تالار گفتمان مانشت
خودت باش نه کس دیگری - نسخه‌ی قابل چاپ

خودت باش نه کس دیگری - sadeghb - 03 تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۵۷ ب.ظ

این داستانی را که آوردم شاید برای خیلی ها تکراری باشه ولی خیلی جالبه بد نیست که در کنکور به اون توجه کنیم گاهی اوقات لازمه در کنکور یا حتی در زندگی مثل این قورباغه ی کوچک باشیم...
اسم دیگری که برای این تاپیک مدنظرم بود----->از تجربیات استفاده کن ولی تقلید نکن


شرح داستان:

روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه ی دو بدهند.

هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود.

جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند...

و مسابقه شروع شد....

راستش, کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی بتوانند به نوک برج برسند.

شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید:

"اوه,عجب کار مشکلی!!"

"اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند."

یا:

"هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست.برج خیلی بلند ه!"

قورباغه های کوچیک یکی یکی شروع به افتادن کردند...

بجز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا وبالاتر می رفتند...

جمعیت هنوز ادامه می داد,"خیلی مشکله!!!هیچ کس موفق نمی شه!"

و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف

...


ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد بالا, بالا و باز هم بالاتر....

این یکی نمی خواست منصرف بشه!

بالاخره بقیه ازادامه ی بالا رفتن منصرف شدند.به جز اون قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها

کسی بود که به نوک رسید!

بقیه ی قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند او چگونه این کا ر رو انجام داده؟

اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن رو پیدا کرده؟

و مشخص شد که...

برنده ی مسابقه کَر بوده!!!





هیچ وقت به جملات منفی و مأیوس کننده ی دیگران گوش ندید... چون اونا زیبا ترین رویا ها و

آرزوهای شما رو ازتون می گیرند--چیز هایی که از ته دلتون آرزوشون رو دارید!

همیشه به قدرت کلمات فکر کنید.

چون هر چیزی که می خونید یا می شنوید روی اعمال شما تأثیر میگذاره

خودت باش نه کس دیگری - ف.ش - ۰۳ تیر ۱۳۹۲ ۱۱:۳۹ ب.ظ

جالب بود ، البته قبلا یه داستان دیگه با همین مضمون خونده بودم ، اما به نظرم عنوانش به این داستان ربطی نداره !!

و بهتر بود داستان رو توی همون تاپیک داستانک میگذاشتین ، البته فکر کنم دلیل اینکه در قسمت مشاوره گذاشتین خواستین افراد از این داستان عبرت بگیرن ولی باز هم بهتر بود در همون قسمت داستانک میگذاشتین.

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


RE: خودت باش نه کس دیگری - sadeghb - 04 تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۱۰ ق.ظ

(۰۳ تیر ۱۳۹۲ ۱۱:۳۹ ب.ظ)ف.ش نوشته شده توسط:  جالب بود ، البته قبلا یه داستان دیگه با همین مضمون خونده بودم ، اما به نظرم عنوانش به این داستان ربطی نداره !!

و بهتر بود داستان رو توی همون تاپیک داستانک میگذاشتین ، البته فکر کنم دلیل اینکه در قسمت مشاوره گذاشتین خواستین افراد از این داستان عبرت بگیرن ولی باز هم بهتر بود در همون قسمت داستانک میگذاشتین.

نمیدونم شاید هم تو بخش داستانک ها بهتر بود
دلیل من از ایجاد تاپیک در این مکان:
وقتی این تجربه ها را میخونی (بخصوص برای انتخاب کتاب)
یکی میگی فلان کتاب را نخریا پشیمون میشی
دیگری: فقط فلان کتاب اگر بخونی صد در صد زدی شک نکن
دیگری: فلان استاد بی سواده
دیگری: میگه بری کلاس وقتت را حرام کردی
دیگری: بجای اینکه وقتت را بزاری برای مرجع بشین تست حل کن بهتر جواب میده
دیگری: بهترین زمان برای شروع فلان ماهه
یا امثال اینها

در اخر به این نتیجه میرسی که باید قید کنکور را زد
و اگر هم بخوای به این تجربه ها گوش کنی که .........

و در آخر : از تجربیات استفاده کن ولی تقلید نکن

RE: خودت باش نه کس دیگری - k_111 - 04 تیر ۱۳۹۲ ۱۲:۲۰ ق.ظ

البته از حرف شما نباید افراط و تفریط رو استدلال کرد همیشه باید اعتدال!Big Grinرو رعایت کرد
نباید تجربه و چیزهای دیگه رو فراموش کرد
باید رسیدن با به هدف با توانائی و ظرفیت هامون!Big Grin سازگاری داشته باشن
مثلا اینکه یه نفر ۵۰ کیلوئی بخواد وزنه ۲۰۰ کیلوئی رو بلند کنه طبق حرف شما اون نباید به حرف کسی گوش کنه و باید کار خودش رو انجام بده در اینصورت کاملا مشخصه که این شخص به خودش آسیب های جبران ناپذیری رو می رسونه

RE: خودت باش نه کس دیگری - jahani - 04 تیر ۱۳۹۲ ۱۱:۲۰ ب.ظ

(۰۳ تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۵۷ ب.ظ)sadeghb نوشته شده توسط:  این داستانی را که آوردم شاید برای خیلی ها تکراری باشه ولی خیلی جالبه بد نیست که در کنکور به اون توجه کنیم گاهی اوقات لازمه در کنکور یا حتی در زندگی مثل این قورباغه ی کوچک باشیم...
اسم دیگری که برای این تاپیک مدنظرم بود----->از تجربیات استفاده کن ولی تقلید نکن


شرح داستان:

روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه ی دو بدهند.

هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود.

جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند...

و مسابقه شروع شد....

راستش, کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی بتوانند به نوک برج برسند.

شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید:

"اوه,عجب کار مشکلی!!"

"اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند."

یا:

"هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست.برج خیلی بلند ه!"

قورباغه های کوچیک یکی یکی شروع به افتادن کردند...

بجز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا وبالاتر می رفتند...

جمعیت هنوز ادامه می داد,"خیلی مشکله!!!هیچ کس موفق نمی شه!"

و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف

...


ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد بالا, بالا و باز هم بالاتر....

این یکی نمی خواست منصرف بشه!

بالاخره بقیه ازادامه ی بالا رفتن منصرف شدند.به جز اون قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها

کسی بود که به نوک رسید!

بقیه ی قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند او چگونه این کا ر رو انجام داده؟

اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن رو پیدا کرده؟

و مشخص شد که...

برنده ی مسابقه کَر بوده!!!





هیچ وقت به جملات منفی و مأیوس کننده ی دیگران گوش ندید... چون اونا زیبا ترین رویا ها و

آرزوهای شما رو ازتون می گیرند--چیز هایی که از ته دلتون آرزوشون رو دارید!

همیشه به قدرت کلمات فکر کنید.

چون هر چیزی که می خونید یا می شنوید روی اعمال شما تأثیر میگذاره
یه بار یکی از دوستان که میخواست من رو تو گل کویست ببره این داستان رو برایم گفتم... خوشحالم که اون روز خودم رو به کری نزدم وصداهای اطراف رو شنیدم و بهش یه نه قاطع گفتمSmile
گاهی اوقات هم لازمه که کر نباشیم و صداهای اطراف رو بشنویم. هر چند گاهی اوقات هم به قول شما باید کر میبودSmile