|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - The BesT - 12 آبان ۱۳۹۴ ۰۱:۳۵ ق.ظ
وقتی بزرگترها میگفتن خدا عاقبت همه را بخیر کنه خیلی به این جمله توجه نداشتم.طبق عادت همه میگفتم الهی آمین
ولی مدتی هست ذهنم درگیر این جمله هست. خدا عاقبت همه را ختم به خیر کند. خیلی جمله سنگین و پر معنایی هست. وقتی به این جمله فکر میکنم واقعا زمان از دستم میره. جمله پر از دعا برای عاقبت بخیری هست.عاقبت بخیری هم قبلا عادت و ورد زبانم بود ولی فکر کردن به این کلمه هم زمان را از دستم میبره . چرا زمانهای قبل این جملات برام جلب توجه نداشت ولی اکنون خیلی به فکر فرو میبرن منو ؟؟ یه چیزی در من داره تغییر میکنه. خیلی دارم عوض میشم.
خدا عاقبت تک تک آفریننده هایش را ختم به خیر کند......!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 12 آبان ۱۳۹۴ ۱۱:۴۲ ق.ظ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neghab01 - 12 آبان ۱۳۹۴ ۰۱:۴۴ ب.ظ
اینو بخونید اگه دوس داشتید: (به کامپیوتری ها هم ربط داره)
"یانی فون نویمان"
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fatemesoleimani - 12 آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۲۶ ب.ظ
پرنده هایی که روی شاخه نشستند ،هرگز ترس از شکستن شاخه ندارند... زیرا اعتماد آنها به شاخه ها نیست بلکه به بال هایشان است ....
" همیشه به خودت اعتماد داشته باش ،خودت را باور کن. "
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 12 آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۳۲ ب.ظ
????????????? زندگی چیست؟ چیزی است حد فاصل بین B و D (B=Birth=تولد) (D=death=مرگ) ولی بین B و D یک حرف دیگر یعنی C هم هست (Choice=قدرت انتخاب) ???????????????
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 12 آبان ۱۳۹۴ ۰۳:۱۲ ب.ظ
حال من حال و روز خوبی نیست
خسته ام، خسته، او نمی فهمد
این طبیعی ست ببر زخمی را
ببر روی پتو نمی فهمد
بین ما مرز درد فاصله بود
مثل یک رشته کوه پیوسته
مثل یک صهیونیست غمگین که
به زنی توی غزه دل بسته
من به پایان خویش معترفم
جفت پرواز او نخواهم شد
من همین جوجه اردک زشتم
حتم دارم که قو نخواهم شد
خسته ام مثل تیربار از جنگ
مثل تیغ غلاف گم کرده
مثل مردی که نصف دینش را
در میان طواف گم کرده
حال من حال تخت جمشید است
حال یک مرزبان ایرانی ست
آخرین تیر آخرین سرباز
آخرین لحظه قبل ویرانی ست
ترس قبل از شکست را تنها
مرد در حال جنگ می فهمد
حال یک کوه رو به ریزش را
اولین خرده سنگ میفهمد
زندگی! در لباس شعبده باز
سر گرفتی کلاه پس دادی
در ازای مداد رنگی هام
تک مداد سیاه پس دادی
زندگی! روزهای خوبت هم
مثل این شعر تلخ و دلگیرند
قبل رفتن فقط بلندم کن
شاعران ایستاده می میرند
رویا ابراهیمی-دیکتاتوری با چشم قهوه ای
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - soheila-zd - 12 آبان ۱۳۹۴ ۰۵:۲۹ ب.ظ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - dr.a_AI - 12 آبان ۱۳۹۴ ۰۸:۳۵ ب.ظ
(۱۲ آبان ۱۳۹۴ ۰۳:۱۲ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: حال من حال و روز خوبی نیست
...
...
...
قبل رفتن فقط بلندم کن
شاعران ایستاده می میرند
رویا ابراهیمی-دیکتاتوری با چشم قهوه ای
خیلی قشنگ بود شعرت ... خیلی
تشکر
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 13 آبان ۱۳۹۴ ۰۱:۵۴ ق.ظ
من لذت شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیده ام............
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nobody90 - 13 آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۲۷ ق.ظ
سخته توی خونه بشینی و درس بخونی...حوصلت سر میره..کنکور بزرگترین سختیش تحمل این فشارهای روحی عه که ادم متحمل میشه و ارتباطی به هوش و استعداد نداره به نظرم
فرستاده شده از HUAWEI Y520-U22ِ من با Tapatalk
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - clint - 13 آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۴۹ ق.ظ
ایران را دوست دارم؛ ولی ایرانی یعنی بوقهای بیجهت پشت چراغ قرمز؛ یعنی میلیونها پرونده در دادگستریها که اکثر آنها با کمی گذشت و انصاف و اعتماد، قابل حل است؛ یعنی تکخوری؛ یعنی من، و دیگر هیچ؛ یعنی کیسههای نایلونی پراکنده در طبیعت؛ یعنی خندیدن به روی حاضر و بد گفتن از غایب؛ یعنی تعارفهای پوچ؛ یعنی سبقت حتی در تونلهای خطرناک؛ یعنی در خانۀ خود وسواسی بودن، اما کوچه و خیابان و خانۀ مردم را آشغالدانی فرض کردن؛ یعنی نویسندههایی که مفتکی نمینویسند ولی تا بخواهی حرفِ مفت مینویسند؛ یعنی ناامنی کوچهها و خیابانها برای دختران جوان؛ یعنی زرنگیهای تهوعآور؛ ایرانی یعنی دیندار بیمعنویت؛ یعنی شیعهای که نام علی را میپرستد اما ذرهای از مرام علی در وجودش نیست؛ ایرانی یعنی محکومی که با زنجیرهای خود عشقبازی میکند.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hatame - 13 آبان ۱۳۹۴ ۰۳:۴۷ ق.ظ
رنج قفس به جای خود اما عقاب را....
پرواز زاغ بی سر و پا، پیر می کند
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barca - 13 آبان ۱۳۹۴ ۰۴:۰۹ ق.ظ
شب و اسمون بی ستاره، بی ماه و مهتاب و البته بسیار سرد و یه ادمه خسته که خوابش میاد شب بخیر...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - barabox - 13 آبان ۱۳۹۴ ۰۲:۵۵ ب.ظ
از تماشای تو برمیگردم ...
از غمانگیزترین زیبایی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neghab01 - 13 آبان ۱۳۹۴ ۰۴:۲۳ ب.ظ
ضدحالى بالاتر از این نیست که ماشینت را جایى پارک کنى و وقتى برمى گردى، یک برگه جریمه به شیشه اش چسبانده باشند؛ این اتفاق اخیراً براى یک نفر در سیاتل امریکا افتاده؛ هم جریمه شده و هم نامه اى به همراه پول جریمه از یک آدم ناشناس دریافت کرده:
«سلام
تو من را نمى شناسى؛ من امروز صبح کنار ماشین تو پارک کردم.
وقتى برگشتم دیدم تو جریمه شدى. من امروز روز خوبى داشتم و نمى خواهم روز تو خراب شود.
این بار من حساب مى کنم. یک روز دیگر، تو این کار را براى یک نفر دیگر بکن.
دوست جدیدت،
لیز»
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|