(۲۶ فروردین ۱۳۹۹ ۰۶:۰۳ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: (26 فروردین ۱۳۹۹ ۰۳:۴۱ ب.ظ)marvelous نوشته شده توسط: آخه اینم شد خواب؟؟؟؟
میگن وقتی خواب اموات را میبینید اگه چیزی دادن بهتون نگیرید
(۲۶ فروردین ۱۳۹۹ ۰۳:۴۱ ب.ظ)marvelous نوشته شده توسط: اونجا کسی کرونا نمیگیره،
این کرونا بخشی از خواب همه آدما شده مامانم هر روز صبح که پا میشه ی خواب از کرونا دیده مثلا امروز خواب دیده بود منبیدارشم کردم و میگم مامان کرونا تموم شده و دیگه اثری نیست ازش
نه خوشبختانه چیزی بهم نمیدن که بیارم. من همونطور که گفتم فقط نظاره گرم، فقط از این همه صلح و شادی و صفا لذت میبرم. تازه مامانم هم میگه خیلی خوبه که آدرسش یادت نمیاد. دیشب شب دومی بود که این خوابو میدیدم و اونجا میرفتم، از صبح که بیدار شدم احساس کردم این همون چیزیه که همیشه میخواستم. همه کنار هم. همه شاد. این شادی که من بین همه میبینم یه طوریه که گاهی احساس میکنم واقعیت نداره، ولی تو اون عالم واقعیه. شاید من در پس زمینه ی ذهنم به خاطر ضربه های روحی این روزا دارم دنبال روزهای خوش میگردم، و به این دلیل این خوابو میبینم. ولی هر چی هست به فال نیک میگیرمش و اینو هم وارد داستانم میکنم. جایی که همه هستن، و هیچ چیز جز شادی در دلها نیست.
یه جورایی یاد پرنده ی آبی موریس مترلینگ افتادم. خیلی بوی مرگ میده یه همچین رویاهایی.
جالب اینکه تو رویای من، برادر کوچیکه ی زنداییم که شهید شد تو جبهه در سن ۱۹ سالگی، هنوز تو همون سنه، خیلی محجوب مثل همیشه، تنها کسیه شاید که هیچ حرفی نمیزنه و فقط با فرغون مصالح میبره بالا و پایین.
یا دختر خالم که هم سن خودم بود و طفلی شش سال پیش به خاطر یه بیماری ضد ایمنی به نام لوپوس فوت شد، یه جا نشسته و فقط سیگار میکشه و کاری نمیکنه، مثل همیشه خیال میبافه و به من میگه که یه خونه همین طرفا خریده.
یعنی میخوام بگم کاراکتر های خنثی هم تو خواب من هستن! کاراکترهایی که یه جوری بولد میشن و با بقیه فرق میکنن.
کلا جو جالبی داشته این خواب من و دارم به شدت روش کار میکنم. حالا شما تصور کنین اینا همه منتظر کسی هستن که هیچ وقت نمیاد، یا اصلا هیاهوی بسیاره برای هیچ
همیشه هم شبه، من روز رو اونجا تجربه نکردم ....
یه جوری احساس میکنم شاید من دارم همه چی رو همونطور که میخوام تو ذهنم میسازم و تو رویا میبینم. خیلی برام جالبه. دنبالش میکنم.