انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[help me plz]

[undefined=undefined]با عرض سلام و ادب خدمت برادران عزیز و خواهران گرامی
من نزدیک به ۲ساله وسواس فکری شدیدی پیدا کردم این وسواس فکری اینجوریه که هر کاری که میخواهم انجام دهم مخصوصا کارهای فکری مثل درس خوندن و... احساس میکنم این مغزه که داره تمامی پردازشهارو انجام میده و تمامی کارهایی که من انجام میدم اعم از تمرکز و تلاشهایی که خودم به صورت ارادی انجام میدم در مقابل کاری که مغز انجام میده یه کار فرمالیتس و این مغز هست که داره تمامی کارها رو انجام میده!!!!!! شاید به نظر مسخره بیاد ولی واقعا من این مشکل دارم ازتون خواهش میکنم کمکم کنین این مسئله خیلی تو زندگیم تاثیر گذاشته.

[saeed_435]

والا منم یه همچین حالتی دارم ولی خودم حس میکنم بخاطر عدم تمرکزٍٍ...
یخورده جین سین میل کنین شاید اثر کرد رو من که فایده نداش مثه قبلنامم..

[help me plz]

(۲۲ تیر ۱۳۹۲ ۱۱:۴۱ ق.ظ)saeed_435 نوشته شده توسط:  والا منم یه همچین حالتی دارم ولی خودم حس میکنم بخاطر عدم تمرکزٍٍ...
یخورده جین سین میل کنین شاید اثر کرد رو من که فایده نداش مثه قبلنامم..

داداشی ممنون میشم لطف کنین بیشتر توضیح بدین؟
با تشکر از محبت شما

[saeed_435]

(۲۲ تیر ۱۳۹۲ ۱۱:۴۶ ق.ظ)help me plz نوشته شده توسط:  

(22 تیر ۱۳۹۲ ۱۱:۴۱ ق.ظ)saeed_435 نوشته شده توسط:  والا منم یه همچین حالتی دارم ولی خودم حس میکنم بخاطر عدم تمرکزٍٍ...
یخورده جین سین میل کنین شاید اثر کرد رو من که فایده نداش مثه قبلنامم..

داداشی ممنون میشم لطف کنین بیشتر توضیح بدین؟
با تشکر از محبت شما

والا من میدونم عیب کار از کجاس دغدغه فکریم زیاده
درمانی واسش پیدا نکردم که راهنماییتون کنم بیشتر خودم نیازمند درمانم!
ایشالا بقیه دوستان کمک کنن...
البته زیاد نگران نباشین این مشکل اکثر جووناس.

[good-wishes]

مطالب پایین صرفا یک تجربه شخصی هست وگرنه بهترین راه حل شما مراجعه به متخصصین این فن یعنی روانشناسان هست
سازمان بهزیستی سامانه مشاوره رایگانی داره که آدرسش اینه
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
باید عضو بشید و سوالتون رو بپرسید
خوب تجربه شخصیم که امتحان کردم و جواب گرفتم اینه که
به نظر من همین قدر که شما تشخیص دادید دچار این افکار بازدارنده هستید یعنی توانایی غلبه بر اون رو هم دارید و هنوز ضمیر ناخودآگاه شما کاملا درگیر این قضیه نیست. مقاله ای خونده بودم که مثال جالبی در این خصوص زده بود فکر کنید شما روی یک تردمیل روشن هستید . آیا شما در حال حرکت به سمت جلو هستید ؟ یا نه ! تنها توانایی توقف ندارید ؟ حتی اگر توانایی توقف بر روی یک میله متحرک رو نداشته باشید این حرکت شما به این معنی نیست که شما نمی تونید از ترد میل پایین بیایید، پس بهتره اینطور مواقع خیلی سریع بپرید پایین. این توانایی ای هست که قطعا شما دارید

در این گونه موارد که احساس کردید افکار مختلف که تمرکزتون رو بهم می زنه به سمتتون میاد مهم نیست اون فکر چی باشه در هر حال بهترین کار این هست که ذهنتون رو به سمت یک مشغولیت ساده دیگه سوق بدید و یه جورایی در صورت هجوم افکار باطل ذهنتون رو دایورت کنید رو یک مسئله دیگه.
مثلا همین که ذهنتون از درس منحرف شد سریعا کتاب رو ببندید و مثلا با نقاشی کشیدن یا حتی خط خطی کردن روی کاغذ فکرتون رو از اون افکار انحرافی رها کنید . سعی کنید به چیزی که روی کاغذ میکشید توجه کافی داشته باشید مثلا سعی کنید یک درخت روبا تمام برگهاش نقاشی کنید، یا مثلا شروع به شمارش برعکس اعداد از ۱۰۰ تا ۱ کنید . منظورم انجام تمرکز بر یک فعالیت ساده ای هست که ذهن شما رو از یک فکر خاص منحرف میکنه . اینطوری بعد از مدتی دیگه اون فکر به سراغتون نمیاد چون ذهنتون عادت کرده به جای پرش به سمت اون فکر به چیز دیگه ای تمرکز کنه .

