![]() |
نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - نسخهی قابل چاپ |
نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - ☺☺☺☺☺☺☺ - ۱۲ آذر ۱۳۹۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
نقل قول: ولی گفت اگه بهانه نداشتم شاید جدی تر میخوندم. واقعا درسته. نقل قول: همیشه باور کنید که وضعیت نامناسب تر هم وجود داره. بعضی هستند که میخواهند یه کاری را انجام بدهند ولی روزگار دست و پاشون را بسته و با دست و پای بسته دارند تلاش میکنن و امیدوار هم هستند. بله درسته! بنظرم دوست شما بین کار مهم و مهمتر اولویت رو به شکل صحیح قایل شدند. حالا یه بحثی هست اینجا. فرمودید: ۱/ گاهی حتی نمیتونیم علت را رفع کنیم و پیروز شویم. ۲/ ولی میتونیم با جدیت بیشتری تلاش کنیم و موفق بشیم. بنظر من در صورتی که شخص از بند ۱ مشکل داشته باشه، این صورت باید به فکر تغییر تفکر بنیادین باشه. الان دوست من کارشناسی رو تمام کرده و با وجود اینکه حتی یک سال هم آزمون نداده برای ارشد، با استدلال هایی پی برده که در این رشته حداقل به معیارهای خودش نزدیک نمیشه هیچ و حتی دور هم میشه. الان داره پیش دانشگاهی ریاضی می گیره که بره کارشناسی ریاضی بگیره و ادامش و الان دیدگاه ایشون از علم کامپیوتر: خلاقیت در چارچوب ریاضی برای خلق ماشین حسابگر (معنای واژه کامپیوتر). نه پافشاری برای فراگیری یک سری مطالب ویژه و انحصاری در یک سری کتب انحصاری و نظری. خوب این یعنی تغییر تفکر بنیادین. خواهرشون ایشون هم کاردانی نرم افزار رو تموم کردند و می خوان برای رشته پزشکی تلاش کنند. دوست شما خودشون علاقه مند هستند و فقط شرایطشون بوده که ایشون رو از کنکور کمی دور کرده. اما بعضی هستند اصلا علاقه ای به رشتشون ندارند و از تنگناها و پشتیبانی های کافی خانواده محروم هستند و در نتیجه مدام این پا و اون پا می کنند و در پی اون چند سال رو از دست می دن. یا اصلا علاقه دارند اما نه در این راه، و فکر می کنند که باید این راه رو برن (به هر دلیل). بنظرم این خانم که می گن چند ساله که در این وضعیت هستند، الان جا داره یه تفکر اساسی ای کنند. شاید به دانش یا علم یا هنر دیگه ای علاقه مند باشند و تمایل به امیدواری و تلاش بسیاری در اون رشته داشته باشند اما از اون با توجه به شرایط کنونی غافل باشند. الان خانوم زینب حاجی رسولیها، رتبه ۷ ارشد روانشناسی هستند که از کارشناسی مهندسی صنایع به روانشناسی دانشگاه تهران تغییر رشته دادند (برای کسب اطلاعات کامل به وبلاگشون مراجعه کنید arshad-ravanshenasi.mihanblog.com) و این تغییر رشته و تلاش بسیار قوی و موفق هم هست. ایشون هر دو گفته شما رو دقیق عمل کردند! گفته شما در بند ۲، فکر می کنم برای کسانی ِ که راهشون رو خیلی خوب می شناسند و مهم تر از اون درون خودشون رو. پس باید در وهله نخست درون خودتون رو دریابید تا اینکه خودتون رو به جریانِ رودخانه ای بسپارید! |
RE: نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - zimenswall - 13 آذر ۱۳۹۲ ۰۱:۱۸ ق.ظ
(۱۲ آذر ۱۳۹۲ ۱۲:۱۳ ب.ظ)Bahar_HS نوشته شده توسط: با سلام، اصلا خنده دار نیست. خودم همیشه با پیام نوریها به چشم آدمهای خیلی مشنگ نگاه میکردم تا دو تا اتفاق برام افتاد. ۱/ وقتی دیدم تمام رفقای من که پیام نور بودن همه ارشد قبول شدن (بیشترشون اصفهان) و من که خیر سرم دولتی بودم مجاز هم نشدم ۲/ وقتی یکی از دوستان پیام نوری اومده بود تا با یکی از اساتید خفن دانشگاه ما پروژه بگیره. همون لحظه من پیش استاد بودم. استاد ازش پرسید چیا بلدی؟ و دانشجوی پیام نور، یه چیزهایی بلد بود که حتی اسم بعضی هاشو نشنیده بودم. کارهایی خفنی که بهترین دانشجوهای دانشگاه ما هم تا حالا ازشون ندیده بودم. و اونجا اگر خودمو نگه نمیداشتم بحال خودم زار زار گریه میکردم. و اونجا بود که فهمیدم مهم این نیست کی بودی و کجا بودی، مهم اینه که الآن کی هستی و کجا هستی. به امید موفقیت همه مانشتی ها |
