تالار گفتمان مانشت
جک و طنز - نسخه‌ی قابل چاپ

جک و طنز - Morteza_s - 15 شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۴۰ ق.ظ

فرهنگ لغت دانشجویی

دانشجوی سال اولی: دانشجویی که فکر می کند با تحصیلات دانشگاهی می‌تواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال دومی: دانشجویی که فکر نمی‌کند با تحصیلات دانشگاهی بتواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال سومی: دانشجویی که مطمئن شده است با تحصیلات دانشگاهی نخواهد توانست آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال چهارمی: دانشجویی که دیگر نه فکر می‌کند، نه به چیزی اطمینان دارد و نه آینه‌ی برای خود متصور است.

مشروط: دانشجویی که به خاطر علاقه‌ی زیادش به درس خواندن، مورد حسادت قرار
گرفته و از این رو دانشگاه او را ملزم کرده است که در ترم بعدی بیش از حد معینی واحد انتخاب نکند تا به بقیه هم برسد! کلمه مشروط از «مشروطه» می‌آید که عده‌ای معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ایران شد. عده‌ی دیگری هم معتقدند که رونق گرفتن کار مشروط‌ها باعث اضمحلال مشروطه شد.

تقلب: دانش دوپینگی

سهمیه: دوپینگ قانونی.

جزوه: دستنوشته‌هایی که گمان می‌شود عصاره‌ی یک کتاب است. اما در واقع تفاله‌ی بخشی از آن است. دستگاه تفاله‌گیری «استاد» نامیده می‌شود.

استاد حل تمرین: دانشجوی ترم بالاتری که در ازای گرفتن شندرغاز پول و شنیدن لفظ «استاد» چنان از خودبیخود می‌شود که تن به خورد گچ تخته و مسخره شدن توسط سی
چهل تا دختر و پسر می‌دهد.

سلف (غذاخوری): فعال‌ترین آزمایشگاه و واحد تولیدی هر دانشگاه که توانایی تبدیل موجودات گوناگون به غذا را دارد. یکی از رایج‌ترین توانایی‌ها که شرط لازم اولیه برای سلف نامیده شدن یک مکان محسوب می‌شود، توانایی بازیافت چمن‌های محوطه به شکل قرمه‌سبزی است.

بورسیه: همزمانی کار و تحصیل که ماحصل آن تلفیق درس‌نخوانی و اززیرکاردررویی است.

پروژه: کار عملی که دانشجوها با هم انجام می‌دهند.

تحقیق: تالیف یا ترجمه‌ی بخشی از کتابی که استاد در نظر دارد بعدا به نام خودش چاپ کند در ازای گرفتن مقدار ناچیزی نمرده.

پایان‌نامه: تایپ یا کپی-پیست کردن مقداری متن پراکنده در کتابها و پایان‌نامه‌های قدیمی‌تر در یک فایل و پرینت گرفتن از آنها و صحافی کردن مجموعه. خوشبختانه با پیشرفت علم و تکنولوژی، تمام این فرآیندها با صرف هزینه‌ی معقولی به طور کاملا خودکار و بدون دخالت دست و ذهن انجام می‌گیرد.

خوابگاه متاهلی: جایی برای استراحت، مطالعه، تماشای تلویزیون، درس خواندن و باقی کارها.

صلاحیت داشتن: با مسئول یکی از نهادهای مستقر در دانشگاه سلام و علیک داشتن.

ازدواج دانشجویی: اشتباه صنفی.

کتابخانه: جایی برای حرف زدن، رد و بدل کردن جزوات و فایل‌های بلوتوثی، اسم‌ام اس فرستادن و بعضا رونویس تکالیف و تمرین‌ها.

منشی گروه: همه کاره‌ی گروه. دست کم خودش که اینطور فکر می‌کند.

جک و طنز - summer_66 - 15 شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۴۹ ق.ظ

یارو داشته هلو میخورده به هستش که میرسه میگه آخ جون گردو هم داره!!!

