تالار گفتمان مانشت
هیجان و خاطره بار اول ...! - نسخه‌ی قابل چاپ

صفحه‌ها: ۱ ۲
هیجان و خاطره بار اول ...! - Soheil - 27 تیر ۱۳۸۹ ۱۲:۱۲ ق.ظ

سلام
از اونجایی رشته و کار همه بچه های مانشت با کامپیوتر مرتبط هستش تو این تاپیک میخوایم در مورد بار اولی که پشت کامپیوتر نشستیم (یا وایسادیم!) بحث کنیم! اینکه چطور بود؟ چه حسی داشتیم؟ و ...؟
بار اولی که خودم پشت کامپیوتر نشستم دقیقا احساس و هیجانات یه ندید بدید محض و پشت کوهی رو داشتم!

سال اول هنرستان بودم و خونه کامپیوتر نداشتم! ۵ ۶ هفته از ترم میگذشت و هنوز به زیارت این دستگاه عجیب و غریب مشرف نشده بودیم! درد و غم این فراغ بود تا اینکه روز موعود رسید و قرار شد بریم سایت. نخندیدا، تا اون موقع فکر میکردم قطعات کامپیوتر فقط مانیتور و ماوس و کیبرد هستش! آخه اولای ترم به جای اینکه قطعات سیستم رو معرفی کنن گیر داده بودن به داس و فلوچارت و ... . بازم نخندیدا، وقتی رفتیم تو سایت و کنار هر مانیتور یه جعبه (الان بهش میگم کیس) دیدم، فشار خون و اعتماد به نفس و ... افتاد کف پام! خدایا این دیگه چی میتونه باشه؟!!!!! خودمو بستم به بد و بیراه که آخه این چه رشته ای بود که اومدی! خلاصه یه مدت طول کشید تا وجود این جعبه رو کنار مانیتور به خودم بقبولونم! هنوز پشت کامپیوتر ننشستیم، معلم داره قطعات رو معرفی میکنه!
وقتی نشستیم (یه ۴۸۶ بود فکر کنم)، یه صفحه سیاه جلومون بود(این یکی رو دیگه میدونستم داسه!) قرار بود چند تا دستور رو که سر کلاس معرفی شده بود رو وارد کنیم، باورتون نمیشه ولی کیبرد برام به وسعت یه سرزمین بود! هیچ چیز رو روش پیدا نمی کردم، دستم روش نمیرفت، قلبم داشت از جاش کنده میشد،همش به این فکر میکردم که کی میشه کار همه این کلید‌ها رو یاد بگیرم؟ اصلا همچین چیزی ممکنه؟ اینکه یه سری کلید اسماشون یکی باشه (F1 تا F12) خیلی برام مسخره و عجب بود و باعث تفکر(!) من میشد! اولین دستوری که اجرا کردیم dir بود(نمی دونید خروجی dir واسه یه ندید بدید چقدر مسخره است!)‌، ما dir میزدیم و اونم واسمون کلی متن بی معنا لیست میکرد، یه ۲ ۳ جلسه ای طول کشید که اجزا فایل رو در اون لیست تفکیک کنم! تا اینجا هنوز با ماوس کار نکردیم!
یه چند جلسه ای که گذشت، یاد گرفتیم که قاچاقی بریم تو ویندوز (آره، قاچاقی! تازه اگه معلم میفهمید اون جلسه رو اخراج میشدیم!)‌، بار اولی که با ویندوز (۹۸) کار کردم یادمه از اینکه حرکت کرسر ماوس تحت کنترل من بود داشتم شاخ در میاوردم! دم به دقیقه زیر ماوس رو نگاه می کردم و هی چک می کردم که داره درست میره یا شانسیه!


ببخشید، خیلی کش اومد.
الان که یاد اون موقع‌ها میوفتم حسرت اون حال و هوا رو می خورم و دوست دارم فقط یه لحظه اون همه هیجان و ضربان قلب رو داشته باشم! آخه نمی دونید که چه حس باحالی بود!

