|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Innocence - 17 بهمن ۱۳۹۵ ۰۵:۵۰ ب.ظ
مرد نبرد باش که در این کهن سرا
کاری محال در بَرِ مردِ نبرد نیست
مهدی اخوان ثالث
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - James Sullivan - 17 بهمن ۱۳۹۵ ۰۶:۳۸ ب.ظ
چرا دوستان دارن میرن؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hope_ - 17 بهمن ۱۳۹۵ ۰۷:۳۹ ب.ظ
فهمیدم جواب سوالم رو.
گاهی به یه چیز عجیبی که برمیخورم بدون تحقیق بیشتر میام اینجا می پرسم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 17 بهمن ۱۳۹۵ ۰۷:۵۵ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۵ ۰۴:۱۲ ق.ظ)m.h.124 نوشته شده توسط: اگر اینجا استادانی هستند، دقت کنند که دانشجوها ازشون استیکر نسازند.
استیکر برخی از اساتید ما را ساختند.
خوبه که!
اتفاقاً بچههای دانشگاه کارشناسی من، استیکر یکی از استادای سختگیرمون رو ساختن! انقدر قشنگ بود!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hope_ - 17 بهمن ۱۳۹۵ ۰۸:۱۹ ب.ظ
.....
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - stateless - 17 بهمن ۱۳۹۵ ۰۸:۴۱ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۵ ۰۶:۳۸ ب.ظ)James Sullivan نوشته شده توسط: چرا دوستان دارن میرن؟
good question!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 17 بهمن ۱۳۹۵ ۰۹:۲۴ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۵ ۱۲:۴۵ ب.ظ)sss نوشته شده توسط: دو روزه دندون عقلمو جراحی کردم، ۱/۵ کم کردم، سال ها کابوس شبانه ام از دست دادن دندون بود، حالا میبینم که ضمیر ناخودآگاه طفلکم، خیلی هم آگاه بوده
چقدر سوسول
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hope_ - 17 بهمن ۱۳۹۵ ۰۹:۴۲ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۵ ۰۷:۵۵ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: خوبه که!
اتفاقاً بچههای دانشگاه کارشناسی من، استیکر یکی از استادای سختگیرمون رو ساختن! انقدر قشنگ بود!
از شما که خودتون هم تدریس را به عنوان شغل آینده انتخاب کردید، بعیده همچین نظری داشته باشید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 17 بهمن ۱۳۹۵ ۰۹:۵۳ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۵ ۰۹:۴۲ ب.ظ)m.h.124 نوشته شده توسط: (17 بهمن ۱۳۹۵ ۰۷:۵۵ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: خوبه که!
اتفاقاً بچههای دانشگاه کارشناسی من، استیکر یکی از استادای سختگیرمون رو ساختن! انقدر قشنگ بود!
از شما که خودتون هم تدریس را به عنوان شغل آینده انتخاب کردید، بعیده همچین نظری داشته باشید.
چرا؟!
اتفاقاً من اصلاً ناراحت نمیشم اگه متوجه بشم باهام شوخی کردند.
تعریف از خود نباشه! من از اون استادای خوبی میشم که با دانشجوهاشون رفیقن! از اون استاد تو دل برو ها!
مثل بعضی اساتید خودم که در عین حال که حد و حدود رو رعایت میکنند، خیلی هم با دانشجوهاشون رفیقن. اتفاقاً تجربه نشون داده دانشجوها درسها و کلاسهای این اساتید رو بیشتر دوست دارند و بیشتر هم میخونند و براش تلاش میکنند.
البته اینی که گفتم، اصلاً به معنای عدم توجه به جایگاه دانشجو و استاد نیستا! قطعاً باید حد و حدود و حرمتها و احترام متقابل بین دانشجو و استاد حفظ بشه.
اما خب به نظر من دیگه گذشت دورهٔ خشک و جدی و عبوس و عصاقورتداده بودن.
باید در عین رعایت حد و حدود، با هم صمیمی باشند استاد و دانشجو.
طبق تجربیات شخصی بنده، اینطوری بهتر نتیجه میده.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Pure Liveliness - 17 بهمن ۱۳۹۵ ۱۰:۳۲ ب.ظ
زمانی که عکس و فیلمهای مراسم تحلیف ترامپ پخش شد، رفتار او با ملانی همسرش، مورد مقایسه با رفتار اوباما قرار گرفت.
اوبامایی که در سخنرانی آخرش در حضور دنیا به میشل گفت که در ٢٥ سال گذشته تو نه تنها همسر و مادر فرزندان من، بلکه بهترین دوست من بوده ای و در مقابل دوربین ها اشک خود را پاک کرد.
در روز تحلیف نیز بوسه ای بر دستان همسرش زد تا زشتی نگاه بالا به پایین ترامپ به همسرش، در کنار زیبایی عشق آن دو بیش از پیش به چشم بیاید.
انگشت های مقایسه به سمت اوباما و ترامپ رفت به عنوان دو مرد با دو دیدگاه متفاوت راجع به زنها.
اگرچه این نیز هست و تردیدی نیست، اما آنچه توجه من را جلب می کند زنانی هستند که در مقابل این دو مرد ایستاده اند. ملانی در استانداردهای غرب احتمالا زیباست، ظریف است، کلکسیون جواهرات دارد؛ اما میشل در جامعه ای که امروزه بیشتر مشخص شده رگه های نژادپرستی آن بس قوی است، سیاه پوست و کمی تپل است و لباس هایش هم خیلی به درد کاخ نشینی نمی خورد.
