زمان کنونی: ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۰۳:۴۶ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی

ارسال:
۱۸ شهریور ۱۳۹۱, ۱۲:۰۷ ب.ظ
خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی
خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی

[تصویر:  125379_1_1379089262.jpg]

پروفسور حسابی؛ ملقب به پدر فیزیک ایران بعد از ملاقاتی که با انیشتین داشتند و پس از آنکه انیشتین به ایشان نوید می دهند که نظریه شما در آینده ای نه چندان دور، علم فیزیک را در جهان متحول خواهد کرد، به پروفسور پیشنهاد می دهد که برای تکمیل نظریه خود در آزمایشگاه مجهز دانشگاه شیکاگو به کار خود ادامه دهد. در ادامه ایمیل خاطره ای بسیار آموزنده از ایشان در دانشگاه شیکاگو نقل شده که هر ایرانی را به فکر وا می دارد. امیدوارم شما دوستان هم فرصت خوندنش رو از دست ندهید ...

دانشگاه شیکاگو بسیار پیشرفته بود. مهم تر از هر چیزی آزمایشگاه های متعدد و معتبر آن بود.

من در لابراتوار بسیار پیشرفته اپتیک، مشغول به کار شدم. در خوابگاه دانشگاه هم اتاق مجهزی برای اقامت، به من داده بودند.

از نظر وسایل رفاهی، مثل اتاق یک هتل بسیار خوب بود. آدم باورش نمی شد، این اتاق در دانشگاه باشد. معلوم بود که همه چیز را، برای دلگرمی محققین و اساتید، فراهم کرده بودند.

نکته خیلی مهم و حائز اهمیت، آزمایشگاه ها و چگونگی تجهیزات آن بود. یک نمونه از آن مربوط به میزی می شد که در آن آزمایشگاه به من داده بودند. این میز کشوی کوچکی داشت.

از روی کنجکاوی آنرا بیرون کشیدم و با کمال تعجب، چشمم به یک دسته چک افتاد. دسته چک را برداشتم و متوجه شدم تمام برگه های آن امضا شده است!

فوراً آنرا نزد پروفسوری که رئیس آزمایشگاه ها و استاد راهنمای خودم بود بردم. چک را به او دادم و گفتم: ببخشید استاد، که بی خبر مزاحم شدم. موضوع بسیار مهمی اتفاق افتاده است. ظاهراً این دسته چک مربوط به پژوهشگر قبلی بوده و در کشوی میز من جا مانده است. و اضافه کردم، مواظب باشید، چون تمام برگ های آن امضا شده است، یک وقت گم نشود.

پروفسور با لبخند تعجب آوری، به من گفت: این دسته چک را دانشگاه برای شما، مانند تمام پژوهشگران دیگر دانشگاه، آماده کرده است، تا اگر در هنگام آزمایش ها به تجهیزاتی نیاز داشتید، بدون معطلی به کمپانی سازنده تجهیزات اطلاع بدهید. آن تجهیزات را، برای شما می آورند و راه می اندازند و بعد فاکتوری به شما می دهند. شما هم مبلغ فاکتور شده را روی چک می نویسید و تحویل کمپانی می دهید. به این ترتیب آزمایش های شما با سرعت بیشتری پیش می روند.

توضیح پروفسور مرا شگفت زده کرد و از ایشان پرسیدم: بسیار خوب، ولی این جا اشکالی وجود دارد، و آن امضای چک های سفید است؛ اگر کسی از این چک سوء استفاده کرد، شما چه خواهید کرد؟با لبخند بسیار آموزنده ای چنین پاسخ داد: "بله، حق با شماست. ولی باید قبول کنید، که درصد پیشرفتی که ما در سال بر اساس این اعتماد به دست می آوریم، قابل مقایسه با خطایی که ممکن است اتفاق بیفتد نیست."

"این نکته، تذکر یک واقعیت بزرگ و آموزنده بود. نکته ای ساده که متاسفانه ما در کشورمان نسبت به آن بی توجه هستیم."

