تالار گفتمان مانشت

نسخه‌ی کامل: چرا باید اینطوری بشه؟ انتخاب رشته/تهران یا اصفهان؟ (بالاخره انتخاب رشته کردم/تموم)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
سلام / من رتبه ۴۹ گرایش معماری کامپیوتر شدم / به خاطره رتبه ام خوشحالم چون واسه بدست آوردنش خیلی زحمت کشیدم / ولی جدیداً یه اتفاقی افتاده که هنوز نتونستم انتخاب رشته کنم / یک سال از جوونیمو گذاشتم رو درس تا بتونم یه رتبه خوب بیارم و به آرزویی که داشتم برسم و برم شریف درس بخونم / نمی دونم چطوری براتون بگم ... / تو این یه سالی که درس میخوندم همش به مامانم میگفتم من ساله دیگه دارم میرم تهران / وسایلمو باید کم کم جمع کنم / همیشه میگفت انشاا... هر جا صلاحته همون جا قبول بشی شاید صلاح باشه اصفهان بمونی / اما حالا که دیگه میتونم برم میگه اگه دوست داری برو تهران انشاا... که موفق بشی ولی بدون اگه همین جا اصفهان بمونی من راضی ترم... / آخه مادر من عزیزه من تو دیگه چرا / تو که دیدی من یه سال از همه چیزام زدم تو که دیدی اینقدر وقت گذاشتم تو دیگه چرا / تو که دیدی من چی کشیدم / این چه حرفیه که به من میزنی که نتونم جوابی بدم؟ / چرا نباید حالا که دارم به آرزوم میرسم خوشحال باشم؟ / چرا منو تو دو دلی گذاشتی؟ / میدونی که من عزیزتر از تو کسی ندارم و نمی تونم رو حرفت حرف بزنم... / کاش میتوونستم این حرفامو بهت بزنم ...
نمی دونم چیکار کنم... خداااااااااا بیا خودت واسم انتخاب رشته کن...
آخه شریف و تهرانو ول کنم بیام برم اصفهان یا صنعتی اصفهان؟ کاش رتبه ام ۱۰۰۰ شده بود که دلم اینقدر نمی سوخت...

شما بودید چیکار میکردید؟
________________________________________________________________________________​_______________________
نقل قول: با اجازه دوستان بالاخره انتخاب رشته کردم / خدایا شکرت
این هم انتخاب رشته من:

[attachment=4918]
