تالار گفتمان مانشت

نسخه‌ی کامل: آشپزی دانشجویی!!!
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
(04 آذر 1390 04:54 ب.ظ)narges_r نوشته شده توسط: [ -> ]اگر یه روز مرغها اعتصاب کنن و تخم نزارن اول از همه دانشجوها از گرسنگی میمیرن
مفتخرم که با افتخار به عرض برسانم که در تمام طول زندگی دانشجویی ام تخم مرغ (منظور به اشکال رایج مصرف دانشجویان) نخوردم Big Grin
یعنی یه جورایی می خواستم از همون ابتدا رکورد بزنم و خوشحالم که بالاخره زدم
زندگی خوابگاهی من هم پر بود از غذاهای ابداعی . بعضیهاش رو برا خونواده درست کردم براشون جالب بود و البته از مزه اش خوششون اومد
لوبیا پلو هم غذای ساده و خوشمزه ایه
محتویات : لوبیا قرمز یا لوبیا رشتی + برنج + پیاز سرخ کرده (عاشقشم) + اگر بود کمی هم گوشت و اگر نبود اصلا اشکال نداره + رب

خوراک لوبیا سبز : لوبیا سبز + هویج + رب گوجه + اگر قارچ بود هم خوبه + پیاز سرخ کرده + گوشت چرخ کرده + زردچوبه فراوان و سایر ادویه ها
سبزی پلو با قارچ : همون سبزی پلو که به جای گوشت میتونید توش قارچ بریزید
آش عدس : همون عدسی خودمونه ولی توش پیاز سرخ کرده فراوان + کشک + رشته آش میریزید
رشته پلو هم گزینه خوبی هست
املت قارچ : قارچ + پیاز سرخ کرده + تخم مرغ و ادویه
کوکوی پیاز : پیاز نگینی + تخم مرغ و ادویه
این پنیر برشته هم یکی از دوستان گفت به تنهایی یا با شوید پلو خوشمزه میشه .

در ضمن از فواید سویا هم غافل نشید . اگر به خوبی به عمل بیاریدش مزه اش خیلی خوشمزه میشه
و میشه هرچی با گوشت چرخ کرده درست میشه رو با سویا هم به خوبی و خوشمزگی درست کرد.
یادمه یکی از شب های زمستون، قرار بود برای اولین بار دوستان دست به کار بشن و برامون مرغ (هنوزم نمیدونم اسم اون چیزی که خوردیم رو چی بزارم) درست کنن. ساعتای ۸ با بچه ها رفتیم خرید، گوشت مرغ از اونایی که یخ زده، حبوبات به میزان کافی، نان برای ۴ مرد بالغ، کاهو، ... رسیدیم خوابگاه، بهشون گفتم تا یه دوش می گیرم شما هم بساط سفره رو بچینید، یکی دیگه مون هم رفت یه دست Pes بازی کنه Smile . اون دوتای دیگه هیچوقت دستشون به مرغ یخ زده نخورده بود، رو مامور کردیم شام اونشب رو درست کنن، از حموم که اومدم بیرون، عجیب ترین صحنه زندگی م رو دیدم، "2 نفر چاقو به دست، هرکدوم یه لنگ مرغ یخ زده رو گرفته بودن و می خواستن قطعات مرغ رو ازهم جدا کنن، یه لحظه مرغه از دستشون در رفت و کف اشپزخونه یه قلطی زد!!!" یعنی واقعا اون لحظه فقط یاد شغال های صحرای افریقا افتادم. خشکم زده بود که اینا یعنی نمی دونن اگه یه خورده بزارن زیر آب گرم خودش از هم جدا میشه، ای خدا یادش بخیر. گوشت نپخته، یادشون رفته بود حبوبات رو بریزن توش، قرمزی آبی که اضافه کرده بودن و رب زده بودن در حد FF0000 .

بهترین چیزی که من می تونم درست کنم، سیب زمینی سرخ کرده س. وقتی تو اشپزخونه سیب زمین سرخ میکردم این ترم اولی ها میومدن الکی سرصحبت رو باز میکردن،منم می دونستم هدفشون چیه Smile . حتی بهم پیشنهاد می شد براشون درست کنم دستمزد بگیرم Smile
نمونه کار Big Grin