یک روز که در آزمایشگاه مشغول به کار بودم، دیدم همین پروفسور از دور مرا به شکلی غیر معمول، نگاه می کند. وقتی متوجه شد که من از طرز دقت او نسبت به خودم متعجب شده ام، با لبخندی بسیار
جذابی کنارم آمد و گفت: آقای دکتر حسابی، شما تازگی ها چقدر صورتتان شبیه افراد آرزومند شده است؟ آیا به دنبال چیزی می گردید، یا گم گشته خاصی دارید؟

من که از توجه پروفسور تعجب کرده بودم با حالت قدرشناسی گفتم: بله، من مشغول تجربه ی نظریه ی خودم در مورد عبور نور از مجاورت ماده هستم. برای همین، اگر یک فلز با چگالی زیاد، مثل شمش طلا با عیار بالا داشتم، از آزمایش های متعدد، روی فلزهای معمولی خلاص می شدم و نتایج بهتری را در فرصت کمتری به دست می آوردم؛ البته این یک آرزوست.

او به محض شنیدن خواسته ام، گفت: پس چرا به من نمی گویید؟

گفتم آخر خواسته من، چیز عملی نیست. من با شمش آلومینیوم، میله برنز و میله آهنی تجربیاتی داشته ام. ولی نتایج کافی نگرفته ام و می دانم که دستیابی به خواسته ام غیر ممکن است.

پروفسور وقتی حرف های مرا شنید از ته دل خنده ای کرد و اشاره کرد که همراه او بروم.

با پروفسور به اتاق تلفنخانه دانشگاه آمدیم. پروفسور با لبخند و شوق، به خانمی که تلفنچی و کارمند جوان آنجا بود، سفارش شمش طلا داد و خداحافظی کرد و رفت.

من که هنوز باورم نمی شد، فکر می کردم پروفسور قصد شوخی دارد و سربه سرم می گذارد. با نومیدی به تعطیلات آخر هفته رفتم.

در واقع ۷۲ ساعت بعد، یعنی روز دوشنبه که به آزمایشگاه آمدم، دیدم جعبه ای روز میز آزمایشگاه است. یادداشتی هم از طرف همان خانم تلفنچی، روی جعبه قرار داشت که نوشته بود امیدوارم این شمش طلا، به طول ۲۵ سانتی متر و با قطر ۵ سانتی متر با عیار بسیار بالایی به میزان ۲۴، که تقاضا کرده اید، نتایج بسیار خوبی برای کار تحقیقی شما بدست دهد.

با ناباوری ولی اشتیاق و امید به آینده ای روشن کارم را شروع کردم. شب و روز مطالعه و آزمایش می کردم تا بهترین نتایج را بدست آورم.

حالا دیگر نظریه ام شکل گرفته بود و مبتنی بر تحقیقات علمی عمیق و گسترده ای شده بود.

بعد از یکسال که آزمایش های بسیار جالبی را با نتایج بسیار ارزشمندی به دست آورده بودم، نزد آن خانم آوردم و شمش طلای خرده شده و تکه تکه را که هزار جور آزمایش روی آن انجام داده بودم را داخل یک
جعبه روی میز خانم تلفنچی گذاشتم.

به محض اینکه چشمش به من افتاد مرا شناخت و با لبخند پر مهر و امیدی، از من پرسید: آیا از تحقیقات خود، نتایج لازم را بدست آوردید؟

فوراً پاسخ دادم: بلی، نتایج بسیار عالی و شایان توجهی، بدست آوردم. به همین دلیل نزد شما آمده ام که شمش را پس بدهم، ولی بسیار نگران هستم. زیرا این شمش، دیگر آن شمش اولی نیست، و در جعبه را باز کردم و شمش تکه تکه شده را به او نشان دادم و پرسیدم حالا باید چه کار کنم؟ چون قسمتی از این شمش را بریده ام، سوهان زده ام و طبیعتاً مقداری از طلاها دور ریخته شده است.

خانم تلفنچی با همان روی خوش لبخند بیشتری زد و به من گفت: اصلاً مهم نیست، نتایج آزمایش شما برای ما مهم است. مسئولیت پس دادن این شمش با من است.