RE: نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - نارین - ۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۰۲:۱۱ ق.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۰۱:۱۸ ق.ظ)zimenswall نوشته شده توسط:کاملا قبول دارم حرفتونا گاهی آدم دلش میخواد از بیسوادیش زار زار گریه کنه ، منم دانشجوهای باسواد زیادی را دیدم که از یه دانشگاهای بیخود فارق التحصیل شدند....(12 آذر ۱۳۹۲ ۱۲:۱۳ ب.ظ)Bahar_HS نوشته شده توسط: با سلام، |
RE: نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - ☺☺☺☺☺☺☺ - ۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۰۲:۲۰ ق.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۰۱:۱۸ ق.ظ)zimenswall نوشته شده توسط: اصلا خنده دار نیست. خودم همیشه با پیام نوریها به چشم آدمهای خیلی مشنگ نگاه میکردم تا دو تا اتفاق برام افتاد. آفرین! شما یه درس زندگی رو یادآوری کردید: مهم این نیست کی بودی و کجا بودی، مهم اینه که الآن کی هستی و کجا هستی + کجا خواهی بود. من با اجازتون، به انتهای جملتون یکم اضافه کردم. این جمله متاسفانه در فرهنگ کار و دانشگاه مورد قبول نیست! اما جمله درستیه! من با شما موافقم که دانشگاه قبولی رو نمیشه کل ملاک برتری شمرد... این یک حقیقته که خیلی ها در کنکور دادن مشکل دارند و به پیام نور می رن. اگه همین الان می گفتند که برای استخدام اولویت معنی نداره و تنها معدل معنی داره، شک نکنید که همه می رفتند پیام نور! الان در وضعیت کار فرهنگ سازی صورت نگرفته... بُعد اول مشکل فرهنگ سازی اینه که: خیلی ببخشید اینو می گم، بهترین کارها: فروشندگی، کارگری (مثل برنامه نویسی و فتوشاپ و اینا). بازار که مدرک تحصیلی حالیش نیست و فقط سواد صنعتی (برای مثال فتوشاپ یا سی شارپ) براش مهمه. به گذشته شما خیلی اهمیت میده! میگه چند سال سابقه کار داری؟؟؟ کجا؟؟؟ چی کار می کردی؟؟؟ و... پس به گذشته شما خیلی اهمیت میده! بُعد دیگه مشکل فرهنگ سازی اینه که: دانشگاه ها براشون اهمیت داره که شما کجا درس خوندید و معدلتون چند بوده! (یعنی همون که فرمودید کی بودی!) و براشون هم اصلا مهم نیست که چه مهارت هایی دارید. یعنی فرهنگ کار غلط، اشتباه به جمله شما وارد می کنه... یعنی فرهنگ غلط، جمله شما رو نادیده می گیره و براش مهمه که کی بودی. کنکور سوابق تحصیلی هم کماکان داریم. یعنی ریسک سنگینیه که برید پیام نور درس بخونید. چون یقینا در مصاحبه دکتری شما رو رد می کنند. بند پ. و د. هم که (متسفانه) همیشه جای خود رو دارند. حالا من حدس می زنم (حدس!) که برای ارشد هم تا دو سه سال دیگه، یه مصاحبه ای بزارن... چون خیلی اذیت می کنه دانشجوی ارشد مکانیکی که کارشناسی ادبیات یا حتی برق بوده! این یه بی مسئولیتیه که هر دانشجویی هر رشته ای که دلش خواست بره! در نتیجه مصاحبه برای همچین وقتیه! برای اساتید دانشگاه و خود دانشگاه یه ریسک بشمار میاد که بخوان برای دانشجوی دکتری، از ارشد پیام نور یا آزاد بگیرن و دکتری با نام اون دانشگاه بهش بدن. حتی اگه معدل ارشدش ۱۹ باشه! مگه در شرایطی کاملا استثنایی که از دولتی هم برتر باشید (مثلا اختراعی کنید). در نتیجه تا می تونن بومی های خودشون رو تو مصاحبه نمره می دن (گذشته براشون مهمه). |
RE: نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - persian_boy - 13 آذر ۱۳۹۲ ۰۳:۳۳ ق.ظ
رفته بودم مالک اشتر واسه مصاحبه. بچه ها اکثراً متولد ۶۷ تا ۷۰ بودن. یه حساب کتاب کردم دیدم وقتی من دانشگاهم (کارشناسی) رو شروع کردم، ۶۷ ایها ۸ سالشون بوده و ۷۰ ایها ۵ سالشون. ![]() تو مانشت تقریباً همه وضعیت منو می دونن. واسه اونایی که نمی دونن می گم: کارمند متأهلی با تقریباً ۲۰ سال سابقه که بعد از ۸ سال فارغ التحصیلی در رشته آمار (پیام نور) با معدل ۱۰ و ۷۲ صدم، مرداد ۹۱ شروع کردم به خوندن واسه کنکور ارشد، اونم یه رشته کاملاً غیر مرتبط که هیچ شناختی از درساش نداشتم (آی تی) و تا خود آزمون، ۴ ماه مفید هم نتونستم بخونم. روزی ۷ و نیم ساعت کار اداری و بعدشم مشغله های زندگی متأهلی باعث می شد که هر روز (اونم نه همه هفته) بیشتر از ۵ الی ۶ ساعت نتونم مطالعه کنم. کاری که من می خواستم بکنم بیشتر از همه، واژه «غیر ممکن» رو به یاد آدم می آورد. تو تیرماه ۹۱ وقتی رفتم همایش موفقیت در کنکور مدرسان، دکتر رستمی رو که آخر جلسه دیدم و شرایطم رو براش گفتم، سری تکون داد و گفت: «شما فقط تستا رو بخون و حفظ کن». از جوابش فهمیدم که روش نشد بگه شانسی نداری و خواست یه چیزی گفته باشه. بعد از جلسه کنکور حتی فکر نمی کردم که مجاز هم بشم. نتایج اومد و شدم ۵۴۳ گرایش ۱ و ۴ و ۱۱۶۱ گرایش ۲ و ۳/ هیچ کس حتی خودم باور نمی کردم اینطوری بشه. ولی چرا شد؟ چرا تونستم؟ بچه ها عوامل زیادی توی موفقیت من (منصف باشید قبول دارید موفقیته دیگه، نه؟) دخیل بود ولی از همه مهم تر این بود که من برای اولین بار در طول عمرم به « نداشته هام » فکر نکردم بلکه به « داشته هام و توانائی هام » توجه کردم. سعی کردم هر چیزی رو که منو به یه نحوی از هدفم دور می کنه یا بهم احساس ناامیدی می ده، یا فراموشش کنم یا بهش فکر نکنم. مثلاً هیچ وقت به معدل پائینم فکر نکردم. در عوض به قدرت حافظه ام برای دروس خواندنی (نرم افزار و مدیریت) و ذهن تحلیل گرم برای دروس ساختمان و الگوریتم تکیه کردم. در کنار اینا هیچ وقت توکل به خدا رو ازدست ندادم و تا جایی که ممکن بود سعی کردم اولویت اولم درس باشه بعد مهمونی و گردشو ... . به من ثابت شده که خواستن توانستنه. این دیگه واسه من یه شعار نیست بلکه یه حقیقته. هروقت احساس ناامیدی بهتون دست داد، شرایط خودتونو با من مقایسه کنید و از خودتون خجالت بکشید که اصلاً به ناامیدی فکر کردید ![]() ![]() یه طرح خیلی ساده که اندازه یه دنیا مفهوم توش هست رو از همین مانشت گرفته بودم و چسبونده بودم روی دیوار جلوی میز مطالعه ام و هر روز چندبار می دیدمش و خودمو باهاش مقایسه می کردم. به عنوان هدیه اونو واستون ضمیمه می کنم. فقط بگم که واسه من، رسیدن به پله دوم (I want to do it) هشت سال طول کشید ولی طی بقیه پله ها فقط ۵ ماه. واسه شما چطور؟ بخواهید می تونید. شک نکنید. موفق باشید. یا علی |
RE: نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - zimenswall - 13 آذر ۱۳۹۲ ۰۹:۱۷ ق.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۰۲:۲۰ ق.ظ)☺☺☺☺☺☺☺ نوشته شده توسط: شما یه درس زندگی رو یادآوری کردید: مهم این نیست کی بودی و کجا بودی، مهم اینه که الآن کی هستی و کجا هستی + کجا خواهی بود.ممنون دوست عزیز دیشب که این جمله رو نوشتم به خودم گفتم کاش آخرش در مورد اینکه هدفمون برای آینده چی هست هم نوشته بود که امروز اومدم متنمو اصلاح کنم دیدم شما زحمتشو کشیدید. حتی اگر من بهترین بوده باشم و بهترین هم باشم ، ولی اگر نخواهم درآینده هم بهترین باشم مطمئنا در زندگی شکست میخورم. کسی میتونه به جایی برسه که آینده شو ترسیم کنه و برای اهدافش امید داشته باشه و برای رسیدن به آینده ای که میخواد تلاش کنه. |
RE: نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - ☺☺☺☺☺☺☺ - ۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۱۱:۰۸ ق.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۰۳:۳۳ ق.ظ)persian_boy نوشته شده توسط: رفته بودم مالک اشتر واسه مصاحبه. بچه ها اکثراً متولد ۶۷ تا ۷۰ بودن. یه حساب کتاب کردم دیدم وقتی من دانشگاهم (کارشناسی) رو شروع کردم، ۶۷ ایها ۸ سالشون بوده و ۷۰ ایها ۵ سالشون. دسستون سالم که این صحبت ها در این موقع زمانی شد. ![]() شما فرمودید، ۸ ساله زحمت کشیدید تا تازه به پله دوم رسیدید... الان اگه برگردید به ۸ سال پیش، فکر می کنید باز هم همین کار رو می کردید؟ هیچکس منکر تلاش نمی تونه باشه! تلاش باید از شناخت کامل به خود راستا و جهت بگیره که به موفقیتی شیرین و نه دردناک (مثلا ۵ سال پشت کنکور موندن) ختم بشه. دقیقا مثل خانومی که در پست پیش معرفی کردم. از کارشناسی مهندسی صنایع، تنها با یک سال وقت گذاشتن ۷ ارشد روانشناسی شده!!! اشتراک ۲ رشته، ۰%. تعداد شرکت کنندگان ارشد روانشناسی هم که اصلا قابل مقایسه با صنایع نیست! روانشناسی هر ساله حداقل ۳۰،۰۰۰ شرکت کننده داره. از سوی دیگه شما موقعیت شغلی جایگاه مطلوبی دارید! وضعیت شغلی مناسب خیلی مهمه که از شما از اون بهره مند هستید و در نتیجه کسی از شما توقعی نداره که رتبه خیلی خوبی بیارید. چون شاغل هستید و گرفتاری و... شما الان دستتون خیلی بازه تا یه جوانی که بیکاره و تحت یه سری فشارها قصد فعالیت تحصیلی داره (مثل مثالی که استاد فرداد زدند). این مقایسه مناسبی نیست. از طرف دیگه، چه پشتوانه روانی پشت این تغییر رشته شما بوده؟ من از یه دکتر روانشناس و جامعه شناس ایرانی در آمریکا در سمینارشون شنیدم: خواستن توانستن نیست! و این جمله رو کاملا غلط و حتی خطرناک دونستند. اگه خواستید نام و وب سایتشون رو بهتون می گم. رتبه شما به قیمت ۸ سال آزمون تموم شد! بنظرم رشته مانسبی رو (با توجه به شناخت به خودتون) انتخاب می کردید، ۱۰۰% خیلی وقت پیش موفق بودید. من با توجه به شناخت به خودم و درس هاشون و ظرفیت پذیرششون، من در مکانیک، ۳ سال طول می کشه پشت کنکورش می مونم. مکاترونیک از برق ۳ سال. ادبیات ۲ سال. مهندسی پلیمر ۲ سال. با کف روزانه ۸ ساعت حداقل! تازه اینم احتمالیه ها! ![]() و تازه مشکلات اصلی زمان ورود به دوره شروع میشه و من نگفتم اونا رو. ![]() اینا فقط واسه دور زدن آزمون گفتم. بقیه رشته ها رو هم می خواید بگم؟ ![]() ![]() راستی تعجب آوره که با این معدل چطور سنجش به شما اجازه داده شرکت کنید؟ ![]() سپاس از شما. شما هم موفق باشید. |
RE: نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - persian_boy - 13 آذر ۱۳۹۲ ۰۲:۳۲ ب.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۱۱:۰۸ ق.ظ)☺☺☺☺☺☺☺ نوشته شده توسط:(13 آذر ۱۳۹۲ ۰۳:۳۳ ق.ظ)persian_boy نوشته شده توسط: رفته بودم مالک اشتر واسه مصاحبه. بچه ها اکثراً متولد ۶۷ تا ۷۰ بودن. یه حساب کتاب کردم دیدم وقتی من دانشگاهم (کارشناسی) رو شروع کردم، ۶۷ ایها ۸ سالشون بوده و ۷۰ ایها ۵ سالشون. با تشکر از شما که وقت گذاشتید و پست منو خوندید و جواب هم دادید. من بنا به ملاحظات شخصی صلاح ندونستم که صفر تا صد زندگیمو اینجا مطرح کنم و درست هم نیست. ولی این رو بدونید که آدمایی مثل من که نه پارتی داشتن و نه پول، برای هر چیزی که در زندگی بدست آوردن جنگیدن و هیچ موقعیتی رو بی زحمت و مشقت کسب نکردن. اگه می بینید یه فردی با سن و سال من تو زندگیش به یه ثبات نسبی رسیده، هیچ وقت فکر نکنید که این ثبات یک شبه بوجود اومده و هیچ زحمتی بابتش کشیده نشده. تمام فشارهایی که شما می گید جوونای امروز باهاش درگیرن، زمانی من و امثال من هم به نحوی از انحاء باهاشون درگیر بودیم. ۱۴ سالم بود که پدرم به رحمت خدا رفت و من که پسر ارشد خانواده بودم، چاره ای جز این نداشتم که هرچه زودتر درآمدی داشته باشم که اگه نمی تونم کمک کنم، لااقل سربار خانواده نباشم. اینا بماند که قصه اش خیلی درازه. حرفم اینه که مشکلات و فشارها همیشه هست. اگر بخوای اونا رو بهانه قرار بدی که تلاش نکنی، همیشه در دسترس ترین بهانه ها هستن ولی رافع مسؤولیت نیستن. به قول شهید بهشتی: «بهشت را به بهانه نمی دهند، به بها می دهند». و اما در مورد انگیزه من برای تغییر رشته. ببین من خیلی (بی نهایت) آدم تنوع طلبی هستم و هر چیزی رو که شما تو ذهنت تصور کنی راجع بهش یه تجربه یا اطلاعاتی دارم یا لااقل یه بار امتحانش کردم (البته مثبتا منظورمه-دنبال منفیا نمی رم ![]() حالا این هشت سال چی شد رو بگم. من تو این ۸ سال بعد فارغ التحصیلی (یعنی از همون سال ۸۳ غیر از سال ۸۸ اگه درست یادم باشه) تمام کنکورای ارشد آی تی رو شرکت کردم ولی هیچی نمی خوندم. همینجوری شرکت می کردم. یعنی در حقیقت نمی خواستم قبول بشم (بین دوست داشتن و خواستن خیلی فرق هست). خوب یادمه که بهمن ۹۰ وقتی از سر جلسه کنکور اومدم بیرون، با خودم عهد کردم که یا برای یه بار هم که شده با مطالعه کنکور می دم یا دیگه شرکت نمی کنم. اجرای این تصمیم تا تیر ۹۱ به تعویق افتاد و بقیه اش رو هم که قبلاً گفتم. با شدت و حدت می گم که اگه نمی خواستم، نمی تونستم. دلیلش ۷ مرحله آزمونیه که نخواستم و قبول هم نشدم. اگه کسی شانسی می تونه قبول بشه من نمی دونم. من که نشدم. عزیز برادر! به حرف این