تالار گفتمان مانشت
داستان های آموزنده - نسخه‌ی قابل چاپ

داستانک - fatima1537 - 20 خرداد ۱۳۹۰ ۱۰:۰۶ ب.ظ

من رمان "بر باد رفته" رو خوندم(۲جلدش)خوبه که اینجا خلاصه اش رو گذاشتید
البته لذت خوندن رمان به کامل خوندنش هست
برای من که از متن داستان با خبرم و به زبان علاقمندم خیلی می تونه مفید باشهShyRolleyes

RE: داستانک - parmiss - 24 خرداد ۱۳۹۰ ۰۱:۱۹ ب.ظ

داستان های جالبی رو دوستان اینجا نوشته بودند.منم یه نوشته‌ی تاریخی می ذارم اینجا چون خودم بیشتر در این زمینه مطالعه دارم:
چرا تمدن کهن مصر عرب شد ولی ایرانیان نشدن؟
فردوسی می گوید: مردمی که در راستای خوارشماری، عجم یعنی کندزبان نامیده می شدند، من با این رزمنامه‌ی ملی که به پارسی سره سرودم، شناسنامه‌ی ملی اش را نوشتم و به دست تاریخ سپردم...؛ و درست می گوید؛ بدون فردوسی امروز کجا بودیم و با چه زبانی سخن می گفتیم ؟
روزی از حسنین هیکل پرسیدند شما مصریان با آن پیشینه‌ی درخشان فرهنگی چه شد که عرب زبان شدید؛ گفت ما عرب زبان شدیم برای اینکه فردوسی نداشتیم:


ما هم اگر فردوسی را نمی داشتیم امروز همانند مردمان مصر و سوریه و اردن و فلسطین و عراق و حبشه و بسیاری از مردمان دیگر عرب زبان می شدیم؛ اینها هیچ کدامین شان عرب نبودند؛
زور شمشیر و نداشتن فردوسی‌ها آنان را عرب زبان کرد؛ اما ما عرب زبان نشدیم نه برای اینکه شمشیری در کار نبود؛ و نه برای اینکه به گناه فارسی گویی زبان را از دهان بیرون نمی-کشیدند که می کشیدند؛ تنها برای اینکه ما فردوسی را داشتیم و دیگران نداشتند

جهان کرده‌ام از سخن چون بهشت

ازین بیش تخم سخن کس نکشت

بناهای آباد گردد خراب

زباران و از تابش آفتاب

بسی افکندم از نظم کاخی بلند

که از باد و باران نیابد گزند

نمیرم، ازین پس، که من زنده ام

که تخم سخن را پراگنده ام

حالا بعد از گذشت این همه سال و فراموشی جنایاتی که عربها در حق پارسی زبانان کردند ما به راحتی به پارسی میگیم فارسی و بی تفاوت از این مسئله میگذریم که:
کشور ما تنها کشوریست که پرچمش را به زبان کشور دیگری نوشته اند
شاید بعدا داستان کوتاهی از اعدام تاریخی بابک خرمدین(ایرانی پاکدلی که بر علیه جور و ظلم عربهای به ظاهر معتقد به پا خاست) رو هم گذاشتم

RE: داستانک - mosaferkuchulu - 24 خرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۲۸ ب.ظ

(۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۰۱:۱۹ ب.ظ)parmiss نوشته شده توسط:  داستان های جالبی رو دوستان اینجا نوشته بودند.منم یه نوشته‌ی تاریخی می ذارم اینجا چون خودم بیشتر در این زمینه مطالعه دارم:
چرا تمدن کهن مصر عرب شد ولی ایرانیان نشدن؟
فردوسی می گوید: مردمی که در راستای خوارشماری، عجم یعنی کندزبان نامیده می شدند، من با این رزمنامه‌ی ملی که به پارسی سره سرودم، شناسنامه‌ی ملی اش را نوشتم و به دست تاریخ سپردم...؛ و درست می گوید؛ بدون فردوسی امروز کجا بودیم و با چه زبانی سخن می گفتیم ؟
روزی از حسنین هیکل پرسیدند شما مصریان با آن پیشینه‌ی درخشان فرهنگی چه شد که عرب زبان شدید؛ گفت ما عرب زبان شدیم برای اینکه فردوسی نداشتیم:


ما هم اگر فردوسی را نمی داشتیم امروز همانند مردمان مصر و سوریه و اردن و فلسطین و عراق و حبشه و بسیاری از مردمان دیگر عرب زبان می شدیم؛ اینها هیچ کدامین شان عرب نبودند؛
زور شمشیر و نداشتن فردوسی‌ها آنان را عرب زبان کرد؛ اما ما عرب زبان نشدیم نه برای اینکه شمشیری در کار نبود؛ و نه برای اینکه به گناه فارسی گویی زبان را از دهان بیرون نمی-کشیدند که می کشیدند؛ تنها برای اینکه ما فردوسی را داشتیم و دیگران نداشتند

جهان کرده‌ام از سخن چون بهشت

ازین بیش تخم سخن کس نکشت

بناهای آباد گردد خراب

زباران و از تابش آفتاب

بسی افکندم از نظم کاخی بلند

که از باد و باران نیابد گزند

نمیرم، ازین پس، که من زنده ام

که تخم سخن را پراگنده ام

حالا بعد از گذشت این همه سال و فراموشی جنایاتی که عربها در حق پارسی زبانان کردند ما به راحتی به پارسی میگیم فارسی و بی تفاوت از این مسئله میگذریم که:
کشور ما تنها کشوریست که پرچمش را به زبان کشور دیگری نوشته اند
شاید بعدا داستان کوتاهی از اعدام تاریخی بابک خرمدین(ایرانی پاکدلی که بر علیه جور و ظلم عربهای به ظاهر معتقد به پا خاست) رو هم گذاشتم

دوست عزیز حق با شما ست اما باید این و هم در نظر گرفت که عربی زبان دین ماست و ما نمی تونیم اون و به طور کامل کنار بذاریم!
هر چند که باید سعی کنیم از تعداد واژه های عربی مون کم کنیم!
جالب این جاست که فرهنگستان زبان برای اینکه تو زبان فارسی کلمات انگلیسی نباشه کلمه های جدید می سازه اما انگار کلمه های عربی و نمی بینن!

RE: داستانک - fatima1537 - 24 خرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۳۰ ب.ظ

(۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۰۱:۱۹ ب.ظ)parmiss نوشته شده توسط:  کشور ما تنها کشوریست که پرچمش را به زبان کشور دیگری نوشته اند
البته حق با شماست در حفظ زبان پارسی کوتاهی شده.ولی کلماتی که در پرچم هست بیشتر به خاطر برداشت از کلمات قرآنه و عرب زبانها نباید به خودشون زیاد بنازنTongueچون ما به خاطر احترام و ارزش زیادی که به دین اسلام و قرآن میذاریم این کار رو کردیم ولی خوشبختانه اسم کشورمون کاملا باستانیه برعکس بعضی کشورها

RE: داستانک - parmiss - 24 خرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۴۹ ب.ظ

دوست عزیز حق با شما ست اما باید این و هم در نظر گرفت که عربی زبان دین ماست و ما نمی تونیم اون و به طور کامل کنار بذاریم!
هر چند که باید سعی کنیم از تعداد واژه های عربی مون کم کنیم!
جالب این جاست که فرهنگستان زبان برای اینکه تو زبان فارسی کلمات انگلیسی نباشه کلمه های جدید می سازه اما انگار کلمه های عربی و نمی بینن!
[/quote]

آره mosaferkuchulu‌ی عزیز.اکثریت در کشور ما مسلمان هستند.ولی به نظر من عربی زبان عبادت مسلمان‌ها باید باشه نه مکالمه روزمره.مثلا کشور مالزی زبانشون مالاییه ولی دینشون اسلام. دلیلی هم نداره حتما تو مکالمات کلمات عربی بکار ببرن.فرهنگستان که بابا عربی رو از خودشون میدونه Tongueمثلا برای سیستم میگه نظام!(این تو کتاب دبیرستان یادمه بودBig Grin)
(۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۳۰ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط:  
(24 خرداد ۱۳۹۰ ۰۱:۱۹ ب.ظ)parmiss نوشته شده توسط:  کشور ما تنها کشوریست که پرچمش را به زبان کشور دیگری نوشته اند
البته حق با شماست در حفظ زبان پارسی کوتاهی شده.ولی کلماتی که در پرچم هست بیشتر به خاطر برداشت از کلمات قرآنه و عرب زبانها نباید به خودشون زیاد بنازنTongueچون ما به خاطر احترام و ارزش زیادی که به دین اسلام و قرآن میذاریم این کار رو کردیم ولی خوشبختانه اسم کشورمون کاملا باستانیه برعکس بعضی کشورها