وقتی با قدم های آرام و تفکری ژرف از آنچه گذشته است، به خوابگاه می آمدم، به این مهم رسیدم، که علت ترقی کشورهای توسعه یافته، همین اطمینان خاطر و احترام کارکنان مراکز تحقیقاتی می باشد و بس، یعنی کافیست شما در یک مرکز آموزشی، دانشگاهی و یا تحقیقاتی کار کنید، دیگر فرقی نمی کند که شما تلفنچی باشید یا استاد.

چون تمام مجموعه آن مراکز در کشورهای پیشرفته دارای احترام هستند و بسیار طبیعی است که وقتی دست یک پژوهشگری در امر تحقیقات و یا تمام تجهیزات باز باشد و دارای احترامی شایسته باشد، حاصلی به جز توسعه علمی در پی نخواهد داشت.

منبع: کتاب استاد عشق تالیف ایرج حسابی

مبارزه هرقدر دشوار ،صعود را ادامه بده،شاید قله تنها در یک قدمی تو باشد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: euruse , sepid , Mahbanoo313 , asp_vb , berkeley , پروفسور , Abrekhoshhal , M.Amin.M , saba_1984 , Doctorwho
ارسال:
۱۸ شهریور ۱۳۹۱, ۰۱:۳۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ شهریور ۱۳۹۱ ۰۲:۳۲ ب.ظ، توسط farhud.)
RE: خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی
مطلبی که لینکش رو در زیر میارم از رضا منصوری فیزیکدان هست که خودش مرحوم حسابی رو به جامعه ایران معرفی کرده. حیفه مانشت شبیه به فارومهای انتشار فله ای مطالب عوامانه بشه.

متن این طوری شروع میشه:
شیادی زیر لوای نام مرحوم حسابی
زمانی که قرار بود از مرحوم حسابی تجلیل شود، زمانی که قرار بود از سناتور انتصابی محمدرضاشاه ولی بنیان‌گذار فیزیک دانشگاهی ایران تجلیل شود، زمانی که تهدیدها علیه انجمن فیزیک ایران و شخص من (رئیس وقت انجمن فیزیک ایران) به‌مدت چهارماه تا کنفرانس فیزیک ایران در شیراز در شهریورماه ۱۳۶۶ ادامه داشت، زمانی که نمایندگان حراست دانشگاه شیراز بنده را تهدید کردند که حق ندارید نام حسابی را در این کنفرانس ببرید، و زمانی که جناب آقای دکتر حداد عادل با جسارت در بزرگداشت آن مرحوم سخنرانی کردند کسی فکر نمی‌کرد یک قدردانی ساده باعث این همه دردسر ملی و شرمساری اهل علم ایران بشود.

بهتره ادامه رو در فایل پی دی اف که از طریق
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
قابل دسترسیه بخونید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال:
۱۸ شهریور ۱۳۹۱, ۰۲:۱۱ ب.ظ
RE: خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی
(۱۸ شهریور ۱۳۹۱ ۰۱:۳۳ ب.ظ)farhud نوشته شده توسط:  مطلبی که لینکش رو در زیر میارم از رضا منصوری فیزیکدان هست که خودش مرحوم حسابی رو به جامعه ایران معرفی کرده. حیفه مانشت تبدیل به یکی از فارومهای انتشار فله ای مطالب عوامانه بشه.
زندگینامه دکتر رو قبلا خونده بودم . مطلبی که در پست دوم آورده شد رو هم خوندم . به نظرم تو این دوره زمونه میشه تحقیق کرد و از صحت و سقم مطالب مطلع شد .

پس نیازی نیست اینجوری حرف بزنیم "حیفه مانشت تبدیل به یکی از فارومهای انتشار فله ای مطالب عوامانه بشه."

هر کسی خودش میتونه تحقیق کنه و بنا به استدلال هاش از مطالب نتیجه بگیره .

هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: secure , - rasool -
ارسال:
۱۸ شهریور ۱۳۹۱, ۰۲:۴۳ ب.ظ
خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی
(۱۸ شهریور ۱۳۹۱ ۰۲:۱۱ ب.ظ)Mahbanoo313 نوشته شده توسط:  پس نیازی نیست اینجوری حرف بزنیم "حیفه مانشت تبدیل به یکی از فارومهای انتشار فله ای مطالب عوامانه بشه."

