جک و طنز - نسخهی قابل چاپ صفحهها: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ ۴۱ ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱ ۵۲ ۵۳ ۵۴ ۵۵ ۵۶ ۵۷ ۵۸ ۵۹ ۶۰ ۶۱ ۶۲ ۶۳ ۶۴ ۶۵ ۶۶ ۶۷ ۶۸ ۶۹ ۷۰ ۷۱ ۷۲ ۷۳ ۷۴ ۷۵ ۷۶ ۷۷ ۷۸ ۷۹ ۸۰ ۸۱ ۸۲ ۸۳ ۸۴ ۸۵ ۸۶ ۸۷ ۸۸ ۸۹ ۹۰ ۹۱ ۹۲ ۹۳ ۹۴ ۹۵ ۹۶ ۹۷ ۹۸ ۹۹ ۱۰۰ ۱۰۱ ۱۰۲ ۱۰۳ ۱۰۴ ۱۰۵ ۱۰۶ ۱۰۷ ۱۰۸ ۱۰۹ ۱۱۰ ۱۱۱ ۱۱۲ ۱۱۳ ۱۱۴ ۱۱۵ ۱۱۶ ۱۱۷ ۱۱۸ ۱۱۹ ۱۲۰ ۱۲۱ ۱۲۲ ۱۲۳ ۱۲۴ ۱۲۵ ۱۲۶ ۱۲۷ ۱۲۸ ۱۲۹ ۱۳۰ ۱۳۱ ۱۳۲ ۱۳۳ ۱۳۴ ۱۳۵ |
RE: جک و طنز - summer_66 - 06 شهریور ۱۳۹۰ ۱۱:۴۸ ب.ظ
به مشنگه میگن باجناقت MS گرفته . میگه عجب نامردیه پارسال هم GLX گرفته بود به ما نگفت! |
جک و طنز - uniquegirl - 07 شهریور ۱۳۹۰ ۰۲:۲۰ ب.ظ
غضنفر میره یه زن ژاپنی میگیره، هر وقت میبینتش، میگه: عزیزم! خوابت میاد؟؟؟!!! |
جک و طنز - انرژی مثبت - ۰۹ شهریور ۱۳۹۰ ۱۲:۱۱ ق.ظ
غضنفر وصیت می کنه که هر وقت من مردم قبرم رو با آب و صابون بشورید تا هر کی رد می شه بخوره زمین من بخندم روحم شاد بشه )))) غضنفر با لباساش داشته تو رودخونه شنا می کرده بهش میگن داری چیکار می کنی؟ می گه دارم لباسامو می شورم. می گن مگهه تو خونتون ماشین لباسشویی نداری؟ می گه چرا ولی هر وقت میرم توش سرم گیج میره یه بنده خدا چند روز پشت سر هم میرفته گچ سوسک کش می خریده، صاحب مغازه ازش می پرسه چرا این قد گچ می خری؟؟ می گه آخه هر چی اینا رو پرتاب می کنم به سوسکا نمی خوره غضنفر یه مگس می گیره یه بالشو می کنه بعد می گه بپر! مگسه به زور می پره . بعد اون یکی بالشم می کنه دوباره می گه بپر!! مگسه نمی پره. غضنفر کی گه: نتیجه می گیریم وقتی ۲ تا بال یه مگس رو بکنیم مگس کر می شه!!!! ))) نتیجه گیری رو حال کردید!!!!! ----------- یه اقایی میره در مغازه غضنفر هارد بخره.اقاهه می که می شه یه هارد ۳۲۰ بدین.غضنفر یه هارد ۱۶۰ بهش میده.اقاهه میگه: ولی من هارد ۳۲۰ می خوام.غضنفر میگه: ناراحت نشو جنسش خوبه جا باز می کنه به غضنفر میگن اسم دکترت چیه ؟ میگه: ترابی. میگن اسم کوچیکش چیه؟ میگه: فیزیو!!! یه بنده حدایی پاش درد میکرده استامینوفن میندازه تو جورابش محکم می بنده! غضنفر مسجد می سازه بالای درش می نویسه موقع ناهار و نماز به مدت یک ساعت تعطیل است !!!! معلمه از بچهها امتحان جغرافی می گیره . تو یکی از سوالاش می پرسه: می دانید بزرگترین روز ایران چیست؟ یه دانش اموز جواب میده: بله!!!! نتیجه اخلاقی: سوال رو درست طراحی کنیم که مجبور نشیم واسه این جواب به طرف مقابل نمره بدیم!!!! |
RE: جک و طنز - summer_66 - 10 شهریور ۱۳۹۰ ۰۳:۲۴ ب.ظ
یارو تو اتوبوس خوابش میره میان بیدارش کنن میبینن PIN CODE میخواد |
جک و طنز - انرژی مثبت - ۱۱ شهریور ۱۳۹۰ ۰۹:۵۰ ب.ظ
غضنفر از کلاس اموزش رانندگی برمی گرده بهش میگن مار باباتونیش زده.میگه از پشت زده؟ میگن: اره. میگه پس ماره مقصره غضنفر و دوستش به راننده تاکسی میگن: اقا ۳ نفر رو تا تجریش چند می بری؟ راننده میگه شما که ۲ نفرید! غضنفر میگه: مگه خودت نمیای؟ مجادله در ادبیات بر سر یک خال حافظ اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را صائب تبریزی اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را شهریار اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را هر آنکس که چیز می بخشد بسان مرد می بخشد نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را سر و دست و پا را به خاک گور می بخشند نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را فاطمه دریایی اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟ و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ که با جراحی صورت عمل کردند خالها را نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پاها را فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ماها را.....؟؟؟ |
جک و طنز - summer_66 - 11 شهریور ۱۳۹۰ ۱۰:۳۸ ب.ظ
آفتاب پرسته میره تو جعبه مداد رنگی، هنگ میکنه! |
RE: جک و طنز - summer_66 - 14 شهریور ۱۳۹۰ ۰۸:۲۶ ب.ظ
مشنگه رو برق میگیره، مادرش میاد بهش میگه: ولش نکن این همونه که بابات رو کشت! |
جک و طنز - انرژی مثبت - ۱۵ شهریور ۱۳۹۰ ۱۲:۳۵ ق.ظ
غضنفر یه تابلو هلال احمر می بینه از یه نفر می پرسه این یعنی چی؟! اون طرفم جواب میده: یعنی دارم به ماه رمضان نزدیک می شویم. از غضنفر می پرسن کی از سفر برگشتی؟ میگه:پس فردا!!! میگن:پس فردا که هنوز نیومده!! میگه:خوب کار داشتم زودتر اومدم ------- غضنفر یه بنده خدایی رو می بینه بهش میگه من شما رو تو دبی ندیدم؟ اون بنده خدا میگه: من هیچ وقت دبی نبودم! غضنفر میگه:اره راست میگی منم نبودم فکر کنم دو نفر دیگه بودن!!! ___________________________________________________________ بابای غضنفر میمره بهش میگن مراسم نمی گیری؟ میگه نه به جاش میرم مشهد!!! ------------- احتمالا این چند سری PA NA PA رو دیدید یکیش که کامپیوتری بود و به نظرم جالب بود رو میگم: از سایت میخواستم یه فایل دانلود کنم ..... ۵۶٠ثانیه صبر کردم بعد پیغام میده: میخوای این فایل رو دانلود کنی ؟ میگم پـَـــ نَ پَـــــ خیلی حال داد یکبار دیگه بشمر من بازم برم قایم شم ..... نیایا |
جک و طنز - summer_66 - 15 شهریور ۱۳۹۰ ۱۲:۴۲ ق.ظ
مشنگه میره مسجد ختم یکی از آشناهاش کفشش رو دم در مسجد در میاره میره داخل، دزده میاد کفشش رو میدزده. مشنگه وقتی میاد بیرون میگه: من کی رفتم؟؟؟ |
جک و طنز - انرژی مثبت - ۱۵ شهریور ۱۳۹۰ ۱۲:۵۲ ق.ظ
از غضنفر می پرسن: می گذاری پسرت بره دانشگاه ؟ غضنفر میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نخوره !!! -------------------------------------------------------------------------- غضنفر با یک سرهنگه سوار هواپیما می شن غضنفر رو به سرهنگه می کنه میگه: ببخشید شما گروهبانید ؟ سرهنگه میگه نه غضنفر همین سوال رو چند بار می پرسه آخر سرهنگه خسته میشه میگه: بله بابا من گروهبانم غضنفر میگه پس چرا لباس سرهنگارو پوشیدی ؟!!! ---------------------------------------------------------------------------------- به یکی میگن: اگه سردت باشه، جه کار می کنی؟ میگه: نزدیک بخاری می نشینم. میگن: اگه خیلی سردت باشه چی؟ میگه: به بخاری می چسبم. میگن: اگه خیلی خیلی سردت باشه چطور؟ میگه: بخاری رو روشن می کنم! ----------------------------------------------------------- غضنفر با زنش می ره سینما کنترل چی با چراغ قوه به طرفشون میاد . حیف نون به زنش میگه: برو کنار داره موتور میاد. --------------------------------------------------------------------------------- غضنفر شهردار می شه، صبح زود برای افتتاح پروژه ساختمانی می ره عصر می شه … « شب می شه … ولی خبری ازش نمی شه . نصفه شب خاک آلود و خسته می ره خونه زنش می پرسه: کجا بودی تا این وقت شب ؟ غضنفر می گه: والله موقع کلنگ زدن، مردم ... تشویقم کردن، منم یواش یواش بدنم گرم شد و زیر زمینش رو کندم! ------------------------------------------------------------- به غضنفر میگن تا حالا لو رفتی ؟ میگه نه، ردیف کن آخره هفته بریم !!! |