مسئله اینجاست که ایران مال همه‌ی ایرانیهاست مسلمان مسیحی زرتشتی کلیمی و غیره ولی اسلام ماله ۹۸ درصد.به نظر شخصی من باید به اون ۲ درصد هم احترام گذاشت:Smile
آره ها....... باز جای شکرش باقیهTongue

داستانک - fatima1537 - 24 خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۳۰ ب.ظ

درسته زیاد تعصبی روی کلمات عربی ندارن که به نفع زبان اصیل خودمون نیست. تازه متون عادی و روزمره ای که ما باهاشون سروکارداریم که چیزی نیست
اگه شما به متون حقوقی (دادگستری،وکالت و معاملات)مراجعه کنید چنان کلمات سنگین و نامفهوم عربی داره که خود عرب زبانها هم ازشون سر در نمیارنTongue

RE: داستانک - parmiss - 24 خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۳۱ ب.ظ

روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد... او آکواریومی شیشه ای ساخت و با
دیواری شیشه ای دو قسمت کرد . در یک قسمت ماهی بزرگی انداخت و در قسمت
دیگر ماهی کوچکی که غذای مورد علاقه‌ی ماهی بزرگ بود .

ماهی کوچک تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به آن غذای دیگری نمی
داد... او برای خوردن ماهی کوچک بارها و بارها به طرفش حمله کرد‌، اما هر
بار به دیواری نامرئی می خورد . همان دیوار شیشه ای که او را از غذای
مورد علاقش جدا می‌کرد .

بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچک منصرف شد . او باور کرده بود
که رفتن به آن طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچک کاری غیر ممکن است .

دانشمند شیشه وسط را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز کرد ؛ اما ماهی بزرگ
هرگز به ماهی کوچک حمله نکرد . او هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت
و از گرسنگی مرد . می‌دانید چرا ؟

آن دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت‌، اما ماهی بزرگ در ذهنش یک دیوار شیشه
ای ساخته بود . یک دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت‌تر بود ؛
آن دیوار باور خودش بود . باورش به محدودیت . باورش به وجود دیوار .
باورش به ناتوانی ... .
(۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۳۰ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط:  درسته زیاد تعصبی روی کلمات عربی ندارن که به نفع زبان اصیل خودمون نیست. تازه متون عادی و روزمره ای که ما باهاشون سروکارداریم که چیزی نیست
اگه شما به متون حقوقی (دادگستری،وکالت و معاملات)مراجعه کنید چنان کلمات سنگین و نامفهوم عربی داره که خود عرب زبانها هم ازشون سر در نمیارنTongue
آره دیدم.خیلی غیر قابل فهمهHuh

RE: داستانک - polarisia - 24 خرداد ۱۳۹۰ ۰۷:۴۳ ب.ظ

(۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۴۹ ب.ظ)parmiss نوشته شده توسط:  مسئله اینجاست که ایران مال همه‌ی ایرانیهاست مسلمان مسیحی زرتشتی کلیمی و غیره ولی اسلام ماله ۹۸ درصد.به نظر شخصی من باید به اون ۲ درصد هم احترام گذاشت:Smile
آره ها....... باز جای شکرش باقیهTongue

۲% چیه؟!

حداقل ۲۰% مسلمون نیستند.

این ۹۸% مسلمان‌زاده هستند. یعنی پدر مادرشون مسلمونه!
اینطوری آمار میگیرن. نمیان که بپرسن بگن دین شما چیه.

RE: داستانک - ایرسا - ۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۰۸:۲۱ ب.ظ

(۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۰۷:۴۳ ب.ظ)polarisia نوشته شده توسط:  این ۹۸% مسلمان‌زاده هستند. یعنی پدر مادرشون مسلمونه!
اینطوری آمار میگیرن. نمیان که بپرسن بگن دین شما چیه.

نکته ای که فراموش میشه اینه که تعداد زیادی از این پدر و مادر‌ها هم بازم خودشون فقط مسلمان زاده اند نه ....
خواهشا دوستان قبل اینکه انکار کنن و بگن اوضاع گل و بلبله!!!!!!!! یه نگاهی هم به دور و اطرافشون بندازن ...