این از بار اول ... من، حالا نوبت شماست!

هیجان و خاطره بار اول ...! - admin - 27 تیر ۱۳۸۹ ۰۱:۴۷ ق.ظ

خاطره خیلی جالبی بود!! راستش من هنوز نمی دونم که چه عقلی F1 تا F12 رو طراحی کرده! هر کی بوده خیلی خنگ بوده Smile
شوخی کردم!

من دقیقاً یادم نیست که کی بود که اولین بار پشت رایانه نشستم. فکر می کنم ابتدایی یه سری کامپیوترها رو دیده بودم و بهش نزدیک شده بودم. وقتی دقیقاً و بیشتر فکر می کنم می بینم که اولین بار پشت کامپیوتر یه دوست بابام نشستم. یه سری سی دی بهم داده بود که ببینم برنامه های قرآنی این‌ها بود. بعد از ویندوز ۹۸ بود که با داس آشنا شدم و طبیعتاً دستور DIR و یه سری برنامه های به زبان بیسیک.

تا اینکه کامپیوتر خریدیم. حدود ۲ دبیرستان. روزها از ساعت ۷ صبح تا ۱۲ شب پای کامپیوتر بودم و درسهام رو کامل بی خیال شده بودم. همون روزهای اول ویندوز ۹۸ رو پوکوندم و با التماس یه دوست بابام رو آوردم که درستش کنه. حال آدم های آماتور توی این لحظه‌ها دیدنیه. بعد از دو سه بار تکرار این قضیه و آوردن مدیر عامل یه شرکت خیلی معتبر به خونه امون واسه نصب ویندوز!!!( فکر می کردم اون زمان‌ها که مهمترین کار یه مدیر عامل و سخت ترینش شاید همین نصب ویندوز باشه!!) خودم یاد گرفتم ویندوز نصب کنم. دقیقاً بعد از اومدن ویندوز اکس پی بود که من یاد گرفتم.
هنوز ۲ ۳ ماهی از کامپیوتری شدن من نگذشته بود که اولین برنامه قابل اجرا توی کامپیوتر رو نوشتم. اون لحظه همه خانواده رو جمع کردم که ببینند من چی درست کردم!! (برنامه ساده پخش موسیقی!!! خیلی خیلی ساده!!!) هیجان زیادی داشتم ولی اون‌ها که نمی فهمیدن من چه شاهکاری کردم.

همون روزها بود که توی تلویزیون دیدم که یه بازی تلفنی از شبکه استانی پخش می شه!! اون هم با سطحی خیلی نازل و شرم آور. من جری شدم که هر جور شده پوز این برنامه رو بزنم. و این شد که اولین برنامه خودم پس از برنامه ساده پخش موسیقی که یک برنامه بازی تلفنی برای صدا و سیما بود رو ۵۸ هزار تومن به اونها فروختم. خیلی هیجان انگیز بود. هر شب اسم من به عنوان برنامه نویس از شبکه استانی پخش می شد. دیری نپایید که همه من رو نابغه کامپیوتر بدونند!!!!!!!( به خاطر اسمم که هر شب پخش می شد!!) و کلی از این راه توی استان معروف شدیم. واسم جالبه که توی اولین برنامه از اسکریپت های جاوا، فلش، یه سری رندر کننده صدا و ... استفاده کرده بودم. بازی‌ها هم اکثراً فکری بودن. اون موقع بود که تازه به چیزی به نام الگوریتم برخورد کردم و سعی کردم که کدهایی که می نویسم رو نظام مند کنم. خود به خود از برنامه نویسی ساخت یافته و بعدش از شی گرا محدود استفاده می کردم. این روال تا آخر دبیرستان ادامه پیدا کرد و حدود ۸ برنامه نوشتم که هر کدوم یه برتری نسبت به بقیه داشتن. تا اینکه کارهاش اینقدر بزرگ شد که دیگه تک نفری نمی شد کاریش کرد و من هم نتونستم یک نفر برنامه نویس کار درست توی شهرمون پیدا کنم کلاً رهاش کردم. هر چند که بد قولی برخی از صدا و سیمایی‌ها هم بی تاثیر نبود.

