جک و طنز - نسخهی قابل چاپ صفحهها: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ ۴۱ ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱ ۵۲ ۵۳ ۵۴ ۵۵ ۵۶ ۵۷ ۵۸ ۵۹ ۶۰ ۶۱ ۶۲ ۶۳ ۶۴ ۶۵ ۶۶ ۶۷ ۶۸ ۶۹ ۷۰ ۷۱ ۷۲ ۷۳ ۷۴ ۷۵ ۷۶ ۷۷ ۷۸ ۷۹ ۸۰ ۸۱ ۸۲ ۸۳ ۸۴ ۸۵ ۸۶ ۸۷ ۸۸ ۸۹ ۹۰ ۹۱ ۹۲ ۹۳ ۹۴ ۹۵ ۹۶ ۹۷ ۹۸ ۹۹ ۱۰۰ ۱۰۱ ۱۰۲ ۱۰۳ ۱۰۴ ۱۰۵ ۱۰۶ ۱۰۷ ۱۰۸ ۱۰۹ ۱۱۰ ۱۱۱ ۱۱۲ ۱۱۳ ۱۱۴ ۱۱۵ ۱۱۶ ۱۱۷ ۱۱۸ ۱۱۹ ۱۲۰ ۱۲۱ ۱۲۲ ۱۲۳ ۱۲۴ ۱۲۵ ۱۲۶ ۱۲۷ ۱۲۸ ۱۲۹ ۱۳۰ ۱۳۱ ۱۳۲ ۱۳۳ ۱۳۴ ۱۳۵ |
جک و طنز - انرژی مثبت - ۲۱ آبان ۱۳۹۰ ۰۲:۱۸ ق.ظ
به همکارم میگم همین الان یه فیلم باحال دانلود کردم، میگه از تو اینترنت؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ از تو کانال کولر، اتفاقاً پهنای باندشم زیاده، قطعی هم نداره ! از تعمیر گاه ماشین برگشتم، بابام میگه چرا پیاده ای؟ ماشین درست نشد؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ درست شد، ولی چون عملش سنگین بود گفتند ۲۴ ساعت باید تو ICU تحت نظر باشه! رفتم ساعت سازی به یارو میگم ساعتم کار نمیکنه، میپرسه یعنی درستش کنم؟ پــــــ نه پـــــــــ باهاش صحبت کن سر عقل بیاد بره سر کار ! دارم میرم تو دانشگاه یارو دم در جلومو گرفته میگه آقا شما دانشجوی همین دانشگاهید؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دانشجوی دانشگاه آکسفوردم، درس تفسیر قرآن رو اینجا واحد میهمان گرفتم ! رفتم دکتر از منشیه میپرسم دکتر هست؟ میگه بله میخوایید برید پیششون؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم اگه این وقت شب هنوز تو مطبند، تلاش شبانه روزیشون رو سرمشق زندگیم قرار بدم و برم یه روز به یه مرد یه اسب می دن که برای اولین بار اسب سواری کنه اون هم بدون زین خلاصه مرد سوار اسب میشه و اسب همینطور که یورتمه می ره مرد به طرف عقب سر می خوره تا اینکه پس از مدتی به انتهای اسب (دم اسب) می رسه. ناگهان داد می زنه: این اسب تموم شد یکی دیکه بیارین!!! احمد: مامان! اجازه می دهی برم با اکبر بازی کنم؟ مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند. احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند!!! امان از دست این بچهها !!! |
جک و طنز - mamat - 21 آبان ۱۳۹۰ ۰۲:۳۸ ق.ظ
تو تاکسی بودم به راننده گفتم مرسی میگه پیاده میشی؟؟؟گفتم: پـَـــ نــه پـَـــ خواستم یه تشکر ناغافلی کرده باشم جو از سنگینی درآد. دارم به خواهر زادم دیکته میگم ... رسیده آخر خط میگه دایی برم سر خط ؟! پـَـــ نــه پـَـــ بقیشو رو فرش بنویس!!! رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریعتر...میگه شمام دستشویی داری؟؟؟ پـَـــ نــه پـَـــ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری؟؟!!! جلو عابر بانک تو صف وایستادم یارو میگه ببخشید شمام پول میخوایین؟ پـَـــ نــه پـَـــ خونه کامپیوتر نداریم میام اینجا فیس بوکم رو چک میکنم!!! رفتم مغازه میگم CD دارید?میگه خام? پـَـــ نــه پـَـــ تنوری باشه با قارچ و پنیر |
RE: جک و طنز - mosaferkuchulu - 21 آبان ۱۳۹۰ ۱۱:۴۷ ق.ظ
(۲۰ آبان ۱۳۹۰ ۰۶:۰۴ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: واقعا" تیز هوشی آقایان مثال زدنی است. هیچکدام زیر جوک آخر سپاس نمیگذارن تا مدرک جرمی بجا نمونه. خودتونم جزوشونین!چرا سپاس نذاشتین؟ |
جک و طنز - maryami - 22 آبان ۱۳۹۰ ۱۱:۰۹ ق.ظ
رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه سه راه برق؟!!! پـَـَـ نــه پـَـَــــ سه راه آذری، دربست نصفه شب یکی از بالا درمون پرید تو حیاط داداشم گفت دزده؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ "زوروِ " داره از دست گروهبان گارسیا در میره پسره اومده خواستگاریم میگم من الان می خوام درس بخونم می گه یعنی چند سال دیگه می خوای ازدواج کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ ۱۰ دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه یارو نشسته کنار خیابون نوک دماغش چسبیده به زمین. دوستم میگه: معتاده؟! میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواد انعطاف بدنشو به رخ بکشه کارتمو دادم به بلیط فروش مترو میگه شارژش کنم؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میرم از شارژ خورشیدی استفاده می کنم بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه نیـــــو فولدر دارم با تلفن حرف میزنم. زنم میگه دوستت بود؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ سارکوزی بود در مورد مناقشات اخیر خاورمیانه نظرمو می خواست تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم از شاگردت تایپ یاد بگیرم با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگ بزنم آمبولانس بیاد؟ میگم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش می کنیم صدای خروپفش کشتمون! تکونش دادم از خواب پریده، میگه سر صدام اذیتت میکنه؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ جنس صداتو دوست دارم میخواستم بت بگم سعی کن تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کنی! از تاکسی پیدا شدم به راننده نیگا میکنم، میگه باقی پولتو میخوای؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام یه دل سیر نیگات کنم که میری دلتنگت نشم! داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک میخوای؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت میکنم از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرف میگه بفرستم واستون؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ آپلود کن، لینکش رو بده، دانلود میکنم به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام. میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ منظورم کامیونو تراکتورو ایناست! رفتم دفتر هواپیمایی میگم عجله دارم میشه پرواز امروز شیراز رو واسم چک کنید؟ میگه اگه جا داد بگیرم؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ نگیر بذار پر شه من فردام میام چک میکنم با هم بخندیم سوار تاکسی شدم. یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود. میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟ میگه اذییتتون میکنه؟! پـَـَـ نــه پـَـَــــ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره! تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن.مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشهی نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زودتر از موقع نمرده باشه مرغ عشقم مرده و درحالی که پاهاش روبه بالاس افتاده کف قفس. دوستم اومده می گه: اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ کمر درد داشته دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس رفتم سم بخرم واسه سوسک. یارو میگه میخواین سریع بمیره؟! گفتم پَ نه پَ میخوام شکنجش کنم ازش اعتراف بگیرم!!! به استاد میگم لطفا کمکم کنید دارم مشروط میشم. میگه نمره میخوای؟ گفتم پَ نه پَ نظر شما رو در مورد مقدار و جنس خاکی که باید بریزم تو سرم میخوام داشتم تلویزیون میدیدم. بعد مادر بزرگم اومده کانال رو عوض کرده بعدش به من میگه داشتی میدیدی؟؟؟!!! گفتم پَ نه پَ داشتم گرمش میکردم تا شما بیای ببینی!!!!! رفتم دنبال دوستم، زنگ خونه رو زدم میگم منتظرم، میگه بیام پایین؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بیا بالا پشت بوم، با هلیکوپتر اومدم استاد: کی جواب این سوالو میدونه؟ من دستمو بردم بالا. استاد: میخوای جواب بدی؟ من: پــــَ نه پــــَ میخوام ببینم باد از کدوم ور میاد رفتم رستوران به پیش خدمتش میگم میشه منو بدین ..میگه میخوای غذا سفارش بدی؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواستم ببینم منویه غذاتون چی کم داره بگم مامانم بپزه براتون بیارم به مامانم میگم قوری کجاست ؟ میگه میخوای چای بخوری ؟! پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!!!!! زنگ زدم میگم مامان بیا منو گرفتن... میگه خاک تو سرم, گشت ارشاد؟ گفتم پَ نه پَ مرکز نخبگان ایران طوطی گرفتم. فامیلمون اومده میگه طوطیه؟ گفتم پَ نه پَ یا کریمه یه کم با فتوشاپ تغییرش دادم سوسکه را کشتم جنازشو ورداشتم ببرم بندازم بیرون. همسرم بین راه نگاه میکنه میگه کشتیش؟ میگم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو دستشویی خوابش برده بود دارم میبرمش تو رختخوابش بخوابه به اپراتور اداره میگم لطفا شماره فلانی رو برام بگیر . میگه گرفتم وصل کنم؟ گفتم پَ نه پَ فوت کن , قطع کن زنگِ خونه رو میزنم مامانم میپرسه میخای بیایی تو ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام ببینم اف ف سالمه یا نه سر کلاس آیین نامه رانندگی پلیسه یه تابلو را از من پرسیده. میگم عبور دوچرخه ممنوع. میگه این دوچرخه است؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَـــ تانکه. میگه پـَـَـ نــه پـَـَـــ و مرض! هنوز فرق دوچرخه با موتورگازی را نمیدونی؟ |
جک و طنز - maryami - 22 آبان ۱۳۹۰ ۱۲:۱۰ ب.ظ
اگر داوطلبی در کنکور قبول نشد هیچ تقصیری ندارد چرا که سال فقط ۳۶۵ روز است. در حالی که: ۱) در سال ۵۲ جمعه داریم و میدانید که جمعهها فقط برای استراحت است. به این ترتیب ۳۱۳ روز باقی میماند. ۲) حداقل ۵۰ روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعهی دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است. بنابراین ۲۶۳ روز دیگر باقی میماند. ۳) در هر روز ۸ ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا" ۱۲۲ روز میشود. بنابراین ۱۴۱ روز باقی میماند. ۴) اما سلامتی جسم و روح روزانه ۱ ساعت تفریح را میطلبد که جمعا" ۱۵ روز میشود. پس ۱۲۶ در روز باقی میماند. ۵) طبیعتا" ۲ ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل ۳۰ روز میشود. پس ۹۶ روز باقی میماند. ۶) ۱ ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است چرا که انسان موجودی اجتماعی است این خود ۱۵ روز است پس ۸۱ روز باقی میماند. ۷) روزهای امتحان ۳۵ روز از سال را به خود اختصاص میدهند. پس ۴۶ روز باقی میماند. ۸) تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم ۳۰ روز در سال هستند. پس ۱۶ روز باقی میماند. ۹) در سال شما ۱۰ روز را به بازی میگذرانید. پس ۶ روز باقی میماند. ۱۰) در سال حداقل ۳ روز به بیماری طی میشود و ۳ روز دیگر باقی است. ۱۱) سینما رفتن و سایر امور شخصی هم ۲ روز را در بر میگیرند. پس ۱ روز باقی میماند. ۱۲) ۱ روز باقی مانده همان روز تولد شماست. چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟!! البته اینا شوخیه. دوستای خوبم بهتر از من می دونن که این سه ماه مونده به کنکور دوران طلاییه |
انشای یک دانش آموز بامزه - maryami - 22 آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۵۱ ب.ظ
