طعم تلخ شکست - نسخهی قابل چاپ صفحهها: ۱ ۲ |
طعم تلخ شکست - ساره - ۰۱ خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۱۶ ب.ظ
من واقعا ناراحتم، دقیقا یک سال تمام روزی ۸ ساعت درس خوندم ولی سر کنکور به خاطر استرس نتونستم اونجور که خونده بودم به سوالات جواب بدم و نتیجه اش این شد که رتبه امسالم از پارسال هم بدتر شد . خیلی شاکیم، مگه نمیکن از تو حرکت از خدا برکت، دیگه با خدا هم قهر کردم ... یک سال از عمرم رو ریختم تو سطل آشغال .. چی فکر میکردم چی شد ... |
طعم تلخ شکست - nima3608 - 01 خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۵۰ ب.ظ
تو فکر نباش منم همینطور شدم کاریش نمیشه کرد.روش درسخوندنو باید تغییر داد...... |
RE: طعم تلخ شکست - Fardad-A - 01 خرداد ۱۳۹۰ ۰۴:۰۱ ب.ظ
(۰۱ خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۱۶ ب.ظ)ساره نوشته شده توسط: من واقعا ناراحتم، دقیقا یک سال تمام روزی ۸ ساعت درس خوندم ولی سر کنکور به خاطر استرس نتونستم اونجور که خونده بودم به سوالات جواب بدم و نتیجه اش این شد که رتبه امسالم از پارسال هم بدتر شد .اینطور فکر نکنید. مطمئنا" اون چیزایی که خوندهاید آینده بکارتون میاد. همیشه لازم هست وقتی یک کاری انجامش برامون خیلی مهمه گوشه ذهنمون یک جایی هم برای نشدنش در نظر بگیریم یک انتخاب یا آلترناتیو دیگه.اینطوری استرس کمتری در انجام کار واسه مون پیش میاد. کنکور ارشد مقیاس مناسبی برای سنجش نیست. اکثر بچهها از اونی که خوندند کمتر شدن. یک بازبینی مجدد کنید و با یک برنامه ریزی مجددا" تلاش کنید. حتما" موفق میشید. |
RE: طعم تلخ شکست - Potential - 01 خرداد ۱۳۹۰ ۰۴:۱۳ ب.ظ
(۰۱ خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۱۶ ب.ظ)ساره نوشته شده توسط: من واقعا ناراحتم، دقیقا یک سال تمام روزی ۸ ساعت درس خوندم ولی سر کنکور به خاطر استرس نتونستم اونجور که خونده بودم به سوالات جواب بدم و نتیجه اش این شد که رتبه امسالم از پارسال هم بدتر شد . میدونم شرایط تت خیلی سخته ... من همین حس رو پارسال داشتم و البته امسال ... هر چند امسال میتونم یه جایی شاید قبول بشم ولی حق من رتبه های یک رقمی است ... اگه بدونم واقعا حتی ۲ سال بعد رتبه م ۱ میشه بازم تلاش میکنم ....... تردیدها ما را از حرکت بازمیدارند ..... به نظر من دوباره تلاش کنید و فقط به این فکر کنید شما دو قدم جلوترید |
RE: طعم تلخ شکست - babakab110 - 01 خرداد ۱۳۹۰ ۰۵:۰۲ ب.ظ
(۰۱ خرداد ۱۳۹۰ ۰۴:۱۳ ب.ظ)Potential نوشته شده توسط:(01 خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۱۶ ب.ظ)ساره نوشته شده توسط: من واقعا ناراحتم، دقیقا یک سال تمام روزی ۸ ساعت درس خوندم ولی سر کنکور به خاطر استرس نتونستم اونجور که خونده بودم به سوالات جواب بدم و نتیجه اش این شد که رتبه امسالم از پارسال هم بدتر شد . منم دقیقا همینطوری شدم دوسال زحمت کشیدم امسال خدا را شکر می دونم حداقل قبولم ولی شاید منم لایق رتبه بهتر بودم کنکور دیگه فقط سواد نیست اگه مشکل سربازی نداشتم بازم می خواستم یه بار دیگه تلاش کنم |
RE: طعم تلخ شکست - Mansoureh - 01 خرداد ۱۳۹۰ ۰۵:۲۶ ب.ظ
دقیقاً من هم پارسال همین حرف رو میزدم ولی باز باید پا شد... امسال شرایط خیلی بد بود، اولاً دفترچهها یکی شده بود، ثانیاً سئوالات مشترک خیلی درب و داغون بود...فکر کنم یه دو، سه سئوالی رو حذف کردند!