اما میشل احترام برانگیز است و به نوعی اوباما چاره ای ندارد که به او احترام بگذارد.
میشل فارغ التحصیل هاروارد است، در حالیکه در مدرک تحصیلی ملانی تردیدهای جدی وجود دارد؛
میشل فعال اجتماعی است و بطور مثال دغدغه اش این است که نسل جدید آمریکا غذای سالم بخورد، ملانی مدل بوده و عکس های نیمه برهنه اش در جامعه ای مثل آمریکا هم به عنوان ابزاری علیه کاندیداتوری شوهرش استفاده شد (هرچند جواب نداد) و از اولین اخباری که در موردش اعلام شد تخصیص یک اتاق به آرایشگرش در کاخ سفید بود.
نمی خواهم بگویم "ملانی" بودن حتما بد است، نه، این انتخاب هر زنی است، اما دنیا برای "میشل" بودن احترام بیشتری قایل است.
زن هایی که شخصیت های مستقل دارند، خودشان فکر می کنند و مسیولیت افکارشون را به عهده میگیرند، می توانند مقابل صدها و هزاران نفر بایستند و صحبت کنند و تاثیرگذار باشند .
جهان برای دغدغه های متعالی زنها بیشتر و ماندگارتر احترام قایل است تا برای صورت ها و
بدنهایشان.
در روز تحلیف میشل زیباتر به نظر می رسید و خوشبخت تر ....
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - stateless - 17 بهمن ۱۳۹۵ ۱۰:۵۱ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۵ ۱۰:۳۲ ب.ظ)Pure Liveliness نوشته شده توسط: اگرچه این نیز هست و تردیدی نیست، اما آنچه توجه من را جلب می کند زنانی هستند که در مقابل این دو مرد ایستاده اند. ملانی در استانداردهای غرب احتمالا زیباست، ظریف است، کلکسیون جواهرات دارد؛ اما میشل در جامعه ای که امروزه بیشتر مشخص شده رگه های نژادپرستی آن بس قوی است، سیاه پوست و کمی تپل است و لباس هایش هم خیلی به درد کاخ نشینی نمی خورد.
خیلی عالی بود.
البته این نوع نگاه، متأسفانه فراتر از جامعه ی غرب رفته.
و مهم تر از همه ی استانداردها و سلیقه ها و برداشت ها اینه که خودمون از هرچه که هستیم رضایت داشته باشیم. در واقع برای خودمون زندگی کنیم نه برای خوشآمدِ دیگران.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - codin - 17 بهمن ۱۳۹۵ ۱۱:۳۹ ب.ظ
یکی از چیزهایی که بیشتر آدم ها ازش بدشون میاد ترس از جواب رد شنیدن یا rejection هست . اکثر ما آدم ها به خاطر ترس از جواب رد خیلی از فرصت ها را از دست میدیم یا خیلی کارها را نمی کنیم. به دختری که دوستش داریم پیشنهاد نمیدیم، به آدمای خفن درخواست همکاری نمیدیم (من خودم یادمه دوره لیسانس به بچه های خیلی قوی درخواست نمیدادم که باهم هم گروه بشیم الان که فکر میکنم شاید ریشه اش در این موضوع بود) و غیره.
این داستان آدمی هست که طی یک برنامه ۱۰۰ روزه ، ۱۰۰ درخواست با احتمال رد شدن بالا را امتحان میکند و بعد صد روز کلا نسبت به جواب رد شنیدن بی تفاوت شده است : ) بعضی هاش خنده داره مثلا درخواست از آدمای غریبه که نظرشونو در مورد قیافه اش بگن : )) یا درخواست از پیتزا دومینو که به مدت یک روز پیکشون باشه : )
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 18 بهمن ۱۳۹۵ ۱۲:۱۱ ق.ظ
ژاوی الان ۴ تا گوسفند نذر کرده که زنده برگرده خونش !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nlp@2015 - 18 بهمن ۱۳۹۵ ۱۲:۵۷ ق.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۵ ۱۲:۴۵ ب.ظ)sss نوشته شده توسط: ----------------------------------------------------
دو روزه دندون عقلمو جراحی کردم، ۱/۵ کم کردم، سال ها کابوس شبانه ام از دست دادن دندون بود، حالا میبینم که ضمیر ناخودآگاه طفلکم، خیلی هم آگاه بوده
منم چهار تا دندون عقلم نهفتس باید جراحی شه، از ترسم انقد میگن سخته سراغش نمیرم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sss - 18 بهمن ۱۳۹۵ ۰۱:۰۷ ق.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۵ ۰۹:۲۴ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: چقدر سوسول
سوسول نیستم
دندون عقل نهفته با سه تا ریشه عمیق بود و دو روزه فقط یکم بستنی و پوره سیب زمینی تونستم بخورم.الان دستم میلرزه
دعا می کنم سر کسی نیاد هیچ وقت
(۱۸ بهمن ۱۳۹۵ ۱۲:۵۷ ق.ظ)nlp@2015 نوشته شده توسط: منم چهار تا دندون عقلم نهفتس باید جراحی شه، از ترسم انقد میگن سخته سراغش نمیرم
زودتر برو، دکتر گفت اگر تا ۲۲ سالگی دربیاری استخون رشد می کنه و جاشو پر میکنه ولی سن بالاتر احتمال داره دندون کناری اش تحلیل بره و اگر مثل مال من ریشه دندون با عصب فک درگیر بود، خیلی رو انتخاب دکتر دقت کن چون احتمال بی حسی لب وجود داره
|