تالار گفتمان مانشت
جک و طنز - نسخه‌ی قابل چاپ

جک و طنز - Xilinx - 02 آذر ۱۳۹۰ ۰۶:۵۱ ب.ظ

تعدادی مرد در رخت کن یک باشگاه گلف هستند،موبایل یکی از آنها زنگ می زند،مردی گوشی... را بر میدارد و روی اسپیکر می گذارد و شروع به صحبت می کند،همه ساکت می شوند و به گفتگوی او با طرف مقابل گوش می دهند.

مرد: بله بفرمایید.

زن: سلام عزیزم باشگاه هستی؟

مرد: سلام بله باشگاه هستم.

زن: من الان توی فروشگاهم یک کت چرمی خیلی شیک دیدم فقط هزار دلاره میشه بخرم؟

مرد: آره اگه خیلی خوشت اومده بخر.

زن: می دونی از کنار نمایشگاه ماشین هم که رد می شدم دیدم اون مرسدس بنزیکه خیلی دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خیلی دلم میخواد یکی از اون‌ها روداشته باشم.

مرد: چنده؟

زن: شصت هزار دلار.

مرد: باشه اما با این قیمتی که داره باید مطمئن بشی که همه چیزش رو به راهه.

زن: آخ مرسی یه چیز دیگه هم مونده اون خونه ای که پارسال ازش خوشم میومد رو هم واسه فروش گذاشتن ۹۵۰۰۰۰ دلاره.

مرد: خوب برو بگو ۹۰۰۰۰۰ تا اگه میتونی بخرش.

زن: باشه بعدا می بینمت خیلی دوستت دارم.

مرد: خداحافظ

مرد گوشی را قطع می کند مرد های دیگر با تعجب مات و مبهوت به او خیره می شوند.

بعد مرد می پرسد: این گوشی مال کیه؟؟؟

جک و طنز - maryami - 02 آذر ۱۳۹۰ ۱۰:۰۲ ب.ظ

چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک مرغزار دور افتاده بود. ناگهان سر و کله‌ی یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جاده های خاکی پیدا شد. راننده‌ی آن اتومبیل که یک مرد جوان بسیار شیک پوش، با لباس های مارک دار سرش را از پنجره اتومبیل
بیرون آورد و پرسید: اگر من به تو بگویم که دقیقا چند راس گوسفند داری، یکی از آنها را به من خواهی داد؟

چوپان نگاهی به جوان تازه به دوران رسیده و نگاهی به رمه اش که به آرامی در حال چریدن بود، انداخت و با وقار خاصی جواب مثبت داد.

جوان، ماشین خود را در گوشه ای پارک کرد و کامپیوتر Notebook خود را به سرعت از ماشین بیرون آورد، آن را به یک تلفن راه دور وصل کرد، روی اینترنت وارد صفحه‌ی NASA شد، جایی که می توانست سیستم جستجوی ماهواره ای (GPS) را فعال کند. منطقه‌ی چراگاه را مشخص کرد، یک بانک اطلاعاتی با ۶۰ صفحه‌ی کاربرگ Excel به وجود آورد و فرمول پیچیده‌ی عملیاتی را وارد کامپیوتر کرد. بالاخره ۱۵۰ صفحه‌ی اطلاعات خروجی سیستم را توسط یک چاپگر مینیاتوری همراهش چاپ کرد و آنگاه در حالی که آنها را به چوپان می داد، گفت: شما در اینجا دقیقا ۱۵۸۶ گوسفند داری.

چوپان گفت: درست است. حالا همان طور که قبلا توافق کردیم، می توانی یکی از گوسفندها را ببری.

آنگاه به نظاره‌ی مرد جوان که مشغول انتخاب کردن و قرار دادن آن گوسفند در داخل اتومبیلش بود، پرداخت. وقتی کار انتخاب آن مرد تمام شد، چوپان رو به او کرد و گفت: اگر من دقیقا به تو بگویم که چه کاره هستی، گوسفند مرا پس خواهی داد؟

مرد جوان پاسخ داد: آری! چرا که نه؟

چوپان گفت: تو یک مشاور هستی.

