(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۰۳:۰۳ ق.ظ)Eng_Sara نوشته شده توسط: بچه ها ما دو روزه مهمون داریم از آزمون ۵۰% اول به بعد (که تقریباً راضی نبودم از رتبه ام) هیچی نخوندم!!!!!!!!!!!!!
استرس دارم به خاطر نخوندنم!
آخه کتابخونه ای جایی هم باز نیست از این محیط وحشتناک مهمونی فرار کنم!!!!!!!!!!
امیدوارم از پس فردا زندگی عادی بشه...
مام دو روزه مهمون داریم. فردا مهمونی دعوتیم
بدبختی اینجاس آدم دو روز درس نخونه تنبل می شه باید کلی انرژی صرف کنه تا راه بیفته
(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۰۱:۳۹ ق.ظ)sarhang نوشته شده توسط: راستش من یکم شرایطم فرق میکنهسرهنگ جان...مثل همیم...بزن قدش
منم رو هر چی حساب باز میکنم و واسش کلی برنامه میریزم خراب میشه...ولی هر کاری رو همینجوری یلخی خواستم انجام بدم به بهترین نحو انجام شده!!!
مثلا ً یه بار خواستم از مدرسه جیم بزنم ( پنجم دبستان)...کلی رو کاغذ نقشه کشیدم...آخرم ناظم مچمو گرفت...ولی یه بار دیگش رفته بودم آب خوری دیدم هیچکی تو حیاط نیست ، در حیاط بازه ، رفیقمم دم پنجره اس...کیفمو انداخت پایین فلنگو بستم خونه!
تو درسم که عین شما...نمونش هم آزمون آزمایشی ها...حضوریا که خوندم همشون بد میشد...اینترنتی اول رو که خوابالو بودم نشستم حل کردم ریاضی رو ۳۰ زدم...!!!
...
ینی واقعا ً چه رازی تو ما ها وجود داره ؟؟؟
(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۰۲:۲۱ ق.ظ)*farnaz* نوشته شده توسط: باید واسه قبولی تو کنکور یه فکرایی بکنمیکمم واسه من فکر کن...خواهش میکنم...
(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۰۳:۱۲ ق.ظ)zeitun نوشته شده توسط:(05 آذر ۱۳۹۱ ۰۳:۰۳ ق.ظ)Eng_Sara نوشته شده توسط:
مام دو روزه مهمون داریم. فردا مهمونی دعوتیم
بدبختی اینجاس آدم دو روز درس نخونه تنبل می شه باید کلی انرژی صرف کنه تا راه بیفته
بابا اینا برن ن ن ن .... من می خونم
همش دو هفته تا ۲۵% سوم وقت هست که دو روزش اینجوری رفت!!!! شبکه و سیستم و پایگاه عقبم یکم.... وااای... چه استرسی....
اینم که از وضع خوابمون! ساعت ۲:۳۷ شب من مانشتم!!!
موفق باشید همگی
(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۰۳:۳۷ ق.ظ)Eng_Sara نوشته شده توسط: بابا اینا برن ن ن ن .... من می خونمخب تو به مهمونا چیکار داری؟
همش دو هفته تا ۲۵% سوم وقت هست که دو روزش اینجوری رفت!!!! شبکه و سیستم و پایگاه عقبم یکم.... وااای... چه استرسی....
اینم که از وضع خوابمون! ساعت ۲:۳۷ شب من مانشتم!!!
موفق باشید همگی
بگو آقایون خانوما ببخشید من کنکور دارم میرم تو اتاق درس بخونم. بعد هم برو تو اتاق درو هم قفل کن که بچه مچه ها وول نزنن کنارت
(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۰۳:۳۷ ق.ظ)Eng_Sara نوشته شده توسط:(05 آذر ۱۳۹۱ ۰۳:۱۲ ق.ظ)zeitun نوشته شده توسط:(05 آذر ۱۳۹۱ ۰۳:۰۳ ق.ظ)Eng_Sara نوشته شده توسط:
مام دو روزه مهمون داریم. فردا مهمونی دعوتیم
بدبختی اینجاس آدم دو روز درس نخونه تنبل می شه باید کلی انرژی صرف کنه تا راه بیفته
بابا اینا برن ن ن ن .... من می خونم
همش دو هفته تا ۲۵% سوم وقت هست که دو روزش اینجوری رفت!!!! شبکه و سیستم و پایگاه عقبم یکم.... وااای... چه استرسی....
