تالار گفتمان مانشت
سردرگم در جستجوی هدف! - نسخه‌ی قابل چاپ

صفحه‌ها: ۱ ۲
سردرگم در جستجوی هدف! - izadan11 - 29 اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۲:۴۷ ق.ظ

تجربه ی منه که تاثیر سردرگمی رو نشون میده[تصویر:  274990_22048_eskelet_70.gif](نوشتم چون می گن از شکست بهتر میشه تجربه کسب کرد [تصویر:  274990_46578_eskelet_31.gif])
یادمه وقتی بچه بودم هدفم این بود یه روز مغازه دار شم بزرگتر که شدم هدف هام خلاصه میشد در بازی کامپیوتر و درس در حدی که بابام داد و فریاد راه نندازه دبیرستان که رسیدم هدفم شد دکترا گرفتن و استاد دانشگاه شدن در رشته ی ریاضی محض!خخخخخخ
کنکور رسید بنا بر تشویق خانواده ریاضی نزدم و هدفم رو به استاد کامپیوتر تغییر دادم یک سال از دانشگاه که گذشت دیگه هدفی نداشتم
سرگرمی من شده بود ادامه تحصیل! درس هم نمی خوندم و معدلم کم (مگر درسهایی که دوستشون داشتم)
تا رسیدم ترم ۶ دیدم هر درسی نمره ام خوب شده تو کنکور می آد ! جالب بود برام تصمیم گرفتم حتما رتبه ی تک رقمی تو کنکور بیارم
از ماه آخر تابستون شروع کردم به درس خوندن کلا متوسط روزی ۴۰ دقیقه شد با اینکه تو آزمونا تک رقمی می شدم و گاهی یک ولی به دلیل استرس و بد حالی کنکور برام فاجعه بود تا ۶ ماه بعد از روز کنکور افسردگی شدید داشتم خیلی ناراحت بودم چون به هدفم نرسیده بودم چه هدفی ؟ رتبه ی تک رقمی(حتما خواهید گفت چه هدفی احمقانه!)
بررسی کردم دیدم شیراز قبول میشم ولی گفتم من که یکسال جلو هستم دوباره امتحان کنم!
افراد زیادی نصیحت کردن که کنکور شانسی هست !ولی من گوش ندادم و گفتم بیخیال!
یکی هم گفت: افشین همینجوری یه تصمیم گرفته حالا هر چقدر دلیل بیاریم باز همونه[تصویر:  274990_2538_biglaugh.gif]
حق داشت!
البته این بار هدفم شریف بود نه تک رقمی(باز چه هدف احمقانه ای چون از خودم نپرسیدم چرا می خوام برم شریف؟[تصویر:  274990_388_eskelet_18.gif]
منتظر تابستون موندم تابستون ریاضی مهندسی و مدار رو شروع کردم به خوندن ولی امسال تصمیم داشتم کتاب منبع بخونم گریمالدی رو شروع کردم به خوندن
چنان لذت بخش بود افسوس می خوردم که چرا تا به الان این کتاب رو نخوندم و افسوس می خوردم چرا قبلا جزوه می خوندم نه کتاب منبع
بعد از اون هدفم شده بود یادگیری ! یادگیری علم و هر چیزی برنامه ی زیادی برای بعد کنکور ریختم برای مطالعه (در این مدت روزی ۴ ساعت مطالعه که با توجه به سرعت مطالعه ام از من بعید بود) بارها وسطش کتاب تاریخ می خوندم....(AI باید این مورد رو تجربه کرده باشهSmile)
یک ماه قبل از کنکور بنا بر موضوعاتی دیگه هیچ چیزی برام لذت بخش نبود دیگه برام مهم نبود چه رتبه ای می آرم و ساعت مطالعه ام به شدت کاهش پیدا کرد(یک تا دو ساعت) اگر کنکور به عقب نمی افتاد به هیچ وجه نمی رسیدم مطالب رو جمع کنم
این بار که کنکور دادم اصلا ناراحت نشدم از خراب شدنش چون دیگه برام مهم نبود چند بار تصمیم گرفتم برم سربازی ولی فقط به خاطر ناراحت نشدن مادرم تصمیم گرفتم ادامه بدم

