زمان کنونی: ۱۰ فروردین ۱۴۰۳, ۰۸:۲۷ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

شعر

ارسال: #۶۱
۱۴ مهر ۱۳۹۰, ۱۰:۲۹ ب.ظ
کی گفتمت؟
کی گفتمت که خشت سرا از طلا مکن؟

گفتم سرای خلق، چو ویرانه‌ها مکن


کی گفتمت که کار مکن بر مراد دل؟

گفتم تو هم مراد کسی، زیر پا مکن


کی گفتمت که دور زعیش و سرور باش؟

گفتم سرور وعیش کسی را عزا مکن


کی گفتمت که لذت دنیا بنه زدست؟

گفتم ثبات نیست، بر او اتکا مکن...


کی گفتمت که عهد، بجا آر یا میار؟

گفتم اگر وفا ننمودی جفا مکن...


کی گفتمت که بهر کسان راز دار باش؟

گفتم زخلق، عیب نهان بر ملا مکن...


کی گفتمت که نام خدا بر زبان مبر

گفتم جفا به خلق به نام خدا مکن
شوشتری

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود/لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: narges_r , mamat
ارسال: #۶۲
۱۴ مهر ۱۳۹۰, ۱۱:۰۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۶ مهر ۱۳۹۰ ۰۴:۵۶ ب.ظ، توسط mamat.)
یه قسمتش هم تو سریال اغما تیتراژ پایانی اجرا شد
یک ساعت ار دو قبلکی از عقل و جان برخاستی
این عقل ما آدم بدی این نفس ما حواستی
***
ور آدم از ایوان دل درنامدی در آب و گل
تدریس با تقدیس او بالاتر از اسماستی
***
ور لانسلم گوی ظن اسلمت گفتی چون خلیل
نفس چو سایه سرنگون خورشید سربالاستی
***
ور هستی تن لا شدی این نفس سربالا شدی
بعد از تمامی لا شدن در وحدت الاستی
***
گر ضعف و سستی نیستی در دیده خفاش تن
بر جای یک خورشید صد خورشید جان افزاستی
***
گر نیک و بد نزد خدا یک سان بدی در ابتلا
با جبرئیل ماه رو ابلیس هم سیماستی

***
ور رازدارستی بشر پیدا نکردی خیر و شر
هر چه که ناپیداستش بر وی همه پیداستی

***
این حس چون جاسوس ما شد بسته و محبوس ما
چون می نبیند اصل را ای کاشکی اعماستی
***
بنشسته حس نفس خس نزدیک کاسه چون مگس
گر کاسه نگزیدی مگس در حین مگس عنقاستی
***
استاره‌ها چون کاس‌ها مانند زرین طاس ها
آراستش بر طامعان ای کاشکی ناراستی
***
خاموش باش اندیشه کن کز لامکان آید سخن
با گفت کی پردازیی گر چشم تو آن جاستی
***
از شمس تبریزی ببین هر ذره را نور یقین
گر ذوق در گفتن بدی هر ذره ای گویاستی
********************************
(مولانا جلال الدین محمد بلخی)

من اگر چه بندگی را به خدا رسانده باشم
همه بنده ام خدایا به تو می رسد خدایی

بکشان به عاشقانت که کشی به جرم عشقم
مگرم نه وعده دادی که کشی و بر سر آیی

اگه میخوای منو بازم ببینی
من همینجام پشت اون لبخند قدیمی
حلال کنید
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: - rasool -
ارسال: #۶۳
۲۳ مهر ۱۳۹۰, ۰۱:۴۸ ب.ظ
شعر برگزیده‌ی سال ۲۰۰۵
این شعر که کاندیدای شعر برگزیده سال ۲۰۰۵ شده است‌، توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده است که استدلال شگفت انگیزی دارد !