علاوه بر این ورزش کردن بسیار بسیار بسیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــار به تمرکز فکریتون کمک می کنه . همینقدر که بتونید توپی رو داخل سبد بیندازید ذهن شما رو عادت به تمرکز میده لذا این تمارین ساده ذهن شما رو تقویت میکنه که رو پای خودش بایسته و موقعی که باید روی مسائل مهم تمرکز کنه تواناییش رو داشته باشه

یک مسئله دیگه هم اینه که گاهی ذهن ما به دلیل اینکه سوالات حل نشده داریم منحرف میشه . لذا باید سعی کنید حتما برای حل مسائل حل نشده که در ذهن دارید زمانی رو اختصاص بدید و در اون بازه فقط به دنبال پاسخ سوالاتی باشید که ذهنتون رو درگیر میکنه وگرنه اگر همیشه بخواهید بهش بی توجه باشید همیشه به دنبال شما میان چون هیچ وقت حل نمیشن و ولی ذهن شما تمایل به یافتن جوابشون داره . پس بهتره برای یکبار هم که شده برای مسائل درگیر کننده ذهنیتون وقت بگذارید و به مدت هرچند کوتاه به پاسخشون فکر کنید . هونوقت هست که میبینید برای همیشه اون مسائل از ذهن شما میره

البته من منظور شما رو کامل از جمله پایین متوجه نشدم اما مثلا همین که شما میگید
" احساس میکنم این مغزه که داره تمامی پردازشهارو انجام میده و تمامی کارهایی که من انجام میدم اعم از تمرکز و تلاشهایی که خودم به صورت ارادی انجام میدم در مقابل کاری که مغز انجام میده یه کار فرمالیتس و این مغز هست که داره تمامی کارها رو انجام میده!!!!!!"
کافیه به خودتون یک پاسخ قاطع بدید و اون هم اینه که بله مغز من هست که کلیه پردازشها رو انجام میده و به کلیه اعضای من دستور میده و سایر اعضای بدن من تابع مغز من هستند . خوب حالا که چی ؟ آیا این مسئله بیش از این ارزش فکر کردن داره ؟ نه ! پس بهتره به سایر کارهام برسم .
به همین سادگی

موفق باشید

[help me plz]

سلام
تا الان بیشتر از ۱۰۰ نفر این موضوع رو مشاهده کردن ولی فقط ۲نفر لطف کردن نظرشونو گفتن!!!! دوستان عزیز ازتون خواهش میکنم نظر خودتون رو بگین نظراتتون خیلی میتونه کمکم کنه خواهش میکنم یه چند دقیقه وقت بزارین
اجرتون با خدا و این ماهه عزیز...

[TaRiaNa]

(۲۲ تیر ۱۳۹۲ ۰۱:۵۴ ب.ظ)good-wishes نوشته شده توسط:  " احساس میکنم این مغزه که داره تمامی پردازشهارو انجام میده و تمامی کارهایی که من انجام میدم اعم از تمرکز و تلاشهایی که خودم به صورت ارادی انجام میدم در مقابل کاری که مغز انجام میده یه کار فرمالیتس و این مغز هست که داره تمامی کارها رو انجام میده!!!!!!"
کافیه به خودتون یک پاسخ قاطع بدید و اون هم اینه که بله مغز من هست که کلیه پردازشها رو انجام میده و به کلیه اعضای من دستور میده و سایر اعضای بدن من تابع مغز من هستند . خوب حالا که چی ؟ آیا این مسئله بیش از این ارزش فکر کردن داره ؟ نه ! پس بهتره به سایر کارهام برسم .
به همین سادگی

موفق باشید

من هم با نظر ایشون موافقم. سعی نکن که انکار کنی یا با این فکر درگیر بشی.. چیزی که بهش فکر می کنی یک واقعیت علمی هست دیگه . اینقدر فکر کردن نداره که. بهش اهمیتی نده. درک میکنم که دست خودتون نیست ولی وقتی با هر فکری تو ذهنت درگیر بشی یا سعی کنی مدام خلاف اون رو ثابت کنی ذهن هم سعی میکنه درستی اون رو به شما اثبات کنه.