جک و طنز - انرژی مثبت - ۱۵ شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۴۹ ق.ظ

به یکی میگن یک معما بگو،
میگه اون چیه که زمستونا خونه رو گرم میکنه تابستونا بالای درخته ؟!
طرف هرچی فکر میکنه جوابشو پیدا نمیکنه، میگه: نمیدونم، حالا بگو چیه؟
همون یکی میگه بخاری!
طرف کف می‌کنه، میگه: باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میکنه ولی تابستونا چه جوری بالای درخته ؟
باز هم همون یکی میگه: بخاری خودمه دوست دارم بذارمش بالای درخت!

پــَ نـَـ پــَ های ورزشی / تصاویر - -Ali- - 15 شهریور ۱۳۹۰ ۰۶:۴۱ ب.ظ

[تصویر:  42546_1_1379097841.jpg]

[تصویر:  42546_188027_496.jpg]

[تصویر:  42546_2_1379097841.jpg]

[تصویر:  42546_188215_646.jpg]

[تصویر:  42546_3_1379097841.jpg]

[تصویر:  42546_4_1379097841.jpg]

[تصویر:  188029_380.jpg]

[تصویر:  42546_5_1379097841.jpg]

Heartبه امید موفقیت تیم ملی کشورمونHeart



RE: جک و طنز - انرژی مثبت - ۱۵ شهریور ۱۳۹۰ ۱۰:۱۶ ب.ظ

دوست غضنفر بهش میگه زلزله اومد تو فهمیدی؟
غضنفر میگه: نه! من روم اون ور بود!! Smile
------------------------------------------------------------
اقای دست و دلباز تصادف کرده بود داشت میزد تو سرش و می گفت خدایای بدبخت شدم ماشینم داغون شد...
پلیسی که اونجا بود بهش گفت بنده خدا اون قدر غصه ماشینتو خوردی که نفهمیدی دستت از مچ قطع شده!!!
اقای دست و دلباز یهو گفت‌: با اباالفضل ...ساعتم!!
Smile
-------------
غضنفر میره استخر تو ۴ متری شیرجه میزنه وقتی میاد بالا میگه:عجب نفسی داشته کاشی کارش!! Smile
--------------------------------------------------------
می خواستن یه نفر رو تو سازمان اطلاعات استخدام کنن.غضنفر هم یکی از گزینه‌ها بوده.خلاصه یه سری اطلاعات به این افراد میدن میگن نباید تحت هیچ شرایطی این اطلاعات رو بگید.واسه امتحان کردنشون اونا رو شکنجه میدن ولی غضنفر لو نمیده! تهدیدش می کنن...زن و بچه اش رو می گیرن...خلاصه لو نمده تا این برای محکم کاری میندازنش تو سلول انفرادی ببینن چیکار می کنه .بعد می بینن همش داره میزنه تو سرش خودش و میگه: ای بابا چرا یادم نمیاد!!!!Big GrinTongue
-------
از یه بنده خدایی می پرسن تا حالا موز خوردی؟
میگه اره همونیه که هستش یه وجبه!!!
طرف با دو تا خیار در دست میره توی یک بقالی،
میگه:حاج آقا خیارشور داری؟ بقاله میگه: بله.
طرف میگه: پس قربون دستت بی زحمت این دوتا رو هم بشور!

جک و طنز - مورتن - ۱۶ شهریور ۱۳۹۰ ۱۲:۱۳ ق.ظ

یه روز یه آقاهه خورد زمین دماغش اوف شد!!! Wink

RE: جک و طنز - summer_66 - 16 شهریور ۱۳۹۰ ۱۲:۲۳ ق.ظ

(۱۶ شهریور ۱۳۹۰ ۱۲:۱۳ ق.ظ)مورتن نوشته شده توسط:  یه روز یه آقاهه خورد زمین دماغش اوف شد!!! Wink
همون آقاهه میخواس بره تونس ولی نتونس!! Big Grin

RE: جک و طنز - summer_66 - 16 شهریور ۱۳۹۰ ۱۲:۴۸ ق.ظ

مشنگه یه روز یه پل هوایی عابرپیاده میبینه‌، میگه همه به من میگن مشنگ! آخه یکی نیست به اینا بگه اینجا شما رودخونه میبینید که پل ساختیدExclamation

