29 دى 1395, 12:05 ق.ظ
من در مورد ماجرای قبول شدنم تو کنکور ننوشتم تا به نزدیکی تاریخی برسم که تصمیم به خوندن کنکور گرفتم.
پارسال تو همین تاریخها بود که به سرم زد که بشینم و برا کنکور درس بخونم با اینکهه سر کار می رفتم و درآمد بدی هم نداشتم ولی کارامو جم و جور کردم تا بتونم درس بخونم.
برا کنکور خوندن من دو دلیل عمده یا بهتره بگم انگیزه داشتم
۱/ رفیقم سال ۹۴ رتبش شده بود ۱ ای تی در حالی که تا قبل از اون مورد من فکر می کردم کنکور رو فقط بچه خرخونا قبول می شن در صورتی که اون بچه خرخون نبود عین من بود
۲/ یه داستانی سر پذیرش استعداد درخشان تو دانشگاه خواجه نصیر پپیش اومد که من تصمیم گرفتم سال دیگه برم همون دانشگاه و به اون فرد بگم هی این منم که پارسال ردم کردی
خب بهتره بهتون بگم کنکور خوندن ربطی به داشتن منابع جدید نداره چون همه منابع من به جز کتاب مهندسی نرم بدون استثنا ماله حداقل ۷-۸ سال پیش بود و من از همونا استفاده کردم در واقع از یکی از دوستام خریدمشون همشو ۱۰۰ تومن
برا برنامه ریزی هم من کل مانشت رو گشتم تا تجربیات دوستانی که قبلن رتبه خوب اورده بودن رو درآوردم.
اون چیزایی که مهم بود رو رو یه دفتری نوشتم خدا رو چه دیدی شاید اون دفتر رو نشون یکی دادم که داره این متنو می خونه
تاریخ دقیق بخوام بگم من از اول دی شروع کردم به جمع آوری اطلاعات و جور کردن منبع کارمم چون طراحی سایت بود کم کم تعطیلش کردم تا راحت تر باشم.
زمان من تا روز کنکور ۴ ماه بود درست تصمیم گرفتم از ۱۵ دی شروع کنم تا روز کنکور که تو اردیبهشت بود.
زمانمو اینطوری تقسیم کردم ۴۵ روز اول فقط شامل دوره دروس اونم همه درس ها حتی یکیشم جاننداختم به طوری که ۷۵ درصد متن می خوندم و نکته برداری می کردم با های لایت و ۲۵ درصد هم تست های اخر هر فصل رو می زدم. نحوه خوندم هم اینطوری بود که اول یه چندتا سوال می خوندم از اون فصل مورد نظر بعد میرفتم درسشو می خوندم چون می خواستم ذهنم جهت دار باشه.
فصل های کل منابعی رو که باید بخونم در آورده بود صبح ساعت ۷ برنامه شروع می شد تا ۸/۳۰ که وقت صبحانه بود بعد دوباره از ۹ شروع میشد تا ۲ ظهر که وقت ناهار بود کلن صبح ها رو گذاشتم دروس عمومی خوندن ساعت ۳-۴ بعدالظهر برنامه داشتم برا خوندن زبان کتاب نخوندم به جاش تو این یک ساعت یه نرم افزار بود به نام ممورایز memorise یه همچین اسمی ازش استفاده کردم بدون اینکه یه روز ازش استفاده نکنم طوری که روز کنکور من حدود ۱۱۰۰ تا لغت بلد بودم و همین عامل باعث شد من زبان رو ۴۵ درصد بزنم
بعد از اون هم تا ساعت ۱۰ درس تخصصی می خوندم و ساعت ۱۱ تا ۱۲ هم مدیریت می خوندم.
نحوه خوندن کتاب هم هر روز صبح ها یه کتاب عمومی می خوندم مثلن ساختمان داده و بعدالظهر ها دوتا کتاب تخصصی مثلن سیستم عامل و هوش و این کتاب هایی که می خوندم میزاشتمشون تو یه جور صف یعنی اینکه دیگه خونده نمی شدن تا وقتی کتاب های جلویشون خونده بشن. هرچقدر می خوندم فصلشو می نوشتم برام کیفیت مهم بود عجله نمی کردم ولی زمان رو هم رعایت می کردم. ساعتایی رو هم که می خوندم می نوشتم رو یه کاغذ و اخر شب حساب می کردم چندساعت خوندم.
شاید یکی الان بگه برو بابا مگه می شه اینقدر دقیق خوند بزار به تو دوست عزیز بگم اوایل برا منم سخت بود یه هفته اول به خودت سختی بده هفته دوم میشه عادت برات که انجام ندیش فکر می کنی یه چیزی کمه.