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
ما توی خوابگاه این غذتها رو می خوردیم فقط :-|
۱- سیب زمینی سرخ کرده
۲- اسپاگتی ( همون ماکارونی دم نذاشته Big Grin ) + سس ماکارونی آماده
۳- کوکو سبزی
۴- نیمرو
۵- املت
۶-پاستا
۷- خوراک مرغ ( مرغ + یک پیاز درسته که بعد از پختن مرغ بشه به راحتی جداش کرد + هویج + نخود فرنگی در صورت در دسترس بودن و در کنارش سیب زمینی سرخ کرده ) به همراه نان
۸- الویه
۷- عدس پلو
۸- کوکو سیب زمینی
۹- استانبولی پلو
۱۰- سبزی پلو با تن ماهی
۱۱- روزهایی که غذای سلف سرویس زرشک پلو با مرغ بود هم می گرفتیم
12- آش رشته

ولی ترجیحا هر وقت تشریف میبرید خونه به مامان بگید غذاهای هفتگی رو براتون فریز کنن و ببرید خوابگاه .. تا یک هفته راحتید .

بعد حتما حتما چای با خرما یادتون نره Big Grin اصلا دانشجو توی خوابگاه چای و خرما نخوره روزش شب نمیشه Wink گذشته از شوخی برای جلوگیری از سوء تغذیه خیلی مناسبهBlush
روزهای خوابگاه در کنار سختی هایی که داره خیلی روزهای خاطره انگیزیه .. یادش بخیر ...
من پیشنهادم اینه که خانوما تو خوابگاه غذا درست کنن بفرستن خوابگاه پسرا Big Grin

Sent from my Google Galaxy Nexus using Tapatalk 2.4
(05 خرداد 1392 02:00 ب.ظ)Amir V نوشته شده توسط: [ -> ]من پیشنهادم اینه که خانوما تو خوابگاه غذا درست کنن بفرستن خوابگاه پسرا Big Grin
امر دیگه ای بود بفرمایید اصلا" تعارف نکنید Big GrinBig Grin

پس سلف و غذای دانشگاه رو واسه چی گذاشتند؟! یه چند وقت که خوردید و به مزاقتون خوش نیومد کم کم اشپز می شیدCool
(05 خرداد 1392 02:00 ب.ظ)Amir V نوشته شده توسط: [ -> ]من پیشنهادم اینه که خانوما تو خوابگاه غذا درست کنن بفرستن خوابگاه پسرا Big Grin

Sent from my Google Galaxy Nexus using Tapatalk 2.4

نه باباااا !! تنهایی این پیشنهاد رو دادی شما ؟!
آره ... 60% ... اونم 2 بار ! WinkBig GrinTongue

شما سعی کن خودشو ناراحت نکنی ... فقط لب تر کن ملت غذا درست می کنن واست میفرستن خوابگاه ! راستی فقط آدرس و شماره اتاقت رو یادت نره بیای همینجا بگی Big Grin


(04 خرداد 1392 09:49 ب.ظ)azad_ahmadi نوشته شده توسط: [ -> ]نمونه کار Big Grin

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
واااااااااااای ... من دلم از اون قارچ ها خواااااااست ... Confused
نه خوشم اومد ... معلومه این کاره اید .. دیگه وقتشه یواش یواش آستینا رو بزنیم بالا و ... Big GrinTongue
سلام. یعنی آقایون توی خوابگاه غذا درست نمیکنن؟ واقعاً بلد نیستین؟

خانم انرژی انصافاً غذای دانشگاه رو با غذای خوابگاه مقایسه نکنید. شام دانشگاه نهایتا تا ساعت 9 آدم رو نگه میداره.
(05 خرداد 1392 02:00 ب.ظ)Amir V نوشته شده توسط: [ -> ]من پیشنهادم اینه که خانوما تو خوابگاه غذا درست کنن بفرستن خوابگاه پسرا Big Grin

Sent from my Google Galaxy Nexus using Tapatalk 2.4

من برعکسش رو پیشنهاد میدم ، البته من شخصا ترجیح میدم غذایی رو که تو خوابگاه براداران تهیه شده تست نکنم Dodgy

علت :

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
(03 آذر 1390 10:23 ب.ظ)pos نوشته شده توسط: [ -> ]ساده ترین کار رفتن به شکاره. Big Grin

چتر بازی راحترین و چتر سازی سخت ترین کاره
(05 خرداد 1392 02:23 ب.ظ)saam نوشته شده توسط: [ -> ]
(04 خرداد 1392 09:49 ب.ظ)azad_ahmadi نوشته شده توسط: [ -> ]نمونه کار Big Grin

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
واااااااااااای ... من دلم از اون قارچ ها خواااااااست ... Confused
نه خوشم اومد ... معلومه این کاره اید .. دیگه وقتشه یواش یواش آستینا رو بزنیم بالا و ... Big GrinTongue

