تالار گفتمان مانشت

نسخه‌ی کامل: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
..... .
آخر کارمون مثل جدایی نادر از سیمین نشه بلند صلوات !
همه ی این مسائل بکنار....
من امروز چیزایی رو شنیدم "در رابطه با انتخاب فرد طبق معیارای اخلاقی خودم و غالب جامعه" که واقعا حالم گرفته شد. هر چند میدونستم چه خبره اما فکر نمیکردم دیگه در این حده!!
چیزهایی که حتی قابل بیان هم نیست. فقط امیدوارم هر کسی هم نوع خودش رو بتونه پیدا کنه...
(29 تير 1395 05:39 ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: [ -> ]همه ی این مسائل بکنار....
من امروز چیزایی رو شنیدم "در رابطه با انتخاب فرد طبق معیارای اخلاقی خودم و غالب جامعه" که واقعا حالم گرفته شد. هر چند میدونستم چه خبره اما فکر نمیکردم دیگه در این حده!!
چیزهایی که حتی قابل بیان هم نیست. فقط امیدوارم هر کسی هم نوع خودش رو بتونه پیدا کنه...
بیان کن داداش !‌بیان کن حال ما هم گرفته بشه !
(29 تير 1395 01:02 ق.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: [ -> ]سختتون نیست شنیدنش؟ Huh
من اگر باشم نه خودم از خواستگارای قبلیم براش میگم و نه اجازه میدم اون از جاهایی که رفته خواستگاری برام بگه! Shy
_________________
الهی که روز به روز خوشبخت‌تر بشید Smile

نه چرا باید سخت باشه وقتی هم خودت از احساست مطمینی هم طرفت را بهش اطمینان داری وقتی هر دو طرف عاشق و دوستدار هم هستند شنیدن این موارد سخت نیست . تو بگو فلان جا رفتم من بگم فلانی اومد خواستگاریم وقتی قسمت نبوده نبوده دیگه .مهم اینه که الان من و تو با هم ازدواج کردیم و راضی هستیم از زندگیمون . من فکر میکنم این مساله ای که شما میفرمایین از جایی بد و سخت میشه که کار به مقایسه کردن کشیده میشه که تو میگی اره فلانی خواستگار من بود خیلی مزیت های بیشتری داشت یا طرف بگه اره من فلان جا رفتم خیلی از اینی که الان گیرم اومده سرتر بود خودم زدم خرابش کردم اینا سردی میاره تو زندگی .
بعدم من نگفتم ک مستقیم از خودش اینا را شنیدم اینجا شهر کوچیکیه من یه روز قبل از اومدنش به خواستگاریم ک روز سیزده بدر بود که یک جا رفته بودیم برای سیزده بدر دیدم خانوادش را بعد مادرم گفت این خانواده یک پسر دارند کارمندم هست نمیدونم چرا هر جا میره جوابش میکنند که فرداش دیدیم اومدند خونه خودمون و بعد هم بقیه ماجراها . اینم الان یادم اومد بگم که ما همزمان با هم دو تا خواستگار با هم اومدند خونمون و توی یک اتاق هم اتفاقا نشسته بودند یکی میلیاردر و دیگری همسر فعلی بنده .
(29 تير 1395 06:13 ب.ظ)نارین نوشته شده توسط: [ -> ]
(29 تير 1395 01:02 ق.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: [ -> ]سختتون نیست شنیدنش؟ Huh
من اگر باشم نه خودم از خواستگارای قبلیم براش میگم و نه اجازه میدم اون از جاهایی که رفته خواستگاری برام بگه! Shy
_________________
الهی که روز به روز خوشبخت‌تر بشید Smile

نه چرا باید سخت باشه وقتی هم خودت از احساست مطمینی هم طرفت را بهش اطمینان داری وقتی هر دو طرف عاشق و دوستدار هم هستند شنیدن این موارد سخت نیست . تو بگو فلان جا رفتم من بگم فلانی اومد خواستگاریم وقتی قسمت نبوده نبوده دیگه .مهم اینه که الان من و تو با هم ازدواج کردیم و راضی هستیم از زندگیمون . من فکر میکنم این مساله ای که شما میفرمایین از جایی بد و سخت میشه که کار به مقایسه کردن کشیده میشه که تو میگی اره فلانی خواستگار من بود خیلی مزیت های بیشتری داشت یا طرف بگه اره من فلان جا رفتم خیلی از اینی که الان گیرم اومده سرتر بود خودم زدم خرابش کردم اینا سردی میاره تو زندگی .
بعدم من نگفتم ک مستقیم از خودش اینا را شنیدم اینجا شهر کوچیکیه من یه روز قبل از اومدنش به خواستگاریم ک روز سیزده بدر بود که یک جا رفته بودیم برای سیزده بدر دیدم خانوادش را بعد مادرم گفت این خانواده یک پسر دارند کارمندم هست نمیدونم چرا هر جا میره جوابش میکنند که فرداش دیدیم اومدند خونه خودمون و بعد هم بقیه ماجراها . اینم الان یادم اومد بگم که ما همزمان با هم دو تا خواستگار با هم اومدند خونمون و توی یک اتاق هم اتفاقا نشسته بودند یکی میلیاردر و دیگری همسر فعلی بنده .

