زمان کنونی: ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۰۶:۳۱ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

SaMiRa.e
(..................)
..................
*****

میزان هدیه: ۳۰۰۰۰ تومان
پاسخ درست: ۱ سوال
تاریخ ثبت نام: ۲۹ اسفند ۱۳۹۰
تاریخ تولد: ۱۸ January 1363 (40 ساله)
زمان محلی: ۲۸ April 2024 , 06:31 PM
وضعیت: آفلاین

مقبولیت: ۱۴۶/۷+
۱۰۲۶
۴۰

اطلاعات انجمن SaMiRa.e
تاریخ عضویت: ۲۹ اسفند ۱۳۹۰
آخرین بازدید: ۲۴ آذر ۱۴۰۲ ۱۲:۲۲ ب.ظ
کل ارسال‌ها: ۱,۲۴۰ (۰/۲۸ ارسال در روز | ۰/۳۴ درصد از کل ارسال‌ها)
(یافتن تمامی موضوع‌هایافتن تمامی ارسال‌ها - )
مدت زمان آنلاین بودن: ۲ ماه, ۱ هفته, ۵ روز, ۶ ساعت, ۱۶ دقیقه, ۵۲ ثانیه
اعتبار: ۸۳ [جزییات]

اطلاعات تماسِ SaMiRa.e
وب‌ سایت:
پیام خصوصی: ارسال یک پیام خصوصی به SaMiRa.e.
شماره‌ی ICQ:
شناسه‌ی AIM:
شناسه‌ی Yahoo:
شناسه‌ی MSN:
اطلاعات اضافی درباره‌ی SaMiRa.e
جنسیت: خانم
مکان زندگی شما: اصفهان در گذشته دور :( - مازندران
رتبه کنکور ارشد؟:
دانشگاه کارشناسی:
وضعیت: فارغ التحصیل کارشناسی
دانشگاه کارشناسی ارشد:
دانشگاه دکتری:
گرایش: مهندسی نرم‌افزار
لینک مصاحبه با مانشت:


نظرهای کاربران
 SaMiRa.e (15 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۰:۱۹ ق.ظ)
خدایا درمن کسی هست که صدا می زند تو را
به فریادش برس ...
 SaMiRa.e (15 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۰:۱۸ ق.ظ)
و چقدر دیر می فهمیم
زندگی همین روزهایی است که منتظر گذرش هستیم .
 SaMiRa.e (15 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۰:۱۷ ق.ظ)
می شود باز
با همین دل خوشی های ساده
زندگی ها، کرد ...
 SaMiRa.e (15 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۲:۲۲ ق.ظ)
آسمان را
ناگهان آبی است
از قضا یک روز صبح زود می بینی
دوست داری زود برخیزی
پیش از آنکه دیگران
چشم خواب الود خود را وا کنند
پیش از آنکه در صف طولانی نان
باز هم غوغا کنند
در هوای پشت بام صبح
با نسیم نازک اسفند
دست و رویت را بشویی
حوله ی نمدار و نرم بامدادان را
روی هرم گونه هایت حس کنی
وسلامی سبز
توی حوض کوچک خانه
به ماهی ها بگویی
سفره ات را وا کنی
نان و پنیر و نور
تا دوباره
فوج گنجشکان بازیگوش
بر سر صبحانه ات دعوا کنند
دوست داری
بی محابا مهربان باشی
تازه می فهمی
مهربان بودن چه آسان است
با تمام چیزها از سنگ تا انسان
دوست داری
راه رفتن زیر باران را
در خیابانهای بی پایان تنهایی
دست خالی بازگشتن
از صف طولانی نان را
در اتاقی خلوت و کوچک
رفتن و برگشتن و گشتن
لای کاغذ های پاره ها
نامه های بی سرانجام پس از عرض سلام
نامه های ساده ی باری اگر جویای حال و بال ما باشی
نامه های ساده ی دیگر ملالی نیست غیر از دوری تو
گپ زدن از هردری
با هر در و دیوار
بعد هم احوالپرسی
با دوچرخه
با درخت و گاری و گربه
با همه با هرکس و هرچیز
هر کتابی را به قصد فال واکردن
از کتاب حافظ شیراز
تا تقویم روی میز
آب پاشی کردن کوچه
غرق در ابهام بوی خاک
در طنین بی سر انجام تداعی ها
با فرود
قطره قطره
قطره های آب
روی خاک
سنگفرش کوچه ای باریک را از نو شمردن
در میان کوچه ای خلوت
رو به روی یک در آبی
پا به پا کردن
نامه ای با پاکت آبی
پاکت پست هوایی
بر دم یک بادبادک بستن و آن را هوا کردن
یادگاری روی دیوار و درخت و سنگ
روی آجرهای خانه
خط نوشتن با نوک ناخن
روی سیب و هنداونه
قفل صندوق قدیم عکس های کودکی را باز کردن
ناگهان با کشف یک لحظه
از پس گرد و غبار سالهای دور
باز هم از کودکی آغاز کردن
روی تخت بی خیالی
روی قالی تکیه بر بالش
در کنار مادر و غوغای یکریز سماور
گیسوان خواهر کوچکترت را
با سر انگشتان گیجت شانه کردن
وانار آبداری را
توی یک بشقاب آبی دانه کردن
متداد نقشهای روی قالی را
با نگاهی بی هدف دنبال کردن
جوجه ی زرد و ضعیفی را که خشکیده
توی خاک باغچه
با خواندن یک حمد و سوره چال کردن
فکر کردن
فکر کردن
در میان چارچوب قاب باران خورده ی اسفند
خیرگی از دیدن یک اتفاق ساده در جاده
دیدن هر روزه ی یک عابر عادی
مثل یک یاد آوری
در سراشیب فراموشی
مثل خاموشی
ناگهانی
مثل حس جاری رگبرگهای یک گل گمنام
در عبور روزهای آخر اسفند
حس سبزی
حس سبزینه
مثل یک رفتار معمولی در آیینه
عشق هم شاید
اتفاقی ساده و عادی است.
 Doctorwho (15 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۲:۱۱ ق.ظ)
گل سرخی به او دادم ، گل زردی به من داد
برای یک لحظه ناتمام ، قلبم از تپش افتاد
با تعجب پرسیدم : مگر از من متنفری ؟
گفت : نه باور کن ،نه ! ولی چون تو را واقعا دوست دارم ، نمی خواهم
پس از آنکه کام از من گرفتی ، برای پیدا کردن گل زرد ، زحمتی
به خود هموار کنی .
 SaMiRa.e (14 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۱:۰۲ ب.ظ)
فاصله از بهشت تا به خشت، خوردن یک سیب بود ؛
و از اینجا تا بهشت؛ نخوردن صدها سیب ...
افسوس از سقوط ...
 LORD0098 (09 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۱:۰۵ ب.ظ)
ممنون برای بخشیدن اعتبار
-------------------------------------------
خودتان را سفت بچسبید !
قدر خودتان را بدانید ....
ارزان نفروشید خودتان را ؛
به لبخندی ، به حرفی ، به نقلی ، به هدیه ای ، به اندک توجهی ...
بگذارید تلاش کند.
بگذارید برای به دست آوردنتان هزار راه را امتحان کند.
بگذارید قدرتان را بداند. بگذارید بهایتان را بپردازد.
آدمها چیزهای مفت به دست آمده را مفت هم از دست می دهند !
.
گــــــران باشید !
 Autumn.Folio (09 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۱:۰۴ ق.ظ)
ممنون بابت اعتباری که دادید.
در پناه حق سربلند و پیروز باشید.Smile
 Doctorwho (08 خرداد ۱۳۹۲ در ۰۸:۴۶ ب.ظ)
آهای روزگار