اینم که از وضع خوابمون! ساعت ۲:۳۷ شب من مانشتم!!!
موفق باشید همگی
خب منم می خونم ولی من یه کم اینرسی سکونم بالاس. زود دچار لختی می شم
(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۰۳:۵۴ ق.ظ)Amir V نوشته شده توسط:حب حتما تو خونه شما این جوریه. مشکل مهمون نیست. خود خونواده آدمه. .اصن انگارمهم نیست که آدم درس داره. البته انگار که نه واقعیت آشکار و مشخصه(05 آذر ۱۳۹۱ ۰۳:۳۷ ق.ظ)Eng_Sara نوشته شده توسط: بابا اینا برن ن ن ن .... من می خونمخب تو به مهمونا چیکار داری؟
همش دو هفته تا ۲۵% سوم وقت هست که دو روزش اینجوری رفت!!!! شبکه و سیستم و پایگاه عقبم یکم.... وااای... چه استرسی....
اینم که از وضع خوابمون! ساعت ۲:۳۷ شب من مانشتم!!!
موفق باشید همگی
بگو آقایون خانوما ببخشید من کنکور دارم میرم تو اتاق درس بخونم. بعد هم برو تو اتاق درو هم قفل کن که بچه مچه ها وول نزنن کنارت
(۰۴ آذر ۱۳۹۱ ۱۱:۳۹ ب.ظ)MS.rezvan نوشته شده توسط: سلام
من ی باره دیگه سوالم رو میپرسم، سوالم درباره برناممه. و پیشاپیش از اینکه لطف میکنید و ج میدین تشکر میکنم
راستش من برنامم موازیه و طی ۲روز همه دروس رو سعی میکنم ببندم یعنی مثلا روز اول ۶تا درس و بعد روز دوم ۶تا درس بعدی و.. کلا سیکل تا آخر هفته ادامه داره.هر درسی هم باکسش ۲ساعته است. میشه روزی ۱۱-۱۲ ساعت. حــــــــالا الان از هفته پیش ۳ چهار روزی میشه ک برنامه از کنترلم خارج شده. یعنی نمیشه توی باکس ۲ساعته محدودش کرد مثلا سیستم. اصلا تستهای ی سری درسا خودش کل اطلاعاتت رو بچالش میکشه. راستش الان ۳ روزه محدودیت زمانی رو برداشتم ولی با اینکه روزی ۱۲ ساعت خوندم ولی خیلی ب دلم نیست. چون هم بازده کارم پایین اومده و هم فکرم پیش بقیه درساست. مطمئنم ک برداشتن این برش زمانی کار اشتباهیه( حداقل واسه من)
از بیرون ک نگاه میکنم ب خودم میگم کاری نداره بخون تا هر وقت تموم شد. نمیدونم والا. الان واقعا روانم پریشون شده! با اینکه ساعت مطالعه ام بالاست و پرتم خیلی پایین (باور کنید برای استراحت هم بزور بلند میشم)
ی راهکاری بدین ممنون میشم
سلام
من فکر میکنم که باید برنامه ات رو عوض کنی چون بالاخره درجه اهمیت هر درس با هم فرق داره و اگه بتونی درسی که ضریب ۴ داره رو خوب بزنی حتما رو رتبه تاثیر بیشتری نسبت به درسی که ضریب ۲ داره میذاره، بهتره براساس درجه اهمیت دروس برای هر درس میزان مورد نیاز ساعت مطالعش رو تعیین کنی و اون رو بین روزهای هفته تقسیم کنی که تا زمان کنکور حتما درسای اصلیت خونده شده باشن و درسای مهمت فدای درسای کم اهمیت نشن.حتی بین درسهای هم ضریب هم تفاوت قائل شو مثلا دروس ریاضی خیلی مهم هستند و البته نباید از دروس تخصصی هم غافل شد پس بین دروس هم درجه هم با توجه به تسلط و علاقه ای که به هر درس داری یه برنامه عالی بریز.
موفق باشی.