در دو مقطع دچارتحول شدم که بالا توضیح دادم
۱- شور و اشتیاق در مورد گریمالدی : این قضیه اثبات می کنه که برای موفقیت لذت بردن از راه موفقیت بسیار بسیار مهمه
۲ - بی انگیزه شدن: این حاصل این تفکر بود که در آینده دقیقا می خوام چیکار کنم وقتی دیدم هیچ هدف و آرمانی ندارم تبدیل به یک مرده ی متحرک شدم[تصویر:  274990_52058_eskelet_44.gif] (هیچوقت هدف مادی نداشتم البته ریا شد دیگه[تصویر:  274990_59568_biggrinears.gif])

البته از پشت کنکور موندن پشیمون نیستم چون تونستم به اندازه ی کافی تنها باشم و فکر کنم و مهمتر از همه استراحت کنم این فکر کردن ها خیلی ذهن منو تغییر داد با اینکه هدفی ندارم ولی بعد از سال ها دیگه افسرده نیستم و در یک حالت خنثی بدون ناراحتی و بدون شادی هستم[تصویر:  274990_29978_eskelet_25.gif]

سردرگم در جستجوی هدف! - explorer - 29 اردیبهشت ۱۳۹۳ ۱۱:۱۸ ق.ظ

باور کن جز اون محدود مملکتهایی هستیم که با درس خوندن آینده مون به هیچ عنوان تضمین نیست شاید خیلی ها بگن این(من) داره چرت میگه ولی باور کنید هرجای دنیا این همه واسه درس و علم تلاش کنید جاتون خیلی خیلی بهتر از اینها میشه...

یه نمونش همین شریف که بهترین دانشگاه مملکته مونه ببیدنید داره چطور با آینده اونایی که رتبه برتر شدن داره بازی میکنه و هیچی هم واسش مهم نیس...

سردرگم در جستجوی هدف! - Mohammad-A - 29 اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۲:۵۹ ب.ظ

من از رتبه‌ای که گرفتم راضی نیستم اما به خودم گفتم من نهایت تلاشی که میتونستم، انجام دادم. سال پیش شرایط عادی نداشتم اما پیش رفتم.

شاید اختلاف من با رتبه‌ی دلخواهم، فقط ۲ تا تست مشترک باشه، اما به هر حال وضعیت اینطوری هست. زندگی هم فقط درس نیست چه اینکه کسانیکه فقط دارن در بهترین دانشگاه کشور درس می‌خوانند، خیلی هم راضی نباشند...

سردرگم در جستجوی هدف! - explorer - 29 اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۳:۱۷ ب.ظ

(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۲:۵۹ ب.ظ)mohammad-a نوشته شده توسط:  شاید اختلاف من با رتبه‌ی دلخواهم، فقط ۲ تا تست مشترک باشه، اما به هر حال وضعیت اینطوری هست. زندگی هم فقط درس نیست چه اینکه کسانیکه فقط دارن در بهترین دانشگاه کشور درس می‌خوانند، خیلی هم راضی نباشند...

آره درسته زندگی فقط درس نیست ولی راههای تضمین آینده منه جوون هم خیلی کمه...

سردرگم در جستجوی هدف! - sir_ams - 29 اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۴:۳۰ ب.ظ

(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۳:۱۷ ب.ظ)explorer نوشته شده توسط:  آره درسته زندگی فقط درس نیست ولی راههای تضمین آینده منه جوون هم خیلی کمه...