RE: جک و طنز - summer_66 - 16 شهریور ۱۳۹۰ ۱۲:۵۶ ق.ظ

کچله بعد عمری میره مو میکاره، اسمش برای حج واجب در میاد! Big Grin

RE: جک و طنز - انرژی مثبت - ۱۷ شهریور ۱۳۹۰ ۱۱:۱۳ ب.ظ

Big Grin"اعترافات خنده دار"Big Grin


اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواس یه جوری داداش کوچیکمو سر به نیس کنم! رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونس چه فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن به خوردن یهو گریه‌ام گرفت! با چشای خیس تا ته غذامو خوردم که همه با هم بمیریم!!!!!!!
----------------------------------------------------------
اعتراف میکنم بچه که بودم با دختر و پسر خاله هام لباس کهنه میپوشیدیم میرفتیم گدایی با درامدش بستنی میگرفتیم که همسایمون مارو لو داد و کتک خوردیم!!
----------------------------------------------------------
اعتراف میکنم به عنوان یه مهندس میخواستم دیوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زیر جایی که میخوام سوراخ کنم سیم برق رد شده باشه، واسه اینکه برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم، تازه وقتی دیدم دریل کار نمیکنه کلی غصه خوردم که دریل سوخت !!
-----------------------------------------------------------
اعتراف میکنم بچه که بودم..جو گیر بودم نماز بخونم....بعد مهرم می گذاشتم رو به قبله وایمستادم شروع میکردم به نماز خوندن...اما جای سوره‌ها شعر کلاه قرمزیو می خوندم....>>>آقای راننده...آقای راننده...یالا بزن توو دنده..
Smile Smile

Smile "نسخه جدید وصیت لقمان به پسرش" Smile

*پسرم! سخت ترین کار عالم محکوم کردن یک احمق است. خون خودت را کثیف نکن*
*پسرم! با کسی که شکمش را بیشتر از کتاب هایش دوست دارد‌، دوستی مکن*

*هان ای پسر! در پیاده رو که راه می روی، از کنار برو. ملت می خواهند از کنارت رد شوند*
*پسرم! در خیابان که راه می روی، کیفت را سمت جوی آب بگیر، زیرا کیف قاپ زیاد شده*

*پسرم! وقتی در تاکسی کنار یک خانم می نشینی، جمع و جور بنشین تا آن بیچاره احساس ناراحتی نکند*
*پسرم! موقع رانندگی خودت را جای کسی بگذار که دارد از خط عابر پیاده رد می شود حق تقدم را نگهدار*

*پسرم! اگر کسانی از سر نادانی به تو خندیدند‌، تو برای شفایشان گریه کن*
*پسرم! در تاکسی با تلفن همراه بلندبلند صحبت نکن*

*پسرم! هیچ گاه دنبال به کرسی نشاندن حرفت مباش و همه جا سر هر صحبتی را بازمکن. بگذار تو را نادان بدانند*
*پسرم! اگر هواپیمای ایران ایر سوار شدی آیت الکرسی بخوان، سه بار موقع بلند شدن و سه بار موقع نشستن*

*پسرم! اساتید را محترم بشمار! اگر توانستی دستشان را ببوس اگر نه ،خود دانی*
*پسرم! در ضمن‌، به هر کسی بی خودی لقب “استاد” عنایت مکن. مشک آن است که ببوید نه آنکه عطار بگوید*

*پسرم! مطالعات خود را محدود به کتابهای مذهبی نکن، کتابهای نویسندگان غربی را نیز بخوان و آنها را کافر مپندار*
*فرزندم! اگر کتاب یا فیلمی رد صلاحیت شد، حتما آنرا بخوان یا نگاه کن زیرا حتما نکته ای انسانی در آن نهفته است.*

*فرزندم! اینقدر SMS بازی نکن، با اینکار فقط درآمد مخابرات را زیاد می کنی*
*پسرم! راه تو را می خواند. اما تو باور مکن*

*پسرم! دانشگاه کسی را آدم نمی کند. علم را از دانشگاه بیاموز‌، ادب را از مادرت*
*هان ای پسر! اگر دکتر یا مهندس شدی موقع معرفی خود، از این پیشوندها قبل از اسم خود استفاده نکن، زیرا آن نشانه کمبود شخصیت توست*