روانشناسا خیلی توجه نکن. هر روز یه حرفی می زنن فرداش می گن اشتباه کردیم. به کسی هم جوابگو نیستن. مرحوم علامه محمدتقی جعفری یه روز خیلی حرف قشنگی زد. گفت:« هیچ کس تو ریاضی نمی تونه بگه ۲ بعلاوه ۲ می شه ۵ . اگه بگه کل دنیا باهاش مقابله می کنن. ولی بیچاره انسان که هر کسی از هر گوشه دنیا از جاش بلند می شه و هر چیزی دلش می خواد راجع به انسان می گه و هیچ کس هم بهش نمی گه که این حرفت غلطه » . موفقیت های افراد بیشماری که از فلاکت بارترین وضعیت ها به طلائی ترین موقعیت ها رسیدن، قدرت اراده ی انسانی رو اثبات کرده. باید عادت کنیم نیمه ی پُر لیوان رو ببینیم نه نیمه ی خالی رو. از دیدگاه من، بزرگترین رمز موفقیت بعد از توکل به خدا، مثبت اندیشی عاقلانه و تلاش و تلاش و تلاشه. در مورد معدل هم بگم اینکه معدل من کمه داستان های خودشو داره که از حوصله بحث خارجه. فقط جهت اطلاع شما بگم که شرط معدل حداقل ۱۲ از ورودی های سال ۷۶ به بعد اعمال شده که شامل من نمی شه و ازاین بابت هیچ مشکلی متوجه من نیست ![]() برای همه دوستان و شما آرزوی توفیق در زندگی و درس و ... دارم. شما آینده این کشور رو می سازید و اگه خوب بسازید، همه خوشبخت تر زندگی خواهیم کرد. یا علی |
نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - A V A - 13 آذر ۱۳۹۲ ۰۵:۵۵ ب.ظ
حرفاتون خیلی خووب بوود... امیدوارم این اراده و انگیزه ای که دارین رو هیچوقت از دست ندین من نمونه ی واقعی یک ادم شکست خورده م!!! اما میخوام از امروز همه ی توانایی م رو بزارم که از این وضع نجات پیدا کنم! حرفام ممکنه خنده دار باشه اما هیچکس توو موقعیت من نیست که بدونه با چه زجری دارم زندگی میکنم، امیدوارم رووزی برسه که منم بیام از تجربه هام بگم و اینکه چطوری تونستم مشکلاتمو حل کنم و با انگیزه بشم از امروز بیایم هممون به هم قول بدیم تمام منفی هارو از زندگیمون دوور کنیم و از هر چیز ساده ای انرژی مثبت بگیریم، همه ی این حرفا شعاره اما بیایم از همین شعارها برای بهتر شدن زندگیمون استفاده کنیم من امروز نه دانشگاه رفتم و نه کلاس زبان! میخوام امروزو به خودم وقت بدم که به اشتباهام فکر کنم و به هر نحوی شده نزارم که از فردا تکرار بشن! میدونم یه شبه معجزه نمیشه اما باید از یه جا شروع کرد.... باورم نمیشه این حرفارو من زدم ![]() |
RE: نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - ☺☺☺☺☺☺☺ - ۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۰۷:۱۶ ب.ظ
نقل قول: تمام فشارهایی که شما می گید جوونای امروز باهاش درگیرن، زمانی من و امثال من هم به نحوی از انحاء باهاشون درگیر بودیم. ۱۴ سالم بود که پدرم به رحمت خدا رفت و من که پسر ارشد خانواده بودم، چاره ای جز این نداشتم که هرچه زودتر درآمدی داشته باشم که اگه نمی تونم کمک کنم، لااقل سربار خانواده نباشم. اینا بماند که قصه اش خیلی درازه. حرفم اینه که مشکلات و فشارها همیشه هست. اگر بخوای اونا رو بهانه قرار بدی که تلاش نکنی، همیشه در دسترس ترین بهانه ها هستن ولی رافع مسؤولیت نیستن. به قول شهید بهشتی: «بهشت را به بهانه نمی دهند، به بها می دهند». خدا پدرتون رو بیامرزه آقا... بله. به هر حال زحمتی کشیده شده که شما به اینجا خودتون رو رسوندید. من نگفتم تلاش نکنید و از زیر کار در برید به بهانه مشکلات مادی. نه... من می گم، شما بیشتر از اینکه خودت رو به جریان رودخانه ای بدید، خودتون رو بهتر بشناسید که مرتکب شکست های بیهوده و بی ربط نشید. و اون موقع در راه درست، ۱۰۰ دفعه هم شکست خوردی باز ادامه بده! حالا اون آدم من باشم یا شما یا هر کس دیگه. الان شما آواتار من رو می شناسید که. ایشون رو من از نزدیک می شناسم. این بنده خدا تا همین ۱۵ سال پیش، یه نوازنده حرفه ای اما گمنام سنتور بودن! اما الان! شما رو برید آموزشگاه هاشونو رو ببینید در میدان ونک! کلی منشی و مدرس و ... کلی مدرس آورده (حتی چند سال هم از خودش بزرگتر) نان اونا رو میده. تازه مجله و برنامه رادیو هم بماند... ببینید ایشون چه تلاشی کرده که از اون شده این!!! وگرنه خیلی ها از نقطه نظر