کاملا موافقم!
همین که پسر باید ۲ سال از بهترین دوران عمرش(جوانی) رو بره سربازی باعث میشه که آینده ما در ابهام باشه!
یا وقتی کارت پایان خدمت نداری همه میگن حیف که کارت نداری و الا کار خوبی برات داشتم! وقتی هم کهه کارت داری کار نیس!

من الان فقط بخاطر اینکه سربازی نرم مجبورم برم ارشد(دوس دارم درس بخونم ولی سربازی مجبورم کرده که بخونمش!) اما بیشتر دوست دارم که کار کنم و کار فنی یاد بگیرم. از تولید یه نرم افزار یا یه برنامه کاربردی برای موبایل بیشتر از نوشتن یه مقاله لذت میبرم!
اما حیف که باید بریم خدمت!
ارشد رو هم برای این میگیرم که خدمتم یه خورده آسون تر بشه!

RE: سردرگم در جستجوی هدف! - نازین - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۴:۴۷ ب.ظ

(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۲:۴۷ ق.ظ)izadan11 نوشته شده توسط:  تجربه ی منه که تاثیر سردرگمی رو نشون میده[تصویر:  274990_22048_eskelet_70.gif](نوشتم چون می گن از شکست بهتر میشه تجربه کسب کرد [تصویر:  274990_46578_eskelet_31.gif])
یادمه وقتی بچه بودم هدفم این بود یه روز مغازه دار شم بزرگتر که شدم هدف هام خلاصه میشد در بازی کامپیوتر و درس در حدی که بابام داد و فریاد راه نندازه دبیرستان که رسیدم هدفم شد دکترا گرفتن و استاد دانشگاه شدن در رشته ی ریاضی محض!خخخخخخ
کنکور رسید بنا بر تشویق خانواده ریاضی نزدم و هدفم رو به استاد کامپیوتر تغییر دادم یک سال از دانشگاه که گذشت دیگه هدفی نداشتم
سرگرمی من شده بود ادامه تحصیل! درس هم نمی خوندم و معدلم کم (مگر درسهایی که دوستشون داشتم)
تا رسیدم ترم ۶ دیدم هر درسی نمره ام خوب شده تو کنکور می آد ! جالب بود برام تصمیم گرفتم حتما رتبه ی تک رقمی تو کنکور بیارم
از ماه آخر تابستون شروع کردم به درس خوندن کلا متوسط روزی ۴۰ دقیقه شد با اینکه تو آزمونا تک رقمی می شدم و گاهی یک ولی به دلیل استرس و بد حالی کنکور برام فاجعه بود تا ۶ ماه بعد از روز کنکور افسردگی شدید داشتم خیلی ناراحت بودم چون به هدفم نرسیده بودم چه هدفی ؟ رتبه ی تک رقمی(حتما خواهید گفت چه هدفی احمقانه!)
بررسی کردم دیدم شیراز قبول میشم ولی گفتم من که یکسال جلو هستم دوباره امتحان کنم!
افراد زیادی نصیحت کردن که کنکور شانسی هست !ولی من گوش ندادم و گفتم بیخیال!
یکی هم گفت: افشین همینجوری یه تصمیم گرفته حالا هر چقدر دلیل بیاریم باز همونه[تصویر:  274990_2538_biglaugh.gif]
حق داشت!
البته این بار هدفم شریف بود نه تک رقمی(باز چه هدف احمقانه ای چون از خودم نپرسیدم چرا می خوام برم شریف؟[تصویر:  274990_388_eskelet_18.gif]
منتظر تابستون موندم تابستون ریاضی مهندسی و مدار رو شروع کردم به خوندن ولی امسال تصمیم داشتم کتاب منبع بخونم گریمالدی رو شروع کردم به خوندن
چنان لذت بخش بود افسوس می خوردم که چرا تا به الان این کتاب رو نخوندم و افسوس می خوردم چرا قبلا جزوه می خوندم نه کتاب منبع
بعد از اون هدفم شده بود یادگیری ! یادگیری علم و هر چیزی برنامه ی زیادی برای بعد کنکور ریختم برای مطالعه (در این مدت روزی ۴ ساعت مطالعه که با توجه به سرعت مطالعه ام از من بعید بود) بارها وسطش کتاب تاریخ می خوندم....(AI باید این مورد رو تجربه کرده باشهSmile)
یک ماه قبل از کنکور بنا بر موضوعاتی دیگه هیچ چیزی برام لذت بخش نبود دیگه برام مهم نبود چه رتبه ای می آرم و ساعت مطالعه ام به شدت کاهش پیدا کرد(یک تا دو ساعت) اگر کنکور به عقب نمی افتاد به هیچ وجه نمی رسیدم مطالب رو جمع کنم
این بار که کنکور دادم اصلا ناراحت نشدم از خراب شدنش چون دیگه برام مهم نبود چند بار تصمیم گرفتم برم سربازی ولی فقط به خاطر ناراحت نشدن مادرم تصمیم گرفتم ادامه بدم

