خراب ......
از ۲۴ ساعت شاید ۱ ساعتشم مفید نمیگذره.اصلا نمیدونم روزام چطوری و با چی میگذرن.کلی کار هست ولی من همه وقتم به بطالت میره.حداقل تفریحم نمیکنم که دلم نسوزه.حتی خواب درستی هم ندارم.چرا نمیتونم همه چیزو نظم بدم و درست کنم؟از خودم بدم میاد
من : خوب نیستم
خواهرم : در دسترس نیست ولی احتمالا اونم خوب نیست مشغول پایان نامشه سرش شلوغه
من کلا ذهنمممممممممممممم مشغوله درگیر نمدونم ...
خووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووب...
امروز حس خیلی خوبی دارم....
حس احترام دیدن از یه سری از آدمایی که علاوه بر سن و سالشون، از نظر رتبه ای خیلی خیلی خیلی بالاتر من هستن ولی بخاطر لطف و محبتشون با رفتارشون به آدم القا می کنن که چقدر میتونه مهم و قابل احترام باشه...
البته این حس آمیخته با خستگیه برگشتن از سرکاره!!!
اصن فک کنم این برخوردی که گفتم مربوط میشه به جذبم واسه کار....
عاقا ما هرچی از این موقعیت شغلی قبلمون فرار می کنیم، هی میخان با زبون بازی برمون گردونن، البته سمت بالاتر قبلمم بهم پیشنهاد دادن ولی بنده افتخار ندادم!!!
اصن یه وضی....
سلام
چقدر خدا خوبه و ما انسانها کم طاقتیم
خدایا شکرت بابت اینکه هوای من کم صبر و طاقت رو داشتی
خیلی خوبم چون خیلی مصلحت های خدا رو الان میفهمم ....
خدایا واقعا ممنونم
من ذهنم خیلی مشغوله حتی توی خواب هم آروم نیست
فکر میکنم تمامه کسایی که ارشد قبول شدن همه زرنگن همه میتونن از بس همه کاراش بر بیان من عقب میمونم
با اینکه آدمه بیخیالی نیستم عینو یه انش آموز کلاس اول هر چی معلم گفت همونو باید انجام بدم
خدایاااااااااااااااااااااا به دادمون برس
خوب نیستم با این که همش تلاش می کنم اخرش به طرز ضایعی کارم را خراب نشان می دهم. بعد هم که طرف می یاد ایراد میگیره (که البته او هم حق داره) لال میشم به جایی که شرایط توضیح بدهم مثل بقیه که می گویند ،نمی دانم چی بگم مثل خل و چل ها میشینم و طرف ور ور نگاه می کنم. بعد که طرف می ره با خودم میگم اه دیدی هیچی نگفتی. انگار اصلا ان موقع خون به مغزم نمی رسه و نمی دانم چی باید بگم. اخرش به خاطر لال بازی های احمقانه ام بیکار میشم.
یه چیزی حسرتش به دلم موند هیچوقتم اون لحظه بر نمی گرده که بخواد اون حسرتو جبران کنه
سلام و با نام و یاد خدا ،
روانی ام
چرا؟ چون میدونم دارم گند میزنم به خیلی چیزها و تهش میگم وقت زیاده و همه راهو تا حالا کونتراتی اومدی و اینا. بزار سنت شکنی کنی و یه دوسال ریپ بزنی تا توی روغن سوزی نیوفتی یا سرسیلندر نسوزونی
نمیدونم با اینکه حالم خوب هم نیست چرا میخندم! فک کنم این هم از ویژگی های روانی شدنمه
داغون. داغونم
Sent from my C6603
امروز وقت تلف کردم
متاسفم برا خودم
الانم که دیر وقته دیگه
:-(
حالم افتضاحه! گسسته میخونم ولی هیچی نمیفهمم!
(۱۵ مهر ۱۳۹۳ ۱۲:۲۷ ب.ظ)bahar122 نوشته شده توسط: حالم افتضاحه! گسسته میخونم ولی هیچی نمیفهمم!این حسو خیلیا دارن. منو یادم قدیم خودم انداختی
اما سعی کن با تمرکز و با تحلیل(چالشی) کتاب رو بخونی. و نه اینکه فقط بخوای n صفحه رو فلان ساعت بخونی!