اره من هفته اول جمع زمان هام هر روز میشد شاید ۵ ساعت درس خوندن ولی بعد یک ماه هر روز کمتر از ۷ ساعت نمی شد و اگه من تونستم این کارو بکنم شما هم می تونید.اخر متن می فهمی چرا!!
سیکل دوم کارم من برنامش ۳۰ روزه بود ۵۰ درصد متن و ۵۰ درصد سوال و اینکه سرعتم بیشتر بود تو این دوره من آزمون های جامع مدرسان چهارتای اخرشو ثبت نام کردم و برنامم طوری بود که وقتی این دور رو که خونده بودم توی اولین آزمون جامع شرکت می کردم رتبمم شد فکر کنم طرفای ۸۰ اینا خب بد نبود برا من.
اینکه الان فکر کنید شما هم برید حتمن مدرسان بهتون باید بگم فقط تو یه آزمون شرکت کنید مهم نیست از چه موسسه ای باشه من مدرسان شرکت کردم چون چهارتا آزمون جامع داشت مثلن پارسه شرکت نکردم چون به زمان بندیم نمی خورد تازه همشونم دزدن
خب کجا بودیم اها دور سوم خورد تو عید و باور کنید من اصلن از خونه بیرون نرفتم و بازم نشستم درس خوندم مهم نبود برام چون هدفمم قبولی در کنکور بود.
تو دور سوم که مدتش ۱۵ روز بود من ۷۵ درصد تست زدم و ۲۵ درصد متن فقط اون تست هایی که بلد نبوددم مراجعه می کردم به کتاب و می خوندم همین تو ۱۵ روز هم تموم شد. نگران نباشید.
تا تموم شد دور سوم امتحان جامع دوم شد و من تو اون ازمون شدم۴۰ اینا خب بازم خوب بود نه!!
تو یه ماه آخر هم برنامم اینطوری بود نشستم تمام آزمون های دولتی ۱۰ سال قبل به همراه یه کتاب راهنمای جامع کنکور های ده سال قبل رو گرفتم اون آزمون ها رو چاپ کردم عین کنکور و هر سه روز یه آزمون دادم ساعت ۸ صبح کنکور می دادم تا زمانش تموم میشد بعد آزمون رو تحلیل می کردم اینجوری که تست هایی رو که نزده بودم و یا غلط زده بودم رو فصلش رو در میاوردم و میرفتم می خوندم تا یاد بگیرم البته برا خودم درصد هم می گرفتم و با درصد های کسانی که تو مانشت کارنامشون رو قرار داده بودن یه طبیق می دادم تا دستم بیاد چطور بوده کارم تو این یه ماه دو تا آزمون جامع دیگه هم دادم که یکیش شدم حدود ۲۰ فکر کنم و اخریش رو هم شدم ۸ اینا
برنامم درست دو روز به کنکور تموم شد و منم دیگه نخوندم چیزی فقط مدیریت می خوندم و رفتم سر جلسه کنکور و با اینکه فکر نمی کردم رتبمم بشه ۴۰ شد دیگه.
حالا بزارید از خودمم بگم من یه پسری هستم که تو دوره کارشناسیم درس نمی خوندم تا شب امتحان البته با این همه احوال معدلم خوب بود و نفر دوم ورودی خودم بودم و به جان خودم خرخون نبودم واقعن نبودم فکر می کنم بقیه بچه ها درس نمی خوندن که من که یه خورده می خوندم معدلم اونجوری بود
تو دانشگاه تا دلتون بخواد کار فرهنگی کردم یعنی از اون تیپ ادمایی هم نبودم که برم دانشگاه برگردم نشریه داشتم خبرنگاری کردم تو انجمن بودم اوه تا دلتون بخواد از این کارا.
اگه فکر می کنید بیشتر از من فیلم و سریال هم دیدن زهی خیال باطل من هاب فیلم و سریال بودم هنوز که هنوزه تلویزیون هرچی فیلم پخش می کنه من قبلن دیدم دیگه یه زمانی تا ۴ و ۵ صبح فیلم می دیدم.