در دو مقطع دچارتحول شدم که بالا توضیح دادم
۱- شور و اشتیاق در مورد گریمالدی : این قضیه اثبات می کنه که برای موفقیت لذت بردن از راه موفقیت بسیار بسیار مهمه
۲ - بی انگیزه شدن: این حاصل این تفکر بود که در آینده دقیقا می خوام چیکار کنم وقتی دیدم هیچ هدف و آرمانی ندارم تبدیل به یک مرده ی متحرک شدم[تصویر:  274990_52058_eskelet_44.gif] (هیچوقت هدف مادی نداشتم البته ریا شد دیگه[تصویر:  274990_59568_biggrinears.gif])

البته از پشت کنکور موندن پشیمون نیستم چون تونستم به اندازه ی کافی تنها باشم و فکر کنم و مهمتر از همه استراحت کنم این فکر کردن ها خیلی ذهن منو تغییر داد با اینکه هدفی ندارم ولی بعد از سال ها دیگه افسرده نیستم و در یک حالت خنثی بدون ناراحتی و بدون شادی هستم[تصویر:  274990_29978_eskelet_25.gif]

دقیقا مثل من!

سردرگم در جستجوی هدف! - Ametrine - 31 اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۵:۴۱ ب.ظ

تجربه های مشابهی رو نوشتید ، به نظرم این حس ها رو خیلی ها تجربه کردن.

دوستی گفتن به هنر علاقه دارن، به نظر من این علاقه و گرایش به هنر در همه هست به گونه های مختلف.

همه چیز به هدف بر میگرده ، پیدا کردن هدف هم شاید کمی دشوار باشه
به عقیده من آدم ها یه سری اهداف کوچیک دارن که با رسیدن به اونها به اهداف بزرگتری میرسن.
درست مثل وقتی که به درک بالاتری نسبت به یک مساله میرسیم، دیدمون عوض میشه، اهدافمون هم کاملتر میشن.

سردرگم در جستجوی هدف! - Hamed90 - 06 خرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۲۶ ق.ظ

بله دوستان من هم شانسی بودن کنکور رو به شدت تأیید میکنم مثله شما ها و اقای توکلی ها و...شانسی بودن نه این که با تاس و شش اینا به جواب برسی بلکه رسیدن به گزینه ی صحیح حتی با تحلیل ها و توجیهات غلط و من در اوردی و ...

موفق باشید

RE: سردرگم در جستجوی هدف! - metallica.r - 06 خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۰۰ ب.ظ

و اما چه باید کرد...؟

Sent from my LT22i using Tapatalk

RE: سردرگم در جستجوی هدف! - Masoud05 - 14 خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۰۹ ق.ظ

به نظرم ارزش داره هر کسی واقعا به دنبال اون چیزی بره که دوسش داره و بنظرم خیلی خوبه که بخاطرش ریسک کنه و زمان خرج کنه.