*پسرم! می دانم الان داری حسرت دیدار مرا می خوری. یالله بلند شو دست مادرت را ببوس بعد بیا بقیه وصیت را بخوان*
*هان ای پسر! خواستی در مملکت خودمان درس بخوانی بخوان. خواستی فرنگ بروی برو. اما اگر ماندی از فرنگ بد نگو‌، اگر رفتی از مملکتت*

RE: جک و طنز - summer_66 - 18 شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۰۴ ق.ظ

مشنگه با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از ۲ سال حل کردم . دوستش میگه: ۲سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته ۷ تا ۱۰ سال !!! Big Grin

جک و طنز - انرژی مثبت - ۱۸ شهریور ۱۳۹۰ ۰۱:۳۳ ق.ظ

از یه بنده خدا می پرسن: چرا با شلوار ورزشی اومدی مسجد؟
میگه: آخه مسابقه قرآن دارم!
------------------------------------------------------------
طرف میره خواستگاری، بابای عروس بهش میگه‌: اون گلی که زدی به یقت خارش اذیتت نمی کنه؟ طرف میگه‌: خارش که نه، ولی گلدونش که تو لباسمه چرا!
-----------------------------------------------------------
یکی میره از یه آخوند می‌پرسه با کفش هم میشه نماز خوند؟ آخونده میگه نه برادر، نمیشه. طرف میگه ولی من خوندم! دیدی دروغ گفتی؟!
--------------------------------------------------------
یکی یه روز سرد زمستون می بینه که یه اسب از دهنش داره بخار در می یاد میره جلوتر و میگه: جل الخالق! پس اون اسب بخار اسب بخاری که می گن اینه
-------------------------------------------------------
یکی میره چلو کبابی، گارسون میاد میگه:چی میخورین؟ طرف میگه:یه پرس چلو کباب.
گارسونه میگه:با کمال میل
میگه:نه! با سماغ و دوغ!
------------------------------------------------------
گدا: آقا تو رو خدا به من هزار تومن بدین برم ناهار بخورم.
یارو: پول نمیدم، ولی بیا بریم برات یه پرس غذا بگیرم.
گدا: نه نخواستم، امروز واسه هزار تومن تا حالا شیش بار ناهار خوردم!

جک و طنز - summer_66 - 18 شهریور ۱۳۹۰ ۱۲:۲۷ ب.ظ

از مشنگه می‌پرسن: قبله کدوم طرفه؟ میگه: کجا بهتون آدرس دادن؟

جک و طنز - summer_66 - 18 شهریور ۱۳۹۰ ۱۱:۰۸ ب.ظ

بگذار قلم را به غزل بسپارم
شاید گره ای باز شود از کارم
پرسید: تو هم مگر غزل میگوئی؟
گفتم: پـــ نــــ پـــ فقط رباعی دارم

جک و طنز - Morteza_s - 18 شهریور ۱۳۹۰ ۱۱:۳۸ ب.ظ

شغل‌ها به طنز

حسابدار‌: کسی است که قیمت هر چیز را میداند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.

بانکدار‌: کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد و درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد.

مشاور‌: کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است.

سیاستمدار‌: کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید.

اقتصاددان‌: کسی است که فردا خواهد فهمید چرا چیزهایی که دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.

روزنامه نگار‌: کسی است که ۵۰% از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد و ۵۰% بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.

ریاضیدان‌: مرد کوری است که در یک اتاق تاریک بدنبال گربه سیاهی می گردد که آنجا نیست.

هنرمند مدرن‌: کسی است که رنگ را بر روی بوم می پاشد و با پارچه ای آن را بهم می زند و سپس پارچه را می فروشد.

فیلسوف‌: کسی است که برای عده ای که خوابند حرف می زند.

استاد‌: کسی است که کاری ندارد ولی حداقل می داند چرا.

روانشناس‌: کسی است که از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد.

معلم مدرسه‌: کسی است که عادت کرده فکر کند که بچه‌ها را دوست دارد.

جامعه شناس‌: کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود و همه مردم به آن نگاه می کنند‌، او به مردم نگاه می کند.

برنامه نویس: کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید را به روشی که نمی فهمید حل می کند.