و بازم اگه فکر می کنید تو شبکه های اجتماعی و نرمافزارای پیام رسان خیلی از من جلوترین باید بگم شرمنده من ته اینا رو هم در اوردم ولی چی شد که تونستم همه اینارو بزارم کنار و بشینم کنکور بخونم؟
خیلی راحت یهو نیومدم کنارشون بزارم فیلم و سریال رو که دیگه از بس دیده بودم راحت گذاشتم کنار و تنها برنامه تلویزیونی که دیدم پنج شننبه ها استیج بود و بس
تلگرام گروه هایی که عضو بودم لیو دادم و فقط شب ها چک می کردم توییتر و گوگل پلاس رو کم کم گذاشتم کنار حدود دو هفته و فیس بوک رو نیز ولی اینستاگرام حدود یه ماهی طول کشید یعنی مثلن اومدم گفتم این هفته فقط یه بار صبح یه بار شب هفته بعد کردمش فقط شب و هفته بعد همینطور کمتر تا اینکه دیدم بهش دیگه معتاد نیستم و زمان کلی عوضش به دست اوردم.
من قبل از اینکه از خواب نازم بیدار شم وقتی گوشیم زنگ می خورد و هنوز دوست داشتم بخوابم به خودم می گفتم قبولی تو دانشگاه امیرکبیر رشته تجارت با خوابیدنت به دست میاد؟ بعد صادقانه می گفتم نه و چون دوست داشتم امیرکبیر قبول شم از خوابم بیدار می شدم و هر روز به خودم می گفتم باید امیرکبیرقبول بشم اونم رشته تجارت الکترونیک و این مورد رو در انتهای هر چهار دور برنامه ریزیم تو دفترم نوشتم و پاش رو امضا کردم.
هر وقت ناامید می شدم می اودم تو مانشت و تجربیات ادمای سالای قبل رو می خوندم و فقط اونایی رو که مثبت بودن.
اره دوستان خلاصه اینکه هیچ وقت دیر نیست و به هرچی فکر کنید همون براتون اتفاق می افته کافیه در راه رسیدن بهش یه خورده تلاش کنید من تلاش کردم و نتیجش شد اینکه دانشگاه امیرکبیر قبول شدم.
به نظر من مهم این نیست که کنکور ارشد حتمن قبول بشید مهم اینه که اون چیزی که دوستش دارین و می خواین داشته باشیدش برا به دست اوردنش تلاش کنید من یه زمانی فقط می خواستم کنکور ارشد قبول بشم و شدم بعد خواستم تو تهران خونه داشته باشم و مستقل بشم و بازم براش تلاش کردم و الان مستقل هستم با درامد خودم چون اعتقاد پیدا کردم برا به دست اوردن هر چیزی بهایی باید داد و هرچی بهایی که می دی بیشتر باشه ارزش اون
هدفی که داری وقتی بهش برسی برات بیشتر میشه.
امیدوارم مفید باشه حرفایی که زدم
موفق باشید
پارسال تو همین تاریخها بود که به سرم زد که بشینم و برا کنکور درس بخونم با اینکهه سر کار می رفتم و درآمد بدی هم نداشتم ولی کارامو جم و جور کردم تا بتونم درس بخونم.
برا کنکور خوندن من دو دلیل عمده یا بهتره بگم انگیزه داشتم
۱/ رفیقم سال ۹۴ رتبش شده بود ۱ ای تی در حالی که تا قبل از اون مورد من فکر می کردم کنکور رو فقط بچه خرخونا قبول می شن در صورتی که اون بچه خرخون نبود عین من بود
۲/ یه داستانی سر پذیرش استعداد درخشان تو دانشگاه خواجه نصیر پپیش اومد که من تصمیم گرفتم سال دیگه برم همون دانشگاه و به اون فرد بگم هی این منم که پارسال ردم کردی
خب بهتره بهتون بگم کنکور خوندن ربطی به داشتن منابع جدید نداره چون همه منابع من به جز کتاب مهندسی نرم بدون استثنا ماله حداقل ۷-۸ سال پیش بود و من از همونا استفاده کردم در واقع از یکی از دوستام خریدمشون همشو ۱۰۰ تومن
برا برنامه ریزی هم من کل مانشت رو گشتم تا تجربیات دوستانی که قبلن رتبه خوب اورده بودن رو درآوردم.
اون چیزایی که مهم بود رو رو یه دفتری نوشتم خدا رو چه دیدی شاید اون دفتر رو نشون یکی دادم که داره این متنو می خونه
تاریخ دقیق بخوام بگم من از اول دی شروع کردم به جمع آوری اطلاعات و جور کردن منبع کارمم چون طراحی سایت بود کم کم تعطیلش کردم تا راحت تر باشم.
زمان من تا روز کنکور ۴ ماه بود درست تصمیم گرفتم از ۱۵ دی شروع کنم تا روز کنکور که تو اردیبهشت بود.