وقتی به دنیا میام، سیاهم
وقتی بزرگ میشم، سیاهم
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم
وقتی سردم میشه، سیاهم
وقتی می ترسم، سیاهم
وقتی مریض میشم، سیاهم
وقتی می میرم، هنوزم سیاهم

و تو، آدم سفید
وقتی به دنیا میای، صورتی ای
وقتی بزرگ میشی، سفیدی
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی
وقتی سردت میشه، آبی ای
وقتی می ترسی، زردی
وقتی مریض میشی، سبزی
و وقتی می میری، خاکستری ای

و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟

سپیده که سربزند در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید شبیه آنچه در بهار بوئیدیم
پس به نام زندگی هرگز مگو هرگز.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: HighVoltage , Avicenna , انرژی مثبت , hanif , Parva , diligent
ارسال: #۶۴
۲۵ مهر ۱۳۹۰, ۱۰:۵۲ ب.ظ
RE: شعر
مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من می چرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه‌ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم

شعر از بازیگر مرحوم" حسین پناهی"

مازنده ازآنیم که آرام نگیریم........موجیم که آسودگی ما عدم ماست
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: narges_r , انرژی مثبت , IT_SUT
ارسال: #۶۵
۲۵ مهر ۱۳۹۰, ۱۱:۰۴ ب.ظ
RE: شعر
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد

فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی

رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب

که خود در میان غزلها بمیرد

گروهی بر آنند که این مرغ شیدا

کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد



شب مرگ از بیم آنجا شتابد

که از مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا برآمد

شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی آغوش باز کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

سپیده که سربزند در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید شبیه آنچه در بهار بوئیدیم
پس به نام زندگی هرگز مگو هرگز.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: diligent , انرژی مثبت
ارسال: #۶۶
۲۵ مهر ۱۳۹۰, ۱۱:۴۴ ب.ظ
شعر
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
***
به فتراک جفا دل‌ها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند بفشانند
***
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
***
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
***
ز چشمم لعل رمانی چو می‌خندند می‌بارند
ز رویم راز پنهانی چو می‌بینند می‌خوانند
***
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
***
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو می‌خوانند می‌رانند
***
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
*****************************
حافظ

من اگر چه بندگی را به خدا رسانده باشم
همه بنده ام خدایا به تو می رسد خدایی

بکشان به عاشقانت که کشی به جرم عشقم
مگرم نه وعده دادی که کشی و بر سر آیی

اگه میخوای منو بازم ببینی
من همینجام پشت اون لبخند قدیمی
حلال کنید
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت
ارسال: #۶۷
۰۶ آبان ۱۳۹۰, ۰۱:۳۲ ب.ظ
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
خوشا دلی که مدارم از پی نظر نرود
به هر درش که بخوانند بی نظر نرود

طمع در آن لب شیرین نکردم اولی
ولی چگونه مگس از پی شکر نرود؟

سواد دیده‌ی غم دیده‌ام با اشک مشوی
که نقش خال توام هرگز از نظر نرود

ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار
چرا که بی سَرِ زلف توام به سر نرود

دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود

مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروی شریعت بدین قدر نرود

من گدا هوس سرو قامتی دارم
که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود


تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود

حافظ شیرازی

هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت
ارسال: #۶۸
۰۶ آبان ۱۳۹۰, ۰۴:۱۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۶ آبان ۱۳۹۰ ۰۴:۱۹ ب.ظ، توسط Masoud05.)
RE: خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
(۰۶ آبان ۱۳۹۰ ۰۱:۳۲ ب.ظ)هاتف نوشته شده توسط:  خوشا دلی که مدارم از پی نظر نرود
به هر درش که بخوانند بی نظر نرود
...
برای دوستان اهل آواز عرض کنم استاد شجریان‌، شعر بالا رو بسیار زیبا خوانده . اسم آلبوم "آهنگ وفا " است.
این آهنگ جزء موسیقی های مورد علاقه من هست

واللَّه خَیْرٌ وَأَبْقَى
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۶۹
۱۰ آبان ۱۳۹۰, ۱۲:۳۷ ق.ظ
شعر
این شعر خیلی پر مغزه و خیلی دوستش دارم، از یکی از داستانهای معروف کلیله و دمنه استفاده کرده است:

خیال خام پلنگ من
به سوی ماه پریدن بود
و ماه را ز بلندایش
به زیر خاک کشیدن بود
پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود

هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: mosaferkuchulu , ارام , mamat , انرژی مثبت
ارسال: #۷۰
۱۴ آبان ۱۳۹۰, ۰۲:۳۲ ق.ظ
شعر
این شعر رو یکی از دوستام تو صفحش گذاشته بودم به نظرم جالب بود اینجا گذاشتم ولی نتونستم شاعرش رو پیدا کنم
سخت آشفته و غمگین بودم…
به خودم می گفتم:
بچه‌ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم‌ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق‌ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشه‌ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……
گفت‌: آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه‌ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت‌: لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”

گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت‌: این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه‌ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….

چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم

عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده‌ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را...
که به هنگامه‌ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی

***

یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم

با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود/لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: fatima1537 , narges_r , barca , diligent , maryami
ارسال: #۷۱
۱۴ آبان ۱۳۹۰, ۰۲:۵۷ ق.ظ
شعر
منم از خودم یه شعر در وکنم:

حالم عوض میشهههههه ‌، وقتی مانشت میاااااااااااااام

کسی که اندرز ارزان را رد کند طولی نمی کشد که پشیمانی را با قیمت گرانی خریداری خواهد کرد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۷۲
۱۵ آبان ۱۳۹۰, ۱۰:۱۲ ب.ظ
RE: شعر
دعایت می کنم عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی بی عشق نازیباست

دعایت می کنم با این نگاه خسته گاهی مهربان باشی
به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی
بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
بخوانی نغمه ای با مهر

دعایت می کنم در آسمان سینه ات خورشید مهری رخ بتاباند

دعایت می کنم روزی زلال قطره اشکی
بیابد راه چشمت را
سلامی از لبان بسته ات جاری شود با مهر

دعایت می کنم یک شب تو راه خانه خود گم کنی
با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را

دعایت می کنم روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن و حتی کمتر از آن فاصله داری
و هنگامی که ابری‌، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی

دعایت می کنم روزی بفهمی
گرچه دوری از خدا‌، اما خدایت با تو نزدیک است

دعایت می کنم روزی دلت بی کینه باشد‌، بی حسد
بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
شبانگاهی‌، تو هم با عشق با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی سینه ات را پر کند از نور
ببوسی سجده گاه خالق خود را
دعایت می کنم روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و با او بگویی:
بی تو این معنای بودن سخت بی معناست

دعایت می کنم روزی نسیمی خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور

دعایت می کنم وقتی به دریا می رسی
با موج های آبی دریا به رقص آیی
و از جنگل‌، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
بسان قاصدک‌ها با پیامی نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
به کام پرعطش یک جرعه آبی بنوشانی

دعایت می کنم روزی بفهمی
در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا

برایت آرزو دارم
که یک شب‌، یک نفر با عشق در گوش تو
اسم رمز بگذشتن ز شب‌، دیدار فردا را به یاد آرد

دعایت می کنم عاشق شوی روزی
بگیرد آن زبانت
دست و پایت گم شود
رخساره ات گلگون شود
آهسته زیر لب بگویی‌: آمدم
به هنگام سلام گرم محبوبت
و هنگامی که می پرسد ز تو‌، نام و نشانت را
ندانی کیستی
معشوق عاشق ؟
عاشق معشوق ؟
آری‌، بگویی هیچ کس

دعایت می کنم روزی بفهمی ای مسافر رفتنی هستی
ببندی کوله بارت را
تو را در لحظه های روشن با او
دعایت می کنم ای مهربان همراه
تو هم ای خوب من
گاهی دعایم کن

عشق یعنی اشک توبه در قنوت,خواندنش با نام غفارالذنوب
عشق یعنی چشم ها هم در رکوع,شرمگین از نام ستارالعیوب
عشق یعنی سر سجودودل سجود,ذکر یارب یارب از عمق وجود
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: barca , - rasool - , انرژی مثبت
ارسال: #۷۳
۱۶ آبان ۱۳۹۰, ۰۱:۳۲ ق.ظ
RE: شعر
(۲۵ مهر ۱۳۹۰ ۱۱:۰۴ ب.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط:  شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد

فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی

رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب

که خود در میان غزلها بمیرد

گروهی بر آنند که این مرغ شیدا

کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد



شب مرگ از بیم آنجا شتابد

که از مرگ غافل شود تا بمیرد

....
برای دوستدارن موسیقی بگم که‌، میگن قو وقتی تشخیص میده مرگش نزدیکه اول خوب دور کسایی رو که دوست داره میچرخه و بعدش میره یه جا و تنها میمره تا اونا ناراحت نباشن. ظاهرا چایکوفسکی توی اثر معروف خودش یه جا تصمیم داره همچین چیزی رو مجسم کنه‌، حدود ۳ دقیقه از این اثر طولانی یه حالت غم انگیزی داره( اسم این اثر باله دریاچه قو هست - در ضمن یه باله دیگه هم داره بنام باله فندق شکن که خوراک کارتون های کودکان هست و ازش اونجا استفاده میکنن - در ضمن باله معروف دیگه ایشون زیبای خفته هست که همه ماها بخشش های از اونو شنیدیم ). اینم از داستان این موسیقی . تا برنامه بعد که راجع به سونات مهتاب بتهوون صحبت میکنیم‌، خدا یار و نگهدارتون باشه Big Grin

