تالار گفتمان مانشت
فضای مجازی تا فضای مجازی!!! - نسخه‌ی قابل چاپ

فضای مجازی تا فضای مجازی!!! - aamitis - 31 خرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۵۱ ق.ظ

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﯽ
ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮐﻤﻮ ﭼﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ
ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ۵ ۶ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﻣﺪ ﮔﻔﺖ ﻋﻤﻮ ﯾﻪ ﺍﺩﺍﻣﺲ
ﻣﯿﺨﺮﯼ
ﮔﻔﺘﻢ ﻫﻤﺮﺍﻡ ﭘﻮﻝ ﮐﻤﻪ ﻭﻟﯽ ﻣﯿﺨﺎﯼ ﺑﺸﯿﻦ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺍﻻﻥ
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﯿﺨﺮﻡ
ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﻧﺸﺴﺖ
ﺑﻌﺪ ﻣﺪﺗﯽ ﮔﻔﺖ :ﻋﻤﻮ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﮔﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻣﯿﮕﺮﺩﻡ
ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯿﻪ ﻋﻤﻮ
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺪﻡ ﮐﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺩﺭﮎ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﯼ ۵ ۶
ﺳﺎﻟﻪ ﺷﻪ
ﮔﻔﺘﻢ ﻋﻤﻮ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺟﺎﯾﻪ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﭼﯿﺰﯼ
ﻟﻤﺲ ﮐﻨﯽ ﻭﻟﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﺗﻮ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻣﯿﺴﺎﺯﯼ
ﮔﻔﺖ ﻋﻤﻮ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯾﻮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻨﻢ ﺯﯾﺎﺩ
ﻣﯿﺮﻡ
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﮕﻪ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺩﺍﺭﯼ
ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﻋﻤﻮ
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺯﻧﺪﺍﻧﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﻟﻤﺴﺶ ﮐﻨﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺻﺒﺢ ﺳﺎﻋﺖ ۶ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﺷﺐ ﺳﺎﻋﺖ
۱۰ ﻣﯿﺎﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﺎﺑﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺑﺒﯿﻨﻤﺶ ﻭﻟﯽ
ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺩﺍﺷﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻧﻮﻥ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ ﺗﻮ ﺍﺏ
ﻓﮏ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺳﻮﭘﻪ
ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺳﻮﭖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﺻﺐ ﺧﺎﻫﺮﻡ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﭼﻮﻥ ﭘﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻣﯿﮕﻦ
ﺗﻦ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ
ﺗﻨﺶ ﺳﺮ ﺟﺎﺷﻪ
ﻣﻦ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﻧﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺸﻢ ﻭﻟﯽ
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻢ
ﻣﮕﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻋﻤﻮ
ﺍﺷﮑﺎﻣﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻡ
ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻢ
ﻓﻘﻂ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺭﻩ ﻋﻤﻮ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﻮ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯼ
ﻣﻨﻪ!!!

فضای مجازی تا فضای مجازی!!! - mammad_asir - 31 خرداد ۱۳۹۳ ۰۴:۲۳ ب.ظ

بسیار متن زیبایی بود متن دردناک ولی نمیدونم بشه گفت زیبا یا چیز دیه....
کافی یکم به اطرافمون توجه کنیم توی همین تهرون ادمایی هستم که همش خونهاشون چند کیلوتری با هم فاصله داره ولی وقتی هر دو محله و نوع زندگی رو نگاه میکنید انگاری مال دو جهان متفاوتن کاش ادما تو زندگیش به این آدما بر بخوره دردشونو بشنوه حتی باهاشون زندگی کنه مثلا آیا سعی کردید تا حالا به خونه های سالمندان سر بزنید یا بهزیستی که کودکان بر سرپرست توشن ؟؟ سعی کردید یه کادو کوچیک واسه این بچه ها بخرید ؟؟ سعی کردید به مرکز نگهداری جانبازان شیمیایی و قطع نخایی سر بزنید؟؟ سعی کردید با همین پول اندکی که دارید خرج یه بچه بی سرپرست که میخواد بره مدرسه رو بدید؟؟؟


حالا که فکر میکنم خودم که دارم این حرفا رو میزنم چقد سعی کردم بهشون عمل کنم!!!! هیچ هیچ

RE: فضای مجازی تا فضای مجازی!!! - نارین - ۰۲ تیر ۱۳۹۳ ۱۰:۲۷ ب.ظ

(۳۱ خرداد ۱۳۹۳ ۰۴:۲۳ ب.ظ)mammad_asir نوشته شده توسط:  بسیار متن زیبایی بود متن دردناک ولی نمیدونم بشه گفت زیبا یا چیز دیه....
کافی یکم به اطرافمون توجه کنیم توی همین تهرون ادمایی هستم که همش خونهاشون چند کیلوتری با هم فاصله داره ولی وقتی هر دو محله و نوع زندگی رو نگاه میکنید انگاری مال دو جهان متفاوتن کاش ادما تو زندگیش به این آدما بر بخوره دردشونو بشنوه حتی باهاشون زندگی کنه مثلا آیا سعی کردید تا حالا به خونه های سالمندان سر بزنید یا بهزیستی که کودکان بر سرپرست توشن ؟؟ سعی کردید یه کادو کوچیک واسه این بچه ها بخرید ؟؟ سعی کردید به مرکز نگهداری جانبازان شیمیایی و قطع نخایی سر بزنید؟؟ سعی کردید با همین پول اندکی که دارید خرج یه بچه بی سرپرست که میخواد بره مدرسه رو بدید؟؟؟


حالا که فکر میکنم خودم که دارم این حرفا رو میزنم چقد سعی کردم بهشون عمل کنم!!!! هیچ هیچ

اشکام بی اختیار ریختند بعد از خوندن این گفته ها ، بعله شما درست میگید یکی از نذرهای من همینه دارم براش تلاش میکنم خدا هم خودش کمک کنه بتونم نذرم را ادا کنم . خعیلی درناکه نمیدونم چطور این حس را باید گفت فقط میتونم بگم خدایا تو میبینی همه چیزو پس خدای بزرگم خودت .......