فنی، شرایط ایشون رو حتی بسیار بهتر هم دارند... اما چون تلاش نمی کنند در گمنامی خواهند مرد!! می تونست مهندسی عمران رو برای ارشد ادامه بده! اما خودش رو خوب می شناخت و اونو پی نگرفت و گرنه می شد یه مهندس گمنام مثل همه. الان دانشجوی دکتری پژوهش هنره که در راستای ذوق و علاقه ایشون هست و موفق هم هست. پس من می گم تلاش برای حیات هم واجبه! نقل قول: و اما در مورد انگیزه من برای تغییر رشته. ببین من خیلی (بی نهایت) آدم تنوع طلبی هستم و هر چیزی رو که شما تو ذهنت تصور کنی راجع بهش یه تجربه یا اطلاعاتی دارم یا لااقل یه بار امتحانش کردم (البته مثبتا منظورمه-دنبال منفیا نمی رم استاد این نشد که... یعنی شما در مورد "مهندسی پلیمر" هم امتحان کردید؟ یا "زبان روسی"؟ الان من که در شیراز هستم، طرف ضرب و تقسیم بلد نیست! اما روسی مثل بلبل حرف می زنه و کلاس درس میده. ۱ سال هم بیشتر در پی اون نرفت. الان خیلی هم راضیه و می گه کاش از اول این رشته رو می رفتم. نقل قول: هیچ چیزی تو زندگی نتونسته بود منو قانع کنه تا اینکه از سال ۷۸ با مقوله ای بنام آی تی و کامپیوتر (و البته اینترنت) آشنا شدم. البته تو دهه شصت یه سری تجربیات تو این زمینه داشتم که همش به سیستم های تحت داس منتهی می شد که جذابیتی واسم نداشت. هیچ وقت اون روزی رو که با یه مودم دایل آپ ۲۸ کیلوبیت بر ثانیه قرضی با کامپیوتر پسردائیم برای اولین بار به اینترنت وصل شدم یادم نمی ره. شما دقیقاً درست می گی. یه پشتوانه روانی پشت این تغییر رشته من بوده و اون اینه که من گمشده ی خودمو تو دنیای آی تی و کامپیوتر پیدا کردم. من که هیچ وقت بیشتر از یکی دوماه روی یه موضوع نمی تونستم بند بشم، الان ۱۴ ساله که توی این دریای بی کران غوطه ورم و از لحظه لحظه تجربه کردنش سرشار از شوق می شم. من انتخاب آگاهانه ای کردم که ازش کاملاً راضیم. این خوبه. خوب شما بهتر بود که تجربه عملی بدست بیارید تا اینکه با چند کتاب نظری دست و پنجه نرم کنید. شما همین الان می تونید مثلا برنامه نویسی وب کار کنید که به اینترنت هم نزدیکه و اون خاطرات هم همیشه براتون زندست. اما اون خاطره شما چندان ارتباطی به "سیستم عامل" یا "کامپایلر" یا "مهندسی نرم افزار" نداره ها... حالا من میگم... شما که این همه اهل امتحان کردن هستید و آی تی رو هم علاقه مند هستید، حالا یک سال رو حوزه اینترنت و برنامه نویسی وب فعالیت کنید. خیلی هم حوزه پویا و زیبا و پرآمدی هم به شمار میاد. اینم خودش یه راهیه. نقل قول: حالا این هشت سال چی شد رو بگم. من تو این ۸ سال بعد فارغ التحصیلی (یعنی از همون سال ۸۳ غیر از سال ۸۸ اگه درست یادم باشه) تمام کنکورای ارشد آی تی رو شرکت کردم ولی هیچی نمی خوندم. همینجوری شرکت می کردم. یعنی در حقیقت نمی خواستم قبول بشم (بین دوست داشتن و خواستن خیلی فرق هست). خوب یادمه که بهمن ۹۰ وقتی از سر جلسه کنکور اومدم بیرون، با خودم عهد کردم که یا برای یه بار هم که شده با مطالعه کنکور می دم یا دیگه شرکت نمی کنم. اجرای این تصمیم تا تیر ۹۱ به تعویق افتاد و بقیه اش رو هم که قبلاً گفتم. با شدت و حدت می گم که اگه نمی خواستم، نمی تونستم. دلیلش ۷ مرحله آزمونیه که نخواستم و قبول هم نشدم. اگه کسی شانسی می تونه قبول بشه من نمی دونم. من که نشدم. پس تفننی امتحان می دید... ![]() ![]() نقل قول: عزیز برادر! به حرف این روانشناسا خیلی توجه نکن. هر روز یه حرفی می زنن فرداش می گن اشتباه کردیم. به کسی هم جوابگو نیستن. مرحوم علامه محمدتقی جعفری یه روز خیلی حرف قشنگی زد. گفت:« هیچ کس تو ریاضی نمی تونه بگه ۲ بعلاوه ۲ می شه ۵ . اگه بگه کل دنیا باهاش مقابله می کنن. ولی بیچاره انسان که هر کسی از هر گوشه دنیا از جاش بلند می شه و هر چیزی دلش می خواد راجع به انسان می گه و هیچ کس هم بهش نمی گه که این حرفت غلطه » . موفقیت های افراد بیشماری که از فلاکت بارترین وضعیت ها به طلائی ترین موقعیت ها رسیدن، قدرت اراده ی انسانی رو اثبات کرده. باید عادت کنیم نیمه ی پُر لیوان رو ببینیم نه نیمه ی خالی رو. از دیدگاه من، بزرگترین رمز موفقیت بعد از