[mahdiii]

بعضی اوقاتم من یه حس وسواس فکری بهم دست میده مثلا یه جمله رو نوشتم دوباره می خونم ببینم درسته یا نه
تو کنکورام همین طور بوده نمیدونم چی کار باید بکنم
به خاطر همینم ضربه زیاد خوردم

---

ای کاش دلیلشو ادم بدونه یا بره دکتر بهش اهمیت بده چون روز به روز شاید تشدید بشه و دیگه نشه جلوشو گرفت
اون موقع که دیگه دیره یا سخته

[good-wishes]

(۲۲ تیر ۱۳۹۲ ۱۱:۴۰ ب.ظ)mahdiii نوشته شده توسط:  ای کاش دلیلشو ادم بدونه یا بره دکتر بهش اهمیت بده چون روز به روز شاید تشدید بشه و دیگه نشه جلوشو گرفت
اون موقع که دیگه دیره یا سخته

خوب مشکل خیلی از ماها هم همینه
اونقدری که "لازم" هست (حالا "کافی" پیش کشمون) برای خودمون وقت نمیذاریم
ما اگر برای شناخت احوال خودمون زمان کافی صرف کنیم اینطوری دلایل برخی حالات روحیمون برامون ناشناخته نخواهد بود
شما میگید ایکاش بهش اهمیت بده ...
خوب اهمیت بدید تا تشدید نشه
هزینه کردن برای درزگیری شکاف یک سد خیلی به صرفه تر از بازسازی شهری هست که سیل با تخریب سد معیوب اونو ویران کرده

[aatwo]

فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی نه دارو نه دکتر نه حرف دیگران نه نصیحت کمکت نمیکنه
بعدا به این نتیجه من میرسی

[eh3an2010]

سلام ، در مورد ذهن و کنترلش شما تصور کن یه ماشین بنز داری ولی بلد نیستی باهاش کار کنی چرا چون هزار تا امکانات داره ولی تو فقط رانندگی بلدی خوب فک کن یه دفترچه راهنما داشته باشه همه امکاناتشو توضیح داده باشی میخونی و یاد میگیری چطوری باهاش کار کنی
خوب شما دقیقا مشکلت اینه که دفترچه راهنمای ذهنتو نداری نمیدونی چطوری با ذهنت برخورد کنی
ذهن موجودی است بسیار لجباز دقیقا اون چیزی رو که میخای نیاد تو ذهنت میاره
خوب تو هم باید با ذهنت لج کنی یه مثال میزنم
به خودت قول بده مثلا فلان چیز اومد تو ذهنت بلافاصله بعدش شروع کنی به شدت یه کلمه خاص بی معنی رو تکرار کنی به یک هفته نمیکشه میبینی واقعا ذهنت اروم شده
مثلا این یه تکنیک بود هزار تا دیگم هست
سعی کن یه چندتا کتاب در موردشون بخونی
تکنیک های مدیتیشن هم میتونن کمک کن
مهمترین چیز هم اینه که ذهنتو طوری تربیت کنه که بخاطره کارهایی تو رو تنبیه نکنه تو رو مقصر ندونه عادت کنی به این که "همیشه حق با منه و من درست عمل میکنم"
خیلی کلی گفتم
امیدوارم کمکی کرده باشم


Sent from my iPhone using Tapatalk 2

[m450ud]

به نظرتون یه CPU خودش همینجوری پردازش میکنه؟ یا باید یه سیستم عاملی firmwareی چیزی بکارش بگیره؟
مغزت همون CPU و افکار و روحت میشه سیستم عامل که البته خیلی بزرگتر از سیستم عامله

نکته:خیلی به خودت فشار نیار که این فکر رو کنار بذاری فقط وقتی متوجه شدی به چیز دیگه ای فکر کن

[تینا]

(۲۳ تیر ۱۳۹۲ ۰۷:۵۶ ق.ظ)m450ud نوشته شده توسط:  به نظرتون یه CPU خودش همینجوری پردازش میکنه؟ یا باید یه سیستم عاملی firmwareی چیزی بکارش بگیره؟
مغزت همون CPU و افکار و روحت میشه سیستم عامل که البته خیلی بزرگتر از سیستم عامله

