تالار گفتمان مانشت
شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - نسخه‌ی قابل چاپ

صفحه‌ها: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴
شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - عزیز دادخواه - ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۲:۰۱ ب.ظ

هر کس که تو را خدای خود پندارد
کفرش به کنار، عجب خدایی دارد

شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - Riemann - 20 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۶:۳۴ ب.ظ

موجها خوابیده اند ، آرام و رام
طبل طوفان از نوا افتاده است
چشمه های شعله ور خشکیده اند
آبها از آسیاب افتاده است

در مزار آباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمی آید به گوش
دردمندان بی خروش و بی فغان
خشمناکان بی فغان و بی خروش


آهها در سینه ها گم کرده راه
مرغکان سرشان به زیر بالها
در سکوت جاودان مدفون شده است
هر چه غوغا بود و قیل و قالها

آبها از آسیا افتاده است
دارها برچیده ، خونها شسته اند
جای رنج و خشم و عصیان بوته ها
پشکبنهای پلیدی رسته اند

مشتهای آسمان کوب قوی
وا شده ست و گونه گون رسوا شده ست
یا نهان سیلی زنان یا آشکار
کاسه ی پست گداییها شده ست

خانه خالی بود و خوان بی آب و نان
و آنچه بود ، آش دهن سوزی نبود
این شب است ، آری ، شبی بس هولناک
لیک پشت تپه هم روزی نبود

باز ما ماندیم و شهر بی تپش
و آنچه کفتار است و گرگ و روبه ست
گاه می گویم فغانی بر کشم
باز میبینم صدایم کوته است

باز می بینم که پشت میله ها
مادرم استاده ، با چشمان تر
ناله اش گم گشته در فریادها
گویدم گویی که من لالم ، تو کر

آخر انگشتی کند چون خامه ای
دست دیگر را به سان نامه ای
گویدم بنویس و راحت شو به رمز
تو عجب دیوانه و خود کامه ای

من سری بالا زنم چون مکیان
از پس نوشیدن هر جرعه آب
مادرم جنباند از افسوس سر
هر چه از آن گوید ، این بیند جواب

گوید آخر ...پیرهاتان نیز ... هم
گویمش اما جوانان مانده اند
گویدم اینها دروغند و فریب
گویم آنها بس به گوشم خوانده ام

گوید اما خواهرت ، طفلت ، زنت...؟
من نهم دندان غفلت بر جگر
چشم هم اینجا دم از کوری زند
گوش کز حرف نخستین بود کر

گاه رفتن گویدم نومیدوار
وآخرین حرفش که : این جهل است و لج
قلعه ها شد فتح ، سقف آمد فرود
و آخرین حرفم ستون است و فرج

می شود چشمش پر از اشک و به خویش
می دهد امید دیدار مرا
من به اشکش خیره از این سوی و باز
دزد مسکین بُرده سیگار مرا

آبها از آسیا افتاده ، لیک
باز ما ماندیم و خوان این و آن
میهمان باده و افیون و بنگ
از عطای دشمنان و دوستان

آبها از آسیا افتاده ، لیک
باز ما ماندیم و عدل ایزدی
وآنچه گویی گویدم هر شب زنم
باز هم مست و تهی دست آمدی؟

آن که در خونش طلا بود و شرف
شانه ای بالا تکاند و جام زد
چتر پولادین و نا پیدا به دست
رو به ساحلهای دیگر گام زد

در شگفت از این غبار بی سوار
خشمگین ، ما نا شریفان مانده ایم
آبها از آسیاافتاده ، لیک
باز ما با موج و توفان مانده ایم

هر که آمد بار خود را بست و رفت
ما همان بد بخت و خوار و بی نصیب
ز آن چه حاصل ، جز دروغ و جز دروغ؟
زین چه حاصل ، جز فریب و جز فریب ؟

باز می گویند : فردای دگر
صبر کن تا دیگری پیدا شود
کاوه ای پیدا نخواهد شد ، امید
کاشکی اسکندری پیدا شود

مهدی اخوان ثالث

شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - NP-Cσмρℓєтє - ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۲۱ ب.ظ

جز به دیدار حریمت دگرم مرهم نیست
هیچ کس غیر شما بر دل من محرم نیست

شهر جدت که مرا راه ندادند اما
بپذیرم؛ به خدا حج فقیران کم نیست

تشنه ی جرعه ای از آب زلال حرمم
که به هم پایه ی آن چشمه ی زمزم هم نیست

متوسل شده ام تا که بیایم مشهد
نکند بند دخیلم گرهش محکم نیست؟!

