صفحهها: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ ۴۱ ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱ ۵۲ ۵۳ ۵۴ ۵۵ ۵۶ ۵۷ ۵۸ ۵۹ ۶۰ ۶۱ ۶۲ ۶۳ ۶۴ ۶۵ ۶۶ ۶۷ ۶۸ ۶۹ ۷۰ ۷۱ ۷۲ ۷۳ ۷۴ ۷۵ ۷۶ ۷۷ ۷۸ ۷۹ ۸۰ ۸۱ ۸۲ ۸۳ ۸۴ ۸۵ ۸۶ ۸۷ ۸۸ ۸۹ ۹۰ ۹۱ ۹۲ ۹۳ ۹۴ ۹۵ ۹۶ ۹۷ ۹۸ ۹۹ ۱۰۰ ۱۰۱ ۱۰۲ ۱۰۳ ۱۰۴ ۱۰۵ ۱۰۶ ۱۰۷ ۱۰۸ ۱۰۹ ۱۱۰ ۱۱۱ ۱۱۲ ۱۱۳ ۱۱۴ ۱۱۵ ۱۱۶ ۱۱۷ ۱۱۸ ۱۱۹ ۱۲۰ ۱۲۱ ۱۲۲ ۱۲۳ ۱۲۴ ۱۲۵ ۱۲۶ ۱۲۷ ۱۲۸ ۱۲۹ ۱۳۰ ۱۳۱ ۱۳۲ ۱۳۳ ۱۳۴ ۱۳۵ ۱۳۶ ۱۳۷ ۱۳۸ ۱۳۹ ۱۴۰ ۱۴۱ ۱۴۲ ۱۴۳ ۱۴۴ ۱۴۵ ۱۴۶ ۱۴۷ ۱۴۸ ۱۴۹ ۱۵۰ ۱۵۱ ۱۵۲ ۱۵۳ ۱۵۴ ۱۵۵ ۱۵۶ ۱۵۷ ۱۵۸ ۱۵۹ ۱۶۰ ۱۶۱ ۱۶۲ ۱۶۳ ۱۶۴ ۱۶۵ ۱۶۶ ۱۶۷ ۱۶۸ ۱۶۹ ۱۷۰ ۱۷۱ ۱۷۲ ۱۷۳ ۱۷۴ ۱۷۵ ۱۷۶ ۱۷۷ ۱۷۸ ۱۷۹ ۱۸۰
(۱۳ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۲۲ ق.ظ)x86 نوشته شده توسط: آقا ما نمیتونیم هیچ ارتباطی بین ۱۳ بدر و ازدواج جوانان برقرار کنیم، لطفا در این باره بیشتر صحبت کنید. چطوری میشه دست پر برگشت؟پیش نیاز: سبزه عید
۱- یک عدد ساقه گندم را گرفته
۲- یک عدد دیگر ساقه گندم را گرفته
۳- ساقه قدم یک و دو را به هم گره می زنیم
۴- سبزه عید را به وسط آب شلیک می کنیم
(۱۳ فروردین ۱۳۹۴ ۰۱:۰۹ ب.ظ)x86 نوشته شده توسط:بعدش یه فرآیند پیچیده داره که ساز و کارش هنوز کشف نشده. در نهایت بخت شما باز میشه.(13 فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۳۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: پیش نیاز: سبزه عید
۱- یک عدد ساقه گندم را گرفته
۲- یک عدد دیگر ساقه گندم را گرفته
۳- ساقه قدم یک و دو را به هم گره می زنیم
۴- سبزه عید را به وسط آب شلیک می کنیم
بعدش چی میشه؟ ازدواج می کنیم؟
امروز رفتیم زمین فوتبال یه دست فوتبال زدیم حالشو بردیممممممممممم
جای اقایون خالییییییییییی
دخترهای مانشت حتما سبزه گره زدند دیگه!!!!!!!!!
عاغا جاتون خالی ما هم امروز رفتیم یه جا سرسبز یه دست فوتبال زدیم حال داد.....
همزمان که ما فوتبال بازی میکردیم خانم ها داشتن تماشا میکردن و هی اضافه میشد بهشون تا اینکه تموم شد فوتبالمون
رفتنی یه آمار گرفتیم ببینیم قضیه چیه....
معلوم شد اینا سبزه های عیدشون رو گره زدن ولی چون اکتفا نمیکرد منتظر بودن که بیان و زمین چمن اونجا رو هم گره بزنن
شاید فرجی بشه....
ینی اعتقادات و ایمان و اراده و همچنین کار تیمی در حد لالیگاااااااااااا
تاااااااااازه از وقتی اومدم خونه یه صدای درونی بهم میگه پاشو تشکیل خانواده بده پااااشوووووو
(۱۳ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۳۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:البته با یک دست باید گره بزنید و اونم دست راست.نقل قول: آقا ما نمیتونیم هیچ ارتباطی بین ۱۳ بدر و ازدواج جوانان برقرار کنیم، لطفا در این باره بیشتر صحبت کنید. چطوری میشه دست پر برگشت؟پیش نیاز: سبزه عید
۱- یک عدد ساقه گندم را گرفته
۲- یک عدد دیگر ساقه گندم را گرفته
۳- ساقه قدم یک و دو را به هم گره می زنیم
۴- سبزه عید را به وسط آب شلیک می کنیم
دیگه ببخشید که دیر راهنمایی کردم . اگه امسال بختتون باز نشد احتمالا با دست چپ گره زدید یا هر دو دست
هرچند اینها خرافاته؛ ولی یکی از اقوام واسه منم گره زد!