(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۰۹:۲۷ ق.ظ)Engineer نوشته شده توسط:میخاستم نظرموم بنویسم دیدم جناب اینجینر نوشتن(04 آذر ۱۳۹۱ ۱۱:۳۹ ب.ظ)MS.rezvan نوشته شده توسط: سلام
من ی باره دیگه سوالم رو میپرسم، سوالم درباره برناممه. و پیشاپیش از اینکه لطف میکنید و ج میدین تشکر میکنم
راستش من برنامم موازیه و طی ۲روز همه دروس رو سعی میکنم ببندم یعنی مثلا روز اول ۶تا درس و بعد روز دوم ۶تا درس بعدی و.. کلا سیکل تا آخر هفته ادامه داره.هر درسی هم باکسش ۲ساعته است. میشه روزی ۱۱-۱۲ ساعت. حــــــــالا الان از هفته پیش ۳ چهار روزی میشه ک برنامه از کنترلم خارج شده. یعنی نمیشه توی باکس ۲ساعته محدودش کرد مثلا سیستم. اصلا تستهای ی سری درسا خودش کل اطلاعاتت رو بچالش میکشه. راستش الان ۳ روزه محدودیت زمانی رو برداشتم ولی با اینکه روزی ۱۲ ساعت خوندم ولی خیلی ب دلم نیست. چون هم بازده کارم پایین اومده و هم فکرم پیش بقیه درساست. مطمئنم ک برداشتن این برش زمانی کار اشتباهیه( حداقل واسه من)
از بیرون ک نگاه میکنم ب خودم میگم کاری نداره بخون تا هر وقت تموم شد. نمیدونم والا. الان واقعا روانم پریشون شده! با اینکه ساعت مطالعه ام بالاست و پرتم خیلی پایین (باور کنید برای استراحت هم بزور بلند میشم)
ی راهکاری بدین ممنون میشم
سلام
من فکر میکنم که باید برنامه ات رو عوض کنی چون بالاخره درجه اهمیت هر درس با هم فرق داره و اگه بتونی درسی که ضریب ۴ داره رو خوب بزنی حتما رو رتبه تاثیر بیشتری نسبت به درسی که ضریب ۲ داره میذاره، بهتره براساس درجه اهمیت دروس برای هر درس میزان مورد نیاز ساعت مطالعش رو تعیین کنی و اون رو بین روزهای هفته تقسیم کنی که تا زمان کنکور حتما درسای اصلیت خونده شده باشن و درسای مهمت فدای درسای کم اهمیت نشن.حتی بین درسهای هم ضریب هم تفاوت قائل شو مثلا دروس ریاضی خیلی مهم هستند و البته نباید از دروس تخصصی هم غافل شد پس بین دروس هم درجه هم با توجه به تسلط و علاقه ای که به هر درس داری یه برنامه عالی بریز.
موفق باشی.
کاملا با حرف ایشون موافقم...
(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۰۹:۲۷ ق.ظ)Engineer نوشته شده توسط: من فکر میکنم که باید برنامه ات رو عوض کنی چون بالاخره درجه اهمیت هر درس با هم فرق داره و اگه بتونی درسی که ضریب ۴ داره رو خوب بزنی حتما رو رتبه تاثیر بیشتری نسبت به درسی که ضریب ۲ داره میذاره، بهتره براساس درجه اهمیت دروس برای هر درس میزان مورد نیاز ساعت مطالعش رو تعیین کنی و...
علاوه بر ضریب ، تراز هم خیلی مهمه
یعنی دروس ضریب ۲ خصوصا ریاضی ها بیشتر از اونی که به چشم میاد اثر داره
تو رقابت برای گرایش خاص دروس تخصصی مهم میشه اما برای اینکه رتبه خوبی کسب کنی باید ریاضی و مشترکت خوب بشه .
(۰۴ آذر ۱۳۹۱ ۰۷:۵۸ ب.ظ)esisonic نوشته شده توسط: دوست عزیز...از راهنماییت ممنونمدوست عزیزاین مشکلات غیر قابل نیستن.شما مهم نیست از کی شروع کردین مهم اینه که هر درسو چقد خوندین و از اون مهم تر چقد دوره کردین.از اسفند شروع کردن به نظرم خیلی زوده چون حدود ۱ سال باید حتما مطالبی که میخونی دوره کنی که اگر دوره نکنی انگار اصلا نخوندی.الان بهترین کار اینه که هر درسو میخونی حتما مرور کنی.