چرا همین حرفها رو که درد دلته با مادرت که عزیزترین موجود خداست در میان نمی زاری .بهش در مورد آیندت بگو اینکه چقدر مهمه که کجا بخونی .اصفهان هم که نزدیکه می تونی زود زود بهش سر بزنی .براش توضیح بده که الان بیشتر بچه های اصفهان مدرکشون از دانشگاههای معتبر تهرانه واین کار رو یکم تو اصفهان سخت می کنه .براش از روزهای سخت بگو. می دونی ماد همون موقع هم می خواست بهت بگه که دلش می خواد تو کنارش بمونی اما می ترسیده تو روحیه ات رو از دست بدی .الان راهی جز راضی کردنش نداری .می دونی یه عارف بزرگ میگفت که یه بنده خدایی در راه نزدیکی به خدا درس می خونده وتلاش میکرده (عرفان ومعرفت ودروس حوزوی)اما والدینش راضی تر بودن اون بره توتجارت .به جایی که می خواسته نرسیده با تلاش بسیار عارف میگفت چون پدر ومادرش راضی نبودن نرسیده ببین توی رسیدن به خدا بوده.این مثال رو برات زدم که ببینی پدر ومادر خیلی مهمند.راضی اش کن.براش دلیل بیار .بگو میام بهت سر می زنم.بگو آیندهام است.هر طور شده راضی اش کن.اما بدون که اگه دل مادر رو شاد کنی خدا هم دلت رو شاد میکنه به این موضوع شک نکن. اما سعی کن راضی اش کنی .تنها راهش هم اینه که باهاش حرف بزنی .تنها راهشه
(11 خرداد 1391 08:02 ق.ظ)SarahArshad نوشته شده توسط: [ -> ]چرا همین حرفها رو که درد دلته با مادرت که عزیزترین موجود خداست در میان نمی زاری .بهش در مورد آیندت بگو اینکه چقدر مهمه که کجا بخونی .اصفهان هم که نزدیکه می تونی زود زود بهش سر بزنی .براش توضیح بده که الان بیشتر بچه های اصفهان مدرکشون از دانشگاههای معتبر تهرانه واین کار رو یکم تو اصفهان سخت می کنه .براش از روزهای سخت بگو. می دونی ماد همون موقع هم می خواست بهت بگه که دلش می خواد تو کنارش بمونی اما می ترسیده تو روحیه ات رو از دست بدی .الان راهی جز راضی کردنش نداری .می دونی یه عارف بزرگ میگفت که یه بنده خدایی در راه نزدیکی به خدا درس می خونده وتلاش میکرده (عرفان ومعرفت ودروس حوزوی)اما والدینش راضی تر بودن اون بره توتجارت .به جایی که می خواسته نرسیده با تلاش بسیار عارف میگفت چون پدر ومادرش راضی نبودن نرسیده ببین توی رسیدن به خدا بوده.این مثال رو برات زدم که ببینی پدر ومادر خیلی مهمند.راضی اش کن.براش دلیل بیار .بگو میام بهت سر می زنم.بگو آیندهام است.هر طور شده راضی اش کن.اما بدون که اگه دل مادر رو شاد کنی خدا هم دلت رو شاد میکنه به این موضوع شک نکن. اما سعی کن راضی اش کنی .تنها راهش هم اینه که باهاش حرف بزنی .تنها راهشه