جمله م رو ویرایش کردم. مانشت جاییه که متوسط سطح تحصیلات کاربراش با بقیه فارومها فرق میکنه. فکر نمیکنم حرف بدی زده باشم که از این جور مطالب نذاریم بهتره.
(۱۸ شهریور ۱۳۹۱ ۰۲:۱۱ ب.ظ)Mahbanoo313 نوشته شده توسط:  هر کسی خودش میتونه تحقیق کنه و بنا به استدلال هاش از مطالب نتیجه بگیره .

آمنّا! من هم گفتم که به نتیجه گیری کمک بشه. وب پر از وبسایتهای منتشر کننده این جور جعلیات راجع به هر موضوعیه. اگر هر کسی تحقیق میکرد قبل از پذیرفتن هر مطلبی که انقد این گونه مطالب که تو ایمیلها، فارومها و وبلاگها و ... منتشر نمی شدن.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال:
۱۸ شهریور ۱۳۹۱, ۰۳:۱۱ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ شهریور ۱۳۹۱ ۰۳:۲۲ ب.ظ، توسط Mahbanoo313.)
RE: خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی
(۱۸ شهریور ۱۳۹۱ ۰۲:۴۳ ب.ظ)farhud نوشته شده توسط:  آمنّا! من هم گفتم که به نتیجه گیری کمک بشه. وب پر از وبسایتهای منتشر کننده این جور جعلیات راجع به هر موضوعیه. اگر هر کسی تحقیق میکرد قبل از پذیرفتن هر مطلبی که انقد این گونه مطالب که تو ایمیلها، فارومها و وبلاگها و ... منتشر نمی شدن.

این که شما مطلبی رو بیان کردین که به نتیجه گیری کمک کنه خیلی خوبه و جای سپاسگزاری داره که روشنگری میکنید .

اما همین مطلبی هم که شما گذاشتین صحتش و استدلالش جای بحث داره . برای همینم گفتم که هر کسی باید تحقیق کنه و در اخر خودش نتیجه بگیره .

و اما در مورد اینکه اصلا در مورد شخصیت های علمی و موفقیت هاشون صحبت نکنیم به دلیل اینکه شاید برخی جاها در موردشون غلو شده باهاتون موافق نیستم .

من در حدی نیستم که بخوام در مورد شخصیت علمی دکتر حسابی و حد و اندازه ش صحبت کنم . اما همین قدری میدونم که ایشون خدمت های ارزنده ای ارائه دادن و زندگی نامه شون هر چند غلو شده باشه اما میتونه الهام بخش و قابل استفاده باشه .

من همیشه سعیم بر این بوده که هر چیزیو که میبینم یا میشنوم یا میخونم با استفاده از عقلم بهش فکر کنم و به نتیجه ای برسم و اون نتیجه یا تجربه رو در زندگیم لحاظ کنم . حالا اگه من بیام به خاطر یه سری بزرگ نمایی کارای شایسته یک نفر رو نبینم و چند نفر دیگه رو هم به دلیل اختلاف عقیده و نظر نبینم که کلا تو این دنیا خودم میمونم و خودم !

مثل این میمونه که من باغی داشته باشم و هر کدوم از درختان رو به دلیل یه آفت کوچیک از ریشه قطع کنم . آخر سر دیگه چیزی واسه من نمیمونه .

خوبی تالارهای گفتمان همین هست که با هم در محیطی آرام و علمی و با استدلال های منطقی گفتمانی داشته باشیم تا بتونیم به درک و فهم و آگاهیمون اضافه کنیم .پس انتشار این مطلب خالی از لطف هم نبود .

معذرت میخوام که طولانی شد .

هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: secure , - rasool -
ارسال:
۱۸ شهریور ۱۳۹۱, ۰۴:۱۲ ب.ظ
RE: خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی
Mahbanoo313 کاملا با نظرتون موافقم .خیلی به جا و زیبا بود صحبتتون.