خیلی وقته اعضای خونواده ما استین کوتاه می پوشنBig Grin ، دقیقا نمی دونم حکمتش چیه Big GrinTongue .
یه چند وقت غدای خوابگاه رو بخورید
اشپز هم میشیدBig Grin
ترم اول دانشگاه، تازه اولین بار بود از خونه دور میشدم
و تو خونه ،به خاطر کنکور دست به سیاه و سفید نمیزدم و
هیچی بلد نبودم
خلاصه تا مدتی یه جورایی با غذاهای خوابگاه سر میکردیم و بعضی وقت ها خلاقیت به خرج میدادم و بعضی غذا ها رو یه سری تغییرات میدادیم تا قابل خوردن شن مثلا کوبیده های خام تیکه تیکه میکردیم
و دوباره سرخ میکردیم
یا مرغ های کاملا خام(اینقدر خام بودن که حس میکردین الان میخوان قدقد کنند) رو با اب کاملا میشستیم
و دوباره با ادویه و رب،پیاز سرخ میکردیم تا کمی قابل خوردن بشن
کم کم از ترم 3 دیگه بیخیال غذاهای خوابگاه شدیم خودمون با کمترین امکانات یه چیزی سر هم میکردیم
رایجترین غذاها توی خوابکاه هم،همون ماکارونی(با سویا)،دمپخت،تخم مرغ با سبک و سیاق های مختلف،سیب زمینی،بود
البته دیگه این اواخر اینقدر حرفه ای شده بودیم
که توی جشنواره های اشپزی خوابگاه هم شرکت میکردیم
مقام هم کسب کردیم وBig Grin
خدا رحمت کنه مخترعه ماکارونی رو که به فکر جمعه های دانشجو ها بوده

اینو هم خیلی جدی نگیریداBig Grin
اگه این چند کار رو به نحو احسن Big Grin انجام بدین جمعه ها به راحتی سپری میشه

1-شب جمعه خیلی دیر بخوابید Idea

2- طوری که جمعه به زور ساعت 2 ظهر بیدار شید

3-بعد از بیداری یه چایی علم کنین

4-تا شما بخواید ناهار آماده کنید ساعت 5 شده (ما اسم اینو گذاشته بودیم صنش (یعنی صبونه ناهار شام)

5-صنش رو بخورید و دوباره بخوابیدSleepy
(نه شوخی کردم برید تفریح)
قاطی پلو هم خوبه هرچی دستتون میرسه بریزید توش خوشمزه میشهSmile

وای وقتی یادم میاد چه چیزایی رو قاطی کردیمو خوردیم Smile) Big Grin
(05 خرداد 1392 02:40 ب.ظ)Jooybari نوشته شده توسط: [ -> ]خانم انرژی انصافاً غذای دانشگاه رو با غذای خوابگاه مقایسه نکنید. شام دانشگاه نهایتا تا ساعت ۹ آدم رو نگه میداره.
ببخشید حواسم به اقایون نبود! از نظر خورد و خوراک اقایون با خانمها فرق می کنند.
اخه ما وقتایی که غذای دانشگاه می گرفتیم همون رو سر شب می خوردیم بعد سیر بودیم دیگه تا فرداش Smile

البته غذایی که خود ادم بپزه یه چیز دیگه اس Smile هم این که خود ادم پختتش هم این که می دونه توش چیه! و برخی از این غذاهای دانشگاه رو بعد از گرفتن مجبور بودیم دوباره بپزیم.
(05 خرداد 1392 05:59 ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط: [ -> ]اخه ما وقتایی که غذای دانشگاه می گرفتیم همون رو سر شب می خوردیم بعد سیر بودیم دیگه تا فرداش Smile

واقعا اصلا احساس گرسنگی نمی کردید اون اخرای شب؟؟ Huh
من تو اون 2سال که تو خوابگاه بودم فکر نمی کنم یک بار هم سیر از سر سفره کنارکشیده باشم. Big GrinTongue . البته فقط من اینطور نبودم، این هم اتاقیای منم اینطور بودن.(شما(همه دوستان رو میگم) هم مثل ما قار و قور شکمتون همیشه برقرار نبود؟ ما بعد اینکه غذا می خوردیم شکممون صدا می داد Big Grin )

تصور کنید ساعت 4 صبح سیب زمینی اب پز بار بزاری بعد از خوب پخته شدن یهو ببینی حتی برای یه لقمه هم "نان" موجودی نداری، حالا موقع شبیخون بود. چقدر زود میگذره، هنوزم لحظه لحظه شبیخون ها رو یادمه... Shy
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
لینک مرجع