مرد جوان گفت: راست می گویی، اما به من بگو که این را از کجا حدس زدی؟

چوپان پاسخ داد: کار ساده ای است. بدون اینکه کسی از تو خواسته باشد، به اینجا آمدی. برای پاسخ دادن به سوالی که خود من جواب آن را از قبل می دانستم، مزد خواستی. مضافا اینکه هیچ چیز راجع به کسب و کار من نمی دانی، چون به جای گوسفند، سگ مرا برداشتی!
--------------------------------------------------------------------------------------
مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید:
"ببخشید آقا ؛ من قرار مهمی دارم‌، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
مرد روی زمین‌: بله، شما در ارتفاع حدودا ۶ متری در طول جغرافیایی "۴۱ '۲۱ ۳۷ درجه و عرض جغرافیایی "۱۸ '۲۴ ۱۷ درجه هستید.
مرد بالن سوار‌: شما باید مهندس باشید.
مرد روی زمین‌: بله، از کجا فهمیدید!؟"
مرد بالن سوار‌: چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود ولی به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
مرد روی زمین‌: شما باید مدیر باشید.
مرد بالن سوار‌: بله، از کجا فهمیدید!!؟؟"
مرد روی زمین‌: چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید، قولی داده‌اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند.نمی دانید چگونه باید بپرسید و ضمنا اطلاعات دقیق هم به دردتان نمی خورد!

جک و طنز - uniquegirl - 10 آذر ۱۳۹۰ ۰۹:۰۹ ب.ظ

دلم گرفته... گفتم این شعر رو که درد دلمه، اینجا بذارم (البته مال من نیستا!) ...بلکه ازین هوا در بیام...