البته خیلی ها میترسن به دنبال تحقق آرزوهاشون برن، حالا یا بخاطر اینه که خودشون رو لایق رسیدن به اون هدف نمیدونن یا اینکه بیخودی خودشون رو درگیر مسائل دیگه کردن.
البته باید دقت کرد هر کس هدف ی رو که انتخاب میکنه با توجه به توانایی هاش باید باشه و اینکه بلندپروازی هم حدی داره. اگه هدفتون خیلی بالاتر از توانایی تون هست نمیخواد دلسرد بشید، هدف رو به چند زیر هدف تقسیم کنید تا راحت تر بهش برسید (تقسیم و غلبه ).
هر کسی برا خودش متدی داره . من قبلا برا هر خواسته ام خیلی ریسک میکردم و وقت زیاد میزاشتم (مثل کنکور ارشد) اما الان که سنم بالاتر رفته یکم محتاط تر شدم و رو به موازی کاری آوردم، یعنی اینکه اولویت اول همون چیزی هست که دوسش دارم اما در کنارش و همزمان با اون ۱-۲ مورد دیگه هم دنبال میکنم که خیلی هم شبیه به ارزوم نیستن اما متناقض هم باهاش نیستن. اینطوری ریسک رو کم میکنم
اینکه چندتا هدف داشته باشیم بنظرم ۲-۳ تا هدف اصلی و ۴-۵ تا هدف فرعی داشتن خیلی معقول هست.

موفق باشید Smile

RE: سردرگم در جستجوی هدف! - izadan11 - 27 تیر ۱۳۹۳ ۰۷:۳۳ ق.ظ

(۱۴ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۰۹ ق.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط:  به نظرم ارزش داره هر کسی واقعا به دنبال اون چیزی بره که دوسش داره و بنظرم خیلی خوبه که بخاطرش ریسک کنه و زمان خرج کنه.

البته خیلی ها میترسن به دنبال تحقق آرزوهاشون برن، حالا یا بخاطر اینه که خودشون رو لایق رسیدن به اون هدف نمیدونن یا اینکه بیخودی خودشون رو درگیر مسائل دیگه کردن.
البته باید دقت کرد هر کس هدف ی رو که انتخاب میکنه با توجه به توانایی هاش باید باشه و اینکه بلندپروازی هم حدی داره. اگه هدفتون خیلی بالاتر از توانایی تون هست نمیخواد دلسرد بشید، هدف رو به چند زیر هدف تقسیم کنید تا راحت تر بهش برسید (تقسیم و غلبه ).
هر کسی برا خودش متدی داره . من قبلا برا هر خواسته ام خیلی ریسک میکردم و وقت زیاد میزاشتم (مثل کنکور ارشد) اما الان که سنم بالاتر رفته یکم محتاط تر شدم و رو به موازی کاری آوردم، یعنی اینکه اولویت اول همون چیزی هست که دوسش دارم اما در کنارش و همزمان با اون ۱-۲ مورد دیگه هم دنبال میکنم که خیلی هم شبیه به ارزوم نیستن اما متناقض هم باهاش نیستن. اینطوری ریسک رو کم میکنم
اینکه چندتا هدف داشته باشیم بنظرم ۲-۳ تا هدف اصلی و ۴-۵ تا هدف فرعی داشتن خیلی معقول هست.