خارج خیلی خوب است. پدرم همیشه میگوید " این خارجیها که الکی خارجی نشدهاند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان دادهاند" البته من هم میخواهم درسم را بخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج میدانم. تازه دایی دختر عمهی پسر همسایهمان در آمریکا زندگی میکند. برای همین هم پسر همسایهمان آمریکا را مثل کف دستش میشناسد. او میگوید "در خارج آدمهای قوی کشور را اداره میکنند" مثلن همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است. ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و ..... خارجیها خیلی پر زور هستند و همهشان بادی میل دینگ کار میکنند. همین برجهایی که دارند نشان میدهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کردهاند. ما اصلن ماهواره نداریم. اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامههای علمی آن را نگاه میکنیم. در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمیشود و نخبههای علمی کشور مجبور میشوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش میشوند. مثلاً این "بیل گیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان میدهد که از یک خانوادهی کارگری بوده اما تا میفهمند که نخبه است به او خیلی بودجه میدهند و او هم برق را اختراع میکند. پسر همسایهمان میگوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شبها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم. خارجیها تیز هوشان هستند. پسر همسایهمان میگفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند. ولی اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان میروند و آخرش هم بلد نیستند یک جملهی ساده مثل I lav u بنویسند. واقعن جای تعسف دارد. این بود انشای من. |
RE: جک و طنز - firouzi.s - 24 آبان ۱۳۹۰ ۰۹:۰۲ ق.ظ
داشتیم تو خیابون قدم می زدیم که یهو صداى ترمز شدیدى اومد و دو تا پا که یکى عمودى یکى افقى رو هوا بود... خلاصه ملت جمع شدن بالای سر طرف، که در این هنگام راننده پیاده شد و در کمال خونسردى گفت: آقا چیزیتون شد؟ یارو هم با همون وضع و صورت خونى مالى در حالی که به سختى نفس می کشید گفت: پـَـ نه پَــ، خودمو انداختم زمین از داور پنالتى بگیرم! راننده گفت: نمکدون! منظورم اینه که می خواى زنگ بزنم اورژانس؟ یارو گفت: پـَـ نه پَــ، زنگ بزن برنامه نود، عادل اینا کارشناسى کنن صحنه پنالتى بود یا نه! تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده می گه چیزی شکوندی؟ پـَـ نه پَــ، شیشه نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین! کله صبحی رفیقم میخواست بیاد درس بخونیم، بهش زنگ زدم گفتم دوتا نون هم بگیر بیار. گفت واسه صبحونه؟ پـَـ نه پَــ، واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون! تو هواپیما نشستم دارم دعا میخونم بغل دستیم میگه دعا میکنی سالم برسی؟ پـَـ نه پ َــ، دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا میکنم سقوط کنیم! زنه شکمش اومده جلو، رفیق ما می پرسه این خانم حامله است؟ پـَـ نه پَــ، این زن آقا گرگه است، شنگول رو خودش خورده، منگول رو داده به شوهرش! دم دستشویی عمومی ایستادهام تا نفر قبلی بیاد بیرون، اومده بیرون، می بینه دارم پیچ و تاب می خورم می گه دستشویی داری؟ پـَـ نه پَــ، دارم با صدای موزیکی که نواختی تمرین رقص عربی می کنم! شمع های ماشینم سوخته، رفتم تعمیرگاه... می پرسه عوضشون کنم؟ پـَـ نه پَــ، فوتشون کن تا صد سال زنده باشی! زنگ زدیم ۱۱۰ می گم آقا این جا دزد اومده، ما گرفتیمش لطفاً کسی رو بفرستید. می پرسه می خواهید ازش شکایت کنید؟ پـَـ نه پَــ، زنگ زدیم بگیم وسیله همراش نیست شما تا یه جایی برسونیدش، تو خیابون نمونه این موقع شب! به مامانم می گم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام، هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان... می گه: یعنی زن می خوای پدرسوخته؟ می گم پـَـ نه پَــ، یه داداش توپول موپول می خواستم روم نمی شه به بابا بگم. رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان. مسئول اونجا می گه: اومدی عیادت؟ پـَـ نه پَــ، اومدم ۲ تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم! هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم... آمپولا رو دادم به پرستاره... می گه آمپول بزنم؟ پـَـ نه پَــ، توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم! نفس نفس زنون خودم رو رسوندم به اتوبوس. راننده می گه: می خوای سوار شی؟ میگم پـَـ نه پَــ، اومدم سفر خوشی رو براتون آرزو کنم! |
جک و طنز - maryami - 26 آبان ۱۳۹۰ ۰۵:۲۷ ب.ظ
یارو میره کتابخونه کتابشو پس بده. کتابدار ازش می پرسه کتاب چطور بود؟ یارو: شخصیت زیاد داشت ولی داستان و محتوی نداشت! کتابدار: دفتر تلفن من دست تو چیکار می کنه؟ یکی عینک دودی زده بوده میره بیرون پسرشو می بینه محکم می زنه تو صورت پسرش میگه این موقع شب اینجا چه کار می کنی؟....پسرش میگه بابا جون الان که شب نیست عینکی که زدی تاریک می بینی...اونم عینکش و بر می داره یدونه محکمتر می زنه تو صورت پسرش میگه....بچه از دیشب تا حالا کجا بودی؟ غضنفر میره کنکور بده یه سکه میبره می انداخته بالا شانسی سوالها را جواب میداده. بعد یه ساعت مسئول اونجا میبینه غضنفر بد جور عرق کرده و زیر لب فحش میده. بهش میگه: چی شده؟ میگه: سوالها را جواب دادم دارم چک میکنم بیشتر سوالات اشتباه است. شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمههای شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه میبینی؟ واتسون گفت: میلیونها ستاره میبینم. هلمز گفت: چه نتیجه میگیری؟ واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه میگیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستارهشناسی نتیجه میگیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخ در محاذات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد. شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت: واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که: چادر ما را دزدیده و بردهاند! چند مرد بازنشسته دور هم نشسته بودند و برای همدیگر پز میدادند. یکی گفت: پسر من بعد از ۱۲ سال از آمریکا برگشته و «اماس» گرفته! دیگری گفت: اینکه چیزی نیست، پسر من که تازه وارد شده «پیاچدی» گرفته! سومی گفت: بابا اینا که میگید اصلا لوازم یدکیش تو ایران پیدا نمیشه! پسر من عاقل بود موقعی که از اروپا برمیگشت یک «بامو» گرفته! زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند. روز بعد، ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش در حال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت: «لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمی داند چه طور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس شویی بهتری بخرد.» همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: «یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!» مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم!» --------------------------------------------------------------------------------------- یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مىکرد نگاه مىکرد. ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد. از مادرش پرسید: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟ مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مىکنى و باعث ناراحتى من مىشوی، یکى از موهایم سفید مىشود. دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفید شده! |
