ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - نسخهی قابل چاپ صفحهها: ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ ۴۱ ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱ ۵۲ ۵۳ ۵۴ ۵۵ ۵۶ ۵۷ ۵۸ ۵۹ ۶۰ ۶۱ ۶۲ ۶۳ ۶۴ ۶۵ ۶۶ ۶۷ ۶۸ ۶۹ ۷۰ ۷۱ ۷۲ ۷۳ ۷۴ ۷۵ ۷۶ ۷۷ ۷۸ ۷۹ ۸۰ ۸۱ ۸۲ ۸۳ ۸۴ ۸۵ ۸۶ ۸۷ ۸۸ ۸۹ ۹۰ ۹۱ ۹۲ ۹۳ ۹۴ ۹۵ ۹۶ ۹۷ ۹۸ ۹۹ ۱۰۰ ۱۰۱ ۱۰۲ ۱۰۳ ۱۰۴ ۱۰۵ ۱۰۶ ۱۰۷ ۱۰۸ ۱۰۹ ۱۱۰ ۱۱۱ ۱۱۲ ۱۱۳ ۱۱۴ ۱۱۵ ۱۱۶ ۱۱۷ ۱۱۸ ۱۱۹ ۱۲۰ ۱۲۱ ۱۲۲ ۱۲۳ ۱۲۴ ۱۲۵ ۱۲۶ ۱۲۷ ۱۲۸ ۱۲۹ ۱۳۰ ۱۳۱ ۱۳۲ ۱۳۳ ۱۳۴ ۱۳۵ ۱۳۶ ۱۳۷ ۱۳۸ ۱۳۹ ۱۴۰ ۱۴۱ ۱۴۲ ۱۴۳ ۱۴۴ ۱۴۵ ۱۴۶ ۱۴۷ ۱۴۸ ۱۴۹ ۱۵۰ ۱۵۱ ۱۵۲ ۱۵۳ ۱۵۴ ۱۵۵ ۱۵۶ ۱۵۷ ۱۵۸ ۱۵۹ ۱۶۰ ۱۶۱ ۱۶۲ ۱۶۳ ۱۶۴ ۱۶۵ ۱۶۶ ۱۶۷ ۱۶۸ ۱۶۹ ۱۷۰ ۱۷۱ ۱۷۲ ۱۷۳ ۱۷۴ ۱۷۵ ۱۷۶ ۱۷۷ ۱۷۸ ۱۷۹ ۱۸۰ |
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - blx - 08 مرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۳۰ ب.ظ
(۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۳۹ ب.ظ)clint نوشته شده توسط: ببینید آقای جویباری این یک انتخاب فرهنگیه و نه غریزی که برای مزاج تنوع طلب چه کنیم؟مزاج تنوع طلب آقایان ؟!!!!!!!!! "خانم ها براساس شاخص هایی مثل تحصیلات ،موقعیت اجتماعی و ثروت سبک سنگین می کنند " >>> پس اخلاق و ایمان و اونایی که بعضی از دخترا میگن مال لای کتاباست، آره؟ (۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۵۶ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: ...از قدیم گفتن چیزی که بزرگترا توی خشت خام میبینن ... |
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج(هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - blx - 08 مرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۳۵ ب.ظ
(۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۳۴ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:حرف خانوم حمیده منو یاد یه اتفاقی انداخت؛ همین دو سه روز پیش رفته بودم بیرون برا خودم یه صندل بخرم که برا محل کار استفاده کنم ازش و راحت تر باشم. من کلا آدم سخت پسندیم فک کنم، خیلی از دوستامم تایید میکنن این مطلب رو، حالا خوب یا بد بودنش از دید بقیه برام مهم نیست خیلی اما خودم راضیم مغازه ای که برای خرید اول رفتم همون کفش فروشی خودمه که سالهاست مشتریشونم، وقتی ازش صندل خواستم گفت اینجا نداریم و باید بری دو تا مغازه اونوریمون. من که همیشه میرفتم مغازه اصلی خود حاجی وقتی حرف مغازه اونوری شد یه لحظه تو دلم گفتم "فک نکنم اون جنس دلخواه منو داشته باشه و بتونه منو راضی کنه" ولی باز گفتم امتحانش مجانیه بریم ببینیم چی داره و چی پیش میاد. آقایون و خانوما با دوستم رفتیم داخل اون یکی فروشگاه و پسر حاجی اومد و سلام و چی میخواین و منم نیازمو گفتم بهش؛ که یه صندل جنس خوب و راحت میخام برا محل کارم و اینا. رفتیم پشت ویترین چند مدلو دیدیم و ایشون هم پیشنهادات خودشو داد. بعد که رفتیم داخل و شماره پامو پرسید و چنتاشونو آورد که امتحان کنم، منم یکی یکی میپوشیدمو چند قدم راه میرفتم و نظر دوستم مهدی رو میپرسیدم. Particular بودنم گل کرده بود و توی اون لحظه ها داشتم به سفت کف همه کفشا دقت میکردم توی بررسی ذهنی خودم . خلاصه داشتم صرف نظر میکردم از خرید که یهو دلمو زدم به دریا و حرف دلمو زدم به فروشنده؛ اینکه اینا خیلی سفتن و اینا استاندارد نیستن و ... بنده خدا حالا مدام میگفت اینا بهترین جنسه، کفش طبیه و کفش پا بخوره کفِش نرم میشه و فلان و بهمان آقا منم اصلا به حرفاش اعتنا نمیکردم تا اینکه؟؟؟ تا اینکه ایشون پیشنهاد ارائه یه مثال نقض خیلی قشنگ داد؛ گفت همین کفش راحتی چرمی اسپورت پات که از خودمون خریدی، الان با کفش مشکل داری؟ گفتم نه! گفت نرمه ینی؟ گفتم آره! گفت الان برم همین مدلو بیارم ببینی کفش روز اول خرید چطور بوده؟ گفتم باشه! خلاصه رفت و آورد و من حـــــــســــــــاس لنگه چپ کفشمو درآوردم گذاشتم کنار اونی که آورده بود مقایسه کردمشون ببینم همون جنسه، تا آج کف کفش همه چی مث هم بود! حالا من وقتی کف کفش نو رو تست میکردم همچی سفت بود که ... خلاصه این فروشنده و مهدی هم واستاده بودن و تست منو تماشا میکردن! وقتی دیدم همه چی طبق حرف ایشون درسته و اصلا ذهنیت من الکی منفی بوده و علی رغم اطلاعات ناقصم در زمینه کفش بازم به حرف ایشون اعتنا نکردم و ... برگشتم رو به فروشنده و در حالی که داشت لبخند میزد بهم بهش گفتم "آقا من غلط کردم حق با شما بود! چه خوب شد که متوجه اشتباهم شدم" . خلاصه اون صندل رو با تخفیف مشتری همیشگی، خریدم و الانم راضیم. متوجه شدم هنوزم خیلی جاها صادقانه حرف دلو زدن میتونه مفید باشه، مخصوصا جاهایی که شاید خیلی سیفتی کریتیکال نباشه (مث خرید یه صندل مثلا ) اما میتونه تو احساس ما به زندگی تاثیر داشته باشه (لذت داشتن یه صندل خوب و راحت ). باید متناسب با شرایط و آدم روبرومون با مسائل برخورد کنیم، نه اینکه مساله همه چی رو تحت پوشش قرار بده؛ تجربه خیلیا ثابت کرده انعطاف پذیری هوشیارانه کلید حل بسیاری از بن بست های زندگیه.(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۴۹ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: ...ممنونم از صحبتهای به جا و منطقیتون. متاسفانه عدم درک جوونا (چه دخترا چه پسرا) توسط پدر و مادر (و بیشتر ازون؛ جامعه سنتی) بواسطه تفاوت شرایطشون و عدم درک متقابل چیزیه که هست. سه تا نکته رو لازم میدونم در قالب نظر شخصیم بهتون بگم: ۱- اگه دنیای تنهایی تون براتون مهمه، اینو بصورت شفاف به خواستگارتون بگید! شاید اونم هیچ مشکلی نداشته باشه وحتی موافق باشه با نظرتون! (اینم بگم که ما مردا خودمون یه چیزی داریم بنام "غار تنهایی" فوقش وقتی آقاتون رفت تو غار شمام وقت دارین برین تو تنهایی خودتون ) ۲- ولایت یه مرد بر شما در ازدواج شاید بتونه باعث محدود شدن شما بشه، اما این اتفاق ناخوشایند بستگی به انتخاب خود شما داره که به چه کسی بله بگید. دغدغه هاتون و سطح آزادی های دلخواهتونو بیان کنید برای پسری که به یه امیدی اومده پیشتون شاید اصلا مشکلی نباشه ۳- اینکه درس و کار و اینا رو بهانه پاک کردن صورت مساله کنیم نه تو دنیا گردباد بوجود میاد نه شاخص بورس افت میکنه نه کسی میاد سراغ ما بگه دردت چیه! تنها کسی که این وسط از همه بیشتر ضربه میخوره خودمونیم. برای درک متقابل باید مهارت های زندگیمون رو بهبود بدیم، باید بیشتر و بهتر با هم حرف بزنیم و ... آخر کلامم اینه این سه مورد نباید عوامل بازدارنده ازدواج شما یا بقیه دخترای وطن باشن، بلکه باید بصورت درست و در زمان و مکان مناسب با افراد مرتبط در میون گذاشته بشه. زمینه چینی و امتحانش هم مجانیه فک کنم |
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - clint - 08 مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۱۴ ب.ظ
(۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۵۹ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: من اگر روزی ازدواج کنم وظیفه خودم میدونم که به همسرم کمک کنم به آرزوها و رویاهاش برسه حتی اگر به قیمت گذاشتن از حقوق زناشویی باشه. مطمئنم خیلی دیگر از آقایون هم کم و بیش اینطوری هستندبنظرم با این صحبت ها میشه یه دختر ۱۵ ساله رو اغواکرد |
