(۱۵ مهر ۱۳۹۶ ۱۱:۱۷ ب.ظ)Paraande نوشته شده توسط: به نظرتون چطور میتونیم فروش اپ رو بالا ببریم و چه راه های دیگه ای هم هست؟ مثلا استخدام فردی که کار دیجیتال مارکتینگ انجام بده خوبه؟ یا چه راه های دیگه ای به نظر میرسه؟
شاید من نتونم پاسخدهنده خوبی برای این سوال باشم اما صرفا نظر خودم رو به صورت خلاصه میگم.
پیشفرض رو بر این قرار میدم که نرمافزار مورد اشاره از نظر اصول طراحی، کارایی، جذابیت و... در حد مطلوب هست و این قابلیت رو داره که وقتی من مخاطب که شامل جامعه هدف هستم، اگه یک بار اون رو نصب کنم، دیگه حذفش نکنم و این باعث یک تجربه کاربری بد نشه، اگه این پیشفرض درست باشه، تازه اون موقع این نرمافزار واجد شرایط سرمایهگذاری برای فازهای مختلف تبلیغات هست، وگرنه انتشار زودهنگام و بدون برنامهریزی اون بیشتر در نقطه مقابل و در واقع ضد تبلیغ هست. این نکته رو هم در نظر داشته باشید که مقصد رو تبدیل اپلیکیشن شما به یک نام معروف در حوزه خودش نظر میگیرم.
ببینید تبلیغات چنین مواردی معمولا در دو مرحله درونی و بیرونی و با دو رویکرد محسوس و نامحسوس انجام میشه که هر دو تاش نیاز به بسترسازی دارند و من جهت طولانی نشدن بحث فقط به شیوه محسوس اشاره میکنم.
تبلیغات محسوس - درونی:
تبلیغات درونی پیشنیاز و در واقع فراهم آورنده بستری برای تبلیغات بیرونی هست،
تبلیغات درونی یعنی مبدا و لنگرگاه ارجاعات فعالیتهای شما، یعنی هویت اپلیکیشن شما که تو محیط فیزیکی شامل هویت برند، مکان فیزیکی و... و تو محیط مجازی و برای کسب و کارهای کوچیک تا متوسط یعنی
دارا بودن یک سیستم یکپارچه اطلاعاتی و محتوایی شامل حداقل یک وبسایت به عنوان هسته مرکزی و شبکههای اجتماعی به عنوان مکمل. لفظ درونی رو میتونیم اینطور معنا کنیم که ما هویت خودمون رو خودمون میسازیم و برای این هویتسازی به قدرت خودمون تکیه میکنیم و نیازی به التماس کردن از دیگران برای فالوو کردن صفحات اجتماعیمون و یا ارسال ایمیلهای گروهی اسپم و یا تبلیغات ناشیانه موجود در انجمنهایی مثل مانشت از سوی کاربرنماهای تجاری برای دریافت Back Link نداریم، حتی اگه مفید هم بود که البته نیست.
به خودمون تکیه میکنیم، با انجام چه کارهایی؟ با ایجاد کاتالوگ و مستندسازی قوی نرمافزاری برای کاربران، با در نظر گرفتن سیستم اطلاعرسانی بهروز برای توصیف آپدیتها و چشمانداز توسعه، با دارا بودن سیستم پشتیبانی کارآمد و به صورت کلی همه مواردی که تحت یک عنوان واحد به نام "تولید محتوا" تجمیع میشه و ثمره اون هدیه این حس خوب به مخاطب هست که اپلیکیشن ما زنده هست، نفس میکشه، به نیازهای شما احترام میزاره و بر همون اساس تغییر میکنه؛
تولید محتوای ما شامل دو بخش اصلی هست، یک بخش استاتیک و یک بخش داینامیک، بخش اول که شامل فراهم آوردن مستندات، راهنماها و البته معرفی محصول به شیوههای جذاب مثل پکیجینگ دیجیتال، تیزرهای کوتاه هست که یک بار انجام میشه و بعدا صرفا تغییر یا بسط داده میشه و شامل فعالیت زیادی نیست. اما بخش دوم که مبحث تولید محتوا رو با فرآیند بهینهسازی محتوا برای موتورهای جستجو گره میزنه، پرهزینهترین مورد از نظر زمانی و قلب تپنده هر کسب و کار مجازی به حساب میاد، جایی که از خود محصول برای تبلیغ محصول استفاده نمیکنیم و اصلا هدفمون تبلیغ محصول نیست، بلکه ارائه خدمتی (عموما رایگان و در راه رضای خدا) در حیطه همون حوزه مثل آموزش، اطلاعرسانی در قالب نوشتار، تصویر، ویدئو، پادکست و... هست و این پکیج به صورت طبیعی و ناخواسته زمینه اعتماد و بعد از اون افزایش فروش محصول رو فراهم میکنه (در صورت داشتن سیاستهای درست)، برای نمونه میتونید، کاری که "دیجیکالا مگ" انجام میده رو در مقیاس کوچیکتر در نظر بگیرید.