میلیاردر ... ؟؟؟ چرا دارید بیخال

من مطالب پست رو دنبال می کردم و خودم زیاد پست می ذاشتم ولی می بینم اینجا کاربرهای دختر حرف های ما پسرا رو نمی فهمن واقعا نمی دونم چرا احتمالا شرایط سختی رو تو زندگیشون ندیدن نمی دونم به هر حال واقعا حس می کنم مقصر دخترا هستن من اینو تو جامعه می بینم

و ادامه دادن این مطالب فقط تنفر و بدبینی رو بیشتر و بیشتر می کنه ....

تا زمانی که حس کنم اینجا صحبت های پسرا هیچ بازخوردی نداره پست نمی زارم

موفق باشید
ازدواج قبل از اینکه پول بخواد عشق میخواد . ولی بعد از عشق حتما پول هم میخواد . نه اینکه میلیاردر باشی ولی باید تا حدی پول داشته باشی که بتونی ی زندگی در حد قشر متوسط جامعه داشته باشی یا نه ؟
فکر کنید واقعا با تمام وجود عاشق کسی هستید . دوست دارید با ایشون ازدواج کنید و ایشون هرروز غصه ی اینو بخوره که داره سر ماه میشه و ما اجاره خونه رو جور نکردیم ؟ یا اینکه ی ماه آرزو به دل باشه که اگه آخر ماه پول اضافه اومد با شما بیاد برید رستوران سر کوچه ؟
نمیگم پولتون از پارو بالا بره ولی مثلا اگه خونه ندارید باید وضعتون ی جوری باشه که غصه کرایه خونه هم نداشته باشید . نمیگم ماشین مدل بالا داشته باشید ولی انقد پول داشته باشید که وقتی ی کار ضروری پیش اومد بتونید بدون اینکه به کرایه آژانس فکر کنید ی ماشین بگیرید .
اگه پول نباشه عشق هم فرسایشی میشه . به نظر من هیچ شیرین نیست که باهم غصه ی این مشکلات رو بخورید .
قبل ازدواج شاید زیاد مهم نباشه , با هم میرید بیرون صب تا ظهر میچرخید گرسنه میشید پول ندارید برید رستوران : عب نداره فلافل میخورید و عشق میکنید ولی بعد ازدواج اینطور نیست .
اینارو که میگم الآن توی ذهنم 3 تا زوج دقیقا با این مشخصات هست , والا رابطشون مثل قبل نیست عشق و سرزندگی ای که دوران قبل ازدواج داشتن کمرنگ شده و به نظر من خیلی طبیعی هست که انسان به مرور زمان زیر مشکلات فرسوده بشه
.....
(29 تير 1395 06:50 ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: [ -> ]من مطالب پست رو دنبال می کردم و خودم زیاد پست می ذاشتم ولی می بینم اینجا کاربرهای دختر حرف های ما پسرا رو نمی فهمن واقعا نمی دونم چرا احتمالا شرایط سختی رو تو زندگیشون ندیدن نمی دونم به هر حال واقعا حس می کنم مقصر دخترا هستن من اینو تو جامعه می بینم
خب دخترها هم به عکس نتیجه گیری شما می رسن که پسرها، حرف اون ها رو درک نمی کنن. بیاین سعی کنیم از دریچه چشم مقابل ببینیم مساله رو.
تو دنیای واقعی کمتر شرایط فراهم میشه که بشه رک صحبت کرد.اینجا فرصتیه که اگر با جانبداری کمتر و آرامش بیشتر صحبت کنیم به یه جاهایی می رسیم. ان شاء الله
(29 تير 1395 05:47 ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: [ -> ]بیان کن داداش !‌بیان کن حال ما هم گرفته بشه !
باور کن Riemann جان هر جوری فکر کردم که چجوری بیانش کنم که به بحث و ناراحتی منتهی نشه به نتیجه یی نرسیدمHuh
قبلش میگم که من واقعا هیچ نیت و یا غرزی درباره این مسئله ندارم.
یکسری چیزها امروز دیدم(نمونه عینی ای که خیلی تعجب زده م کرد) و شنیدم که نظرم خیلی عوض شد.
۱-بنظرتون توی این برهه قشری از پسرها و دختر خانما از چه راهکاری به عنوان جایگزین ازدواج میکنن؟
۲-خب این راهکار حدودا توسط چند درصد جوونها (بویژه دهه ۷۰ یا) استفاده میشه؟
۳- این راهکار آیا "نباید"ی هم داره؟ و عمق این راهکار چیه؟!
پ.ن: فکر کنم منظورمو سربسته رسوندم. من اصلا هیچ کاری به درست یا غلط بودن این راهکار ندارم. اما برای کسی که اهل این راهکار نیست بنظرم فاجعه س به دلیل اینکه هیچ دختر و یا پسری که تجربه شو داشته فکر نمیکنم بیاد و به همسر آینده ش بگه( حداقل اکثر افراد).