اهل دانشگاهم… روزگارم خوش نیست!/ ژتونی دارم‌، خرده عقلی‌، سر سوزن شوقی !
اوستادی دارم …‌، بهتر از شمر و یزید!!!/ دوستانی همه چون من مشروط!!!
و اتاقی که همین نزدیکیست …/ پشت آن کوه بلند !!!
اهل دانشگاهم…/ قبله‌ام آموزش…/ جانمازم جزوه‌، مهرم میز!
مُشتق از پنجره‌ها میگیرم!!!/ همه ذرات مُخ من متبلور شده است!!!
درسهایم را وقتی می خوانم که خروس‌، می کشد خمیازه !!!/ مرغ و ماهی خواب است !
اهل دانشگاهم …/ پیشه‌ام کُپ زدن است!!!/ گاه گاهی هم‌، می نویسم تکلیف‌، می سپارم به شما …
تا به یک نمره ناقابل بیست…‌، که در آن زندانیست …/ دلتان تازه شود!!!
چه خیالی‌، چه خیالی‌، میدانم…/ کُپ زدن بیهوده است!/ خوب میدانم‌، دانشم کم عمق است !
پدرم پشت سه ترم …/ پدرم پشت سه مشروطی پی در پی‌، اخراجی شد!!!
پدرم وقتی رفت …/ پاسبانها همه استاد شدند !!!
مرد استاد از من پرسید: / ” چقدر نمره ز من می خواهی؟ “
من از او پرسیدم‌: / ” تو به من میدی چند؟!!!“
پدرم …/ استاتیک را از بر بود …/ و کوئیز هم میداد …/ کُپ هم میزد …/ خط خوبی هم داشت !!!
خوب یادم هست…/ مدرسه ما باغ آزادی بود.
درسها را آن روز‌، حفظ میکردم در خواب!!!/ امتحان چیزی بود‌، مثل آب خوردن!!
درس بی کرنش می خواندم …/ نمره بی خواهش می آوردم !
تا معلم پارازیت می انداخت…/ همه غش می کردند !
وکلاس …/ چقدر زیبا بود !/ و معلم چقدر حوصله داشت!
درس خواندن آنروز…/ مثل یک بازی بود!/ کم کمک دور شدم از آنجا …
بار خود را بستم …/ عاقبت رفتم در دانشگاه … / به محیط خشن آموزش!
من به دانشکده برق سرایت کردم!! / رفتم از پله شیمی بالا…
تا ته ماشینِ دو!!!/ تا هوای خنکِ سازه یک !!!
من به دیدار کسی رفتم در آموزش …/ رفتم و رفتم تا حذف !!!
***
چیزها دیدم در دانشگاه…/ من گدایی دیدم آخر ترم…/ در به در می گشت‌، یک نمره قبولی می خواست !
اوستادی دیدم…نمره هایش را میکرد حراج!!!/ من کسی دیدم‌، از دیدن یک نمره ده.../ دم دانشکده پُشتک میزد!!!
دختری را دیدم …/ که کتابی میخواند…/ و به لیت هولد بد و بیرا میگفت !!!
اتوبوسی دیدم …/ پُر دانشجو بود …/ و چه سنگین میرفت!!!
اتوبوسی دیدم…/ یک عدد صندلی خالی داشت!!!!/ دختری را دیدم…/ که به ترمینال نفرین میکرد!
اتوبوسی دیدم…/ کسی از روزنه پنجره میگفت‌: کمک !!!!!
نشئه ای را دیدم …عاشق علم مواد !!!
شاعری دیدم، هنگام خطاب…/ به بِشِر می گفت سَبو!!!/ و اسید نیتریک را…جای مِی می نوشید !!!
همه جا پیدا بود…/ همه جا را دیدم.
***
سفر سبز چمن تا کوکو!!!/ بارش اشک پس از نمره تک!!!
جنگ آموزش با دانشجو!!!/ جنگ دانشجویان …/ سر ته دیگ غذا !!!/ جنگ نقلیه با جمعیت منتظران !!!
حمله درس به مخ/ حذف یک درس به فرماندهی کامپیوتر !!!
فتح یک ترم به دست ترمیم!!!/ قتل یک نمره به دست استاد!!!
قتل یک لبخند در آخر ترم !!!/ همه جا پیدا بود…همه جا را دیدم.
***
اهل دانشگاهم اما…/ نیستم دانشجو!/ کارت من گم شده است!!!/ من به مشروط شدن نزدیکم.
آشنا هستم با…سرنوشت همه دانشجویان./ نبضشان را میگیرم./ هذیانهاشان را می شنوم‌، می فهمم !!!/ من ندیدم هرگز نمره بیست !!!
من ندیدم استاد… نمره اش را بفروشد به کسی!/ من ندیدم که کسی…ترم آخر باشد!!!
من در این دانشگاه…چقدر مضطربم!!!/ و پرم از مقیاس…
تا بخواهی فرمول…/ تا بخواهی اعداد …/ تا بخواهی قانون …
من به یک نمره نا قابل ده خشنودم !!!/ و به لیسانس قناعت دارم!!!!!
***
من نمی خندم اگر دوست من می افتد…/ من نمی خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بکنند …
من نمی خندم اگر موی سرم می ریزد !!!/ من در این دانشگاه…/ در سراشیب کسالت هستم!!!
خوب می دانم استاد …/ کی کوئیز می گیرد…/ اتوبوس‌، کی می آید …
خوب میدانم…/ برگه حذف کجاست !!!
***
من نمیدانم …/ که چرا میگویند: / ” برق یک رشته خوب است و معدن بالعکس !!! “
کشف معدن چه کم از رشته قدرت دارد؟!!/ چشمها را باید شست !/ جور دیگر باید اندیشید !
***
هر کجا هستم باشم …/ سوبسید مال من است!!!
تریا‌، نقلیه‌، دانشکده از آن من است!/ چه اهمیت دارد…گاه اگر میروید…خار بی نظمی ها؟
رختها را بکنیم …/ پی ورزش برویم …/ سوله در یک قدمیست !!!
و نگوییم که افتادن مفهوم بدیست …/ و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست …
بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم!/ و بدانیم اگر حذف نبود…/ دست ما در پی چیزی میگشت…
و اگر سلف نبود …/ همگی می مردیم…/ و بدانیم که نقلیه اگر یک روز تعطیل شود …/ همگی میمانیم !!!
و نخواهیم مگس …/ برود از در تریا بیرون!!!/ و نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نبود…/ کار ما نیست شناسایی مسئول غذا !!!
کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی…/ پیوسته شناور باشیم !!!
کار ما نیست شناسایی بی نظمی‌ها …/ کار ما شاید اینست که در مرکز پانچ…/ پی اصلاح ارور‌ها بدویم...