من مشکلاتمو کاملا ً میدونم ولی راه حل براش پیدا نمیکنم :sad:
مشکلام :
۱- ذهنم خسته است. چون از اسفند پارسال شروع کردم و مطالب اضافی زیادی که مراجع دروس وجود داشته رو خوندم . به غیر از اون درس های این ترمم هم هست...واسه همین کلا ً ذهنم خیلی خسته است .
۲- حافظه ی ضعیفی دارم . واسه همین بخش های حفظی رو نمیتونم خوب به خاطر بسپارم ...( انقلاب اسلامی ۸ شدم
۳- ظرفیتم کمه...خیلی بخودم فشار بیارم بتونم روزی ۵ ساعت بخونم که بازم به حل تمرین نمیرسم ( یکی از دلایلی که زود ....
در مورد این که ذهنت خسته شده این مشکل همه هست هر کی تونست بهش غلبه کنه.برنده این مسابقه هست.
در مورد حافظه هم که دوستمون توضیح داد.در کل شما که از اسفند خوندی این دوماه رو از دست نده که بعدا حسرتشو میخوری.
البته این نظر منه من مشاور نیستم ولی از تجربه خودم و دوستانم برات گفتم.
اینم یه روش برای مرور که اهمیت مرور رو نشون میده برای دوستان که استفاده کنن.
من دو سال کنکور هوش دادم اما چون ضریب درس تخصصیم(مدار الکتریکی رو کنار می گذاشتم و هوش را پایین میزدم) پایین بود و همچنین ریاضی نتونستم نتیجه مطلوبی بگیرم...
اما امسال از اواسط آبان شروع کردم و میخوام نرم افزار بدم...چون هم خیلی بهش علاقه مند شدم...هم به دلیل اینکه اوراکل رو رفتم پایگاه دادم قوی شد....
توی این دو روز با این فضای غم نتونستم درس بخونم والان یکم نگرانم...چون من امسال باید بهترین نتیجه رو بگیرم...
(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۱۲:۳۲ ب.ظ)mahaya نوشته شده توسط: من دو سال کنکور هوش دادم اما چون ضریب درس تخصصیم(مدار الکتریکی رو کنار می گذاشتم و هوش را پایین میزدم) پایین بود و همچنین ریاضی نتونستم نتیجه مطلوبی بگیرم...
اما امسال از اواسط آبان شروع کردم و میخوام نرم افزار بدم...چون هم خیلی بهش علاقه مند شدم...هم به دلیل اینکه اوراکل رو رفتم پایگاه دادم قوی شد....
توی این دو روز با این فضای غم نتونستم درس بخونم والان یکم نگرانم...چون من امسال باید بهترین نتیجه رو بگیرم...
نگران نباش دوست عزیز این دو روز اکثرا درس نمیخونن. انشالا امسال بهترین نتیجه رو میگیری.
(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۰۱:۳۹ ق.ظ)sarhang نوشته شده توسط:(04 آذر ۱۳۹۱ ۱۰:۵۱ ب.ظ)sheyda نوشته شده توسط: ۱- ممنون از آقای دکتر و دوستای گلم
الان داشتم یه مصاحبه از ناسا با یکی از فضانوردهاش رو میخوندم،دیدم چیزی که برای خیلی از ماها شاید یه آرزو باشه چه جالب برا یه نفر دیگه خیلی طبیعی و ساده بوده و براحتی هم توی اون زمینه تونسته پیشرفت کنه! چون از نظر ذهنی باور داشته که میتونه!
پدرش فضانورد بوده و توی شهرکی زندگی میکرده که همه فضانورد وخلبان بودن...
راستش من یکم شرایطم فرق میکنه و بیشتر اونی که فکرشو اصلا نمیکردم و باورش نداشتم برام اتفاق میفته بارها هم تجربه کردم
مثلا یادمه (خیلی مثال میتونم بیارم ...) فیزیک دوم دبیرستان امتحان داشتیم ومن شبش خیلی خسته بودم ولی با این حال تا ۱۲ خوندم و بیخیال شدم(معمولا محصل بیخیالی نبودم و شاگرد اول کلاس بودم) خودم هم نمیدونستم که واقعا این منم که دارم قید یک امتحان رو میزنم؟؟!!