نکته:خیلی به خودت فشار نیار که این فکر رو کنار بذاری فقط وقتی متوجه شدی به چیز دیگه ای فکر کن

منم کاملا با نظر ایشون موافقم .در ضمن یادمه چند سال پیش تو یه برنامه تلویزیونیه مشاوره روانشناسی یه نفر زنگ زده بود که اونم وسواس فکری داشت و هر وقت میخواست تمرکز بگیره یا کاری انجام بده این فکرهای مزاحم میومدن سراغش یادمه روانشناسه بهش گفت سعی کن تو یه بازه زمانی کم بهشون فکر نکنی مثلا به خودت بگو ۵ دقیقه به این موضوع فکر نمیکنم بعد دوباره بهش فکر میکنم اینجوری در واقع خیلی راحت تر میتونی تو اون ۵ دقیقه فکرت رو رو چیزای دیگه متمرکز کنی و چون میدونی قراره ۵ دقیقه دیگه دوباره به اون موضوع وسواس فکریت فکر کنی زیاد اون وسواس فکریت تو اون ۵ دقیقه اذیت نمیکنه همینجوری کم کم این بازه های زمانی رو بیشتر میکنی تا اینکه کلا از دست این وسواس فکریت خلاص میشی اولش سخته ولی کم کم عادت میکنی .یه راه دیگه که پیشنهاد داد این بود که مثلا وقتی داری درس میخونی به خودت بگو این صفحه رو که تموم کردم ۱۰ دقیقه به اون موضوع وسواسم فکر میکنم و تو اون۱۰ دقیقه فقط به همون وسواست فکر کن باهاش نجنگ بزار راحت باشه کم کم میفهمی که چه موضوع بیخودیه در ضمن اینجوری چون مطمئنی که قراره بهش فکر کنی کمتر موقعی که داری درس میخونی اذیت میکنه توجه کن میگم "کمتر"انتظار نداشته باش همون دفعه اول به کل ازبین بره ولی مطمئن باش کم کم از بین میره شمام امتحان کنید شاید اثر کرد

[help me plz]

با عرض سلام و ادب
ممنونم از لطف و محبتاتون
امیدوارم با کمک شما دوستان عزیز بتونم این مسئله رو واسه همیشه حل کنم
اجرتون با امام زمان (عج)

[armin_b00ter]

خوب حالا مگه مغز کارها رو انجام بده چه مشکلی داره ؟ مغز جزئی از شماست. خب مسلمه که همه ی کارها رو اون انجام می ده. نقش کنترل کننده داره. مثل کامپیوتر و سی پی یو. این چیزی نیست که بخواد شما رو به استرس بندازه این کاریه که همه ی ما می کنیم. اصلا همون مسئله تمرکزم داره از طریق مغز انجام میشه. شما چیز عجیبی ندارید همه ی ما همین طوریم.
مشکل شما عدم تمرکزه که واسه هممون کم و بیش وجود داره حالا واسه شما به این صورت نمود پیدا کرده. پیشنهاد می کنم یه مدت استراحت کنین و خودتونو از دغدغه هایی که دارین دور کنین. به جاهایی برین که بهتون آرامش می ده. پیش کسایی برین که بهتون آرامش می ده. بعد که کمی از آرامشتو به دست آوردی دوباره به کارهات برگرد.
من یکی از بزرگترین مشکلاتی که داشتم و هنوزم بعضی اوقات دارم این بود که بعضی اوقات می خواستم همه ی کارها رو با هم انجام بدم و درگیری فکری که این تصمیم برام ایجاد می کرد باعث می شد نتونم هیچ کدوم از کارهامو انجام بدم. بعدا به این نتیجه رسیدم که واقعی تر فکر کنم و سعی کنم به کارهام اولویت بدم به طوری که در نهایتم بتونم تمومشون کنم و در صورت لزوم یه سری شو حذف کنم. بعد از اون حس خوبی که تموم کردن یه کار بهم می داد انگیزه ای بود برام واسه شروع کار بعدی و بهم آرامش می داد.
این یه مشکلی که من داشتم و اینجوری حلش کردم. شما هم باید مشکلتو بشناسی و براش راه حل پیدا کنی. ولی تا وقتی از دغدغه هات جدا نشی و نتونی به آرامش نسبی برسی نمی تونی در موردش فکر کنی.
امیدوارم بهتون کمک کرده باشم