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - khayyam - 08 مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۳۷ ب.ظ
(۰۸ مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۱۴ ب.ظ)clint نوشته شده توسط:(07 مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۵۹ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: من اگر روزی ازدواج کنم وظیفه خودم میدونم که به همسرم کمک کنم به آرزوها و رویاهاش برسه حتی اگر به قیمت گذاشتن از حقوق زناشویی باشه. مطمئنم خیلی دیگر از آقایون هم کم و بیش اینطوری هستندبنظرم با این صحبت ها میشه یه دختر ۱۵ ساله رو اغواکرد چیزی که من دیدم تمام دختران ( سن و سال مهم نیست ) با شیرین زبانی اغوا میشن ! مواظب باشید |
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - zarisa - 08 مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۱۸ ب.ظ
من کلیه ی صحبت های خانم clint در متن مذبور که باعث واکنش هایی از سمت آقایون شد رو تایید می کنم و فکر میکنم ایشون در صحبت هاشون کاملا حرف دل آقایون و دردل خانم ها رو به خوبی منعکس کردند. برای همه ی صحبت هاشون هم دلیل میارم. منتها من مثل ایشون نمیتونم زیبا بنویسم پس خیلی ساده توضیح میدم. باشد که فکر عمیقی که در پس جملات ایشون هست بهتر درک بشه. البته اینکار رو صرفا به خاطر خودم و اینکه نظرات من هم با ایشون یکسان هست انجام میدم. تشکر (۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۵۲ ب.ظ)clint نوشته شده توسط: ازدواج ممکن است مرد را کاهش دهد اما تقریبا زن را نابود می کند.کاملا به جنبه ی ذات طبیعی افرینش زن اشاره می کنند موضوعی که آقای codin هم در پاسخ به ایشون بیان کردند. ایشون از کلمه ی تقریبا هم کاملا به جا استفاده کردند. در ازدواج خانمها به طور طبیعی و کاملا خودخواسته حاضرن برای فرزندانشون و خانوادشون فداکاری کنند و این جنبه ی غریزی وجودشون هست. اما دلیل نمیشه جنبه ی عقلی هر کسی حتما غریزه اش رو هم تایید کنه. خوردن غریزی است اما شما تا کجا حاضرید بخورید؟ قطعا عقل گاهی به ما اخطار و هشدار هم میدهد. وقتی یه خانوم زندگیش رو تاکید میکنم خودخواسته وقف خانوادش میکنه قطعا گاهی اوقات به موقعیت اجتماعی و زندگی شخصی که می تونست هم داشته باشه فکر میکنه. حتی مادر من که زن نسل قدیم هست به اینکه چرا نرفته درسش رو ادامه بده یا چرا شاغل نشده و ... هنوز که هنوزه فکر میکنه. یک زن امروزی که ایدال های شخصی هم برای خودش داره طبعا دوست داره توازنی بین غریزه و ارمان هاش ایجاد بشه. توقع درک شدن ایدال هاش از سمت همسر آینده کمترین کاری است که یه مرد میتونه براش بکنه. که باز هم در بهترین حالت این خانوم هست که فشار و سختی مضاعفی رو برای رسیدن به اهدافش پس از زندگی مشترک باید بده. "واقعیت این است که قانون های مردانه و نیز اجتماعی که مردها به دست خود و به نفع خودشان ساخته اند؛ وضع زن را به شکلی تعیین کرده که اکنون برای هر دو جنس منبع آزار است. زن به دلیل این که به او اجازه داده نشده به خود متکی باشد این همه بر مرد سنگینی می کند. " این جمله ی ایشون هم که حرف دل آقویون هست. اگر خانم شما شاغل باشه و عاقل باشه و باصطلاح دستش تو خرج باشه. فکر نمی کنید مهم ترین دغدغه ی اقایون در این زمونه(که البته حق هم دارند) که مشکلات اقتصادی هست تا حد زیادی رفع بشه؟ اگر تربیت جامعه ی ما بره به سمتی که خانومها هم یاد بگیرن از نظر مالی مستقل بار بیان و این تبدیل به یک امر عادی بشه قطعا هیچکدوم از طرفین بعدا در زندگی مشترک منتی بر دیگری نمیذاره. اگر شما که نسل تحصیل کرده هستید نتونید با این مسایل کنار بیاید و فرهنگ سازی رو حتی شده از خودتون آغاز نکنید که دیگه بحثی باقی نمیمونه |