موفق باشید Smile

مشکل اینه پیدا کردن این همه هدف خیلی سخته
یکی از بچه ها می گفت تو یه هدف برامون پیدا کن بقیه ی چیزا درست میشنBig Grin

سردرگم در جستجوی هدف! - khayyam - 30 تیر ۱۳۹۳ ۰۲:۰۲ ب.ظ

واقعا خسته نباشید دوستان ، منم مثل شما آخه آدم وضعیت کشور می بینه کلا ناامید میشه الان من دوره ی ccna شبکه رو می رم تو تهران ولی باز می دونم که با این مدرک هم نمی شه کار پیدا کرد الانم مجبورم برای ارشد هم بخونم آدم اگه بدونه نهایت این تلاش و زحمت به نتیجه ای می رسه خوب آدم چرا درس نخونه ولی من الان رفیق سراغ دارم که ارشدشو هم تموم کرد ولی الان بی کاره آخه بی چاره چه کنه برای اینکه استخدامش کنن می کن باید سابقه کار داشته باشی آخه سابقه کارو از کجا باید خرید یا پیدا کرد ما هم می شیم مثل اون ...... شما می گید چه باید کرد ؟

RE: سردرگم در جستجوی هدف! - shokoohsun - 30 تیر ۱۳۹۳ ۰۹:۴۸ ب.ظ

راستش از اینکه دیدم افراد دیگه ای هم مثل من این مشکلاتو دارن هم خوشحال شدم هم ناراحت.خوشحال از اینکه همیشه حس می کردم این حس سردرگمی و شک فقط مال منه و اشکال از خودمه ولی حالا میبینم تنها نیستم. ناراحت اینکه می بینم نیروی این همه جونای با استعداد مملکتم داره هدر میره و من حتی نمی تونم خودمو نجات بدم چه برسه بقیه.قبلا فکر میکردم برم ارشد این حس برطرف می شه و حالا بدتر هم شده .من جوون احتیاج به کار دارم هم بخاطر مسائل مالی و هم بخاطر حس مفید بودن ولی...

سردرگم در جستجوی هدف! - shivap - 31 تیر ۱۳۹۳ ۱۲:۰۰ ق.ظ

بزرگترین دغدغه من از هفده سالگی تا الان همین هدف بوده.حتی چند سالی افسردگی رو به خاطر سرگردانی تجربه کردم.راستش اینکه آدم بدونه از چه کاری لذت میبره خیلی باارزشه.اما خوب راستش هیچ وقت دقیقا نفهمیدم.
انگار یک چیزی از وجود من یک جایی جا مونده.
و اینکه مشاور هم صد بار رفتم.اما اونها که نمیتونستند بگن من کیم وچه هدفی دارم