هیجان انگیز ترین لحظه زندگی کامپیوتری من لحظه ای بود که چک ۵۸ هزار تومن رو نقد کردم!! نمی دونید اولین حقوق چقدر لذت بخشه. الان یارو ۲ میلیون میده!!( مثل همین پروژه علوم پزشکی )و اصلاً خوشحال نمی شم. همیشه فکر می کنم که چقدر خوب می شد که رشته‌ام یه چیز دیگه بود و کامپیوتر رو هم در حد عالی بلد بودم. آخه کامپیوتر آچر فرانسه است!! ما الان به جای استفاده ازش داریم خودش رو می سازیم!( واسه بقیه می سازیم!)

یادم رفت بگم! اولین بار که می خواستم به اینترنت وصل شم چقدر هیجان زده شده بودم. واقعاً سایت یاهو اون موقع حال عجیبی می داد. یاد خاطرات به خیر. من حدود سال ۲۰۰۱ با کامپیوتر آشنا شدم. و سال ۲۰۰۲ فکر کنم کامپیوتر رو خریدم.

هیجان و خاطره بار اول ...! - admin - 27 تیر ۱۳۸۹ ۰۱:۵۴ ق.ظ

به خاطر غلط های زیاد متن قبلیم معذرت می خوام! اوج هیجان رو توی نوشته‌ام می تونید ببینید! که حتی فعل و فاعل و غیره رو قاطی کردم.

الان همون آهنگی رو دارم می شنوم که اون موقع‌ها داشتم برنامه می نوشتم گوش می دادم. دقیقاً توی همون فضا. آهنگ تقدس از سعید شهروز. اون موقع شبکه استانی هم هر شب این آهنگ رو پخش می کرد! چه حس بزرگی بود وقتی می رفتم توی صدا و سیما و کسایی رو می دیدم که همیشه از پشت پنجره تلویزیون دیدم. خیلی خیلی روزگار قشنگی بود. افسوس که این درس خوندن من رو تنبل و تن پرور کرده. واقعاً اگه دانشگاه نیومده بودیم چه دنیای معصومانه کوچکی داشتیم!! ؟ نه ؟

RE: هیجان و خاطره بار اول ...! - Soheil - 27 تیر ۱۳۸۹ ۰۹:۴۲ ق.ظ

(۲۷ تیر ۱۳۸۹ ۰۱:۵۴ ق.ظ)admin نوشته شده توسط:  به خاطر غلط های زیاد متن قبلیم معذرت می خوام! اوج هیجان رو توی نوشته‌ام می تونید ببینید! که حتی فعل و فاعل و غیره رو قاطی کردم.
ولی هیجان رو خیلی خوب منتقل میکنه چون هم دیشب، هم الان، چیزی توش ندیدم!Huh

RE: هیجان و خاطره بار اول ...! - mahdieh-Z - 27 تیر ۱۳۸۹ ۱۰:۰۳ ق.ظ

من بار اول راهنمایی بودم که کامپیوتر دیدم اونم موقعی بود که یکی خریده بودیم!
یادم میاد که یک مشکلی داشت و پدرم و همکارش داشتن بحث می کردن که راه حلش چیه و من نابغه هم این وسط گفتم خوب از خودش بپرسین بهتون میگه چشه دیگه....Big Grin

اولین windows ای که دیدم win3.1 بود که تمام قسمت هاش فارسی بود! البته قبلش با NC هم کار کرده بودم ولی drag کردن folder‌ها که برای اولین بار تو win3.1 دیدم یک چیز دیگه بود...به نظرم ته تکنولوژی میومد...
یادش بخیر یک زمانی از این که کامپیوترمون ویروسی بشه کلی ناراحت میشدم چون باید یک ساعت دوباره همه برنامه‌ها رو نصب می کردیم ولی الان با دیپ فریز فقط یک restart میکنیم...
 