واللَّه خَیْرٌ وَأَبْقَى
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت , narges_r , Bache Mosbat , firouzi.s , مهشاد , mosaferkuchulu
ارسال: #۷۴
۱۶ آبان ۱۳۹۰, ۰۱:۰۹ ب.ظ
شعر
مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

طفل معصوم به دور سر من می چرخید

به خیالش قندم

یا که چون اغذیه‌ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم

ای دو صد نور به قبرش بارد

مگس خوبی بود

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد

مگسی را کشتم

مرحوم حسین پناهی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: firouzi.s
ارسال: #۷۵
۱۷ آبان ۱۳۹۰, ۰۶:۲۶ ب.ظ
شعر
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.
قایق از تور تهی
و دل از آروزی مروارید،
همچنان خواهم راند
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
«دور باید شد، دور.
مرد آن شهر، اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود
دور باید شد، دور
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره هاست.»
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
پشت دریاها شهری ست
که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف
خاک موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساططیر می آید در باد
پشت دریا شهری ست
که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.
پشت دریاها شهری ست!
قایقی باید ساخت .
------------------------------------------------------------------------------

آری تو راست می گویی آسمان مال من است
پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است
اما سهراب تو قضاوت کن
بر دل سنگ زمین جای من است؟!!!
من نمی دانم که چرا این مردم دانه های دلشان پیدا نیست.
صبر کن سهراب…!!!
قایقت جا دارد؟…!!!
من هم از همهمه‌ی داغ زمین بیزارم.

من اگر چه بندگی را به خدا رسانده باشم
همه بنده ام خدایا به تو می رسد خدایی

بکشان به عاشقانت که کشی به جرم عشقم
مگرم نه وعده دادی که کشی و بر سر آیی

اگه میخوای منو بازم ببینی
من همینجام پشت اون لبخند قدیمی
حلال کنید
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: mosaferkuchulu , - rasool - , انرژی مثبت


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  شعرهایی که وقتی خوندید خوشتون اومد aamitis ۱۹۸ ۵۹,۱۰۰ ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۳:۵۳ ب.ظ
آخرین ارسال: gerdoo_456
  گرگ درون/ شعری از فریدون مشیری morweb ۰ ۱,۳۶۵ ۰۶ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۲۶ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
Rainbow یک شعر زیبا که حال و هوایمان را امام رضایی می کند. نسیم صبح ۰ ۱,۹۱۴ ۱۶ شهریور ۱۳۹۳ ۰۱:۰۱ ب.ظ
آخرین ارسال: نسیم صبح
  شعر فروغ فرخزاد morweb ۰ ۱,۵۱۸ ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۳۸ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  شعری در قالب یک استاد mojhde ۰ ۲,۴۰۳ ۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۶:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: mojhde
  شعر محرم، دلنوشته های محرم، مداحی های دلنشین Parva ۷۳ ۳۸,۷۶۳ ۰۲ آذر ۱۳۹۲ ۱۲:۴۸ ق.ظ
آخرین ارسال: Parva
Rainbow شعرها و یا مطالبی که خودتان سرودید یا نوشتید ... ( دلنوشته ها ) ffss ۲۲ ۹,۱۶۳ ۲۹ شهریور ۱۳۹۲ ۰۹:۲۸ ب.ظ
آخرین ارسال: Breeze
  مشاجره در شعر robot110 ۴ ۴,۰۰۸ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۵:۱۳ ب.ظ
آخرین ارسال: robot110
  دانلود تصنیف زیبای قطعه ای از بهشت شعر رسمی آستان قدس رضوی Majid gh ۰ ۳,۳۸۱ ۱۳ مهر ۱۳۹۰ ۰۳:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: Majid gh
  *****یه شعر و سه نقل قول ۲***** kabirkooh ۱۳ ۷,۳۲۳ ۲۲ خرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۲۷ ب.ظ
آخرین ارسال: mass2009

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close