چهار شنبه سوری! - نسخهی قابل چاپ |
RE: چهار شنبه سوری! - Maryam-X - 23 اسفند ۱۳۸۹ ۱۱:۴۷ ب.ظ
(۲۳ اسفند ۱۳۸۹ ۰۲:۱۵ ب.ظ)mehr.iman نوشته شده توسط: ... آآآآآآآآآآآآآآفرین تازه شدید یه سری بچهی خوب و مثبت من اگه بتونم با همین شوخیها و مسخره بازی های شما چهارشنبه سوری امسال آتیش ۱۰ تا ترقه و نارنجک را خاموش کنم به خودم تبریک می گم. شماها هم اگر واقعا همت کردید و تونستید امسال ۷ تا آتیش متعادل و استاندارد با همون خار و خاشاک(نه با کمک سرمایهی ملی و سوخت خودرو..تقلب ممنوع!) درست کنید حتما حتما من و همهی مانشتیها را برای تماشا خبر کنید:: :cool البته ما که چشممون آب نمی خوره.... از این قوم!!!) خواهشا موقع گشتن تو بیابون برای جمع کردن خارو خاشاک "سیم ظرفشویی "دیدید برش ندارید امسال را تحمل کنید... به خاطر من |
چهار شنبه سوری! - Fardad-A - 24 اسفند ۱۳۸۹ ۱۲:۰۶ ق.ظ
رسیدی و پر از شادی و شوری آهای چارشنبه سوری! شنیدم با جوانان جفت و جوری آهای چارشنبه سوری بساط " سرخی تو زردی من" سر هر کوی و برزن تو هم چون مردمان غرق سروری آهای چارشنبه سوری اینهم یه شعر بی مزه در وصف چارشنبه سوری[attachment=580] |
RE: چهار شنبه سوری! - mehr.iman - 24 اسفند ۱۳۸۹ ۱۲:۱۴ ق.ظ
(۲۳ اسفند ۱۳۸۹ ۰۳:۰۹ ب.ظ)danialfx نوشته شده توسط: من میگم بعد از اینکه نماز صبح رو خوندیم حرکت کنیم. ما که اینجا بیابون نداریم. من هم میام سمت بیابون های قم.کار سختی در پیش داریم! پس شب باید زودتر بخوابیم صبح زود بزنیم به بیابون،فقط خداکنه دست خالی برنگردیم یه محله چشم به راهمونن شب بیایم آتیش روشن کنیم. (۲۳ اسفند ۱۳۸۹ ۱۱:۴۷ ب.ظ)Maryam-X نوشته شده توسط: آآآآآآآآآآآآآآفرینحالا نمیشه یه خورده تخفیف بدی من و دانیال رو همدیگه ۵ تا آتیش بیشتر نمیتونیم روشن کنیم،برا ۷ تا آتیش مجبوریم نصفه شب را بیفتیم تو بیابونا دنبال خار و خاشاک آخه خدا رو خوش میاد! |
چهار شنبه سوری! - Fardad-A - 24 اسفند ۱۳۸۹ ۱۲:۲۱ ق.ظ
من میگم بجای بیابون رفتن و این دردسرها اگه مریم خانم اجازه بدن یه تخفیفی بدیم و ماجرا رو همچین فانتزی برگزار کنید. یعنی ۷ تا پوشال کولر آبی ۴۰۰۰ بخرید و آتش بزنید |
چهار شنبه سوری! - hsh88 - 24 اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۰۳ ق.ظ
آره با پوشال هم حله |
چهار شنبه سوری! - Maryam-X - 24 اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۱۲ ق.ظ
بزارید حداقل یه روز بگذره... بعد بهانه تراشی کنید و درجا بزنید. پوشال نمیشه....عرض کردم تقلب ممنوع!!! |
RE: چهار شنبه سوری! - aminamini - 24 اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۲۹ ق.ظ
(۲۴ اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۱۲ ق.ظ)Maryam-X نوشته شده توسط: بزارید حداقل یه روز بگذره... من که فردا صبح ساعت ۵ از خواب بلند میشم و میزنم به کوه و بیابون واسه خار و خاشاک و هر چی که شد(آدم یاد خدا بیامرز خسرو شکیبایی میفته تو سریال روزی روزگاری) (۲۴ اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۱۲ ق.ظ)Maryam-X نوشته شده توسط: بزارید حداقل یه روز بگذره... من که فردا صبح ساعت ۵ از خواب بلند میشم و میزنم به کوه و بیابون واسه خار و خاشاک و هر چی که شد(آدم یاد خدا بیامرز خسرو شکیبایی میفته تو سریال روزی روزگاری) |
RE: چهار شنبه سوری! - danialfx - 24 اسفند ۱۳۸۹ ۰۳:۳۳ ق.ظ