RE: هیجان و خاطره بار اول ...! - mahditorki - 15 شهریور ۱۳۸۹ ۱۰:۲۹ ب.ظ

اولین بار توی خونه دوست داداشم کامپیوتر رو دیدم.تازه یه پنتیوم وان گرفته بود که روش داس نصب بود.
چند ماه بعد بابام( Sad )چون خیلی به درس خوندن بچه هاش اهمیت میداد و فکر میکرد اگه کامپیوتر نخره نمیتونیم درس بخونیم برامون یکیشو خرید Sleepy ،یادمه ۴۵۰ هزار تومان بود اونم قسطی...(قبلش هم فکر میکرد رشته علوم تجربی باید میکروسکپ داشته باشه برا همین یکیشو برا داداشم خریده بود...دلم نیومد نگم:بچه‌ها قدر پدر و مادرتونو بدونید ،هرکاری کرده باشید بازم یه روز حسرت میخورین...) Sad
اوایل که اصلا داداشام اجازه نمیدادن من بهش دست بزنم ولی یواش یواش منم شروع کردم .
اولین چیزی که دیدم NC بود بعد کم کم دستور های DOS مثه DIR , md, cd , cd.. و از این قبیل چیزا
یادمه اولین فولدری که با MD ساختم پیش خودم فکر میکردم دیگه تمومه و من یه برنامه نویس تمام و کمال شدم حالا دیگه وقتی یه نفر ازم میپرسید با کامپیوتر چیکار میکنی،میگفتم بابا شما از کامپیوتر چی میدونید...؟!
اولین بازی رو نمیدونم ولی یکی از اولین‌ها Lutos یا یه چیزی شبیه این بود که یه بازی ماشینیه...
یه روز داداشم با ده بیست تا فلاپی اومد خونه (آخه سیستم ما نه ماوس داشت و نه سی دی رام) میخاست ویندوز ۹۵ نصب کنه... نمیدونید چقدر هیجان انگیز بود انگار مثلا میخاستیم یه فضا پیما درست کنیم باهاش بریم فضا... اما بگم نتونست و بعدها یکی از دوستاش اومد برامون نصب کرد
سهیل جان یاد خیلی چیزا را برام زنده کردی...

هیجان و خاطره بار اول ...! - karostami - 16 شهریور ۱۳۸۹ ۱۲:۱۴ ق.ظ

من دوم، سوم راهنمایی بودم رفتم کلاس کامپیوتر. اولین دفعه ای که دیدم رو یادم نیست ولی یادمه که چقدر اصرار کردم تا بالاخره بابام یکی برام خرید. اون موقع اگه اشتباه نکنم تازه پنتیوم اومده بود و خیلی گرون بود. منم که از کامپیوتر چیزی نمی دونستم تو کلاس هم داس یاد می گرفتم و در واقع کامپیوترهای کلاس هم بیشترشون ۴۸۵ بود، یه دست دوم ۴۸۵ گرفت. اگه اشتباه نکنم ۱۴۰ یا ۱۷۰ هزار تومان. باهاش داس کار می کردم و روش ویندوز ۳/۱ نصب بود. تا قبل از اینکه برم دانشگاه هم داشتمش. گرچه خیلی کم ازش استفاده می کردم.
با کلاس رفتن‌ها سال اول دبیرستان یکی از مغزهای کلاس کامپیوتر بودم برا خودم. کلی برنامه بچه های دیگه هم می نوشتم. ولی جالب اینجا بود که بعضی از اونها که اولش خیلی کمتر من می دونستند، آخر کلاس خیلی بهتر برنامه می نوشتن.
دیسک ۵/۱/۴ اینچی، داس، NC و حد آخر win3.1 چیزهای اولیه ای که از کامپیوتر یادم میاد با اون کیس های خوابیده

RE: هیجان و خاطره بار اول ...! - ماه بانو - ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۳۶ ب.ظ

