(۱۷ آذر ۱۳۹۲ ۰۲:۰۹ ق.ظ)arcsin نوشته شده توسط: شاید باور نکنید ولی نمیدونم چرا فکر می کنم امروز آخرین روز زندگیمه.
حالتون خوبه ؟ زنده هستین انشاا...؟
بعد از دو روز سردرد و استراحت، امروز دوباره شروع کردم درس خوندن. الان توی ابن دنیا نیستم. خدا کمک کنه دوباره خودمو بکشم بالا.
کارو بار ما هم تو درس خونون شده مثل کنترل ازدحام تو tcp!
(۱۷ آذر ۱۳۹۲ ۰۸:۱۴ ب.ظ)zaynab نوشته شده توسط: حالتون خوبه ؟ زنده هستین انشاا...؟
الحمدالله زنده ام، ولی دیشب قبل خواب یه صحبت هایی با خدا کردم که فکر کنم به خاطر همون صحبت ها فعلا یه چند روزی هم بهم فرصت داده، امیدوارم که بتونم تو این چند روز خودمو اصلاح کنم.
امروز عینکی شدم، خدا رو شکر خیلی بهتر میبینم... و خدا رو شکر که میبینم.
حس پوست کلفتی می کنم!!!!!!!!!!!
بعد یاد سیب زمینی می افتم. پس حس سیب زمینی بی رگ بهم دست میده.
بعد رگ غیرتم به جوش میاد، حس گرگرفتگی می کنم
بعد ........
کلا امروز سیگنال های حسی ام دچار اختلال شده بود
!!!
خوشحالم از تصمیمی که گرفتم
امیدوارم اوضاع بهتراز این بشه ، اینجوری بودن خیلی سخته
امروز کار پروپوزالم تموم شد و دادم برا تائئد!خدایا شکر
همچنان خوشحال از تصمیمی که گرفتم
خدایا شکرت
الحمدلله رب العالمین
امروز خیلی بهترم
یه نفر امروز یه امیدی داد بهم که یه دنیا ارزش داره...
please god help me!
خیلی احساس خوبی دارم :| حس پوچی :|
والله :|
الان دارم می گم بی خیال بابا کنکورم دادی بعدش چی؟ ول کن بابا :|
تقریبا قرار پنج شنبه بعد از ظهر ددر هم گذاشتم :|
الان نمی دونم به این حس باید خندید یا این حسه ست که داره به من می خنده :|
خیلی خوب بود امروز.با دوستای خوابگاه رفتیم بیرون و کلی خوش گذشت .
خوشحالم که این صفجه با احساسات خوب دوستان پر شده
ان شالله همیشه همتون شاد و سلامت و با دلی پر از امید باشید و دست خدا رو همیشه در دستتون حس کنید
منم امروز خوشحالم
منتظر خبرای خوب هم هستم ، البته هرچی خدا صلاح بدونه
امروز رفتم حرم. از طرف همه بچه های مانشت دو رکعت نماز خوندم.
حالم خیلی خووووووووووووووووووووووووووووووووووبه
دفعه پیش که رفتم حرم یه جورایی با امام رضا قهر کردم. گفتم مثل اینکه من اصلا واستون مهم نیستم!!! (فکر کنید چه پر رو ام من
) دلخور بودم بدجور.امروز باورم نمیشد بعد از دو هفته خواست که من دوباره برم پیشش. من اینو یه نشونه میگیرم. یه نشونه خوب... ولی امروز واقعا روم نمیشد سرمو بالا بگیرم تو حرم. دیگه امام رضا میدونه این بنده غرغرو و حساس و زودرنج هیچی تو دلش نیست. اگرم حرفی میزنه یا ناراحت میشه ماکزیمم یه نصف روز طول میکشه بداخلاقیاش...
ولی حالم الان خیلی خوبه. ایشالا همه ی دعاهایی که واستون کردم، بگیره