RE: داستانک - parmiss - 24 خرداد ۱۳۹۰ ۰۹:۴۰ ب.ظ

(۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۰۷:۴۳ ب.ظ)polarisia نوشته شده توسط:  
(24 خرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۴۹ ب.ظ)parmiss نوشته شده توسط:  مسئله اینجاست که ایران مال همه‌ی ایرانیهاست مسلمان مسیحی زرتشتی کلیمی و غیره ولی اسلام ماله ۹۸ درصد.به نظر شخصی من باید به اون ۲ درصد هم احترام گذاشت:Smile
آره ها....... باز جای شکرش باقیهTongue

۲% چیه؟!

حداقل ۲۰% مسلمون نیستند.

این ۹۸% مسلمان‌زاده هستند. یعنی پدر مادرشون مسلمونه!
اینطوری آمار میگیرن. نمیان که بپرسن بگن دین شما چیه.
این که درسته ۹۸ درصد در کشور ما شیعه زاده اند.خب معلومه اگه بیان بپرسن که عین ۹۸ درصد میگن مسلمونیم.بیان یه چی دیگه بگن که حکمش اعدامه!Confusedپس به آمار رسمی اکتفا میکنیم.
(۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۰۸:۲۱ ب.ظ)ایرسا نوشته شده توسط:  
(24 خرداد ۱۳۹۰ ۰۷:۴۳ ب.ظ)polarisia نوشته شده توسط:  این ۹۸% مسلمان‌زاده هستند. یعنی پدر مادرشون مسلمونه!
اینطوری آمار میگیرن. نمیان که بپرسن بگن دین شما چیه.

نکته ای که فراموش میشه اینه که تعداد زیادی از این پدر و مادر‌ها هم بازم خودشون فقط مسلمان زاده اند نه ....
خواهشا دوستان قبل اینکه انکار کنن و بگن اوضاع گل و بلبله!!!!!!!! یه نگاهی هم به دور و اطرافشون بندازن ...


تازه اگه همین پدر و مادر‌ها رو همین طوری بری عقب و عقب‌تر میرسی به جایی که میبینی شاید نیاکانش به زور شمشیر و از ترس جونش مسلمون شده.ارجاع میدم به کتاب ۲ قرن سکوت(سرکذشت حوادث ایران در ۲ قرن اول اسلام)نوشته دکتر غلامحسین زرین کوب

داستانک - polarisia - 24 خرداد ۱۳۹۰ ۱۰:۴۳ ب.ظ

سالها پیش مدتی را در جایی بیابان گونه بسربردم. عزیزی چهار دیواری خود را در آن بیابان در اختیار من قرار داد. یک محوطه بزرگ با یک سرپناه و یک سگ. سگ پیر و قوی هیکلی که برای بودن در آن محیط خلوت و ناامن دوست مناسبی به نظر می رسید. ما مدتی با هم بودم و من بخشی از غذای خود را با او سهیم می شدم و او مرا از دزدان شب محافظت می کرد. تا روزی که آن سگ بیمار شد.به دلیل نامعلومی بدن او زخم بزرگی برداشت و هر روز عود کرد تا کرم برداشت. دامپزشک، درمان او را بی اثر دانست و گفت که نگه داری او بسیار خطرناک است و باید کشته شود. صاحب سگ نتوانست این کار بکند. از من خواست که او را از ملک بیرون کنم تا خود در بیابان بمیرد. من او را بیرون کردم. ابتدا مقاومت می کرد ولی وقتی دید مصر هستم رفت و هیچ نشانی از خود باقی نگذاشت. هرگز او را ندیدم. تا اینکه روزی برگشت از سوراخی مخفی وارد شده بود، این راه اختصاصی او بود. بدون آن زخم وحشتناک. او زنده مانده بود و برخلاف همه قواعد علمی هیچ اثری از آن زخم باقی نمانده بود. نمی دانم چکار کرده بود و یا غذا از کجا تهیه کرده بود اما فهمیده بود که چرا باید آنجارا ترک می کرده و اکنون که دیگر بیمار و خطرناک نبود بازگشته بود.
در آن نزدیکی چهاردیواری دیگری بود که نگهبانی داشت و چند روز بعد از بازگشت سگ آن نگهبان را ملاقات کردم و او چیزی به من گفت که تا عمق وجودم را لرزاند.
او گفت که سگ در آن اوقاتی که بیرون شده بود هر شب می آمده پشت در و تا صبح نگهبانی می داده و صبح پیش از اینکه کسی متوجه حضورش بشود از آنجا می رفته. هرشب ...