وای یه تاپیک قدیمی !!!
ولی چقدر جذابه

من بعد از کلی فسفر سوزوندن تازه یادم افتاد اولین بار که پشت کامپیوتر نشستم کی بود
واااای اصلا فراموش کرده بودم !!!
دایی کامپیوتر خریده بود .. اولین کسی که در فامیل کامپیوتر خرید ...
اصلا یادم نمیاد کی بود .. ولی حس میکنم خییلییی زیاد وقت پیش بوده Big Grin
یا ابتدایی بودم یا مدرسه نمیرفتم
یه برنامه داشت شبیه پینت یا خودش بود ... نی دونم .. عکسارو کنار هم میچیدیم ... یا با خودش نقاشی میکردییم
من فقط با اون سرگرم بودم !

وقتی هم که کامپیوتر خاموش بود میپردیم پشتش الکی بازی میکردم !! به این شکل که الکی تایپ میکردم Big Grin Smile) مثلاً من یک آدم کامپیوتر بلد هستم که تند تند داره کاراشو انجام میده Smile)



سال ۸۳ بابا برایمان کامپیوتر خرید .Angel
از جمله اولین کارهایی که زود یاد گرفتم تایپ بودBig Grin
بعدشم نقاشی ... اول تو پینت بعد فوتوشاپ .. با موس میکشیدم
(من الان به این نتیجه رسیدم این رفتار من ریشه در کودکی داشته Big Grin)

با عالم برنامه نویسی هم که در آن زمان ( حتی در این زمان) بیگانه بوده ام ! اصن خجالت کشیدم دیدم شماها همه چه کارا کردید من نشستم فقط نقاشی کشیدم Confused


دکتر من بسی حسادت کردم به این حرکت جهت دار شما از کودکی .. انگار از اول تکلیفتون معلوم بوده چیکاره میخواید بشید Big Grin

RE: هیجان و خاطره بار اول ...! - Bache Mosbat - 24 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۵۶ ب.ظ

(۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۳۶ ب.ظ)ماه بانو نوشته شده توسط:  دایی کامپیوتر خریده بود .. اولین کسی که در فامیل کامپیوتر خرید ..D

تاپیک زیر خاکی Big Grin
اولین کسی که تو فامیل ما هم کامپیوتر خرید داییم بود! خدا رحتمش کنه . فکر کنم ۴-۵ سالم بود. البته ما اون موقع کمودور ۶۴ داشتیم. Big Grin هنوزم داریمش.

RE: هیجان و خاطره بار اول ...! - blackhalo1989 - 24 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۱:۰۳ ب.ظ

(۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۵۶ ب.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط:  فکر کنم ۴-۵ سالم بود.
ماقبل تاریخ!

هیجان و خاطره بار اول ...! - baziramzi.ir - 25 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۲:۲۶ ق.ظ

اولین بار که پشت کامپیوتر نشستم تو محیط داس خط فرمان نوشتم : c:\>map of iran

خیال کرده بودم رباته .

RE: هیجان و خاطره بار اول ...! - Mansoureh - 25 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۰:۳۴ ق.ظ

جالبه من تازه این تاپیک خاک خورده رو دیدم!

و اما من:

من اولین بار ۵ ساله بودم که کامپیوتر و پرینتر رو دیدم. بابام یه روز اومد خونه تا یه کامپیوتر باهاشه تا درس هاشو با کامپیوتر بخونه! اون موقع بابام برنامه نویسی پاسکال هم کار میکرد! کیس کامپیوترمون زیر مانیتور قرار میگرفت! (بعدها که کیس رو کنار مانیتور میگذاشتند، چقدر میخندیدیم!!!! Big Grin ) پرینترمون هم که از این سیاه و سفیدهای جوهرافشان بود که تا یه صفحه رو بزنه هم گوش هامون کر شده بود هم پیر شده بودیم!!!
یادمه روی کامپیوتر، WIN 3 وصل بود که بعدها WIN 3.1 رو بابام نصب کرد. استاد DOS شده بودیم، همه کار میکردیم ولی از ترس بازی نصب نمیکردیم بلکه یه وقت اشتب کنیم و بازی حذف بشه! اوایل تنها سرگرمیمون این بود که Paint رو باز کنیم و باهاش نقاشی بکشیم. بعدها بابام که بازی Prince of Persia رو برامون نصب کرد دیگه سر از پا نمیشناختیم.