(۲۴ اسفند ۱۳۸۹ ۱۲:۲۱ ق.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: من میگم بجای بیابون رفتن و این دردسرها اگه مریم خانم اجازه بدن یه تخفیفی بدیم و ماجرا رو همچین فانتزی برگزار کنید. یعنی ۷ تا پوشال کولر آبی ۴۰۰۰ بخرید و آتش بزنید مریم خانوم راست میگه. پوشال حساب نیست. همون خار و خاشاک باید باشه. من که همین الان تو بیابونها دارم خار و خاشاک جمع میکنم. چون من و Mehr.iman نمیتونستیم ۷ تا رو تا فردا غروب جمع کنیم. من زودتر شروع کردم . فقط یه نکته ای که هست اینه که خیلی تاریکه. چشمام هیچ جا رو نمیبینه. mehr.iman جان .داری میای چراغ قوه همرات بیار. خدا رو شکر امین هم بهمون اضافه شد تا غروب ۷ تا اتیش رو میتونیم روشن کنیم. میگم مریم خانوم . این پسرای محلتون چه کاره سختی انجام میدادن. |
RE: چهار شنبه سوری! - hanif - 24 اسفند ۱۳۸۹ ۱۱:۱۶ ق.ظ
(۲۴ اسفند ۱۳۸۹ ۱۲:۲۱ ق.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: من میگم بجای بیابون رفتن و این دردسرها اگه مریم خانم اجازه بدن یه تخفیفی بدیم و ماجرا رو همچین فانتزی برگزار کنید. یعنی ۷ تا پوشال کولر آبی ۴۰۰۰ بخرید و آتش بزنید نه بابا چرا پول میدین این خار و خاشاک که همه جا پیدا میشه زیاد هم هستن!! |
چهار شنبه سوری! - مورتن - ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۰۲ ب.ظ
خس و خاشاک ؟ حدود ۶۰ میلیون داریم. |
RE: چهار شنبه سوری! - Fardad-A - 24 اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۱۰ ب.ظ
(۲۴ اسفند ۱۳۸۹ ۱۱:۱۶ ق.ظ)roya نوشته شده توسط:(24 اسفند ۱۳۸۹ ۱۲:۲۱ ق.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: من میگم بجای بیابون رفتن و این دردسرها اگه مریم خانم اجازه بدن یه تخفیفی بدیم و ماجرا رو همچین فانتزی برگزار کنید. یعنی ۷ تا پوشال کولر آبی ۴۰۰۰ بخرید و آتش بزنید به لطف شهرداری محترم در تهران فقط ساختمان و مصالح ساختمانی و نخاله ساختمانی پیدا میشه. البته محیطهای طبیعی ازبین میره ولی پارک مصنوعی زیاد میسازن. پارکهایی با نیمکت و فواره و آب و سرسره و .... و البته اگه جا بود یه چند تایی هم درخت!!!! دربند و شمیران هم که هوای تمیز داشتن و یه محیط طبیعی داشتند تبدیل شده اند به انواع واقسام رستوران و چایخانه و.... فرحزاد رو هم بگم .... راستی از موجودات زنده فقط دو نوعش یافت میشه کلاغ از پرندگان و موش از پستانداران!!! موشها جهش پیدا کردند و نوعا" با گربهها اشتباه گرفته میشن. گربهها هم بدلیلی که حتما" میدونید چند سالیه با رشد منفی روبرو هستند. احتمالا" منقرض بشن |
RE: چهار شنبه سوری! - aminamini - 24 اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۲۶ ب.ظ
این طرح جمع آوری خار و خاشاک مال کی بود؟ وای وای امروز ساعت ۴:۳۰ (هنوز خورشید خانوم هم بیرون نیامده بودن) به قصد خار و خاشاک از خواب بلند شدم گرگا فریاد میزدن بیا و ببین اولش پاهام لرزید،بعدش به خودم گفتم بچه مانشتی و ترس! به خودم گفتم اگه من خار و خاشاک نیارم عملیات هفت خان رستم به رهبری مریم خانم چی میشه؟! این بود که دل و زدم به دریا(ببخشید بیابون) و رفتم اولیشو پیدا کردم دومی اینش و... خلاصه ساعت شد ۵:۳۰ که خواستم برگردم که یه بوته بزرگ نظرمو جلب کرد عجب بوته ای لا مذهب راحت میشد هفتا هشت خان رو هم باهاش طی کرد ای ای ای رفتم که بچینمش که یه باره یه ابر مار آبی قرمز از بیرون اومد منو میگی فکر کنم سکته رو زدم (مغزی یا قلبی یا هر دوش) ماره رو کرد به من گفت کمک! گفتم چی؟! گفت:کمک خلاصه گفتم نکنه خوابم دو تا چک به خودم زدمو دیدم نه بیدار بیدارم رفتم که کمک کنم دیدم بنده خدا داره راست میگه نگو دمش گیر کرده سرتونو درد نیارم فشار فشار آزادش کردم کیسه رو برداشتم و خدا حافظی کردم که ماره اومد و گفت کجا! گفتم میخواد تعارف کنه که بیا بریم خونه و از این حرفا بهش گفتم ممنون دیر شده امشب عملیات داریم باید برم گفت:بری! من باید تو رو نیش بزنم! گفتم:ن ن ن ن نی نیش؟ گفت: آره گفتم:چرا؟ گفت:چون((سزای نیکی، بدیه)) مونده بودم چیکار کنم بهش گفتم کی گفته؟ گفت:همه میگن گفتم باشه اگه همه گفتن من در خدمت نیشتونم ساعت ۷ شده بود رفتیم تا اولین حیوونه پیدا کردیم حیوون که چی بگم مارمولک بود! ازش پرسیدیم گفت:آقا ماره راست میگه سزای نیکی بدیه گفتم باشه ،یه حیوون دیگه میبینیم رفتیم و رسیدیم به یه آفتاب پرست اونم همینو گفت رفتیم و رسیدیم به یه عقرب و اونم همینو گفت همه همینو گفتن کم کم دیگه داشتم میرفتیم به سمت نیش آقا ماره که از اون دور فرشته نجات اومد! چی بود یا کی بود؟ آلان میگم روباه باورتون میشه رو کردم به ماره و گفتم:از اینم میپرسیم هر چی گفت همونو میکنیم اونم گفت باشه رفتیم پیش آقا روباهه و همه چیز و گفتیم روباهه گفت:من که چیزی نفهمیدم باید همه چیزو عملی انجام بدید گفتیم یعنی چی؟ گفت:چقدر کیج هستیدا بعد اینو که گفت بهمون برخورد و به ماره گفتم برو همون طوری که گیر کرده بودی وسط خارا بازم فشار و فشار ماره رفت و گیر کرد تموم که شد رو به روباه کردیمو گفتیم اینجوری بود اونم گفت:حالا که ماره گیر کرده،تو مینونی فرار کنی بدون هیچ ماری و هیچ نیشی آها اون موقع فهمیدم که چه موجودیه این روباه آگه کنکور شرکت میکرد اول میشد خلاصه ماره افتاد به غلط کردن و ما هم هیچی نگفتیم و رفتیم(آخه ماها جنتل من بودیم) از روباهه پرسیدم تو اینجا چیکار میکنی؟ بهم گفت که اومده واسه خار و خاشاک چارشنبه سوری و من هم واسه تشکر کیسمو با خاراش دادمو رفت خودمم یه دوتا بوته ای اوردم رسیدم خونه ساعت شد ۹:۳۰ خسته و کوفته گرفتمو خابیدم که ساعت ۱۲ از خواب بیدار شدم(با صدای یه مشتی) مشتی داد میزد: خار و خاشاک خشک کیلویی ۲۰۰ تومن تازه اشانتیون هم داشت یه بسته کبریت همون جا بود که گفتم امان از این مریم خانم که ما رو به چه کارایی که وا نمیداره خلاصش این بود تمام داستان هنوزم تنم رو ویبره هستش |
چهار شنبه سوری! - danialfx - 24 اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۵۶ ب.ظ
من که از دیشب بعد برنامه ۹۰ تا حالا دارم خار وخاشاک جمع میکنم. خوبیش این بود که mehr.iman چراغ قوه رو اورد و از ۶ صبح کارمون رو شروع کردیم. به هر حال ما هنوز تو بیابون های قم هستیم. راستی. هیچ کس تنها نیست . البته با اینترنت . |
RE: چهار شنبه سوری! - Fardad-A - 24 اسفند ۱۳۸۹ ۰۲:۰۱ ب.ظ
(۲۴ اسفند ۱۳۸۹ ۰۱:۲۶ ب.ظ)aminamini نوشته شده توسط: به خودم گفتم اگه من خار و خاشاک نیارم عملیات هفت خان رستم به رهبری مریم خانم چی میشه؟!دوستان من تصحیح کنم این مریم خان که رهبری این آقایون رو بعهده دارند خانم مریم عضو مانشت هستند احتمالا" با مریم های مشابه اشتباه نشه بعد هم به امین عزیز پیشنهاد میکنم برن چند تا سناریو واسه انیمیشن های کودکان بنویسد. دنیا رو چه دیدی یه دفعه یه شخصیتی مثل پلنگ صورتی سندباد یا پسر شجاع رو آفرید. خصوصا" اینکه این آخری(پسر شجاع) رو پیداست زیاد تماشا کرده. |
چهار شنبه سوری! - مورتن - ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ ۰۲:۲۵ ب.ظ
چه داستانهایی! چه خوابهایی. والا هزاران نکته در این راز و رمز گویی شما نهفته است. عجب اتاق فکری درست کردید در این مانشت. |