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - codin - 08 مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۹ ب.ظ
(۰۸ مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۱۴ ب.ظ)clint نوشته شده توسط:(07 مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۵۹ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: من اگر روزی ازدواج کنم وظیفه خودم میدونم که به همسرم کمک کنم به آرزوها و رویاهاش برسه حتی اگر به قیمت گذاشتن از حقوق زناشویی باشه. مطمئنم خیلی دیگر از آقایون هم کم و بیش اینطوری هستندبنظرم با این صحبت ها میشه یه دختر ۱۵ ساله رو اغواکرد وقتی از حرف های یک کاربر رندوم در یک انجمن که نه میشناسیدش و نه هویت واقعی اش مشخصه که بخواد منفعتی ببره یا به قول شما کسی را اغوا کنه همچنین برداشتی میکنید این دقیقا تاکیدی بر حرف من مبنی بر وجود بدبینی در مرد ها و زن ها (نظیر پست شما) هست. |
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - crevice - 09 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۵ ق.ظ
آدم هر وقت تفکرات پر و از غلو رو میبینه تعجب میکنه. فکر میکنم منشا این نوع تفکرات کتاب، فیلم و یا مشاهدات نافرجام باشه. والا دوران رضا کچل و پدر سالار که نیست. هر چند، باید هم یکسری محدودیتها وجود داشته باشه. اگر اینجوره پسر هم مثل زمان مجردی هر کاری دلش میخاد انجام بده. آیا این از نظر زن پذیرفتنیه؟! پس مرد هم مثل زن بعد از ازدواج محدودیت هایی(هر چند کمتر) رو داره. ازدواج مسیولیت، و مسیولیت هم محدودیت به ارمغان میاره. هم خدا و هم خرما که نمیشه. trade-off لازمه زندگی مشترک. ۱۰۰ درصد توی بعضی موارد آرامشی گرفته میشه اما باید دید که از چی زده و به چی اضافه میشه. Sent from my galaxy note 4 using Tapatalk |
ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - clint - 09 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۳ ق.ظ
بله آقای codin مردهای بسیاری هستند همسر و مادر خود را محترم میشمارند و بازگو میکنند که زن با مرد برابر است وقتی که نسبت به زن رفتاری از سر همکاری و نیکخواهی دارند ، اصل برابری انتزاعی را موضوع قرار میدهند و نابرابری غیر انتزاعی را که در ذات خود قبول دارند ؛اما خدا نکند با همسر خود دچار تضاد شوند آنوقت است که مرد سنتی درونشان بیدار می شود به هر حال شما اگر می فرمودید که در عقدنامه تان شروط ضمن عقد زیر رو قید می کنید اون وقت صحبت از اغواگری نبود ۱- زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر می دهد تا زوجه در هر زمانی که بخواهد از جانب زوج اقدام به متارکه کرده و از قید زوجیت خود را رها کند، به هر طریق اعم از اخذ یا بذل مهریه. ۲- زوجه اجازه دارد از هم اکنون هرگاه خواست به خارج از کشور برود و نیاز به اجازه مجدد زوج ندارد، چه برای اخذ یا تمدید یا تجدید گذرنامه و این اجازه دائمی است. ۳- زوجه حق ادامه تحصیل تا هر مرحله یی که لازم بداند و در هر مکان و محلی که ایجاب کند مخیر است. ۴- زوج، زوجه را در انتخاب هر شغلی که مایل باشد و هر کجا که بتواند کار کند، مخیر می کند و اجازه می دهد که مشغول به کار شود. ۵- زوج و زوجه متعهد می شوند هنگام جدایی اعم از اینکه متارکه به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن کلیه دارایی که بعد از ازدواج دائم زوجین به دست می آورند بین آنها به مناصفه تقسیم شود. ۶- حق انتخاب مسکن و تعیین شهر یا محلی که زندگی مشترک در آنجا ادامه پیدا کند با زوجه خواهد بود. ۷- اگر در آینده زوجین دارای فرزند شدند و طلاق اتفاق افتاد حضانت فرزندان به عهده زوجه باشد و در صورت خروج از کشور نیازی به اذن پدر ندارند. فقط خواهشا دوستان سفسطه هایی از جنس وجود مقدس زن برای کار درخارج منزل و ساییده شدن به زیر بار طاقت فرسای بازار کار حیف است. آیا نداشتن حق طلاق برای زن چیزی جزحمایت از اوست؟ آیا اگر زن که روح لطیفی دارد بر اثر اقدام ناشایست مرد دلشکسته شود و عجولانه از مرد جدا شود روحیهی حساس او پس از طلاق دستخوش طوفانهای سهمگین نخواهد شد ؟ و آیا ... نکنند که گوشمان پر است |
ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - khayyam - 09 مرداد ۱۳۹۵ ۰۲:۲۸ ق.ظ
احتمالا یه مدت نسبتا طولانی از مانشت و پست گذاشتن بنا به دلایلی دور باشم . ببینم وقتی که برگشتم چقدر صفحه پر کردید .. دوستانی هم که از پست ها و با صحبت های من مشکل داشتن سعی کنید حلال کنید . موفق باشید ... |
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - آیلا - ۰۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۲۸ ق.ظ
(۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۲۵ ب.ظ)Jooybari نوشته شده توسط:(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۲۸ ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط:(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۲:۵۰ ق.ظ)mostafa122 نوشته شده توسط: ما هم پری شب یکی و فرستادیم برام خواستگارییعنی دختر بدبخت فکر هم نکنه؟ ببخشیدا اکثر پسرا هم هزار تا دختر توی یه زمان برانداز میکنن و سبک سنگین میکنن، چنان گفتید انگار پسرا منتظر جواب دختر میشینن، حالا چندتا پسر خوب هم شاید باشه که اینجوری نباشه اکثر پسرا هم به جای اینکه به زیبایی شخصیت دختر نگاه کنن به زیبایی اندامش نگاه میکنن و به جای اینکه شان خانواده را آبروداری و نون حلال خوردنشون بدونن، شغل و میزان درآمد میدونن و برای خیلی از دخترها هم همینطور متاسفانه وقتی که ارزشا عوض میشن عوضی ها با ارزش میشن امیدوارم ما ارزش هامون عوض نشه هیچوقت |
ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - aamitis - 09 مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۳۷ ق.ظ
از همش قشنگ تر اینه که دختر منتظره خانواده پسر زنگ بزنه و پسر منتظره خانواده دختر زنگ بزنه و اجازه بعدی برای تشریف فرمایی رو بده حالا کدوم درسته به نظر شما؟ کلا ازدواج ها عجیب و غریب شدن |
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - آیلا - ۰۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۲ ق.ظ
(۰۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۳۷ ق.ظ)aamitis نوشته شده توسط: از همش قشنگ تر اینه که دختر منتظره خانواده پسر زنگ بزنه خانواده ی پسر باید زنگ بزنه دختر سرچشمه ناز و پسر نیاز |
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - amirid - 09 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲ ب.ظ
(۰۷ مرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۴۹ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۵۶ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۲۵ ب.ظ)Jooybari نوشته شده توسط:(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۲۸ ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط:(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۲:۵۰ ق.ظ)mostafa122 نوشته شده توسط: ما هم پری شب یکی و فرستادیم برام خواستگارییعنی دختر بدبخت فکر هم نکنه؟ آقا قضیه این "کمال" دقیقا چیه؟؟ که با ازدواج به کمال میخوان برسن؟ دقیقا کجا؟ چه حالتی؟ به نظر من خیلی حرف کلیشه ای هستش |
ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - phd-stu - 09 مرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۳۲ ب.ظ
(۰۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۳۷ ق.ظ)aamitis نوشته شده توسط: از همش قشنگ تر اینه که دختر منتظره خانواده پسر زنگ بزنه به نظر بنده اگه دختر و پسر کمی باهوش باشن میتونن تو همون جلسه ی اول با پرسیدن چند سوال بنیادی به این نتیجه برسن که "آیا نیازی هست جلسه ی دوم برگزار بشه یا نه!". یعنی باید سعی بشه تو جلسه ی اول سوال هایی پرسیده بشه که هم برای دختر و هم برای پسر خط قرمز محسوب میشن. مثلا اگه یه پسری گفت من نماز نمیخونم و نماز برای دختر خانم مهم باشه چه کاریه؟ همونجا بگه نه! ولی اگه تو خط قرمزها مشکل جدی وجود نداشت، میتونن با هم برای جلسهی (آقا منم نیم فاصله بلدما ) بعدی هماهنگ کنن. (۰۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲ ب.ظ)amirid نوشته شده توسط: آقا قضیه این "کمال" دقیقا چیه؟؟ که با ازدواج به کمال میخوان برسن؟ دقیقا کجا؟ چه حالتی؟ به نظر من خیلی حرف کلیشه ای هستش در یک نگاه کلی بنده با شما موافقم. کمال و این داستان ها همینطور که میگید واقعا کلیشه ای هست. میلیون ها آدم ازدواج کردن و الان متاهل هستن و قبلُ بعدِ ازدواجشون هیچ فرقی با هم نکرده. خیلی ها هم شاید با هدف همین "کمال" جلو رفتن ولی دیدن که اشتباه فکر میکردن و الان دچار روزمررگی شدیدی شدن که حتی فرصت فکر کردن به «کمال» رو هم ندارن چه برسه به اینکه بخوان با همسر محترمشون به اون برسن. اما در نگاه جزئی تر شاید بعضی افراد نسبتا خاص، تکُ توک بتونن با ازدواج کمی پیشرفت کنن و در مسیر «کمال» قدم بردارن. فقط دقت بشه که اینجا تعریفی از کمال ارائه نشد. به نظرم تو این متنها، کمال یک موجود انتزاعی از خواستههای انسانی هست و در مقابل خواستههای حیوانی قرار داره. |
RE: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) - codin - 09 مرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۰۲ ب.ظ
(۰۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲ ب.ظ)amirid نوشته شده توسط:(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۴۹ ب.ظ)codin نوشته شده توسط:(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۵۶ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۳:۲۵ ب.ظ)Jooybari نوشته شده توسط:(07 مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۲۸ ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط: یعنی دختر بدبخت فکر هم نکنه؟ واقعیتش برای من اصلا جنبه شعاری نداره و با پوست و گوشتم احساس میکنم این جمله رو. کمال از دیدگاه من هدفی هست که فرد برای زندگیش تعریف کرده که وقتی به لحظه مرگش رسید همانند مگسی نبوده که چند روزی بال زده باشه و بعدش ناپدید شده باشه و در مسیر درستی گام برداشته باشه. البته الان خیلی از دوستام را میبینم که این چیزها براشون قابل درک نیست و بعضا مسخره هست. اکثرا میگن درس بخونیم دکترا بگیریم اپلای کنیم و .. تا پول در بیاریم و مهمونی بریم و حال کنیم. اما من شخصا چیزهای دیگری برام مهمه. در راستای پست مربوطه هم منظورم اینه که زن و شوهر میتونن به یک دیگر کمک کنن تا هر کدوم به هدف یکتایی که باید در زندگی خود برسن ( و اسمشو گذاشتم کمال) نایل بشن. امیدوارم توضیح مختصر من سوالات بیشتری ایجاد نکنه یا خیلی مبهم نباشه. این موضوعیه که من سالها روش فکر کردم و به اندازه یک کتاب روش حرف دارم که در این مجال نمیگنجه متاسفانه |