ببین من پارسال رتبهام شد: ۱۴۰۰، در صورتی که میدونستم که میتونم رتبه ای زیر ۳۰۰ بیارم... فقط به این دلیل که سر جلسه شوکه شدم... همون بلایی که سر کنکور کارشناسی سرم اومد... من در کنکور کارشناسی روی تمام درس های عمومی و فیزیک گریه میکردم که تمام برگهی سئوالاتم خیس شده بود... ولی امسال با خودم گفتم که سر جلسه باید قوی باشم... اگه سئوالی من رو شوکه کرده، بدون حداقل ۸۰% بچهها هم همینطورند... باورت نمیشه با اینکه میدونستم ریاضی و مشترک رو بد دادم و روی خیلی بیشتر از اینها سرمایه گذاری کرده بودم ولی با تجربه ای که از کنکورهای آزمایشی داشتم میدونستم که هنوز هیچ چیز تموم نشده، چون با آزمون جمعه صبح میتونم ۱۰۰% جبران کنم و همینطور هم شد... در صورتی که پارسال وقتی آزمون اول رو خراب کردم، آزمون جمعه صبح رو به مسخره بازی گذروندم... حتی از جلسه که بیرون اومده بودم کلی سر سئوالات شوخی میکردم!!! ببین درس خواندن ۲۰ درصد، روحیهی سر کنکور ۸۰%!!! همیشه مهم اینه که سر کنکور چه کار کنی... من پارسال از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۹/۵ شب بی وقفه توی کتابخونه مرکزی دانشگاهمون درس میخواندم و وقتی نتیجه اونطور شد فقط سرم رو به دیوار نکوبیدم... امسال هم به دلیل اینکه پارسال خوب خوانده بودم کمتر کتابخونه میرفتم، شاید روزی حداقل ۴ تا حداکثر ۷ ساعت درس میخواندم... چون فقط نیاز بود دوره بشن... من حتی بعضی موقع از بعضی تکرار درسها حالم بهم میخورد و گریهام میگرفت که با اینکه اینها رو بلد بودم ولی باز هم باید میخواندمش... اما امسال سرعتم در پاسخگوییه سئوالات بالا رفت... اعتماد به نفسم بالاتر... شجاعتم بیشتر... ببین مطمئن باش حکمتی در کار بوده... هیچ وقت نمیشه فهمید واقعاً چی پشت این اتفاق هاست!!! برای سال دیگه تلاش کن... حالا که تقریباً کتابها رو بلدی، برو سر یه کار پاره وقت... برای روحیه ات هم خوبه... یا یه کار جانبیه دیگه بکن، مثلاً کاری که من میکردم، پازل درست میکردم، به تمرکزم هم کمک میکرد... یه کلاس غیر درسی برو مثل کلاس خوشنویسی!!! برای اعصاب خیلی مفیده! مشاوره بگیر... خودت رو فقط نباز... اگر باختی، دیگه تمومه... تو که نمیخوای اینطور بشه... تو که این دو سال رو زحمت نکشیدی که با دست خودت تمومش کنی... |
طعم تلخ شکست - dokhtare_bahar - 01 خرداد ۱۳۹۰ ۰۵:۲۷ ب.ظ
(۰۱ خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۱۶ ب.ظ)ساره نوشته شده توسط: من واقعا ناراحتم، دقیقا یک سال تمام روزی ۸ ساعت درس خوندم ولی سر کنکور به خاطر استرس نتونستم اونجور که خونده بودم به سوالات جواب بدم و نتیجه اش این شد که رتبه امسالم از پارسال هم بدتر شد . من پارسال مرخصی تحصیلی گرفتم و تمام وقتمو خوندم ولی امسال فقط دو ماه مرور کردم رتبم خوب شد، با اینکه واقعا از سیستم فعلی کنکور شاکیام و فکر می کنم عمر و انرژی جوونا رو هدر میدن با این شیوه، ولی باز هم بهت پیشنهاد می کنم یه بار دیگه تلاش کنی، سال بعد دیدت راجع به مسائل و درسها کلیتر و البته کاملتر و همه جانبهتر خواهد بود. البته پیشنهاد نمی کنم که دوباره یک سال تمام روزی هشت ساعت! پیشنهاد می کنم یه کار سبک شروع کنی و در کنارش درس بخونی، حتما موفق می شی من قبول شدهام ولی حسابی خورده تو ذوقم و اصلا شاد نیستم، حس همدردی شدید دارم با همهی دوستاییم که نتونستن به اندازهی تلاششون و انرژی فراوونی که توی این راه گذاشتن نتیجه بگیرن |