مرسی از راهنماییت / سعی میکنم همین کارو بکنم
مطمعنم مامانت راضی نیست تو خلاف میلت عمل کنی همونطور که تو راضی نیستی خلاف نظر اون کاریو انجام بدی...دیشب تلویزیون اصفهان یکی از استادای دانشگاه صنعتی رو نشون میداد که دکتری عمران از کانادا داشت...خیلی جالبه...کاملا میشه گفت مشکلی مشابه تو داشت اما بهترین تصمیم و گرفته بود...میگفت من وقتی دبیرستان بودم..مادرم میگفت من میخوام تو پزشک بشی...و میخواست که برم تجربی بخونم..اما من عمران رو دوست داشتم...من رفتم ریاضی...چون به مادرم گفتم من پزشکیو دوست ندارم اما بازم ناراضی بود...ایشون عمران قبول شد و بعدم بورس شد واسه کانادا...میگفت الان دوتا برادر داره که پزشک شدن ...و مادرش همیشه میگه با این که هنوزم دوست داشتم تو هم پزشک میشدی اما اگر کاریو میکردی که من میخواستم اینقدر موفق و شاد نبودی که الان هستی و من ازین خوشحالم...در ضمن دوتا برادر دیگه هیچ وقت بورس نشدن...و به اندازه ی ایشون موفق نبودن...به نظرم مادر شما خیلی دوست داره و فکر میکنه ازت جدا میشه و تنها میشه...سعی کن بری تهران اما هر هفته بهش سر بزنی تا بدونه که تو هیچ وقت تنهاش نمیذاری... حتی براش بلیط هواپیما بخر و خیلی وقتا دعوتش کن تهران..و حتی دانشگاه تا ببینه پسرش بین چه ادمای بزرگی داره پیشرفت میکنه و بهت افتخار کنه..ببرش بیرون..باهاش خوش بگذرون...شاید سخت باشه..اما هم رضایت خودت و هم مادرت مهمه..و هردورو در نظر بگیر...با یکم سختی بیشتر میتونی یکیو به دیگری نبازی.....موفق باشی
من نمیگم چه کار کنی خوبه ولی هر تصیمی گرفتی اول از خودت مطمئن شو که میتونی تحمل کنی بعد انتخاب کن.(یعنی فداکاری نکن که بعدا توش بمونی)فرضا اگه زدی اصفهان به خاطر مادرت نزن ،بلکه به خاطر آرامش خودت بزن که بعدا احساس بدی نداشته باشی .ببین، اگه نمیتونی و 2 سال و شاید یک عمر میخوای به مادرت بگی اگه تهران میرفتم ال میشد و بل میشد و تو نذاشتی پیشرفت کنم بهتره بزنی تهران ولی هوای مادرتو داشته باش .مثلا بهش زود به زود سر بزن .(من خودم این تجربه رو داشتم و (البته بی خیال تهران شدم) البته دوره کارشناسی .اگه تکلیفتو با خودت معلوم نکنی هر وقت کم میاری مادرتو مقصر میدونی و آرامش نداری و این آدمو دیوونه میکنه.)
2 سال خیلی زود میگذره به شرطی که هواشونو داشته باشی .
(11 خرداد 1391 09:00 ق.ظ)shokoo نوشته شده توسط: [ -> ]مطمعنم مامانت راضی نیست تو خلاف میلت عمل کنی همونطور که تو راضی نیستی خلاف نظر اون کاریو انجام بدی...دیشب تلویزیون اصفهان یکی از استادای دانشگاه صنعتی رو نشون میداد که دکتری عمران از کانادا داشت...خیلی جالبه...کاملا میشه گفت مشکلی مشابه تو داشت اما بهترین تصمیم و گرفته بود...میگفت من وقتی دبیرستان بودم..مادرم میگفت من میخوام تو پزشک بشی...و میخواست که برم تجربی بخونم..اما من عمران رو دوست داشتم...من رفتم ریاضی...چون به مادرم گفتم من پزشکیو دوست ندارم اما بازم ناراضی بود...ایشون عمران قبول شد و بعدم بورس شد واسه کانادا...میگفت الان دوتا برادر داره که پزشک شدن ...و مادرش همیشه میگه با این که هنوزم دوست داشتم تو هم پزشک میشدی اما اگر کاریو میکردی که من میخواستم اینقدر موفق و شاد نبودی که الان هستی و من ازین خوشحالم...در ضمن دوتا برادر دیگه هیچ وقت بورس نشدن...و به اندازه ی ایشون موفق نبودن...به نظرم مادر شما خیلی دوست داره و فکر میکنه ازت جدا میشه و تنها میشه...سعی کن بری تهران اما هر هفته بهش سر بزنی تا بدونه که تو هیچ وقت تنهاش نمیذاری... حتی براش بلیط هواپیما بخر و خیلی وقتا دعوتش کن تهران..و حتی دانشگاه تا ببینه پسرش بین چه ادمای بزرگی داره پیشرفت میکنه و بهت افتخار کنه..ببرش بیرون..باهاش خوش بگذرون...شاید سخت باشه..اما هم رضایت خودت و هم مادرت مهمه..و هردورو در نظر بگیر...با یکم سختی بیشتر میتونی یکیو به دیگری نبازی.....موفق باشی