(۱۸ شهریور ۱۳۹۱ ۰۳:۱۱ ب.ظ)Mahbanoo313 نوشته شده توسط:  
(18 شهریور ۱۳۹۱ ۰۲:۴۳ ب.ظ)farhud نوشته شده توسط:  آمنّا! من هم گفتم که به نتیجه گیری کمک بشه. وب پر از وبسایتهای منتشر کننده این جور جعلیات راجع به هر موضوعیه. اگر هر کسی تحقیق میکرد قبل از پذیرفتن هر مطلبی که انقد این گونه مطالب که تو ایمیلها، فارومها و وبلاگها و ... منتشر نمی شدن.

این که شما مطلبی رو بیان کردین که به نتیجه گیری کمک کنه خیلی خوبه و جای سپاسگزاری داره که روشنگری میکنید .

اما همین مطلبی هم که شما گذاشتین صحتش و استدلالش جای بحث داره . برای همینم گفتم که هر کسی باید تحقیق کنه و در اخر خودش نتیجه بگیره .

و اما در مورد اینکه اصلا در مورد شخصیت های علمی و موفقیت هاشون صحبت نکنیم به دلیل اینکه شاید برخی جاها در موردشون غلو شده باهاتون موافق نیستم .

من در حدی نیستم که بخوام در مورد شخصیت علمی دکتر حسابی و حد و اندازه ش صحبت کنم . اما همین قدری میدونم که ایشون خدمت های ارزنده ای ارائه دادن و زندگی نامه شون هر چند غلو شده باشه اما میتونه الهام بخش و قابل استفاده باشه .

من همیشه سعیم بر این بوده که هر چیزیو که میبینم یا میشنوم یا میخونم با استفاده از عقلم بهش فکر کنم و به نتیجه ای برسم و اون نتیجه یا تجربه رو در زندگیم لحاظ کنم . حالا اگه من بیام به خاطر یه سری بزرگ نمایی کارای شایسته یک نفر رو نبینم و چند نفر دیگه رو هم به دلیل اختلاف عقیده و نظر نبینم که کلا تو این دنیا خودم میمونم و خودم !

مثل این میمونه که من باغی داشته باشم و هر کدوم از درختان رو به دلیل یه آفت کوچیک از ریشه قطع کنم . آخر سر دیگه چیزی واسه من نمیمونه .

خوبی تالارهای گفتمان همین هست که با هم در محیطی آرام و علمی و با استدلال های منطقی گفتمانی داشته باشیم تا بتونیم به درک و فهم و آگاهیمون اضافه کنیم .پس انتشار این مطلب خالی از لطف هم نبود .

معذرت میخوام که طولانی شد .

مبارزه هرقدر دشوار ،صعود را ادامه بده،شاید قله تنها در یک قدمی تو باشد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Mahbanoo313
ارسال:
۱۸ شهریور ۱۳۹۱, ۰۶:۳۷ ب.ظ
خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی
(۱۸ شهریور ۱۳۹۱ ۰۳:۱۱ ب.ظ)Mahbanoo313 نوشته شده توسط:  و اما در مورد اینکه اصلا در مورد شخصیت های علمی و موفقیت هاشون صحبت نکنیم به دلیل اینکه شاید برخی جاها در موردشون غلو شده باهاتون موافق نیستم .

من در حدی نیستم که بخوام در مورد شخصیت علمی دکتر حسابی و حد و اندازه ش صحبت کنم . اما همین قدری میدونم که ایشون خدمت های ارزنده ای ارائه دادن و زندگی نامه شون هر چند غلو شده باشه اما میتونه الهام بخش و قابل استفاده باشه .

موضوع بحث در اینجا صحبت کردن یا نکردن از یک شخصیت علمی و موفقیتهاش نبود. اینکه شما از کجای حرفهای من این جمله رو استنباط کردید متوجه نشدم Smile بحث درباره ی "در حد صحبت کردن در باره بزرگی شخصیتهای علمی و موفقیتهاشون بودن" هم نیست.

فرق محیط علمی با محیط غیرعلمی دقت در صحت هر چیز قبل از پذیرفتن بی قید و شرط اون چیزه.