جک و طنز - maryami - 29 آبان ۱۳۹۰ ۱۰:۲۴ ق.ظ
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است... به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چطور با او در میان بگذارد.... به این خاطر نزد پزشک خانوادگی اشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت.پزشک گفت برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان نا شنوایی همسرت چقدر است,آزمایش ساده ای وجود دارد.این کار را انجام بده و بعد نتیجه اش را به من بگو:ابتدا در فاصله چهار متری او بایست و با صدای معمولی,مطلبی را به او بگو.اگر نشنید همین کار را در فاصلهی سه متری تکرار کن بعد در دو متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. آن شب همسر مرد در آشپزخانه سرگرم تهیهی شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود.مرد به خودش گفت الان فاصلهی ما حدود چهار متر است.بگذار امتحان کنم سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید:"عزیزم شام چی داریم؟"جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید.باز هم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید.سوالش را تکرار کرد وباز هم جوابی نشنید.اینبار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت:"عزیزم شام چی داریم؟" همسرش جواب داد:"مگه کری؟برای چهارمین بار می گم؛خوراک مرغ." -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- مسافرکش بدون مسافر داشته می رفته، کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافهی مذهبی می بینه کنار می زنه سوارش می کنه. مسافر روی صندلی جلو می نشینه. یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی می پرسه: آقا منو می شناسی؟ راننده می گه: نه… راننده واسه یه مسافر خانم که دست تکون می داده نگه می داره و خانمه عقب می نشینه. مسافر مرد دوباره از راننده می پرسه: منو می شناسی؟ راننده می گه: نه. شما؟ مسافر مرد می گه: من عزرائیلم. راننده می گه: برو بابا! اُسکول گیر آوردی؟ یهو خانمه از عقب به راننده می گه: ببخشید آقا شما دارین با کی حرف می زنین؟ راننده تا اینو می شنوه ترمز می زنه و از ترس فرار می کنه… بعد زنه و مرده با هم ماشین رو می دزدند. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت.یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد: "برلین فوق العاده است،مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم،ولی یک مقدار احساس شرم میکنم که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که تمام دبیرانم با ترن جابه جا میشوند." مدتی بعد نامه ای به این شرح همراه با یک چک یک میلیون دلاری از پدرش برایش رسید: "بیش از این ما را خجالت نده،تو هم برو و برای خودت یک ترن بخر." |
RE: جک و طنز - انرژی مثبت - ۲۹ آبان ۱۳۹۰ ۰۸:۱۱ ب.ظ