آخه من اون زمان گِل و شُل داشت از سر و روم چکه می کرد! چون بچه های اقوام واسم دسیسه کرده بودن و توی آب با لجنای کنار اون بمن حمله ور شدنو منم مدیونشون نموندمو همه رو با شُلی کردن بالاجبار به درون آب کشیدم و یه شنای اجباری نصیبمون شد D:
بنده هیچ سالی سبزه گره نزدم!!!!!!
اخه یعنی چی گره زدن؟؟؟؟؟
(۱۳ فروردین ۱۳۹۴ ۱۰:۳۴ ب.ظ)IT Expert نوشته شده توسط: چیزی که آقای black گفتن یکی از روایت هاشه یه روایتم مربوط می شه به همون سبزه های زمین.
باید شل گره بزنید که باز شه همراه با باز شدن اون گره، بختتونم باز می شه.
نگو چرا تا حالا جواب نگرفتم!
من یه جوری گره می زدم،دیگه باز نمی شد!بعضی وقتا هم سبزه پاره می شد!!!امسال هم که سیزده بدر نرفتیم،مامان خانم لطف کردند،سبزه رو شوت کردن وسط باغچه!صبح بلند شدم می بینیم از وسط باغچه اومده وسط حیاط و کبوتر ها و گنجشک ها به دونه های گندم فرصت نمی دن!
حالا،به نظر شما چه اتفاقی می افته برای جوانهای دم بخت خونه ی ما؟؟؟؟
(۱۴ فروردین ۱۳۹۴ ۰۱:۲۴ ق.ظ)mcse2010 نوشته شده توسط: بنده هیچ سالی سبزه گره نزدم!!!!!!چرا خوب؟
اخه یعنی چی گره زدن؟؟؟؟؟
اگه جوابم نده حداقل واسه تفریح که خوبه.
من سبزه ها رو که گره می زدم بلند نیتم رو ام می گفتم. آخری رو گفتم خوب اینم همینجوری گره می زنم.(خودشون می دونستن دیگه که به چه نیتیه
) بعد سبزه ها که پاره شدن همه کلی خندیدیم با هم. (واقعا نمی دونم چرا اونجوری شد.
باور کنید اون رو هم با همون میزان نیرویی که قبلی ها رو گره زده بودم گره زدم. )
حالا خوبه شماها همگی به نیت خیر سبز هاتونو گره زدید. من که یه عمر دوران نوجونی و اوایل جوونی به نیت شوم اینکارو میکردم
یعنی علفهای توی مکان ۱۳ بدر رو گره میزدم به هم تا پای فامیلامون توش گیر کنه و بخورن زمین و در نتیجه روحمون شاد شود :V
اقاااااااا ما جایی که رفتیم سبزه بلند نداشت که بشه تو دست گره زد
یعنی آقو داغون شدمااااااااااااااااا داغووووووووووووووون
جوجه های رو اتیش رو که دیدم غمم فراموش شد
گفتم طبق روال هر سال بعد نهار و استراحت وسیله هارو جمع میکنیم و میریم جایی دیگه میشینیم و یه چایی میخوریم و اونجا سبزه گره میزنم و بعد میریم خونهاقو دلت روز بد نبینه یعنی قصر ارزوهامو ها با خاک یکسان کردن و بعد از نهار و استراحت ،مستقیم رفتیم خونه !چون مسافر داشتیم
و من ماندم و یک سال حسرت !
اقاااا نخند گریه داره
همه آرزوم اونی که تو ذهن شماست که نبوده خب ارزوهای دیگه هم داشتم
نخند اقا به سر خودتم میادا
سلام دوستان بالاخره دلمو به دریا زدم و تصمیم گرفتم نظرمو اینجا بنویسم .من تقریبا کل نوشته های این تاپیکو خوندم و چیزی که حس کردم این بود که چقدر اکثرمون بدبینیم به همه چی چون احتمالا مورد بد اطرافمون زیاد داریم به همین خاطر اساس و ملا ک هامونو داریم از روی موردهای بد انتخاب میکنیم به جای اینکه ببینیم واقعا خودمون چی میخوایم. و همش با گفتن انواع مثالهای ناموفق ذهن خودمونو بیشتر از قبل خراب میکنیم.