توکل به خدا، مثبت اندیشی عاقلانه و تلاش و تلاش و تلاشه. نمیشه... ![]() خوب اگه اینجوره، پس اون جمله که نوشتید هم قابل اعتماد نیست. پس بهشت رو می شه به بهانه هم داد. چه اشکالی داره. ![]() بله، نیمه پر رو باید دید. ![]() از نظر من، رمز موفقیت به ترتیب در سه گامه: ۱/ شناخت درون خود ( که "علم نفس" در روانشناسی نام داره) برای انتخاب بهترین راه. ۲/ به قول شما مثبت اندیشی (که در این مرحله عاقلانه محسوب میشه). ۳/ تلاش!!! نقل قول: در مورد معدل هم بگم اینکه معدل من کمه داستان های خودشو داره که از حوصله بحث خارجه. فقط جهت اطلاع شما بگم که شرط معدل حداقل ۱۲ از ورودی های سال ۷۶ به بعد اعمال شده که شامل من نمی شه و ازاین بابت هیچ مشکلی متوجه من نیست درسته ![]() آقا سپاس از شما که زحمت افتادید! ![]() من مخالف افکار شما نیستم! ما فقط تجزیه تحلیل کردیم. ![]() شما هم موفق باشید. |
نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - SubManesht - 13 آذر ۱۳۹۲ ۰۸:۵۱ ب.ظ
سلام. لطفا تمام کنید این گیر و دار رو تموم کنید. در مورد کاهش اضطراب صحبت کنید. |
RE: نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - golnosh - 13 آذر ۱۳۹۲ ۱۱:۱۸ ب.ظ
(۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۰۳:۳۳ ق.ظ)persian_boy نوشته شده توسط: رفته بودم مالک اشتر واسه مصاحبه. بچه ها اکثراً متولد ۶۷ تا ۷۰ بودن. یه حساب کتاب کردم دیدم وقتی من دانشگاهم (کارشناسی) رو شروع کردم، ۶۷ ایها ۸ سالشون بوده و ۷۰ ایها ۵ سالشون. وای یه دنیا ممنون چه ضمیمه انگیزه بخشی |
RE: نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - persian_boy - 14 آذر ۱۳۹۲ ۰۳:۴۱ ق.ظ
سلام مجدد. من اینجا به پست شما پاسخ میدم چون می دونم خیلی از دوستان مطالب این تاپیک رو دنبال میکنن و ممکنه شبهاتی که واسه شما پیش اومده سؤال اونا هم باشه. اگه نیاز به توضیح بیشتر بود لطفاً پ خ بدید تا این تاپیک زیاد طولانی نشه. پیشاپیش از دوست عزیز SubManesht هم عذرخواهی می کنم. نقل قول: خدا پدرتون رو بیامرزه آقا...خدا همه رفتگان رو بیامرزه. من صدای مجید اخشابی رو دوست دارم.چیز دیگه ای راجع بهش نمی دونستم.ممنون از اطلاعاتی که دادید. بله به فرموده حضرت علی (ع): « من عرف نفسه فقد عرف ربه » یعنی از شناخت خویشتن می توان به شناخت خالق رسید. پس خودشناسی برکات زیادی بهمراه داره. موفقیت در کار و تحصیل، جزء کوچکی از این برکاته. نقل قول: و اما در مورد انگیزه من برای تغییر رشته. ببین من خیلی (بی نهایت) آدم تنوع طلبی هستم و هر چیزی رو که شما تو ذهنت تصور کنی راجع بهش یه تجربه یا اطلاعاتی دارم یا لااقل یه بار امتحانش کردم (البته مثبتا منظورمه-دنبال منفیا نمی رم نقل قول: استاد این نشد که... یعنی شما در مورد "مهندسی پلیمر" هم امتحان کردید؟ یا "زبان روسی"؟حدس می زدم این موضوع واست شبهه ایجاد کنه. ببین الزاماً نباید همه چیز رو امتحان می کردم و عملی هم نبود. علما می گن وقتی صحبت از «هفت آسمان» می شه، منظور این نیست که آسمانها دقیقاً ۷ تا هستن. بلکه مقصود، بیان کثرت آسمان هاست. اتفاقاً من زبان روسی رو هم امتحان کردم و ازش خوشم نیومد. ولی زبان انگلیسی رو از همون اول دوست داشتم و پیشرفتم هم توش بد نبوده. هر کسی یه سری کاراکترهای شخصیتی داره. منظور من این بود که یکی از آیتم های شخصیتی من، تنوع طلبیه. با وجود این، علاقه و اشتیاق من به حوزه آی تی به حدی زیاد بوده و هست که بر تنوع طلبی من غلبه کرده. بله اگر من آدم تنوع طلبی نبودم، شاید (نه الزاماً) با هزینه خیلی کمتر و در زمان خیلی کوتاهتری هدفم رو پیدا می کردم ولی در مورد من اینطوری نبود. نقل قول: هیچ چیزی تو زندگی نتونسته بود منو قانع کنه تا اینکه از سال ۷۸ با مقوله ای بنام آی تی و کامپیوتر (و البته اینترنت) آشنا شدم. البته تو دهه شصت یه سری تجربیات تو این زمینه داشتم که همش به سیستم های تحت داس منتهی می شد که جذابیتی واسم نداشت. هیچ وقت اون روزی رو که با یه مودم دایل آپ ۲۸ کیلوبیت بر ثانیه قرضی با کامپیوتر پسردائیم برای اولین بار به اینترنت وصل شدم یادم نمی ره. شما دقیقاً درست می گی. ... نقل قول: این خوبه. خوب شما بهتر بود که تجربه عملی بدست بیارید تا اینکه با چند کتاب نظری دست و پنجه نرم کنید. شما همین الان می تونید مثلا برنامه نویسی وب کار کنید که به اینترنت هم نزدیکه و اون خاطرات هم همیشه براتون زندست. اما اون خاطره شما چندان ارتباطی به "سیستم عامل" یا "کامپایلر" یا "مهندسی نرم افزار" نداره ها...