تا حالا دقت کردین ما به بانک اعتماد داریم و پولامونو میذاریم اونجا ولی بانک به ما اعتماد نداره و خودکارشم زنجیر می کنه. ------------------------------------------------- غضنفر: وقتی حس درس بهم دست میده ۵ دقیقه دراز می کشم برطرف می شه ----------------------------------------------------------------------------------------------- اگر پیاده روی و دوچرخه سواری برای سلامتی مفیده پستچی همیشه باید زنده باشه یه نهنگ تمام روز رو شنا می کنه ماهی و اب می خوره ولی باز هم چاقه یه خرگوش بیشتر وقتا در حال دویدن و جنب و جوشه و گیاه خواره ولی فقط ۱/۵ سال عمر می کنه یه لاک پشت جنب و جوش نداره به ارامی حرکت می کنه و همچ کاری نمی کنه ولی ۴۵۰ سال عمر می کنه خودتون قضاوت کنید،باز هم می گید ورزش کنید؟ -------------------------------------------------------------------------- روش های رفتن به خارج: ۱/ با ماشین ۲/ با هواپیما ۳/ با کشتی ۴/ باقاچاق ۵/ با فتوشاپ ---------------------------------------------------------- دو تا از بهترین خواب های دنیا: ۱/خوابیدن رو پای مامان وقتی کلی خسته ای ۲/خوابیدن با چشمای باز وقتی استاد داره درس میده ------------------------------------------------------------------------------------ غضنفر رو عقرب نیش می زنه می گه رو قبرم بنویسید: پلنگ خوردش ----------------------------------------------------------------- می دونید ازتسمشس eztesmeshes یعنی چی؟ ... واژه ای است که یک مکانیک اصفهانی هنگام اشکال پیدا کردن تسمه اتومبیل بکار می برد (ان شالله که به دوستان اصفهانی برنخوره البته به نظرم چیز بدی نیست ولی خوب اگه برخورد بفرمایند پاکش کنم) |
RE: جک و طنز - HighVoltage - 01 آذر ۱۳۹۰ ۰۹:۱۳ ب.ظ
یادی از گذشته پیرمرد به زنش گفت بیا یادی از گذشته های دور کنیم من میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم. پیرزن قبول کرد. فردا پیرمرد به کافه رفت دو ساعت از قرار گذشت ولی پیرزن نیومد وقتی برگشت خونه دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه ازش پرسید چرا گریه میکنی؟ پیرزن اشکاشو پاک کرد و گفت: بابام نذاشت بیام... داستان ازدواج شیر شیر یه روز تصمیم گرفت با نامزدش ازدواج کنه در وسط جشن و در گردهمایی با شکوه شیرها به مناسبت این واقعه مهم موش کوچکی با احتیاط زیاد راهی برای خودش پیدا کرد و روبروی داماد وایساد و با صدای رسا و لرزان!! گفت " داداش عزیز ازدواج تو رو تبریک می گم و برای داداش گنده ای مثل تو آرزوی خوشبختی دارم" یکی از شیر های میهمان غرید که" موش فسقلی تو چطور به یه شیر می گی داداش؟" موش با احتیاط و به آرامی گفت " با اجازه تو داداش عزیز منم قبل از ازدواج شیر بودم!!" نتیجه اخلاقی با شما همیشه حق با مشتریست ! مشتری: سلام، پرینترم کار نمی کنه پشتیبانی: مشکلش چیه؟ مشتری: موس گیر کرده پشتیبانی: چی، موس؟؟؟؟ آقا پرینتر که موس نداره مشتری: اِاِاِاِاِاِ ؟؟ واقعاً؟؟ پس عکسش رو می فرستم |
جک و طنز - uniquegirl - 01 آذر ۱۳۹۰ ۱۰:۳۲ ب.ظ
(من موقعی حوصلم سر میره، با الهام از غضنفر، برا خودم جوک تعریف میکنم و میخندم!!!) یه روز غضنفر داشته با خودش میخندیده، پهش میگن چرا میخندی، میگه دارم واسه خودم جوک تعریف میکنم! میگن خب چرا این دفه آخری اینقدر بلند خندیدی، میگه آخه این یکی رو تا حالا نشنیده بودم (یه جک دیگه که نمیدونم کجا خوندم؛ شاید توی مانشت!) غضنفر دو نفر دوقلو میبینه، میگه: تابلوئه فتوشاپه |
جک و طنز - pos - 01 آذر ۱۳۹۰ ۱۰:۵۸ ب.ظ
یک وزیر شاه میرسه به بهلول می خواد دستش بندازه میگه بهلول بهت تبریک میگم شنیدم شدی امیر خران و چارپایان. بهلول هم سریعا میگه پس مواظب باش از دستوراتم سرپیچی نکنی. یک شب بهلول با زنش نشسته سر سفره شام میخورده به زنش میگه فردا میرم سر زمین محصول را درو کنم. زنش میگه بگو انشاالله. میگه انشالله نداره که صبح میرم. صبح پا میشه میره تو راه دزدا می گیرن تا میخوره میزننش. زخمی و له و لورده (درست نوشتم ) بر میگرده خانه. در میزنه زنش میگه کیه؟ میگه انشالله بهلولم. |