من نتوانستم از سکوت آن بیابان چیزی بیاموزم اما عشق و قدرشناسی آن سگ و بیکرانگی قلبش مرا در خود خورد کرد و فروریخت. او همیشه از اساتید من خواهد بود.

RE: داستانک - Maryam-X - 24 خرداد ۱۳۹۰ ۱۰:۴۶ ب.ظ

(۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۰۱:۱۹ ب.ظ)parmiss نوشته شده توسط:  حالا بعد از گذشت این همه سال و فراموشی جنایاتی که عربها در حق پارسی زبانان کردند ما به راحتی به پارسی میگیم فارسی و بی تفاوت از این مسئله میگذریم که:
کشور ما تنها کشوریست که پرچمش را به زبان کشور دیگری نوشته اند.

به نظر من که مصبب این واقعه خودمون هستیم.
این دوران هم عربها، به ما فشار می یارند که کلمات عربی صحبت کنیم؟؟؟؟!!!!
یا آموزش پرورش کشور خودمون این لغات را در کتابها جا می ده.؟؟؟؟!!!(و تازه در دبستان و راهنمایی کلمه ترکیب هم باهاشون درست می کنه)

کتابهای حقوق دانشگاهی که واقعا مایه ننگ کشورمون هستند....تا دانشگاه نرفته بودم و دوست حقوقی نداشتم نمی دونستم چرا میگن حقوق سخت ترین رشته‌ی ادبیات است!!!Shy

RE: داستانک - inteligentium - 24 خرداد ۱۳۹۰ ۱۱:۲۰ ب.ظ

با دیدن نظرات دوستان به فکر رفتم که چرا ما اینقدر کم "جهان وطن"یم؟
وطن پرستی بیش از حد میتونه به افراط کشیده بشه...
ولی جهان وطنی هر چقدر بیشتر باشه بهتره،ما انسان‌ها بیشتر احساس برادری خواهیم کرد،فارغ از زبان،ملیت،نژاد و...جهاندوستی گسترشی بر وطن دوستیه ولی وطن پرستی صرف میتونه با جهان دوستی معارض باشه ...
شاید انسان های بزرگ میهن پرستی وجود داشته باشن در تاریخ،ولی همیشه بزرگ ترین انسان‌ها "بشر دوست"(از هر ملیت ونژادو...) و"جهان وطن" بودن،نه میهن پرست صرف

بنی آدم اعضای یکدیگرند-که درآفرینش زیک گوهرند

نگفته فقط هموطنان اعضای یکدیگرند(فارس وعرب و سیاه وسفید و آنگلوساکسون وژرمن و...رو نگفته)اینقدر ناسیونالیست نباشین.این قدر حساسیت به این مسایل هیچ فایده ای نداره ودردی رو درمان نمیکنه،الان فرانسوی‌ها با اون زبان اصیلشون مجبورن تو سطوح بین المللی وحتی بعضی وقتا تو کشور خودشون انگلیسی حرف بزنن ولی دنیاشون به آخر نرسیده...حالا یکی شاید بیاد بگه "ناسیونالیسم با بشردوستی وجهان وطنی منافات نداره ما هم باید وطن پرست باشیم هم جهان وطن"که من میگم مشکل همین جاست و این دو موضوع تقریبا با هم متضادند.همین وطن دوستی بیش از حد هیتلر بود که از اون جانی ساخت که به جز هم نژادش هیچ احدی رو لایق زندگی نمیدونست...نمیشه گفت وطن و نژاد و زبان من برترینه و فقط باید مثلا به این زبان حرف بزنم بدون این که تو اعماق وجودت به این موضوع اعتقاد داشته باشی که"بقیه نژادشون از نژاد من پست تره"
(امیدوارم برداشت بد نکنین و متوجه اصل موضوع مورد نظرم باشین)