جک و طنز - مازیار صفایی - ۱۲ آذر ۱۳۹۰ ۰۹:۲۵ ب.ظ

اولین سوال دخترا در شروع ترم:
استاد منابع امتحانی چیا هست؟
پسرا از استاد در شروع ترم:
استاد نه ونیمُ ده می‌دین؟؟

RE: جک و طنز - انرژی مثبت - ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ۱۲:۵۷ ق.ظ

(۱۲ آذر ۱۳۹۰ ۰۹:۲۵ ب.ظ)باد نوشته شده توسط:  اولین سوال دخترا در شروع ترم:
استاد منابع امتحانی چیا هست؟
پسرا از استاد در شروع ترم:
استاد نه ونیمُ ده می‌دین؟؟
بستگی به دانشگاهش داره
فکر کنم اینجا پسرا در شروع ترم می پرسن استاد واسه درس دفتر چند برگ می خوایمBig Grin
یا این که ۱۹/۷۵ رو ۲۰ میدید!!!Big Grin

RE: جک و طنز - مازیار صفایی - ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ۰۱:۰۹ ق.ظ

(۱۳ آذر ۱۳۹۰ ۱۲:۵۷ ق.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط:  
(12 آذر ۱۳۹۰ ۰۹:۲۵ ب.ظ)باد نوشته شده توسط:  اولین سوال دخترا در شروع ترم:
استاد منابع امتحانی چیا هست؟
پسرا از استاد در شروع ترم:
استاد نه ونیمُ ده می‌دین؟؟
بستگی به دانشگاهش داره
فکر کنم اینجا پسرا در شروع ترم می پرسن استاد واسه درس دفتر چند برگ می خوایمBig Grin
یا این که ۱۹/۷۵ رو ۲۰ میدید!!!Big Grin
[تصویر:  57024_1_1379097242.gif]

جک و طنز - انرژی مثبت - ۱۳ آذر ۱۳۹۰ ۱۱:۰۴ ق.ظ

ای بابا چرا این شکلک این جوری می خنده!!!
دهنش کش اوووومد Big Grin سنجدیه برای خودش !!!(گفتن فلفل نبین چه ریزه حکایت همینه Smile )

RE: جک و طنز - mosaferkuchulu - 16 آذر ۱۳۹۰ ۰۴:۵۴ ب.ظ

(۱۲ آذر ۱۳۹۰ ۰۹:۲۵ ب.ظ)باد نوشته شده توسط:  اولین سوال دخترا در شروع ترم:
استاد منابع امتحانی چیا هست؟
پسرا از استاد در شروع ترم:
استاد نه ونیمُ ده می‌دین؟؟

ما هفته‌ی پیش میان ترم و می خواستیم لغو کنیم!رفتیم سر جلسه!دخترا هیچی نخونده بودن!سه ساعت با استاد کل انداختیم استاد راضی شده امتحان و بندازه یه روز دیگه پسرا گفتن نه ما می خوایم بدیم!!!!!مجبور شدیم امتحان بدیم!من ورقه امو سفید دادم بلند شدم!!
این پسرایی که شما می گین مال قدیما بودن نه حالا!
پسر هم پسرای قدیم...ای روزگار!!!

جک و طنز - Bache Mosbat - 16 آذر ۱۳۹۰ ۰۹:۵۸ ب.ظ

اتفاقا الانم دقیقا همین مشکل پیش اومده!! همه دخترا ایمیل زدن به استاد که امتحانو لغو کنه . بعد یه پسره نوشته نه استاد !