درست است که من

راه های نرفته زیاد دارم

اما خودت هم میدانی

با تو زیاد راه آمده ام

... پس کاری کن

که ما در کنار هم

عاشقانه نفس بکشیم

دوری و جدایی بس است
 Doctorwho (07 خرداد ۱۳۹۲ در ۰۹:۳۱ ب.ظ)
برای آغاز یک زندگی شاد و سعادتمند لازم نیست که در انتظار بنشینیم: در انتظار فارغ التحصیلی بازگشت به دانشگاه کاهش وزن افزایش وزن شروع به کار مهاجرت دوستان تازه ازدواج شروع تعطیلات صبح جمعه در انتظار دریافت وام جدید خرید یک ماشین نو باز پرداخت قسط ها بهار و تابستان و پاییز و زمستان اول برج پخش فیلم مورد نظرمان از تلویزیون مردن تولد مجدد و... خوشبختی یک سفر است، نه یک مقصد . هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد. زندگی کنید و از حال لذت ببرید.
 Doctorwho (07 خرداد ۱۳۹۲ در ۰۲:۱۳ ب.ظ)
پـــــــــــــــــــدر یعنی وقتی داره نمازش رو قبل از رفتن به اتاقِ عمل میخونه

جای اینکه واسه خودش دعا کنه

داره خوشبختی بچه ش رو از خـــــــــــــدا طلب میکنه

اگه قبول داری پــــــــــدر نه تکرار میشه و نه تکراری، یه قلب واسش بزار
 SaMiRa.e (07 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۲:۱۰ ب.ظ)
خوبی بادبادک اینه که
می‌دونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده
ولی بازم تو آسمون می‌رقصه و می‌خنده . . .
 SaMiRa.e (07 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۲:۰۹ ب.ظ)
شکسپیر گفت :
من همیشه خوشحالم، می دانید
چرا؟
برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم …
انتظارات همیشه صدمه زننده
هستند …
زندگی کوتاه است …
پس به زندگی ات عشق بورز

خوشحال باش
و لبخند بزن
فقط برای خودت زندگی کن و

قبل از اینکه صحبت کنی ؛ گوش
کن
قبل از اینکه بنویسی ؛ فکر کن
قبل از اینکه خرج کنی ؛ درآمد داشته باش
قبل از اینکه دعا کنی ؛ ببخش
قبل از اینکه صدمه بزنی ؛ احساس
کن
قبل از تنفر ؛ عشق بورز
زندگی این است…
احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر
 SaMiRa.e (07 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۲:۰۷ ب.ظ)
دل من یه روز به دریا زد و رفت / پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن / خودشو تو مرده ها جا زد و رفت . . .
 SaMiRa.e (07 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۲:۰۶ ب.ظ)
گاهی باید رد شد
باید گذشت
گاهی باید کویر شد
با همه ی تشنگی
منت هیچ ابری را نکشید
گاهی برای بودن
باید محو شد
باید نیست شد
گاهی برای بودن باید نبود
گاهی باید چترت را برداری
و رهسپار کوچه هایی بشی که
خیلی وقته رهگذری ازش عبور
نکرده
گاهی باید نباشی ......
 Doctorwho (06 خرداد ۱۳۹۲ در ۰۷:۵۸ ب.ظ)
چه مرض بدیه بزرگ شدن دردات ، قبل از خودت . . .

چه حس بدیه که عشقت تو اوج ناباوریت بزارتت بره !

و از همه اینا بدتر تو این زمونه اینه که دلت پاک باشه وساده . . .

و هنوزم نخوای اونی که دلتو شیکسته از خاطراتت بیرون بره !
 SaMiRa.e (06 خرداد ۱۳۹۲ در ۱۲:۵۹ ب.ظ)
چه خود ساخته هایی که مرا سوخت
و چه سوختن هایی که مرا ساخت
ای خدای من ، مرا فهمی عطا کن ، که از سوختنم
ساخته ای آباد از من بجا ماند . . .
 SaMiRa.e (05 خرداد ۱۳۹۲ در ۰۷:۴۱ ب.ظ)
یاد بگیر ، قدر هر چیزی را که داری بدانی،
قبل از آنکه روزگار به تو یادآوری کند که:
می بایست قدر چیزی را که داشتی، میدانستی...
 SaMiRa.e (05 خرداد ۱۳۹۲ در ۰۷:۳۲ ب.ظ)
ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد .....
 Breeze (04 خرداد ۱۳۹۲ در ۰۶:۰۶ ب.ظ)
SaMiRa.e,
ممنون از همکاری شما گلم ... التماس دعا Smile

You can't send a comment to this user because your usergroup can't send comments.

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close