از نظر پیادهسازی این موارد و در راس اون تولید محتوا نکات خیلی زیادی مطرح هست، فقط کوتاه بگم که شما میتونید جهت شناخت بیشتر از الگوهای برتر در این زمینه استفاده کنید. به عنوان نمونه صفحات برتر و برندها دارای صفحات یکپارچه از نظر بصری (رنگبندی، فونت، اندازه هماهنگ تصاویر، قاببندی متحد، واترمارک و...)، دارای ارتباطات و ارجاعات مختلف بین هم و یک الگوی مرتب و منظم برای تولید محتوا هستند، حتی اینکه یک نوع پست خاص در چه زمانی از روز ارسال بشه، چند تا پست و با چه نسبتی (مثلا در ازای سه پست آموزشی فقط یک پست توصیفی - تبلیغی محصول) اینکه سیاست جذب Follower در ازای Follow متقابل یک سیاست غلط و منحصر به صفحات زرد هست، اینکه باید توجه داشته باشید که خرید Follower دردی رو دوا نمیکنه و باید نسبت تعداد Follower ها با تعداد سینها و همچنین کامنتها تناسب منطقی داشته باشه و...
اینکه حتی در مواجهه با نظرات کاربران با توجه به جامعه مخاطبین چه سیاست ارتباطیای رو در پیش بگیرید و مثلا رسمی باشید و از "است" و "مخاطب عزیز" استفاده کنید یا خودمونی باشید و از "هست" و "دوستم" و... همه اینا شاید ساده اما موضوعات مهمی هستند، خیلی مهم؛
این مباحث واقعا گستردهست که نمیتونم جمعش کنم اینجا و تازه اینا بیشتر جنبه بصری و روانشناسی قضیه هست، بعد مهم بعدی تحلیل آماری هست. به صورت کلی در این زمینه توصیه میکنم بدون برنامهریزی و همچنین نظارت یک کارشناس تبلیغات الکترونیک گامی برندارید، حداقل در شروع چنین سیاستی رو در پیش بگیرید و وقتی بسترش فراهم شد، خودتون میتونید تا حد زیادی امور رو به دست بگیرید. صد البته که سرمایهگذاری در این زمینه و در اختیار داشتن فردی که تو دیجیتال مارکتینگ هم از بعد روانی و هم فنی به امور مسلط هست و البته دلش هم برای موفقیت اون کار میتپه، برای شما یک مزیت به حساب میاد. تو این مسیر به طراح رابط کاربری، گرافیست و بعضی از نقشهای دیگه هم حداقل به صورت مقطعی نیاز پیدا میکنید.
تبلیغات محسوس - بیرونی:
وقتی یک موسسه معتبر قصد داره تبلیغ شما رو به صورت رایگان نمایش و به دیگران معرفی کنه، یک نوع تبلیغ بیرونی به حساب میاد که گام مثبتی هم هست اما در صورت داشتن همون هویتی که از طریق تبلیغات درونی به دست میاد، مطمئنا خیلی ثمربخشتر هست، چون در صورت نداشتن اون بستر، شاهد کاهش نرخ اصابت هستیم، برای مثال
شرکتی بود که تبلیغ کلیکی با قیمت میلیونی داده بود ولی وقتی روی اون تبلیغ کلیک میکردیم مقصدی نداشت و این مثل این میمونه که ما با یک بوی فوقالعاده افراد رو به داخل رستوران بکشونیم ولی غذایی نداشته باشیم که بهشون بدیم!
خب ما راهکارهایی مثل تبلیغات کلیکی، ویدئویی، درون برنامهای، درون محتوایی (مثل انیمیشنهای سروش رضایی) و... رو هم در این رویکرد داریم، اما اینها تبلیغات هزینهبری هستند و اگه سیاست درستی برای جذب مخاطب بعد از حضورش نداشته باشیم، برامون پربازده نیستند و بیشتر نقش شوکدهندههای مقطعی رو ایفا میکنند. مگر اینکه در یک روند دائم استفاده بشن که هزینه تحمیلی اونها بسیار بالاست و به نظر میاد با کار شما سازگار نیست، مگراینکه بتونید نمونههای مشابهی از اون تبلیغات پربازده ولی رایگان و یا کمهزینه پیدا کنید. به باقی شیوههای تبلیغات بیرونی که بخشی از اون محیطی هست هم که دیگه اشاره نمیکنم.
نهایتا بهتون پیشنهاد میکنم در حال حاضر با کمک یک فرد آشنا به کلیات و جزئیات این حوزه، قویا تمرکزتون رو بحث تبلیغات درونی و در راس اون تولید محتوای قاعدهمند قرار بدید و مطمئن باشید هزینهای که صرف این کار میشه هزینه نیست، سرمایه هست. تو هر مرحلهای که هستید خودتون رو جای مخاطب و نه مالک قرار بدید و از خودتون بپرسید که با دیدن هر نشونهای از این اپلیکیشن (خودش، بنر تبلیغیش، سایتش، اینستاگرامش و...) چه دلیل قانعکنندهای برای دریافت و نصب اون و بعد معرفی به دیگران دارید، صبور باشید و فعلا روی "فروش" زیاد تاکید نکنید، اون لایه آخر هست.