RE: داستانک - parmiss - 25 خرداد ۱۳۹۰ ۱۲:۴۲ ق.ظ

(۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۱۱:۲۰ ب.ظ)inteligentium نوشته شده توسط:  با دیدن نظرات دوستان به فکر رفتم که چرا ما اینقدر کم "جهان وطن"یم؟
وطن پرستی بیش از حد میتونه به افراط کشیده بشه...
ولی جهان وطنی هر چقدر بیشتر باشه بهتره،ما انسان‌ها بیشتر احساس برادری خواهیم کرد،فارغ از زبان،ملیت،نژاد و...جهاندوستی گسترشی بر وطن دوستیه ولی وطن پرستی صرف میتونه با جهان دوستی معارض باشه ...
شاید انسان های بزرگ میهن پرستی وجود داشته باشن در تاریخ،ولی همیشه بزرگ ترین انسان‌ها "بشر دوست"(از هر ملیت ونژادو...) و"جهان وطن" بودن،نه میهن پرست صرف

بنی آدم اعضای یکدیگرند-که درآفرینش زیک گوهرند

نگفته فقط هموطنان اعضای یکدیگرند(فارس وعرب و سیاه وسفید و آنگلوساکسون وژرمن و...رو نگفته)اینقدر ناسیونالیست نباشین.این قدر حساسیت به این مسایل هیچ فایده ای نداره ودردی رو درمان نمیکنه،الان فرانسوی‌ها با اون زبان اصیلشون مجبورن تو سطوح بین المللی وحتی بعضی وقتا تو کشور خودشون انگلیسی حرف بزنن ولی دنیاشون به آخر نرسیده...حالا یکی شاید بیاد بگه "ناسیونالیسم با بشردوستی وجهان وطنی منافات نداره ما هم باید وطن پرست باشیم هم جهان وطن"که من میگم مشکل همین جاست و این دو موضوع تقریبا با هم متضادند.همین وطن دوستی بیش از حد هیتلر بود که از اون جانی ساخت که به جز هم نژادش هیچ احدی رو لایق زندگی نمیدونست...نمیشه گفت وطن و نژاد و زبان من برترینه و فقط باید مثلا به این زبان حرف بزنم بدون این که تو اعماق وجودت به این موضوع اعتقاد داشته باشی که"بقیه نژادشون از نژاد من پست تره"
(امیدوارم برداشت بد نکنین و متوجه اصل موضوع مورد نظرم باشین)
دلسوزی برای زبان پارسی رو میگد وطن پرستی.............آه.این جا هیچ کس در مورد کشور ایران(وطن) و نژاد ایرانی صحبت نکرد هیچ کس هم نگفت زبان فقط پارسی. فقط در مورد زبونمون که حیفه دستی دستی به فنا بره بحث شد.برای زبان فرانسه تهدیدی وجود نداره این زبان انگلیسیه که ریشه‌ی خیلی لغاتش فرانسویه.همین الان هم اگه کرم‌ها و لوازم آرایش و.....فرانسوی رو ببینید اکثرا بروشور های داخل جعبه فرانسویه روش هم فرانسوی نوشته پدر آدم در میاد تا بفهمه چیه .اصلا با یه فرانسوی برخورد داشتید ؟میدونید چقد نسبت به زبونشون تعصب دارن؟عجیبه که شما مثال فرانسه رو میزنید.این یعنی دلسوزی برای زبونشون.بابا به خدا ناسیونالیستی یه جیز دیگس.دوست دارم این مسئله همین جا تموم بشه چون موضوع این تاپیک چیز دیگه ایه.

RE: داستانک - parmiss - 25 خرداد ۱۳۹۰ ۰۳:۵۶ ب.ظ

(۲۴ خرداد ۱۳۹۰ ۱۰:۴۳ ب.ظ)polarisia نوشته شده توسط:  سالها پیش مدتی را در جایی بیابان گونه بسربردم. عزیزی چهار دیواری خود را در آن بیابان در اختیار من قرار داد. یک محوطه بزرگ با یک سرپناه و یک سگ. سگ پیر و قوی هیکلی که برای بودن در آن محیط خلوت و ناامن دوست مناسبی به نظر می رسید. ما مدتی با هم بودم و من بخشی از غذای خود را با او سهیم می شدم و او مرا از دزدان شب محافظت می کرد. .............................

polarisia‌ی عزیز داستانک بسیار قشنگی بود.قشنگ و تاثیر گذار...........
حیف که بیش از یک تشکر نمیشه گذاشت