ببین در زندگی هر کسی یک یا چند نقطه عطف وجود داره که خواسته یا ناخواسته اتفاقاتی در اون نقاط عطف میافته که ممکنه تمام زندگی اون فرد رو تحت الشعاع قرار بده. البته خیلیا بدون توجه از کنارش می گذرن. این نقطه عطف برای من تو آشنائیم با کامپیوتر و اینترنت اتفاق افتاد ولی این فقط نقطه شروع بود. من از اون موقع تا حالا تو خیلی از حوزه های آی تی (که البته مورد علاقه ام بوده) کسب تجربه کردم گرچه همیشه خودمو کوچکترین شاگرد این مکتب میدونم. نیوتن با افتادن یه سیب تو سرش ایده اولیه کشف قانون جاذبه به ذهنش خطور کرد. اینجور که شما می گی، خوب بود نیوتن بره میوه فروش بشه. نه نقطه عطف فقط یه جرقه اولیه برای یه حرکت انقلابیه (البته من ابداً ادعای نیوتن شدن ندارما ![]() نقل قول: حالا این هشت سال چی شد رو بگم. من تو این ۸ سال بعد فارغ التحصیلی (یعنی از همون سال ۸۳ غیر از سال ۸۸ اگه درست یادم باشه) تمام کنکورای ارشد آی تی رو شرکت کردم ولی هیچی نمی خوندم. همینجوری شرکت می کردم. یعنی در حقیقت نمی خواستم قبول بشم (بین دوست داشتن و خواستن خیلی فرق هست). ... نقل قول: پس تفننی امتحان می دید...نه اتفاقاً تفننی نبود. کار بسیار زجرآوری هم بود. امید من به وقوع یه معجزه بود که هیچگاه اتفاق نیافتاد تا اینکه خودم خواستم (و صد البته خدا خواست) نقل قول: عزیز برادر! به حرف این روانشناسا خیلی توجه نکن. هر روز یه حرفی می زنن فرداش می گن اشتباه کردیم. به کسی هم جوابگو نیستن. مرحوم علامه محمدتقی جعفری یه روز خیلی حرف قشنگی زد. گفت:« هیچ کس تو ریاضی نمی تونه بگه ۲ بعلاوه ۲ می شه ۵ . اگه بگه کل دنیا باهاش مقابله می کنن. ولی بیچاره انسان که هر کسی از هر گوشه دنیا از جاش بلند می شه و هر چیزی دلش می خواد راجع به انسان می گه و هیچ کس هم بهش نمی گه که این حرفت غلطه » . موفقیت های افراد بیشماری که از فلاکت بارترین وضعیت ها به طلائی ترین موقعیت ها رسیدن، قدرت اراده ی انسانی رو اثبات کرده. باید عادت کنیم نیمه ی پُر لیوان رو ببینیم نه نیمه ی خالی رو. از دیدگاه من، بزرگترین رمز موفقیت بعد از توکل به خدا، مثبت اندیشی عاقلانه و تلاش و تلاش و تلاشه. نقل قول: نمیشه...ببین من یه موضوع کلی رو گفتم و مصادیق رو ذکر نکردم. آزمایش و خطا جزء لاینفک هر علمیه. اصلاً برای پیشبرد علم لازمه. مشکل اینجاست که مَتریال علم روانشناسی انسانه و آزمایش و خطا روی انسان کمترین حقی رو که ازش ضایع می کنه، زمان از دست رفته شه که دیگه برنمی گرده. حالا خود دانی. این فقط یه توصیه دوستانه بود. نقل قول: بله، نیمه پر رو باید دید.کاملاً موافقم. البته روی توکل بر خدا تأکید می کنم که «برگی از درخت بدون اذن و آگاهی او بر زمین نمی افتد». یا علی مدد |
RE: نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - ☺☺☺☺☺☺☺ - ۱۴ آذر ۱۳۹۲ ۱۰:۰۲ ق.ظ
آقا، دستتون سالم... ولی همه رشته ها رو امتحان نکردیدا... ![]() به هر حال نیت شما خیره. و به فرمایش شما هر چی خیره... بله! توکل به خدا که باید همیشه باشه. جمله آخر که یادآوری نمودید، یه درس زندگی ِ! من از شما سپاسگزارم... ![]() |
RE: نکات اموزنده در باب کنکور ۱ - persian_boy - 14 آذر ۱۳۹۲ ۰۱:۰۱ ب.ظ
آقا فرداد من از شما و سایر دوستان معذرت می خوام. هدف واقعاً منحرف کردن تاپیک نبود. این روزا بچه ها به شدت با درسا درگیرن و هر آن خطر کم آوردن و ناامید شدنشون وجود داره. من فقط هدفم ارائه تجربیاتم به منظور کمکی هرچند کوچک به روحیه بچه ها بود و قرار نبود به این سمت بره. اگر صلاح بدونید، پست های من که غیر مرتبط با تاپیک هستند رو حذف کنید. ممنون |