RE: سردرگم در جستجوی هدف! - frr - 31 تیر ۱۳۹۳ ۰۱:۱۸ ق.ظ

(۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۲:۴۷ ق.ظ)izadan11 نوشته شده توسط:  تجربه ی منه که تاثیر سردرگمی رو نشون میده[تصویر:  274990_22048_eskelet_70.gif](نوشتم چون می گن از شکست بهتر میشه تجربه کسب کرد [تصویر:  274990_46578_eskelet_31.gif])
یادمه وقتی بچه بودم هدفم این بود یه روز مغازه دار شم بزرگتر که شدم هدف هام خلاصه میشد در بازی کامپیوتر و درس در حدی که بابام داد و فریاد راه نندازه دبیرستان که رسیدم هدفم شد دکترا گرفتن و استاد دانشگاه شدن در رشته ی ریاضی محض!خخخخخخ
کنکور رسید بنا بر تشویق خانواده ریاضی نزدم و هدفم رو به استاد کامپیوتر تغییر دادم یک سال از دانشگاه که گذشت دیگه هدفی نداشتم
سرگرمی من شده بود ادامه تحصیل! درس هم نمی خوندم و معدلم کم (مگر درسهایی که دوستشون داشتم)
تا رسیدم ترم ۶ دیدم هر درسی نمره ام خوب شده تو کنکور می آد ! جالب بود برام تصمیم گرفتم حتما رتبه ی تک رقمی تو کنکور بیارم
از ماه آخر تابستون شروع کردم به درس خوندن کلا متوسط روزی ۴۰ دقیقه شد با اینکه تو آزمونا تک رقمی می شدم و گاهی یک ولی به دلیل استرس و بد حالی کنکور برام فاجعه بود تا ۶ ماه بعد از روز کنکور افسردگی شدید داشتم خیلی ناراحت بودم چون به هدفم نرسیده بودم چه هدفی ؟ رتبه ی تک رقمی(حتما خواهید گفت چه هدفی احمقانه!)
بررسی کردم دیدم شیراز قبول میشم ولی گفتم من که یکسال جلو هستم دوباره امتحان کنم!
افراد زیادی نصیحت کردن که کنکور شانسی هست !ولی من گوش ندادم و گفتم بیخیال!
یکی هم گفت: افشین همینجوری یه تصمیم گرفته حالا هر چقدر دلیل بیاریم باز همونه[تصویر:  274990_2538_biglaugh.gif]
حق داشت!
البته این بار هدفم شریف بود نه تک رقمی(باز چه هدف احمقانه ای چون از خودم نپرسیدم چرا می خوام برم شریف؟[تصویر:  274990_388_eskelet_18.gif]
منتظر تابستون موندم تابستون ریاضی مهندسی و مدار رو شروع کردم به خوندن ولی امسال تصمیم داشتم کتاب منبع بخونم گریمالدی رو شروع کردم به خوندن
چنان لذت بخش بود افسوس می خوردم که چرا تا به الان این کتاب رو نخوندم و افسوس می خوردم چرا قبلا جزوه می خوندم نه کتاب منبع
بعد از اون هدفم شده بود یادگیری ! یادگیری علم و هر چیزی برنامه ی زیادی برای بعد کنکور ریختم برای مطالعه (در این مدت روزی ۴ ساعت مطالعه که با توجه به سرعت مطالعه ام از من بعید بود) بارها وسطش کتاب تاریخ می خوندم....(AI باید این مورد رو تجربه کرده باشهSmile)
یک ماه قبل از کنکور بنا بر موضوعاتی دیگه هیچ چیزی برام لذت بخش نبود دیگه برام مهم نبود چه رتبه ای می آرم و ساعت مطالعه ام به شدت کاهش پیدا کرد(یک تا دو ساعت) اگر کنکور به عقب نمی افتاد به هیچ وجه نمی رسیدم مطالب رو جمع کنم
این بار که کنکور دادم اصلا ناراحت نشدم از خراب شدنش چون دیگه برام مهم نبود چند بار تصمیم گرفتم برم سربازی ولی فقط به خاطر ناراحت نشدن مادرم تصمیم گرفتم ادامه بدم

در دو مقطع دچارتحول شدم که بالا توضیح دادم
۱- شور و اشتیاق در مورد گریمالدی : این قضیه اثبات می کنه که برای موفقیت لذت بردن از راه موفقیت بسیار بسیار مهمه
۲ - بی انگیزه شدن: این حاصل این تفکر بود که در آینده دقیقا می خوام چیکار کنم وقتی دیدم هیچ هدف و آرمانی ندارم تبدیل به یک مرده ی متحرک شدم[تصویر:  274990_52058_eskelet_44.gif] (هیچوقت هدف مادی نداشتم البته ریا شد دیگه[تصویر:  274990_59568_biggrinears.gif])

البته از پشت کنکور موندن پشیمون نیستم چون تونستم به اندازه ی کافی تنها باشم و فکر کنم و مهمتر از همه استراحت کنم این فکر کردن ها خیلی ذهن منو تغییر داد با اینکه هدفی ندارم ولی بعد از سال ها دیگه افسرده نیستم و در یک حالت خنثی بدون ناراحتی و بدون شادی هستم[تصویر:  274990_29978_eskelet_25.gif]

از سردرگم بودن خویش لذت ببر ، سردرگم نبودن سخته . هدف داشتن درد داره . درد انتخاب کردن تمرکز می خواد . تمرکز نمرین می خواد .
تمرین تو رو از سردرگمی در میاره ، از لذت در میاره .