جک و طنز - summer_66 - 15 شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۰۱ ق.ظ
یارو دعواییه یقه یکی رو میچسبه میگه دیروز چه مرگت بود؟ طرف میگه هیچی. دعواییه میگه امروز چه مرگته؟ طرف میگه هیچی به خدا. دعواییه میگه فردا نبینم مرگیت باشه ها!!!! |
RE: جک و طنز - انرژی مثبت - ۱۵ شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۰۹ ق.ظ
(۱۵ شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۰۱ ق.ظ)summer_66 نوشته شده توسط: یارو دعواییه یقه یکی رو میچسبه میگه دیروز چه مرگت بود؟ طرف میگه هیچی. دعواییه میگه امروز چه مرگته؟ طرف میگه هیچی به خدا. دعواییه میگه فردا نبینم مرگیت باشه ها!!!! خوب میبینم که همه دپرسن به غیر از من و شما نه هیچکی چیزی می نویسه نه می خونه پس دم خودمون گرم -------- یه نفر میره جوراب فروشی میگه آقا جوراب میخوام فروشنده میگه:مردونه ؟یارو دست میده میگه: مردونه ----------------------------------------------------------- یه بنده خدا زنگ میزنه ۱۱۰ میگه آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده رو دزدیدن! پلیس میگه، برو صندلی جلو بشین!!! ------- به یکی میگن یه موجود نام ببر، میگه یخ !!!!! میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ! میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است. |
RE: جک و طنز - summer_66 - 15 شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۱۵ ق.ظ
(۱۵ شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۰۹ ق.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط: خوب میبینم که همه دپرسن به غیر از من و شما نه هیچکی چیزی می نویسه نه می خونه البته یه احتمال دیگه هم هست که همه رفتن لالا کردن یا دارن درس میخونن. حالی خوش باش و عمر بر باد نده!! نوبت توئه بگو نصف شبی جوک یادم نمیاد دیگه یکی بگو شاید یادم بیاد! |
جک و طنز - Morteza_s - 15 شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۲۲ ق.ظ
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت. هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید. وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند. هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست. و اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود. هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه... |
RE: جک و طنز - summer_66 - 15 شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۲۴ ق.ظ
(۱۵ شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۲۰ ق.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط: غضنفر یه بنده خدایی رو می بینه بهش میگه من شما رو تو دبی ندیدم؟خیلی با حال بود. غضنفر باباش میمیره.برای مراسم سوم و هفتم جمعیت خیلی زیادی میان. تصمیم میگیره برای چهلم بلیط بفروشه! |