زمانمو اینطوری تقسیم کردم ۴۵ روز اول فقط شامل دوره دروس اونم همه درس ها حتی یکیشم جاننداختم به طوری که ۷۵ درصد متن می خوندم و نکته برداری می کردم با های لایت و ۲۵ درصد هم تست های اخر هر فصل رو می زدم. نحوه خوندم هم اینطوری بود که اول یه چندتا سوال می خوندم از اون فصل مورد نظر بعد میرفتم درسشو می خوندم چون می خواستم ذهنم جهت دار باشه.
فصل های کل منابعی رو که باید بخونم در آورده بود صبح ساعت ۷ برنامه شروع می شد تا ۸/۳۰ که وقت صبحانه بود بعد دوباره از ۹ شروع میشد تا ۲ ظهر که وقت ناهار بود کلن صبح ها رو گذاشتم دروس عمومی خوندن ساعت ۳-۴ بعدالظهر برنامه داشتم برا خوندن زبان کتاب نخوندم به جاش تو این یک ساعت یه نرم افزار بود به نام ممورایز memorise یه همچین اسمی ازش استفاده کردم بدون اینکه یه روز ازش استفاده نکنم طوری که روز کنکور من حدود ۱۱۰۰ تا لغت بلد بودم و همین عامل باعث شد من زبان رو ۴۵ درصد بزنم
بعد از اون هم تا ساعت ۱۰ درس تخصصی می خوندم و ساعت ۱۱ تا ۱۲ هم مدیریت می خوندم.
نحوه خوندن کتاب هم هر روز صبح ها یه کتاب عمومی می خوندم مثلن ساختمان داده و بعدالظهر ها دوتا کتاب تخصصی مثلن سیستم عامل و هوش و این کتاب هایی که می خوندم میزاشتمشون تو یه جور صف یعنی اینکه دیگه خونده نمی شدن تا وقتی کتاب های جلویشون خونده بشن. هرچقدر می خوندم فصلشو می نوشتم برام کیفیت مهم بود عجله نمی کردم ولی زمان رو هم رعایت می کردم. ساعتایی رو هم که می خوندم می نوشتم رو یه کاغذ و اخر شب حساب می کردم چندساعت خوندم.
شاید یکی الان بگه برو بابا مگه می شه اینقدر دقیق خوند بزار به تو دوست عزیز بگم اوایل برا منم سخت بود یه هفته اول به خودت سختی بده هفته دوم میشه عادت برات که انجام ندیش فکر می کنی یه چیزی کمه.
اره من هفته اول جمع زمان هام هر روز میشد شاید ۵ ساعت درس خوندن ولی بعد یک ماه هر روز کمتر از ۷ ساعت نمی شد و اگه من تونستم این کارو بکنم شما هم می تونید.اخر متن می فهمی چرا!!
سیکل دوم کارم من برنامش ۳۰ روزه بود ۵۰ درصد متن و ۵۰ درصد سوال و اینکه سرعتم بیشتر بود تو این دوره من آزمون های جامع مدرسان چهارتای اخرشو ثبت نام کردم و برنامم طوری بود که وقتی این دور رو که خونده بودم توی اولین آزمون جامع شرکت می کردم رتبمم شد فکر کنم طرفای ۸۰ اینا خب بد نبود برا من.
اینکه الان فکر کنید شما هم برید حتمن مدرسان بهتون باید بگم فقط تو یه آزمون شرکت کنید مهم نیست از چه موسسه ای باشه من مدرسان شرکت کردم چون چهارتا آزمون جامع داشت مثلن پارسه شرکت نکردم چون به زمان بندیم نمی خورد تازه همشونم دزدن
خب کجا بودیم اها دور سوم خورد تو عید و باور کنید من اصلن از خونه بیرون نرفتم و بازم نشستم درس خوندم مهم نبود برام چون هدفمم قبولی در کنکور بود.
تو دور سوم که مدتش ۱۵ روز بود من ۷۵ درصد تست زدم و ۲۵ درصد متن فقط اون تست هایی که بلد نبوددم مراجعه می کردم به کتاب و می خوندم همین تو ۱۵ روز هم تموم شد. نگران نباشید.
تا تموم شد دور سوم امتحان جامع دوم شد و من تو اون ازمون شدم۴۰ اینا خب بازم خوب بود نه!!
