمای آنلاین برنامه(تو github یا ...) در بیاریم تا کنار فایل نصبی برنامه فایل readme.txt howtoinstll.txt و بخونیم و دستورات رو کپی پیست کنیم تا درست نصب شه.
چقدر طولانیه...داستان نمی نویسین احیانا شما...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 29 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۱۷ ب.ظ
وای این تلگرام چقدر خفنه !!!!
چقدر بعضی آدمای اطرافم خفنن!!!! آدم دپرس میشه با اینا سرو کله میزنه :|
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - dr.a_AI - 29 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۴۳ ب.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۱۷ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: وای این تلگرام چقدر خفنه !!!!
چقدر بعضی آدمای اطرافم خفنن!!!! آدم دپرس میشه با اینا سرو کله میزنه :|
اونقدری که تو این ابزارات با آدما سر و کله زدم تو کل زندگیم سر و کله نزدم. امان از این ابزارات
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Skyrim - 29 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۸:۱۸ ب.ظ
شوخــــی کردم !! فقط شوخــــــی!! همین 
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Skyrim - 29 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۳۰ ب.ظ
این اصلا انصاف نیست که من نمیتونم بازی لیورپول رو ببینم ...  
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 29 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۴۱ ب.ظ
اگه برگردیم به دوره مدرسه از همین داوطلبای دکتری تو اون مقطع بپرسی تا دکتری می خونی؟ احتمالا ۹۸ درصد می گفتن نه! یه دو تا مخ و عشق درس ها می گفتن اره
حالا چی شده ۹۸ درصد میگن اره می خوایم دکتری بخونیم ۲ درصد میگن نه! یعنی جهش مختیک کردن؟ بحث بیشتر باز نمی کنم اما کاش کنکور دکتری می دیم برنامه جمع عناصر ارایه رو هم بتونیم از حفظ بنویسیم!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 29 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۴۵ ب.ظ
دیروز که آقای جعفرنژاد قمی رو دیدم یاد ترم ۲ کارشناسیم اُفتادم. اولین درس تخصصی که داشتیم مبانی کامپیوتر و برنامه سازی (۴ واحد) بود. منبعمون هم کتاب برنامه نویسی به زبان C آقای جعفرنژاد بود. اونموقع چقدر با الآنم فرق می کردم! چقدر ذوق و شوق داشتم!
_______________________
چقدر زود گذشت.
شاید اگه الآن بر می گشتم به همون ترم ۲ خیلی چیزا فرق می کرد...
_______________________
بعضی وقتا به خودم خنده ام می گیره.
از یه طرف میگم کاش بر می گشتم به گذشته و اشتباهات مهلکمو تصحیح می کردم و انجام نمی دادم، از یه طرف هم میگم خدایا شکرت که این آرزو محاله! من اصلاً تحمل بازگشت به عقب و گذروندن دوباره زندگیمو ندارم.
نه که زندگیم بد بوده باشه! نه!
فقط تحمل دوباره زندگی کردن رو ندارم! حتی بدون اشتباه!
_______________________
همیشه یکی از سؤالات بدون جواب ذهنم این بوده که بعضیا چطور میتونن با تمام وجود آرزوی بازگشت به گذشته و بچگیشون رو بکنن؟! بر فرض محال که خواسته شون برآورده میشد و بر میگشتن به گذشته، چطور میتونن این همه سال رو دوباره از سر بگذرونن؟!
_______________________
میدونم! زده به سرم! از عوارض آخر ترمه!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 30 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۱۳ ق.ظ
مواجه شدن با حقیقـت، بهـتــر از زندگـی کردن با دروغیسـت، که یک عمر برایش هزینــه شود.
+با این که خیس شدنو دوست ندارم ولی الان با این بارونی که داره میاد دوست دارم برم زیر بارون
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 30 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۱۶ ق.ظ
(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۴۵ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: همیشه یکی از سؤالات بدون جواب ذهنم این بوده که بعضیا چطور میتونن با تمام وجود آرزوی بازگشت به گذشته و بچگیشون رو بکنن؟! بر فرض محل که خواسته شون برآورده میشد و بر میگشتن به گذشته، چطور میتونن این همه سال رو دوباره از سر بگذرونن؟!
برگشتن به گذشته قطعا ارزششو داره. همین که اشتباه گذشته رو تکرار نکنم میرزه به طی کردن دوباره همه این سال ها.
وقتی آدم خودش قسمتی از ماجراست، سخته که به جای قضاوت کردن سعی کنه مشکل رو حل کنه.