به نظر من اگه کسی میخواد ازدواج کنه اول از همه خودش باید با خودش و زندگی خودش تکلیفش معلوم باشه و شرایطشو اول از همه خودش قبول داشته باشه بعد انتظار داشته باشه کسی باهاش کنار بیاد .دوم اینکه برای انتخاب معیارهاش اتفاقای بد و موارد ناموفق رو ملاک انتخابای زندگیش قرار نده .سوم اینکه راه و روش یه مملکت دیگه رو اساس زندگی خودش تو این مملکت قرار نده.
چهارم اینکه انصاف داشته باشه و با خودخواهی ملاک و معیارهاشو انتخاب نکنه و اول منطق و بعد یه کم احساسو کنار هم بذاره واسه اینکه ببینه واقعا چی میخواد. درنهایت که همه ی اینارو رعایت کرد توکل به خدا کنه و بعد بره سراغ مقدمات و خواستگاری و این حرفا ...برای بعد ازدواج هم به خودش بقبولونه که قرار نیست آدم کل آیندشو با یه ازدواج خوب تضمین کنه - قرار نیست با یه ازدواج خوب مشکلات همه براش راحت بشن و زندگی گل و سنبل بشه -قرارنیست بعدا طرفش یا خودش اصلا عوض نشن ...
تمام!
(۱۵ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۵۷ ق.ظ)neilabak نوشته شده توسط: سلام دوستان بالاخره دلمو به دریا زدم و تصمیم گرفتم نظرمو اینجا بنویسم .من تقریبا کل نوشته های این تاپیکو خوندم و چیزی که حس کردم این بود که چقدر اکثرمون بدبینیم به همه چی چون احتمالا مورد بد اطرافمون زیاد داریم به همین خاطر اساس و ملا ک هامونو داریم از روی موردهای بد انتخاب میکنیم به جای اینکه ببینیم واقعا خودمون چی میخوایم. و همش با گفتن انواع مثالهای ناموفق ذهن خودمونو بیشتر از قبل خراب میکنیم.خیلی عالی بود؛خوب می شد اگر می تونستیم بهش عمل کنیم.
به نظر من اگه کسی میخواد ازدواج کنه اول از همه خودش باید با خودش و زندگی خودش تکلیفش معلوم باشه و شرایطشو اول از همه خودش قبول داشته باشه بعد انتظار داشته باشه کسی باهاش کنار بیاد .دوم اینکه برای انتخاب معیارهاش اتفاقای بد و موارد ناموفق رو ملاک انتخابای زندگیش قرار نده .سوم اینکه راه و روش یه مملکت دیگه رو اساس زندگی خودش تو این مملکت قرار نده.
چهارم اینکه انصاف داشته باشه و با خودخواهی ملاک و معیارهاشو انتخاب نکنه و اول منطق و بعد یه کم احساسو کنار هم بذاره واسه اینکه ببینه واقعا چی میخواد. درنهایت که همه ی اینارو رعایت کرد توکل به خدا کنه و بعد بره سراغ مقدمات و خواستگاری و این حرفا ...برای بعد ازدواج هم به خودش بقبولونه که قرار نیست آدم کل آیندشو با یه ازدواج خوب تضمین کنه - قرار نیست با یه ازدواج خوب مشکلات همه براش راحت بشن و زندگی گل و سنبل بشه -قرارنیست بعدا طرفش یا خودش اصلا عوض نشن ...
تمام!
(۱۵ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۵۷ ق.ظ)neilabak نوشته شده توسط: قرار نیست آدم کل آیندشو با یه ازدواج خوب تضمین کنه - قرار نیست با یه ازدواج خوب مشکلات همه براش راحت بشن و زندگی گل و سنبل بشه -قرارنیست بعدا طرفش یا خودش اصلا عوض نشن ...این حرفت خیلی لایک داره
تمام!
خیلی موافق نیستم چون کسایی را دیدم که با یه اردواج موفق شرایطشون از این رو به اون رو شد.
(۱۵ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۵۷ ق.ظ)neilabak نوشته شده توسط: .برای بعد ازدواج هم به خودش بقبولونه که قرار نیست آدم کل آیندشو با یه ازدواج خوب تضمین کنه - قرار نیست با یه ازدواج خوب مشکلات همه براش راحت بشن و زندگی گل و سنبل بشه -قرارنیست بعدا طرفش یا خودش اصلا عوض نشن ...ولی بقیه موارد را گل گفتی مخصوصا این
تمام!
(۱۵ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۵۷ ق.ظ)neilabak نوشته شده توسط: همین خاطر اساس و ملا ک هامونو داریم از روی موردهای بد انتخاب میکنیم به جای اینکه ببینیم واقعا خودمون چی میخوایم. و همش با گفتن انواع مثالهای ناموفق ذهن خودمونو بیشتر از قبل خراب میکنیم.اینوبایدبا طلا نوشت. عالیه
(۱۵ فروردین ۱۳۹۴ ۱۲:۵۷ ق.ظ)neilabak نوشته شده توسط: به نظر من اگه کسی میخواد ازدواج کنه اول از همه خودش باید با خودش و زندگی خودش تکلیفش معلوم باشه و شرایطشو اول از همه خودش قبول داشته باشه بعد انتظار داشته باشه کسی باهاش کنار بیاد