soheila-zd (نزدیک است...) تاریخ ثبت نام: ۱۴ خرداد ۱۳۹۴ تاریخ تولد: مخفی (۳۲ ساله) زمان محلی: ۱۲ December 2024 , 03:49 AM وضعیت: آفلاین |
|
امضای soheila-zd |
نظرهای کاربران
|
|
soheila-zd (17 خرداد ۱۳۹۶ در ۰۸:۱۷ ب.ظ) |
|
ای آسمان رنگ بباز و ببار..... ببار برای حال گرفته و غمگینم........ ببار و آرامم کن...... ببار..... بگذار بدانم هست کسی جز من که حال و هوای گریه دارد...... ببار... ببار... |
|
soheila-zd (17 خرداد ۱۳۹۶ در ۰۸:۰۴ ب.ظ) |
|
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خییییییییییلی دلم گررررررررررررررفته احساس میکنم به اون چیزی که میخوام امسال نمیرسم... خدایا من بهت امیدوارم هنوز..... ناامیدم نکن...... |
|
soheila-zd (30 اردیبهشت ۱۳۹۶ در ۰۲:۰۲ ب.ظ) |
|
برای رسیدن به هدف باید از مرز خستگی ها گذشت..... باید قویتر از توان خود بود.... |
|
soheila-zd (10 فروردین ۱۳۹۵ در ۰۷:۴۲ ب.ظ) |
|
از همان روزی که دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون حضرت هابیل از همان روزی که فرزندان آدم زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید آدمیت مرده بود.! گرچه آدم زنده بود ! از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند آدمیت مرده بود. بعد دنیا ، هی پراز آدم شد و این آسیاب گشت و گشت قرنها از مرگ آدم هم گذشت ای دریغا ، آدمیت بر نگشت ! |
|
soheila-zd (09 فروردین ۱۳۹۵ در ۰۵:۲۳ ب.ظ) |
|
بهار بهار صدا همون صدا بود صدای شاخه ها و ریشه ها بود بهار بهار چه اسم آشنایی صدات میاد اما خودت کجایی وا بکنیم پنجره ها رو یا نه تازه کنیم خاطره ها رو یا نه بهار اومد لباس نو تنم کرد تازه تر از فصل شکفتنم کرد بهار اومد با یه بغل جوونه عیدو اورد از تو کوچه تو خونه خیاط ما یه غربیل باغچه ما یه گلدون خونه ما همیشه منتظر یه مهمون بهار بهار یه مهمون قدیمی یه آشنای ساده و صمیمی یه آشنا که مثل قصه ها بود خواب و خیال همه بچه ها بود یادش بخیر بچگیا چه خوب بود حیف که هنوز صبح نشده غروب بود آخ که چه زود قلک عیدیهامون وقتی شکست باهاش شکست دلامون بهار اومد برفها رو نقطه چین کرد خنده به دلمردگی زمین کرد چقدر دلم فصل بهار و دوست داشت وا شدن پنجره ها رو دوست داشت بهار اومد پنجره ها رو وا کرد من و با حسی دیگه آشنا کرد یه حرف که از حرفهای من کتاب شد حیف که همش یوال بی جواب شد دروغ نگم هنوز دلم جوون بود که صبح تا شب دنبال آب و نون بود بهار بهار صدا همون صدا بود صدای شاخه ها و ریشه ها بود بهار بهار چه اسم آشنایی صدات میاد اما خودت کجایی وا بکنیم پنجره ها رو یا نه تازه کنیم خاطره ها رو یا نه یادش بخیر بچگیا چه خوب بود حیف که هنوز صبح نشده غروب بود چقدر دلم فصل بهار و دوست داشت وا شدن پنجره ها رو دوست داشت |
|
so@ (29 اسفند ۱۳۹۴ در ۱۱:۲۰ ق.ظ) |
|
تنها خداست که میداند “بهترین” در زندگیت چگونه معنا میشود! من در سال نو آن بهترین را برایت آرزو می کنم. پیشاپیش نوروزتان مبارک |
|
sara_omd (12 بهمن ۱۳۹۴ در ۱۱:۰۹ ب.ظ) |
|
ممنون بابت اعتبار عزیزم موفق باشی | |
Menrva (03 بهمن ۱۳۹۴ در ۱۰:۳۰ ب.ظ) |
|
soheila-zd, |
|
Menrva (30 دى ۱۳۹۴ در ۰۷:۴۴ ب.ظ) |
|
soheila-zd, یوهاهاها چندسال پیش این فیلم رو دیده بودم خیلی دوسش دارم الان جو اون فیلم منو گرفته عکسش گذاشتم..موهاش مثل خودمه فقط رنگش مشکی نیست فیلم حلقه حتما ببین. شبیه خودمه |
|
soheila-zd (14 دى ۱۳۹۴ در ۰۱:۰۵ ب.ظ) |
|
گفتم مادر! گفت جانم گفتم درد دارم! گفت : بجانم گفتم خسته ام! گفت: پریشانم گفتم گرسنه ام! گفت : بخور از سهم نانم گفتم کجا بخوابم! گفت: روى چشمانم اما یکبار نگفتم ! مادر!، خوبم ، شادم…! همیشه از درد گفتم و از رنج.. جوانی ات رو با بچگی هایم پیر کردم مرا به موی سپیدت ببخش مادر دستان پر مهرت را بوسه باران میکنم ( تا مادر هست قدرش را بدانید بعد مرگش قدر خاکش را ندانید) تقدیم به همه مادران ( دوستت دارم مادر ) |
|
kazhal@ (21 آذر ۱۳۹۴ در ۰۳:۰۵ ب.ظ) |
|
سلام عزیزم...خوبی؟ خب مثلا دارم درس میخونم. . . مثلنا این آی دی اینستامهmajoit__1991 عکسا و نقاشیام اونجاست . . . |
|
soheila-zd (04 آذر ۱۳۹۴ در ۰۵:۰۳ ب.ظ) |
|
اسم بازی من و خدا زندگی ست هیچ چیز مثل بازی قشنگ ما عجیب نیست بازی ای که ساده است و سخت مثل بازی بهار با درخت با خدا طرف شدن کار مشکلی ست زندگی بازی خدا و یک عروسک گلی ست! |
|
soheila-zd (04 آذر ۱۳۹۴ در ۰۴:۵۶ ب.ظ) |
|
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم. دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش! هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! |
|
soheila-zd (04 آذر ۱۳۹۴ در ۰۴:۵۰ ب.ظ) |
|
زمانبندی خدا بی نظیر است، نه هیچگاه دیر نه هیچگاه زود کمی بردباری می طلبد و ایمان بسیار، اما ارزش انتظار را دارد |
|
Menrva (27 آبان ۱۳۹۴ در ۰۹:۲۸ ب.ظ) |
|
soheila-zd, خواهش میکنم عزیزم قربونت:-* مرسی ازاعتبار خجالتمان میدهید:-* |
|
Menrva (24 آبان ۱۳۹۴ در ۰۳:۵۲ ب.ظ) |
|
آیلا (۰۸ آبان ۱۳۹۴ در ۰۴:۱۷ ب.ظ) |
|
سلام. خوشحال میشم راهنمایی کنید: مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید. |
|
You can't send a comment to this user because your usergroup can't send comments. |