من که یک سال پیاپی نگهم سوی شماست
نرسیدن به ضریحت به خدا حقم نیست

همه امّید حیاتم، نفسی دیدن توست
باورم نیست حرم قسمت امسالم نیست

گر گرفتارم و محتاج ولی مطمئنم
که تو را دارم و آینده ی من مبهم نیست

گرچه دنیا همه زیباست ولی بی تردید
بهتر از صحن رضا در همه ی عالم نیست

شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - Riemann - 22 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۱۸ ب.ظ

دلهای ما که بهم نزدیک باشد،
دیگر چه فرقی می کند که کجای این جهان باشیم

دور باش اما نزدیک

من از نزدیک بودن های دور می ترسم ...

شاملو

RE: شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - salam5 - 23 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۰:۲۶ ب.ظ

دست عشق از دامن دل دور باد!
می توان آیا به دل دستور داد؟
می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود، ایست!
باد را فرمود، باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد

قیصر امین پور

شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - NP-Cσмρℓєтє - ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۴۰ ب.ظ

گر حکم شود که مست گیرند
در شهر هرآنچه هست گیرند!

شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - artmiss - 28 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۷:۳۳ ب.ظ

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
سعدی عزیزم

RE: شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - Elham_tm - 05 خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۲۹ ب.ظ

به طواف کعبه رفتم،به حرم رهم ندادند/که برون در چه کردی،که درون خانه آیی؟

شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - sanaz777 - 05 خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۵۱ ب.ظ

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - diligent - 26 خرداد ۱۳۹۴ ۱۱:۰۹ ب.ظ

سر به زیر و ساکت و
بی دست و پا میرفت دل ؛
یک نظر روی تو را دید و
حواسش پرت شد
"قیصر امین پور"
-----------
چمدان دست تو و ترس
به چشمان من است
این غم انگیزترین
حالت غمگین شدن است
"علیرضا آذر"

RE: شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - salam5 - 22 آبان ۱۳۹۴ ۱۲:۴۴ ق.ظ

آنگاه خورشید سرد شد و برکت از زمین ها رفت و خاک مردگانش را زان پس دیگر به خود نپذیرفت.
شب در تمام پنجره های پریده رنگ مانند یک تصور مشکوک پیوسته در تلاطم طغیان بود
و راه ها ادامه ی خود را در تیرگی رها کردند،
دیگر کسی به عشق نیاندیشید، دیگر کسی به فتح نیاندیشید و هیچکس دیگر به هیچ چیز نیاندیشید.
خورشید مرده بود،خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده ای داشت،
آنها قرابت این لفظ کهنه را در مشق های خود با لکه ی درشت سیاهی تصویر می نمودند.
بیچاره مردم، دلمرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر می رفتند، آنها غریق وحشت خود بودند.
شاید هنوز هم، در پشت چشم ها در عمق انجماد، یک چیز نیم زنده مغشوش بر جای مانده بود که در تلاش بی رمقش می خواست باورکند صداقت آواز آب را .
شاید،شاید، ولی چه خالی بی پایانی.
خورشید مرده بود وهیچکس نمی دانست که نام آن کبوتر غمگین که از قلب ها گریخته ایمان است.
فروغ فرخزاد

RE: شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - ezra - 23 آبان ۱۳۹۴ ۰۳:۵۲ ق.ظ


چنان با نیک و بد سر کن
که بعد از مردنت , عرفی
مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند


لسان الغیب شیرازی
و حقا که خود مصداق این بیت بود ....

شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - barca - 06 آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۴۰ ق.ظ

آن یار که عهد دوستاری بشکست
می‌رفت و منش گرفته دامان در دست
می‌گفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
سعدی

RE: شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - Innocence - 06 آذر ۱۳۹۴ ۰۲:۰۶ ق.ظ

فلفل هندی سیاه و خال مه رویان سیاه
هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا

Sent from my SM-N9005 using Tapatalk

شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد - عزیز دادخواه - ۰۶ آذر ۱۳۹۴ ۰۹:۳۳ ق.ظ

یک زمان
در یک مکان
با مرگ میعاد خواهم داشت
کاش آن زمان
و آن مکان
اینجا و اکنون بود