[تصویر:  80090310974171436832.jpg]

[تصویر:  57673611229161894344.gif]

یه بازیه دیگه ای هم بود، دقیقا نمیدونم اسمش چی بود ولی جریانش این بود که یه پسری بالای یه بشکه ی بزرگ رنگ صورتی در بدترین شرایط سقوط قرار گرفته، و دختره باید به یه سری سوال جواب بده و به پسره نزدیک بشه و نجاتش بده، اگر سوالا رو اشتباه جواب میدادیم، بعد از چند بار اشتباه پسره میفتاد توی بشکه! سوالاتش هم با جمع و تفریق ساده شروع میشد و به ضرب و تقسیم میرسید! جمع و تفریقش با من بود و ضرب و تقسیمش با خواهر بزرگم! آخر بازی هم دختر و پسره با هم ازدواج میکردند Big Grin ما هم چقدر خوشحال میشدیم اینا بالاخره به هم رسیدند!

[تصویر:  64613806452687397228.jpg]

بازی Wolfenstein هم بود! یه بازی فکری میکردیم به اسم Simon: the Sorcerer!

[تصویر:  00281388390123780284.png]

بعدها هم یه ورژن جدید از Prince of Persia اومد، حجمش خیلی زیاد بود!!! روی ۴ تا دیسکت جا شده بود!

[تصویر:  42024812562465121556.png]

بازی محبوب دیگرمون، اسنوکر:

[تصویر:  84569296031070599685.jpg]

خلاصه ما با ویندوز بزرگ شدیم! ویندوز ۹۵ اون موقع به نظرم یه انقلاب بزرگ بود! (روی لب تاپ بابام نصب بود - ولی هنوز روی پی سی ویندوز ۳.۱ داشتیم) آخه دیگه نمیخواست از DOS وارد ویندوز بشیم! خودش مستقیم لود میشد! ولی چون برامون کار کردن باهاش یه جوری بود، کارهامون رو با Command انجام میدادیم!

Commandهای محبوبمون (!):
cd
cls
dir

بهمون میگفتند تا cls نزدید، کامپیوتر رو خاموش نکنید! ما هم چقدر دقت میکردیم که نه یه وقت کامپیوتر با یه اشتباه بپکه! Big Grin

همیشه دوست داشتم وارد رشته ی مهندسی بازی های کامپیوتری بشم! اتفاقا چند سال پیش شنیدم که صدا و سیما چنین رشته ای رو آورده ولی استادمون بهم گفت اصلا فکرش رو هم نکنم که بخوام برم برای چنین رشته ای! ما هم هنوز در حسرت یار مانده ایم Tongue

یادش بخیر ... هی جوانی!

هیجان و خاطره بار اول ...! - kerm - 25 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۱:۳۱ ق.ظ