خیلی خیلی ممنون / حرفاتو خیلی دوست داشتم

(11 خرداد 1391 09:13 ق.ظ)neilabak نوشته شده توسط: [ -> ]من نمیگم چه کار کنی خوبه ولی هر تصیمی گرفتی اول از خودت مطمئن شو که میتونی تحمل کنی بعد انتخاب کن.(یعنی فداکاری نکن که بعدا توش بمونی)فرضا اگه زدی اصفهان به خاطر مادرت نزن ،بلکه به خاطر آرامش خودت بزن که بعدا احساس بدی نداشته باشی .ببین، اگه نمیتونی و ۲ سال و شاید یک عمر میخوای به مادرت بگی اگه تهران میرفتم ال میشد و بل میشد و تو نذاشتی پیشرفت کنم بهتره بزنی تهران ولی هوای مادرتو داشته باش .مثلا بهش زود به زود سر بزن .(من خودم این تجربه رو داشتم و (البته بی خیال تهران شدم) البته دوره کارشناسی .اگه تکلیفتو با خودت معلوم نکنی هر وقت کم میاری مادرتو مقصر میدونی و آرامش نداری و این آدمو دیوونه میکنه.)
۲ سال خیلی زود میگذره به شرطی که هواشونو داشته باشی .

اره / این هم هست / ولی اگه مادرم راضی باشه منم خوشحالم
با اجازه دوستان بالاخره انتخاب رشته کردم / خدایا شکرت
این هم انتخاب رشته من:

[attachment=4919]
(13 خرداد 1391 08:39 ق.ظ)unique_as14 نوشته شده توسط: [ -> ]با اجازه دوستان بالاخره انتخاب رشته کردم / خدایا شکرت
این هم انتخاب رشته من:

:O خب چرا صنعتی رو بالاتر نزدید :O
(13 خرداد 1391 10:53 ق.ظ)ida_isp نوشته شده توسط: [ -> ]
(13 خرداد 1391 08:39 ق.ظ)unique_as14 نوشته شده توسط: [ -> ]با اجازه دوستان بالاخره انتخاب رشته کردم / خدایا شکرت
این هم انتخاب رشته من:

:O خب چرا صنعتی رو بالاتر نزدید :O

به خاطر حضوره دکتر موحدی نیا در گروه معماری کامپیوتر دانشگاه اصفهان
خب اصفهان که از تهران دور نیست مخصوصا با اتوبانهایی که چند سال اخیر زدند(اتوبان کاشان).میتونید آخر هفته بیاید خونه.بقیه شهرها که خیلی دورند و 1 روز تو راهند

مادرها بعضی اوقات دچار نگرانی میشن.درواقع نگرانتون هستند.میتونید به کمک بقیه از این ترس و نگرانی بیاریدشون بیرون.
اسرار ازل را نه تو دانی ونه من/وین حرف و معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفتگوی من و تو/چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
خیام
این دنیا یه بهونه است دوست عزیز،فکر شو نکن به این فکر کن که مادرت راضیه

موفق و شاد باشی
فکر نکنی اینارو واسه دلگرمی دادن میگم...به خدا بعضی وقتها دوست داشتم رتبم بدتر میشد میرفتم از این تهران...دود و شلوغی و...کلا آش دهن سوزی نیست...البته میدونم به خاطر دانشگاهاش میگی..اما دانشگاه های اصفهان هم چیزی کم ندارند..مادر دیگه...نمیتونه دوری بچشو تحمل کنه...من که میگم بمون و خوشحال باش
(13 خرداد 1391 12:26 ب.ظ)arixooo نوشته شده توسط: [ -> ]فکر نکنی اینارو واسه دلگرمی دادن میگم...به خدا بعضی وقتها دوست داشتم رتبم بدتر میشد میرفتم از این تهران...دود و شلوغی و...کلا آش دهن سوزی نیست...البته میدونم به خاطر دانشگاهاش میگی..اما دانشگاه های اصفهان هم چیزی کم ندارند..مادر دیگه...نمیتونه دوری بچشو تحمل کنه...من که میگم بمون و خوشحال باش

ممنون از راهنماییت
با اینکه هدفم تهران بود / ولی الان هرجور فکر میکنم میبینم بمونم بهتره چون هم خونواده ام راضی ترن و هم شغلمو دارم / شاید اینطوری واسم بهتر باشه

(13 خرداد 1391 11:54 ق.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط: [ -> ]خب اصفهان که از تهران دور نیست مخصوصا با اتوبانهایی که چند سال اخیر زدند(اتوبان کاشان).میتونید آخر هفته بیاید خونه.بقیه شهرها که خیلی دورند و ۱ روز تو راهند

مادرها بعضی اوقات دچار نگرانی میشن.درواقع نگرانتون هستند.میتونید به کمک بقیه از این ترس و نگرانی بیاریدشون بیرون.