جک و طنز - انرژی مثبت - ۱۶ آذر ۱۳۹۰ ۱۰:۰۵ ب.ظ

تمرین میدن به ما،از TA می پرسیم اگه فلان کار رو انجام بدیم کافیه میگه اره بعد یکی از پسرا میل میزنه میگه اگه این جوری پیادش کنیم که کامل نیست و دقیقا شبیه اون چیزی نیست که در دنیای واقعی وجود داره!!! هم کلاسیه ما داریم.تمرین رو هم می خوان از اون چه که باید بیشتر انجام بدن!!!!

RE: جک و طنز - Breeze - 17 آذر ۱۳۹۰ ۱۲:۱۴ ق.ظ

(۱۶ آذر ۱۳۹۰ ۱۰:۰۵ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط:  تمرین میدن به ما،از TA می پرسیم اگه فلان کار رو انجام بدیم کافیه میگه اره بعد یکی از پسرا میل میزنه میگه اگه این جوری پیادش کنیم که کامل نیست و دقیقا شبیه اون چیزی نیست که در دنیای واقعی وجود داره!!! هم کلاسیه ما داریم.تمرین رو هم می خوان از اون چه که باید بیشتر انجام بدن!!!!
پدر خود شیرینی بسوزه!!!!!
معمولا این قبیل خود شیرینی‌ها در ارائه تمرینات هستش و پایان ترم نتایج برعکس میشهBig GrinBig GrinTongueBig GrinBig GrinTongue

جک و طنز - maryami - 17 آذر ۱۳۹۰ ۰۲:۳۸ ب.ظ

هواپیما داشت سقوط می کرد. همه داشتند جیغ می زدند به جز غضنفر !
ازش می پرسن چرا تو ساکتی ؟! میگه‌: ماله بابام که نیست بذار سقوط کنه !!!


یکی سوار اتوبوس میشه، میره یک گوشه وامیسته. راننده بهش میگه: آقا این همه صندلی خالی، چرا نمیشینی؟ میگه: حالا صبر کن، دو دقیقه دیگه همین یک ذره جا هم پیدا نمیشه!!


یارو هواپیما می دزده . میره به خلبان می گه برو لندن می گه نمی رم. می گه خب برو دبی می گه نمی رم. یارو می گه پس برو تهران خلبان می گه نمیرم. یارو می گه بابا پس حداقل بده یه بوق بزنیم...


آرزوی ۳ حیوان:
جوجه تیغی:نازش کنن
پاندا:عکس رنگی بگیره!
گوسفند:جلوی وانت بشینه


یه روز غضنفر سوار هواپیما می شه
یهو هواپیما سقوط می کنه……
این قرار بود جوک باشه اما حادثه خبر نمی کنه!!!

----------------------------------------------------------------

درد دل نوزاد شش ماهه

آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه‌ی غیر پاستوریزه‌، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید !

خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای شما هم مضر است!!!

لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود!

مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی، که اختیارش رو دارم! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!

جک و طنز - انرژی مثبت - ۲۱ آذر ۱۳۹۰ ۰۲:۳۸ ق.ظ

عمو زنجیر باف جان
ضمن عرض سلام و خسته نباشید
جهت زحمات بی دریغ شما بزرگوار
یک گِلگی داشتم از حضورتون ...
شما که زنجیر ما رو بافتی..؟
... پَه چرا پشت کوه انداختی..؟
مشکلتون دقیقاً چی بود؟Big Grin
--------------------------------------------
هیچ وقت کار امروز رو به فردا ننداز...
فردا یه عالمه کار داری،

قشنگ بندازش واسه دو سه هفته دیگه که خیالــــــــــــــتم راحت باشهTongueBig Grin
--------------------------------------------------
کافیه یه روز اتفاقی یه جوراب سوراخ بپوشین . اگه شده اتوبان رو موکت کنن یه جوری میشه که تو مجبور شی کفشتو دربیاریBig Grin
----------------------------------------------------
منطقِ پدرو مادر از تحصیل در دانشگاه: "این همه درس خوندی، درِ یه نایلون رو نمیتونی‌ باز کنی‌!Big Grin