صبح رفتم امتحان دادم سر جلسه خسته و داغون و خیلی خیلی بیخیال بودم... باورم نمیشد نمرم ۲۰ شد و نفر بعد از من ۱۵ (امتحان سخت بود)
کنکور سال اول برعکسش اتفاق افتاد اما سال بعد که در حین خدمت بودم قبول شدم (رتبم خیلی خوب نبود اما نسبت به درسی که خونده بودم خیلی خوب بود)
خدمت که بودم همه روابط و کانکشن ها رو آماده کردم تا بیفتم کتابخونه که اونجا درس بخونم اما ...
یکی از آشنا ها یک جای بزرگ کار میکرد... گفت بیکاری (دوران دانشجویی) ببرمت سر کار ... پیش خودم گفتم یه چیزی گفت همینجوری... دو ماه بعد زنگید بیا سر کار...
تو نمایشگاه الکامپ با بچه ها از جلو غرفه ایز ایران رد شدیم دیدیم فرم استخدام پر میکنن ماهم دور همی فرم رو نصفه نیمه پر کردیم... ۴ ماه بعد زنگیدن رفتم مصاحبه قبول هم شدم...
ولی هرجا که همه شرایط رو اکی کردم و آماده بودم واسه یه اتفاق یه چیز دیگه شد
به این نتیجه رسیدم که
۱- یا من خیلی خاصم و خداوند داره خواص من رو تک تک تست میکنه
۲- یا من با بقیه فرق دارم و خداوند میخواد تفاوت هام رو نشونم بده
۳- یا من مثل سایرین نیستم و خدا تمایزاتم رو بررسی میکنه
نمیدونم چرا اینا رو گفتم ... شاید خواستم ببینم کسی مثل من هست یا نه
به هرحال اگر جای درستی نزدم معذرت میخوام هر مدیری هرجا که دوست داره منتقل کنه اگر هم صلاحدید میتونه پاک کنه
دوست عزیز"باور داشتن یک موضوع" با بیخیال شدن اون کاملا فرق داره!
مثلا شما الان باور داری که میتونی فارسی حرف بزنی ؛ اما بیخیال بودن یعنی بی تفاوتی نسبت به موضوع
حس میکنم این مسائل ذهنتونو درگیر کردن که چرا اینجوری شد درعین حال خودتون شرایط خلق موفقیت رو دقیقآ توضیح دادین!
باید نهایت تلاش رو کرد و مسئله رو رها کرد!
"رها کردن" هم با بیخیالی فرق داره
اجازه بدین دقیقتر بررسی کنیم:
با افزایش هدفگرایی توی ذهن ، استرس و افکارمنفی هم زیادتر میشن که این خودش میتونه کل نتیجه رو خراب کنه ؛ اما وقتی بجای هدفگرایی روی انجام بهتر عمل متمرکز میشیم ، نتیجه مطلوب هم خودبه خود پیش میاد
مطمئن هم باشین خدا با شما exception نمیگیره،فقط شاید یه کم تو بعضی موارد خوش شانس بودی
دوستانی که با تست های دکتر حقیقت حال نمیکنن چون بیشتر انتقال داده ای هستش توصیه میکنم که مثل من به کتاب ۳۰۰۰ مسئله دکتر فتحی و دکتر صفایی رو بیارن. خیلی بهتره
(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۰۱:۵۳ ب.ظ)sheyda نوشته شده توسط:فقط کافیست چیزی را که میخوای اراده کنی و از فردای آن میبینی که خدا چطور همه وسایل رسیدن به هدفت را پیش پات میذاره.(05 آذر ۱۳۹۱ ۰۱:۳۹ ق.ظ)sarhang نوشته شده توسط:(04 آذر ۱۳۹۱ ۱۰:۵۱ ب.ظ)sheyda نوشته شده توسط: ۱- ممنون از آقای دکتر و دوستای گلم
الان داشتم یه مصاحبه از ناسا با یکی از فضانوردهاش رو میخوندم،دیدم چیزی که برای خیلی از ماها شاید یه آرزو باشه چه جالب برا یه نفر دیگه خیلی طبیعی و ساده بوده و براحتی هم توی اون زمینه تونسته پیشرفت کنه! چون از نظر ذهنی باور داشته که میتونه!