RE: طعم تلخ شکست - marjan2001 - 01 خرداد ۱۳۹۰ ۰۵:۵۷ ب.ظ
(۰۱ خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۱۶ ب.ظ)ساره نوشته شده توسط: من واقعا ناراحتم، دقیقا یک سال تمام روزی ۸ ساعت درس خوندم ولی سر کنکور به خاطر استرس نتونستم اونجور که خونده بودم به سوالات جواب بدم و نتیجه اش این شد که رتبه امسالم از پارسال هم بدتر شد . مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید. مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید. |
طعم تلخ شکست - بی رنگ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۰ ۱۱:۴۱ ب.ظ
ادم نباید به این چیزها تعلق خاطر داشته باشه چون هر چیزی که توی این دنیا باعث شادی ادما میشه همون باعث رنجش انها می شود این یکی از پیامدهای دل بستگی به این جورچیزهاست مثلا یکی را می بینی چون امروز یه ماشین خریده خوشحاله ولی فردا تصادف میکنه پس ناراحت میشه در اینصورت شادی و غم انسان وابسته به امور بیرونی میشه و امور بیرونی هم که تحت اراده ما نیست ما تلاش خود را میکنیم ولی نباید تعلق خاطر به اینها داشته باشیم بقیه اش باشد دست خدا و هرچه پیش آید خوش آید نمی دانم چرا عده ای خدا را به خاطر دنیا می خواهند و دعا میکنند اینها در حقیقت دنیا پرستند نه خداپرست، خداپرست واقعی نه تنها خدا را بخاطر دنیا نمی خواهد بلکه دنیای خودش را هم در راه عشقش فدا میکند البته ببخشید در این حد و اندازه نبودم که کسی را نصیحت کنم و یکی باید اول از همه خود منو نصیحت کنه ولی بقول سهراب شاید این آب روان، میرود پای سپیداری، تا فروشوید اندوه دلی وگرنه زبان به کام میگرفتم و پرحرفی نمیکردم |
طعم تلخ شکست - rezvan_m - 01 خرداد ۱۳۹۰ ۱۱:۵۱ ب.ظ
منم مثل شما می مونم، کلی زحمت کشیدم و درس خوندم ولی با رتبهی ۸۳۲ جایی قبول نمیشم ولی ناامید نشدم و تصمیم گرفتم واسه سال دیگه دوباره بخونم.منم امسال خیلی استرس گرفتم سر جلسه و حسابی خراب کردم . فرقی که داره اینه که ما الان همهی درسارو خوندیم و فقط باید مرور کنیم و به نظر من دنبال سوالای جدید باشیم چون سبک کنکور متفاوت شده و حقیقتا قبولی به زیاد درس خوندن نیست، شاید بهتر باشه روش درس خوندنمونو عوض کنیم. |
RE: طعم تلخ شکست - ایرسا - ۰۱ خرداد ۱۳۹۰ ۱۱:۵۴ ب.ظ