بحث دوری و نگرانی و دلتنگی نیست / مادرم بیشتر واسه آینده ام میگه / میگه تو الان شغل خوب با درآمد خوب داری اعتبار داری تو خونه خودت هستی راحت میری راحت میای همه اینجا میشناسنت / درست هم میتونی همین جا در کنار کارت بخونی / میگه اگه دوست داری برو تهران ولی اگه اونجا بری دیگه موقعیت های اینجارو نداری و باید قیدشونو بزنی / میگه تهران شهره بزرگیه و تو هم تا حالا اونجا تنهایی زندگی نکردی شاید نتونی با شرایط اونجا کنار بیای / رفتن به بهترین دانشگاه تضمینی واسه موفقیت تو در آینده نیس / میگه فکر همه جارو بکنو برو...
منم تو شرایط مشابهی بودم
البته ضعیفتر
۲۴۶ نرم شدم،
شیراز رو احتمال داشت دربیام اما تصمیم گرفتم شهر خودم بمونم و چون فقط هوش داشت حتی ناچارا هوش انتخاب کردم
شما مدرک رو به خاطر مدرک که نمیخوای!
مدرک رو واسه شغل وآیندت میخوای
دلت صاف باشه، دعای مادرم پشت سرت باشه مسلما به بهترین ها میرسی، واقعا خیلی چیزها ارزش بالاتری دارند نسبت به ی مدرک حتی از بهترین دانشگاه های جهان!
(13 خرداد 1391 12:37 ب.ظ)unique_as14 نوشته شده توسط: [ -> ]
(13 خرداد 1391 12:26 ب.ظ)arixooo نوشته شده توسط: [ -> ]فکر نکنی اینارو واسه دلگرمی دادن میگم...به خدا بعضی وقتها دوست داشتم رتبم بدتر میشد میرفتم از این تهران...دود و شلوغی و...کلا آش دهن سوزی نیست...البته میدونم به خاطر دانشگاهاش میگی..اما دانشگاه های اصفهان هم چیزی کم ندارند..مادر دیگه...نمیتونه دوری بچشو تحمل کنه...من که میگم بمون و خوشحال باش

ممنون از راهنماییت
با اینکه هدفم تهران بود / ولی الان هرجور فکر میکنم میبینم بمونم بهتره چون هم خونواده ام راضی ترن و هم شغلمو دارم / شاید اینطوری واسم بهتر باشه

(13 خرداد 1391 11:54 ق.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط: [ -> ]خب اصفهان که از تهران دور نیست مخصوصا با اتوبانهایی که چند سال اخیر زدند(اتوبان کاشان).میتونید آخر هفته بیاید خونه.بقیه شهرها که خیلی دورند و ۱ روز تو راهند

مادرها بعضی اوقات دچار نگرانی میشن.درواقع نگرانتون هستند.میتونید به کمک بقیه از این ترس و نگرانی بیاریدشون بیرون.

بحث دوری و نگرانی و دلتنگی نیست / مادرم بیشتر واسه آینده ام میگه / میگه تو الان شغل خوب با درآمد خوب داری اعتبار داری تو خونه خودت هستی راحت میری راحت میای همه اینجا میشناسنت / درست هم میتونی همین جا در کنار کارت بخونی / میگه اگه دوست داری برو تهران ولی اگه اونجا بری دیگه موقعیت های اینجارو نداری و باید قیدشونو بزنی / میگه تهران شهره بزرگیه و تو هم تا حالا اونجا تنهایی زندگی نکردی شاید نتونی با شرایط اونجا کنار بیای / رفتن به بهترین دانشگاه تضمینی واسه موفقیت تو در آینده نیس / میگه فکر همه جارو بکنو برو...


کاملا درست فرمودن...

حالا مثلا تهران بری شریف چی میشه؟

وقتی درست تمام شد میخوای بری سر کار میگن دولتی بودی یا آزاد. ما هرجا رفتیم آزمون دادیم همین بوده دولتی روزانه یه اولویت دارن مگر شرایط خاص.

اگر واست مهم بود بری دکتری و این حرفا اونوقت فرق میکرد.

اما من به شخصه کار و درآمد رو به خاطر دانشگاه فدا نمیکنم.شما داری فوق میگیری یکی از دانشگاهای دولتی روزانه که بعد تهران جزو بهترین ها هست.فکرنکنم آن چنان ضرری کرده باشی.

تو همین 2 سال میتونی کارتو بکنی و پیشرفت کنی.

موفق باشی
صفحه‌ها: 1 2 3
لینک مرجع