تو یه ماه آخر هم برنامم اینطوری بود نشستم تمام آزمون های دولتی ۱۰ سال قبل به همراه یه کتاب راهنمای جامع کنکور های ده سال قبل رو گرفتم اون آزمون ها رو چاپ کردم عین کنکور و هر سه روز یه آزمون دادم ساعت ۸ صبح کنکور می دادم تا زمانش تموم میشد بعد آزمون رو تحلیل می کردم اینجوری که تست هایی رو که نزده بودم و یا غلط زده بودم رو فصلش رو در میاوردم و میرفتم می خوندم تا یاد بگیرم البته برا خودم درصد هم می گرفتم و با درصد های کسانی که تو مانشت کارنامشون رو قرار داده بودن یه طبیق می دادم تا دستم بیاد چطور بوده کارم تو این یه ماه دو تا آزمون جامع دیگه هم دادم که یکیش شدم حدود ۲۰ فکر کنم و اخریش رو هم شدم ۸ اینا
برنامم درست دو روز به کنکور تموم شد و منم دیگه نخوندم چیزی فقط مدیریت می خوندم و رفتم سر جلسه کنکور و با اینکه فکر نمی کردم رتبمم بشه ۴۰ شد دیگه.
حالا بزارید از خودمم بگم من یه پسری هستم که تو دوره کارشناسیم درس نمی خوندم تا شب امتحان البته با این همه احوال معدلم خوب بود و نفر دوم ورودی خودم بودم و به جان خودم خرخون نبودم واقعن نبودم فکر می کنم بقیه بچه ها درس نمی خوندن که من که یه خورده می خوندم معدلم اونجوری بود
تو دانشگاه تا دلتون بخواد کار فرهنگی کردم یعنی از اون تیپ ادمایی هم نبودم که برم دانشگاه برگردم نشریه داشتم خبرنگاری کردم تو انجمن بودم اوه تا دلتون بخواد از این کارا.
اگه فکر می کنید بیشتر از من فیلم و سریال هم دیدن زهی خیال باطل من هاب فیلم و سریال بودم هنوز که هنوزه تلویزیون هرچی فیلم پخش می کنه من قبلن دیدم دیگه یه زمانی تا ۴ و ۵ صبح فیلم می دیدم.
و بازم اگه فکر می کنید تو شبکه های اجتماعی و نرمافزارای پیام رسان خیلی از من جلوترین باید بگم شرمنده من ته اینا رو هم در اوردم ولی چی شد که تونستم همه اینارو بزارم کنار و بشینم کنکور بخونم؟
خیلی راحت یهو نیومدم کنارشون بزارم فیلم و سریال رو که دیگه از بس دیده بودم راحت گذاشتم کنار و تنها برنامه تلویزیونی که دیدم پنج شننبه ها استیج بود و بس
تلگرام گروه هایی که عضو بودم لیو دادم و فقط شب ها چک می کردم توییتر و گوگل پلاس رو کم کم گذاشتم کنار حدود دو هفته و فیس بوک رو نیز ولی اینستاگرام حدود یه ماهی طول کشید یعنی مثلن اومدم گفتم این هفته فقط یه بار صبح یه بار شب هفته بعد کردمش فقط شب و هفته بعد همینطور کمتر تا اینکه دیدم بهش دیگه معتاد نیستم و زمان کلی عوضش به دست اوردم.
من قبل از اینکه از خواب نازم بیدار شم وقتی گوشیم زنگ می خورد و هنوز دوست داشتم بخوابم به خودم می گفتم قبولی تو دانشگاه امیرکبیر رشته تجارت با خوابیدنت به دست میاد؟ بعد صادقانه می گفتم نه و چون دوست داشتم امیرکبیر قبول شم از خوابم بیدار می شدم و هر روز به خودم می گفتم باید امیرکبیرقبول بشم اونم رشته تجارت الکترونیک و این مورد رو در انتهای هر چهار دور برنامه ریزیم تو دفترم نوشتم و پاش رو امضا کردم.
هر وقت ناامید می شدم می اودم تو مانشت و تجربیات ادمای سالای قبل رو می خوندم و فقط اونایی رو که مثبت بودن.
اره دوستان خلاصه اینکه هیچ وقت دیر نیست و به هرچی فکر کنید همون براتون اتفاق می افته کافیه در راه رسیدن بهش یه خورده تلاش کنید من تلاش کردم و نتیجش شد اینکه دانشگاه امیرکبیر قبول شدم.
به نظر من مهم این نیست که کنکور ارشد حتمن قبول بشید مهم اینه که اون چیزی که دوستش دارین و می خواین داشته باشیدش برا به دست اوردنش تلاش کنید من یه زمانی فقط می خواستم کنکور ارشد قبول بشم و شدم بعد خواستم تو تهران خونه داشته باشم و مستقل بشم و بازم براش تلاش کردم و الان مستقل هستم با درامد خودم چون اعتقاد پیدا کردم برا به دست اوردن هر چیزی بهایی باید داد و هرچی بهایی که می دی بیشتر باشه ارزش اون
هدفی که داری وقتی بهش برسی برات بیشتر میشه.
امیدوارم مفید باشه حرفایی که زدم
موفق باشید