جک و طنز - mosaferkuchulu - 01 آذر ۱۳۹۰ ۱۱:۲۲ ب.ظ
پس از مرگ از شخصی پرسیدند: جوانی خود را چگونه گذراندی ؟ ندایی از عرش برآمد که: بدبخت ایرانیه ، ولش کنین ، برین سراغ سوال بعدی.... |
جک و طنز - maryami - 02 آذر ۱۳۹۰ ۰۱:۰۶ ق.ظ
یکی میره مانور از هواپیما می پره چترش باز نمی شه . میگه خدا رحم کرد مانور بود!!! یارو رفته بود امریکا وقتی برگشت, ازش پرسیدن اونجا مشکل زبان نداشتی گفت من نه ولی امریکایها همشون مشکل زبان داشتن. غضنفر به تاکسی میگه آقا چند میگیری منو برسونی به راه آهن؟ راننده میگه ۳۰۰۰ تومن غضنفر میپرسه واسه چمدونام چند میگیری؟راننده میگه هیچی. غضنفر میگه پس چمدونام رو ببر من هم اومدم. ازیکی می پرسن دوست داری چه جوری بمیری؟ می گه مثل پدربزرگم در خواب و آرامش. نه مثل مسافرهای اتوبوسش در ترس و وحشت!!! به یارو میگن: لپ لپ می خری؟ میگه: آره ! میگن حالا جایزه هم توش داره ؟ میگه فکر نمی کنم، من لپ لپ رو واسه کیفیتش می خرم !!! از یه معتاد می پرسن فرق تو با یه ورزشکار چیه ؟ میگه اون تکنیکی کار می کنه، من پیکنیکی ! غضنفررفته بوده چتربازی. موقع پرش از هواپیما، فرمانده بهش می گه: وقتی پریدی بیرون دکمه سبز می زنی چترت باز میشه، یک درصد اگر باز نشد، دگمه قرمز رو می زنی که حتما چترت باز می شه. بعد وقتی رسیدی پایین یک جیپ هم پایین منتظرته که می بردت پادگان. حالا بپر. غضنفر می پره، دگمه سبز رو میزنه چتر باز نمی شه، دگمه قرمز رو میزنه چتر باز نمی شه، می گه اگه شانس ماست، حالا اگر برسیم پایین جیپه هم رفته یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه: سبز - آبى - قرمز ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من رقص نورم به غضنفر می گن بیا اینجا به انگلیسی چی می شه ؟ میگه: کام هیر. میگن حالا برو اونجا به انگلیسی چی میشه ؟ میگه: میرم اونجا میگم کام هیر. . . !!!! پسری از سربازی برای پدرش این طور تلگراف زد: " من کاظم پول لازم " پدرش هم در جواب گفت: " من تراب وضع خراب !" غضنفر داشت گریه می کرد. باباش پرسید چی شده؟ گفت: عاشق شدم! باباش گفت حالا عاشق کی هستی؟ گفت: هر کسی که شما صلاح بدونی ... یک روز یه گنجشک با یک موتوری تصادف می کنه و بی هوش می شه. وقتی به هوش می آد، می بینه تو قفسه. می زنه توی سرش و می گه: بیچاره شدم، موتوریه مرد. یه روز یارو میره بقالی میگه آقا صابون داری ؟ میگه: آره .یارو میگه پس لطفاً دستاتو بشور . یه کیلو به من پنیـــر بده. طرف تو موزه لوور فرانسه خسته میشه یه صندلی خالی میبینه میره میشینه. مامور موزه با سرعت به طرفش میاد و بهش میگه: آقا پاشو این صندلی ناپلئونه!!! میگه: خُب بابا! هر وقت اومد بلند میشم یه بار یه مرده میفته تو دریا وشنا بلد نبود و داشته غرق میشده.داد میزد:من شنا بلد نیستم...کمک..... یه نفر که داشت رد میشد گفت:خب منم تنیس بلد نیستم حالا باید داد بزنم؟ یه روز به طرف میگن چرا یه لنگه جورابت قرمزه اون یکیش آبی؟ میگه نمیدونم آخه یه جفت جورابم خونه دارم همین جوریه. یارو رادیو لوژیست بوده به مریض میگه تو عکستون یک شکستگی بزرگ در دندهی راستتون دیدم اما اصلا نگران نباشید خودم با فتو شاپ درستش کردم. متهمی رو بردند دادگاه قاضی بهش گفت: اگه حرف نزنی پدرتو در می آرم .متهم گفت بزرگواری میکنین قربان پدرم سالهاست تو زندانه..!؟ معتاده وایساده بوده کنار خیابون به تاکسیها می گفته: عید عید یه راننده نگه می داره می گه: ما خیابونی به نام عید نداریم. معتاده می گه: ای بابا چقدر از ادم حرف می کشید منظورم شر بهاره دیگه !!! |