داستانهای عامه پسند که میتونه شامل داستانهای پروبال گرفته در عالم اوهام از یک نفر انسانِ قابل احترامِ دارایِ خدماتِ ارزنده و شایانِ تقدیر -که صدها نفر در سطح ایشون و بالاتر از ایشون توی ایران هستند- باشه توی نت به وفور یافت میشه و افراد زیادی هم هستند که اونها رو باور میکنند.

و اینکه فرق دروغبافی و جعلیات با "غلو و اغراق در برخی جاها در موردشون" چیه و چرا غلو و اغراق تا حدی که ما رو تخدیر بکنه بد نیست به نظر میاد بهتره بحث نکنیم.

جمله آخر آقای منصوری کفایت میکنه:
"از انسان های سادۀ زحمتکش و دوستدار ایران بت نسازیم و نسل ها را با دروغ تباه نکنیم!"
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال:
۱۸ شهریور ۱۳۹۱, ۱۰:۰۳ ب.ظ
خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی
کلمه forum، فاروم تلفظ نمی شود. بلکه تقریبا فُرِم تلفظ می شود.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: farhud
ارسال:
۱۸ شهریور ۱۳۹۱, ۱۰:۴۴ ب.ظ
RE: خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی
(۱۸ شهریور ۱۳۹۱ ۰۶:۳۷ ب.ظ)farhud نوشته شده توسط:  و اینکه فرق دروغبافی و جعلیات با "غلو و اغراق در برخی جاها در موردشون" چیه و چرا غلو و اغراق تا حدی که ما رو تخدیر بکنه بد نیست به نظر میاد بهتره بحث نکنیم.

جمله آخر آقای منصوری کفایت میکنه:
"از انسان های سادۀ زحمتکش و دوستدار ایران بت نسازیم و نسل ها را با دروغ تباه نکنیم!"

من اون مواردی که گفتین اینجا ما در موردش صحبت نمی کنیم رو به خاطر این گفتم که شما در پست اولتون فرموده بودین " حیفه مانشت تبدیل به ... بشه " . من فقط منظورم این بود که بهتره هر دوش باشه . هم زندگی نامه ایشون و هم نقدهایی که به راویان اون وارده تا همه خودشون تصمیم بگیرن . چون به دلیل برخی جعلیات ( به گفته شما ) بازهم نمیتونیم ایشون رو کلا از تاریخ و ذهنمون پاک کنیم . و بهتره همه مسائل با اسناد مستدل ارائه بشه تا در یک فضای بی طرف هر کسی خودش تصمیم و نتیجه گیری کنه .


اما به نظرم ارائه دیدگاه ها در یک بستر درست و مناسب باعث آگاهی و روشنگری میشه چرا نباید بحث کنیم . بله اگر این بحث به یک جدال غیر منطقی تبدیل بشه بهتره که انجام نشه .

با بت سازی هم کاملا موافقم . البته فقط با بت ساختن !

حالا در مورد بقیه موارد ذکر شده در رابطه با نقد زندگی نامه دکتر حسابی اگر خب کسی اسناد موثقی داره میتونه قرار بده تا باز هم خوانندگان خودشون جمع بندی کنن .

هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۱۰
۱۹ شهریور ۱۳۹۱, ۰۸:۲۷ ب.ظ
خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی
(۱۸ شهریور ۱۳۹۱ ۱۰:۰۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  کلمه forum، فاروم تلفظ نمی شود. بلکه تقریبا فُرِم تلفظ می شود.
ممنون بابت تذکرتون. من تلفظ دقیق این کلمه توی انگلیسی رو نمیدونستم. ولی اون چیزی که وارد فارسی شده و با سیستم آوایی فارسی، فاروم و فرومه به نظرم. مثل خیلی از کلمات دخیل دیگه که تلفظ اصلیشون توی زبان اصلی متفاوت با اونیه که ما توی فارسی تلفظ میکنیم. اگه اشتباه میکنم خوشحال میشم تذکر بدیدSmile
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blackhalo1989 , Mahbanoo313


پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close