ای بابا! بازم که لیورپول داره میبازه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - aamitis - 30 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۵۵ ق.ظ
امشب چه شب خوبی هست
حس خوبی دارم
چرا؟
کسی میدونه؟
واقعا چقدر روزهای ادم میتونه متفاوت باشه اگه خودش بخواد...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 30 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۱:۰۰ ق.ظ
بله من می دونم چون یه چیزی خوشحالتون کرده حالا اون یه چیز چیه هیچ کس نمی دونه جز خودت !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - dr.a_AI - 30 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۱:۳۰ ق.ظ
(۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۵۵ ق.ظ)aamitis نوشته شده توسط: امشب چه شب خوبی هست
حس خوبی دارم
چرا؟
کسی میدونه؟
واقعا چقدر روزهای ادم میتونه متفاوت باشه اگه خودش بخواد...
هوای اردیبهشت هواییت کرده
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pezhman.m-AI - 30 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۱:۵۶ ق.ظ
(۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۸:۲۴ ب.ظ)dr.a_AI نوشته شده توسط: بعد مدتی سر زدم اینجا، فونت سایت عوض شدههههه 
ما هم سلامی عرض کنیم خدمت دوستی که ما رو دعوت کرد برگردیم دور همی، سلام دوووووست 
سلام و درود.. تنها تاپیکی که هنوز چند تا آشنای قدیمی وجود داره همینجاست.
پ.ن: وااااااااااای مگه داریم؟؟؟؟؟ مگه میشه؟؟؟؟؟؟ تو برترین های این هفته مانشت، من اولم باورکنید این اولین بار تو تاریخه درخشان زندگیمه که تو یک رنکینک اول میشم.
چرا دبستان هم شاگرد اول بودم(البته بصورت مشترک، چند نفر دیگه هم معدل ۲۰ بودن )
خدایا شکرت؛ باورم نمیشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 30 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۳۲ ق.ظ
دوستان! ببخشید سر صبح دارم از بیماری حرف میزنم.
اما تو رو خدا مراقب خودتون باشید!
یه ویروس خیلی بد اومده که بدون علائم اصلی سرماخوردگی و آنفولانزاست.
از درون، آدمو ویران میکنه.
علائمشم اینه که شب می خوابی اما یه خورده که میگذره استخوونای سر تا پات از درد (خیلی درد وحشتناکیه) میخواد منفجر شه. به معنای واقعی کلام انگار بولدوزر از روت رد شده. توان کوچکترین حرکتی برات نمیمونه. تو هوای استاندارد رو به گرم خونه، زیر پتو بطور همزمان هم تو تب می سوزی هم هر چقدر زیر پتو فشرده میشی، سرما بیشتر تا مغز استخوونت نفوذ میکنه. حالت تهوع و بیرون روی هم داره. اما چون توان تکون خوردن نداری باید دلپیچه اونم تحمل کنی. سرت گیج و منگه.
من خیلی بدم میاد از اینکه علائم بیماری به دیگران بدم و بترسونمشون اما این یه مورد واقعاً وحشتناکه. من معمولاً آستانه تحملم بالاست اما دیشب به معنای واقعی کلام، شب تا صبح هر لحظه احساس می کردم اینا زمینه مرگمه و الآنه که فرشته مرگ جونمو بگیره.
الآن بدنم کوفتگی شدید و تب و درد (کمتر از دیشب) داره اما نسبت به دیشب خیلی حالم بهتره. لااقل با هر سختی و دردی که شده میتونم تایپ کنم (تا شب باید کارای تحقیقی و ساخت اسلاید ارائه یکی از درسامون رو انجام بدم و تحویلش بدم به هم گروهیم که واسه ارائه بخونه). هرطور شده باید انجامش بدم. کار گروهیه و نمره اش هم بالاست.
___________________
ببخشید سرتونو درد آوردم.
من پدرمو دیدم که دو شب پیش این ویروس رو گرفت اما چون هیچ علائم دیگه ای نداشت فکر کردم ویروس نیست و فقط کوفتگی شدید بدنه. وقتی خودم هم گرفتم تازه فهمیدم واقعاً چیه...
من اکثر کارای درسیم تو لپتامه. واسه همین بین کارام زیاد به مانشت سر میزنم و میرم.
واسه همین چون شما رو دوستای خودم میدونم و دوستتون دارم اومدم خواهش کنم خیلی مراقب باشید.
بزرگواری کنید واسه منم دعا کنید. مخصوصاً واسه ارائه مون.
|