سلام عزیزم منم دقیقا شرایطم مثه شماست .... دیشب حدود یه ربع تو شوک بودم و مغزم کار نمیکرد تازه بعد یه ربع به گریه افتادم خیلی وحشتناکه حس از دست دادن یه سال از بهترین سال های عمرت اما این حسم کمکم میگذره، کم کم میفهمیم کجاش تقصیر ما بوده و کجاش خارج از کنترلمون ..... فقط یه پیشنهاد دوست من سعی نکن تو این زمان اوج ناراحتی و یا شاید هم جوگیری تصمیم بگیری که میخوای برای سال بعد چیکار کنی، بزار یکمی زمان بگذره اونوقت تصمیم بگیر چون عمل کردن به تصمیم هایی که تو اینجور مواقع گرفته میشن جدا سخته و راحتتر اینجور تصمیمها و هدفها رو پشت گوش میندازیم. امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری و بهترینها برات پیش بیاد. موفق باشی |
طعم تلخ شکست - fantasia - 02 خرداد ۱۳۹۰ ۱۲:۴۷ ق.ظ
ساره عزیز کاملا احساست رو درک میکنم و میفهمم چه حسی داری، بعد دو سال تلاش جوری شد که کلا ناامید شدم، دیشب از دیدن درصدهام کلی شوکه شدم اصلا باورم نمیشد که نتیجه ان همه زحماتم این بشه، اینقدر ناراحتم که دیگه نمیدونم چی کار باید کنم، حس خیلی بدی دارم احساس میکنم به حقم نرسیدم، هر چی که فکر میکنم نمی فهمم ایراد کارم کجا بوده. چون ازمون میدادم هر بار که نتیجههام خوب نبود سعی میکردم روشم را اصلاح کنم و با انگیزه بیشتری شروع کنم، روند خوبی داشتم ولی نمیدونم چرا اینطوری شد. انگار که همه ان تلاشها بیفایده بوده. با خودم میگم فرق منی که اینقدر زحمت کشیدم با کسی که اصلا نخونده تو چیه؟ شاید صلاح و قسمتی بوده ولی کاش میتونستم حکمتشو بفهمم. به این فکر میکنم که دوباره شروع کنم حالم بد میشه دیگه چطوری باید خوند؟ اصلا امیدی هست، فکر میکنم که باید درسایی رو دوباره بخونم که بلدم و کتابایی رو بخونم که همشون برام تکراریه. من از خیلیها پرسیدم که چی کار کردن که موفق شدن و چه کتابایی رو خوندن سعی کردم از ان روشها استفاده کنم، خیلی مفهومی و درست درسها رو خوندم سعی میکردم وقتهایی که خیلی خسته میشدم اعتماد به نفسم را حفظ کنم و ادامه بدم. یه جورایی دیگه نمیتونم دست از سر این کنکور بردارم میگم این همه تلاش کردم بی خیال شم، از طرفی هم میترسم دوباره وقتم رو بذارم و باز هم اونی که میخوام نشه. گفتن با تلاش و توکل به خدا به آنچه که میخواهی میرسی ولی نمیدونم چرا نشد؟ فکر می کنم تمام راههای لازمو رفتم و جواب نگرفتم به خاطر همین الان واقعا موندم که دوباره چی کار باید کنم؟ |
طعم تلخ شکست - ronaldo - 02 خرداد ۱۳۹۰ ۰۱:۰۳ ق.ظ
یه ضرب المثل ژاپنی میگه: اگر هفت بار زمین خوردی، برای بار هشتم برخیز . |
طعم تلخ شکست - Br2012 - 02 خرداد ۱۳۹۰ ۰۱:۳۶ ق.ظ
دوست عزیز ساره (خانم/آقا) اگه تو ۱ سال بوده من ۳ سال بوده ولی بلاخره به اون چیزی که خواستم رسیدم و خدارو شکر امسال رتبهام تهرانو میرسونه اما یه چیزی بگم نه برا این که آروم شی برا اینکه بدونی واقعیت چیه واقعیت اینه که باید بزاری ۱ ماه یا دو ماه که گذشت اونوقت تصمیم بگیری دقیقا من روزای اول که کنکورم خراب میشد خیلی ناراحت بودم ساعتها اشک میریختم اما از لطف خدا راه درستو انتخاب کردم و میدونو خالی نکردم و ۳ بار کنکور دادم روزی ۱۰ ساعت درس می خوندم اخرشم به هدفم رسیدم توصیه من اینه که فعلا تصمیم نگیر |
طعم تلخ شکست - hsh88 - 02 خرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۴۱ ب.ظ
سه بار؟سخته!!!!پیر میشه آدم!!!روی چه اعتبار این مملکت تلاش کرد! |