پدرش فضانورد بوده و توی شهرکی زندگی میکرده که همه فضانورد وخلبان بودن...
راستش من یکم شرایطم فرق میکنه و بیشتر اونی که فکرشو اصلا نمیکردم و باورش نداشتم برام اتفاق میفته بارها هم تجربه کردم
مثلا یادمه (خیلی مثال میتونم بیارم ...) فیزیک دوم دبیرستان امتحان داشتیم ومن شبش خیلی خسته بودم ولی با این حال تا ۱۲ خوندم و بیخیال شدم(معمولا محصل بیخیالی نبودم و شاگرد اول کلاس بودم) خودم هم نمیدونستم که واقعا این منم که دارم قید یک امتحان رو میزنم؟؟!!
صبح رفتم امتحان دادم سر جلسه خسته و داغون و خیلی خیلی بیخیال بودم... باورم نمیشد نمرم ۲۰ شد و نفر بعد از من ۱۵ (امتحان سخت بود)
کنکور سال اول برعکسش اتفاق افتاد اما سال بعد که در حین خدمت بودم قبول شدم (رتبم خیلی خوب نبود اما نسبت به درسی که خونده بودم خیلی خوب بود)
خدمت که بودم همه روابط و کانکشن ها رو آماده کردم تا بیفتم کتابخونه که اونجا درس بخونم اما ...
یکی از آشنا ها یک جای بزرگ کار میکرد... گفت بیکاری (دوران دانشجویی) ببرمت سر کار ... پیش خودم گفتم یه چیزی گفت همینجوری... دو ماه بعد زنگید بیا سر کار...
تو نمایشگاه الکامپ با بچه ها از جلو غرفه ایز ایران رد شدیم دیدیم فرم استخدام پر میکنن ماهم دور همی فرم رو نصفه نیمه پر کردیم... ۴ ماه بعد زنگیدن رفتم مصاحبه قبول هم شدم...
ولی هرجا که همه شرایط رو اکی کردم و آماده بودم واسه یه اتفاق یه چیز دیگه شد
به این نتیجه رسیدم که
۱- یا من خیلی خاصم و خداوند داره خواص من رو تک تک تست میکنه
۲- یا من با بقیه فرق دارم و خداوند میخواد تفاوت هام رو نشونم بده
۳- یا من مثل سایرین نیستم و خدا تمایزاتم رو بررسی میکنه
نمیدونم چرا اینا رو گفتم ... شاید خواستم ببینم کسی مثل من هست یا نه
به هرحال اگر جای درستی نزدم معذرت میخوام هر مدیری هرجا که دوست داره منتقل کنه اگر هم صلاحدید میتونه پاک کنه
دوست عزیز"باور داشتن یک موضوع" با بیخیال شدن اون کاملا فرق داره!
مثلا شما الان باور داری که میتونی فارسی حرف بزنی ؛ اما بیخیال بودن یعنی بی تفاوتی نسبت به موضوع
حس میکنم این مسائل ذهنتونو درگیر کردن که چرا اینجوری شد درعین حال خودتون شرایط خلق موفقیت رو دقیقآ توضیح دادین!
باید نهایت تلاش رو کرد و مسئله رو رها کرد!
"رها کردن" هم با بیخیالی فرق داره
اجازه بدین دقیقتر بررسی کنیم:
با افزایش هدفگرایی توی ذهن ، استرس و افکارمنفی هم زیادتر میشن که این خودش میتونه کل نتیجه رو خراب کنه ؛ اما وقتی بجای هدفگرایی روی انجام بهتر عمل متمرکز میشیم ، نتیجه مطلوب هم خودبه خود پیش میاد
مطمئن هم باشین خدا با شما exception نمیگیره،فقط شاید یه کم تو بعضی موارد خوش شانس بودی
درسته دوست عزیز برای منم بارها پیش اومده این اتفاقات
(۰۵ آذر ۱۳۹۱ ۰۲:۱۱ ب.ظ)asusx59sr نوشته شده توسط: دوستانی که با تست های دکتر حقیقت حال نمیکنن چون بیشتر انتقال داده ای هستش توصیه میکنم که مثل من به کتاب ۳۰۰۰ مسئله دکتر فتحی و دکتر صفایی رو بیارن. خیلی بهترهچطوری از روش تست میزنی؟ رندوم؟