تاپیک قدیمیه ولی چقدر جالبه حس های آشنایی تو نوشته های دوستان می بینمTongue
من چهارم ابتدایی بودم که اولین بار کامپیوتر دیدم قبلش اصلا اسمش رو هم نشنیده بودم. اون زمان برادرم دانشجوی مکانیک بود و برای نقشه کشی یه کامپیوتر خریده بود از اون مانیتورای کوچولو داشت که صفحه اش کلی قوس داره Big Grin اوایل هر وقت می رفتم اتاق دادشم میدیم داره با یه صفحه سیاه کار میکنه خط و دایره و از این جور چیزا میکشهBig Grin ( با برنامه اتوکد کار میکرد.)
بعدش کم کم دادشم اجازه داد منم با کامپیوتر کار کنم و هر وفت خودش کار نداشت برنامه پینت رو باز می کرد و منم نقاشی می کردم. کلی خوشم می اومد Smile وقتی داداشم از اتاق می رفت بیرون پینت و می بستم و می رفتم فوضولی می کردم فایل ها شو نگاه می کردم بعدش که کم کم یه چیزایی یاد گرفته بودم می رفتم یواشکی ویدوها یا اهنگ هاش رو گوش می کردم Wink یه همچین آدم فوضولی بودم منBig Grin
بعد چند سال راهنمایی بودم که دادشم یه کامپیوتر جدید واسه خودش خرید و اون قدیمیه رو داد به من. یادمه اون موقع ها تابستون یکی از شبکه های صدا سیما فکر کنم کانال ۲ بود برنامه اموزش ویندوز ۹۸ می زاشت منم نگاه می کردم یادداشت میکردم و تو جو شدید بودم و فکر میکردم اسکرین سیور رو تنظیم کردن چه کار توپیه Big Grin پسورد هم می زاشتم Tongue
ولی اولین تجربه ی باحال برنامه نویسیم سال سوم هنرستان بود که واسه درس پاسکال ۲ معلممون گفت یه پروژه باید شروع کنین من با ۲ نفر از دوستام سیستم ثبت نام دانش آموز و انتخاب کردیم با امکانات درج و حذف و ... و کار با فایل ها .خیلی ذوق داشتیم بهترین برنامه ی کلاس مال ما شد و ما سه نفر شده بودیم بچه های نخبه کلاسTongue هر کس اشکالی داشت تو برنامه نویسی از ما می پرسید چه کیفیییی میکردیممم اون موقعBig Grin یادمه تو خونه هم کلی تعریف می کردم از برنامه مون و ... داداشمم کلی تشویقم می کرد و منم تو خیالم خودمو یه برنامه نویس توپ میدیدم Wink یادش بخیر عجب دورانی بود.
اولین باری هم که می خواستم وصل بشم به اینترنت انقدر ذوق داشتمممممممممممممم که حد نداره ولی اون موقع پولامو جمع می کردم یه کارت اینترنت ۵ساعته می خریدمBig Grin اونم هر وقت وصل می شدم ۱۰۰ بار مامانم قر میزد "باز این تلفن اشغاله که می خوانم یه زنگ بزنم " Big GrinBig Grin

کلی خاطره های خوب خوب یادم اومددددSleepyHeart

RE: هیجان و خاطره بار اول ...! - aatwo - 25 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۲:۳۳ ب.ظ

فکر کنم ساله ۷۲ - ۷۳ بود واسه اولین بار با کامپیوتر کار کردم Smileاون موقع هنوز ویندوز ۳/۱ Winkنیومده بود فقط همون داس بود
صفحه مانیتور هم که نارنجی سیاه بود چقدر احساس عجیبی داشتم احساس مدرن بودن و پیشرفته بودنTongue

هیجان و خاطره بار اول ...! - javadjj - 25 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۳:۱۵ ب.ظ

ای روزگار یادش بخیر
سال سوم راهنمایی ۷۹-۸۰ بود کلاس بسیج دانش آموزی کامپیوتر اسم نوشتم ۱۵۰۰ تومن برا ده جلسه
کلاسا تو هنرستان دوره دیپلمم تشکیل میشد مربی اون زمونمون رشته حسابداری بود اصلا مربی کامپیوتر تو نیشابور کم بود الان با همون اقا تو دانشگاه همکار شدیم و اون حسابداری درس میده و من کامپیوتر
چقدر جاخورد وقتی منو دید
به هر حال من ناخوداگاه از شدت علاقه به کامپیوتر همه چیز رو بار اول و با سرعت زیاد مفاهیم رو درک میکردم و یاد میگرفتم
و بعد اول دبیرستان و انتخاب رشته و دوم هنرستان و.....