RE: جک و طنز - HighVoltage - 21 آذر ۱۳۹۰ ۰۹:۵۰ ب.ظ

متن خوشامدگویی جدید در هواپیماهای ایران
با سلام و صلوات به روح تمام مسافرین عزیز .
و با درود به وزیر محترم راه و ترابری .
ورود شما را به پرواز لایتناهی هواپیمای جمهوری اسلامی ایران خوشامد می گوییم .
خداوندا مشیت خودت را در رسیدن و لقاء به خود برما قراردادی و سرعت آن فزون کن .
مقصد ما به احتمال ۹۹% بهشت موعود و احتمالأ ۱% مقصدی که بر روی بلیط درج شده می باشد.
خلبان پرواز مرحوم شهید کاپیتان بهشت زاده و گروه پروازی بد اخلاق؛ سفری خوش برای شما آرزمند است.
لطفأ به علامت نکشیدن سیگار اصلأ توجه ننموده و آخرین سیگار زندگیتان را به خوشی دود نمایید.
بستن کمربندها اصلأ ضرورتی ندارد و کاملأ بدرد نخور است.
در صورت بروز اشکال در سیستم هوای کابین ماسکهایی از بالای سر شما آوزیزان خواهد شد که شما قبل از آن رایحه خوش ملایک را احساس خواهید کرد.
این هواپیما مربوط به هزاره دوم میلادی بوده و دارای دو درب اضطراری در جلو، دو در کنارین و یک درب عقب می باشد که چندین سال است اهرم های آن کار نمی کند.
ارتفاع پرواز به احتمال قریب به یقین تا آسمان هفتم بوده و هوای بهشت بسیار عالی است.
سفر خوشی را برای شما آرزومندیم
از اون جاییکه هیچ خارجی احمقی وجود ندارد که من لازم باشد یه بار دیگر به انگلیسی بلغور کنم، سرتونو درد نمی آورم.
مرگ راحتی داشته باشید.

دستور العمل های برای زندگی بهتر
سعی کنید روزها استراحت کنید تا شبها راحت بخوابید!
در نزدیکی تخت خوابتان صندلی بگذارید تا اگر از خواب بیدار شدید روی آن نشسته و استراحت کنید! ایستادن به رفتن، نشستن به ایستادن و خوابیدن به نشستن اولویت دارد! جایی که می‌توانید بنشینید چرا می‌ایستید؟ کار امروز را به فردا موکول کنید و کار فردا را به پس فردا! اگر حس کار کردن به شما دست داد کمی صبر کنید تا این حس از شما بگذرد!
از همه دیرتر سر سفره رفته و زودتر بلند شوید تا زحمت چیدن و جمع کردن سفره به شما تحمیل نشود! برای کار همیشه فرصت هست پس از استراحت غافل نشوید! در میهمانی‌ها حتماً با خود بالش ببرید شاید فرصتی برای استراحت بدست آوردید! به خواب نگویید کار دارم به کار بگویید خواب دارم!

RE: جک و طنز - MSZ - 21 آذر ۱۳۹۰ ۱۰:۲۴ ب.ظ

یه زمانی یه رفیقی بنام حمیدرضا داشتم، خیلی سر به سرش میزاشتم
یه استادی هم داشتم به نام آقای مهندس نصرالهی که دانش آموخته شریف هستن و یکی از بهترین اساتیدی هستن که تا بحال داشتم و برنامه نویسی مقدماتی و پیشرفته و چند تا درس دیگه رو با ایشون گذروندم

این توضیحات رو دادم تا این شعری رو که سرودم (در دوران قدیم!) بخونین و منظور قسمت های مختلفش رو بدونین

پیشنهاد: سعی شود با آهنگ و لحن مخصوص (!) خوانده شود!!!

عکس رو آپلود کردم

[attachment=1928]

همیشه لبخند رو لباتون باشه Smile