reticent

بی خیال ...
(29 تير 1395 02:00 ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: [ -> ]
(29 تير 1395 11:23 ق.ظ)majoit نوشته شده توسط: [ -> ]چرا من باید این کارمو کنار بذارم واسه ی نفر دیگه؟!
این حرف خیلی چیزا رو رسوند به نظر من ! یعنی نقاشی کردن شما اینقدر مهمه ؟ خلاصه بگم که به نظر من دخترای این نسلی که متاسفانه ما با اونا مواجه شدیم ، کلا یه چیز دیگه هستن، تفکرای غربی و فمنیستی و این شرو ور ها زیاد دیده میشه توی صحبتاشون که یه کارشناس لازمه که اونا رو بکشه بیرون از این حرفا ...

مشکل اینه که ما از اون فرهنگ و سنتی که داشتیم ۳۰ سال پیش جدا شدیم و الان اینطوری هست که آدما عوض شدن و فضا(ایران کنونی) عوض نشده ... سنت و مدرنیته قاطی شده.

الان توی کانادا که من اطلاع دارم دختر و پسر میخوان ازدواج کنن، میرن مثلا یه جا مثل شهرداری و یه کاغذ امضا میکنن و ازدواج میکنن و کلا املاکی که دارن رو یه جا ثبت میکنن و وقتی هم که بخوان جدا بشن همه‌ی اون دارایی رو باید نصف کنن(البته به گمانم اینطور باشه ...)

مهریه و نفقه و شیربها و همه‌ی این حرفا هم منتفی هست ، اگه مشکلی هست وظیفه‌ی هر دوشون هست که درستش کنن، اگه پول ندارن خب هردوشون برن کار کنن. اونجا وزن خانواده به دوش مرد نیست و هر دو مسئول هستن که به نظر من خیلی زیبا تر هست.
برای رسیدن به جامعه ایی مدرن ،دموکراسی وتوسعه به انسان های برابر نیازمندیم انسان های برابر ،می توانند پذیرای مسئولیت های زندگی مدرن باشند در عرصه خانواده نیز زنانی که خود را فروتر از مردان می بینند نمی توانند پرورش دهنده انسان هایی مستقل و فعال باشند چرا که موجود وابسته و منفعل از پرورش انسان فعال ومستقل ناتوان است و بنابراین مناسبات و قوانین مرد سالارانه در چارچوب خانواده باید باز تولید شود .آقای Riemannکجای این صحبت ها چرت و پرته؟
از اسارت زن هیچ کس به اندازه مرد آسیب ندیده (نیچه)
آقایون یه چیزی رو صادقانه بگم؟ خلاف طبیعتتون رفتار نکنید، بعدها خودتون ضررش رو می بینید. اونایی که میگن همه چی نصف نصف قبلا به دو دلیل گفتم عملی نیست (زایمان و بزرگ کردن بچه، مردها از نظر تربیتی و عرفی این آمادگی رو هنوز ندارن کار خونه دقیق نصف نصف بشه) جدای از اینا که مادیه، به عواقب این حرفتون فکر کنید، مردی که اینجوریه، حس حمایت رو در زنش ارضا نمی کنه. این خیلی تبعات داره. همون جور که آقایون در ازدواج بیشتر از خانم ها دنبال مسائل خاص هستند، خانم ها دنبال حمایت شدن هستند. این نصف نصف اینا خیلی از این موضوع کم می کنه. حسابگری رو،چیزی که ازش بدتون میاد رو بدتر میکنه.

بعدم چرا انقدر زیاد با بدبینی نگاه می کنید. خانما بخوان اینجوری مثل شما نگاه کنند که نتنها نباید ازدواج کنند بلکه باید سرشونو بذارن با این عرفمون بذارن بمیرن از اینکه زن هستند. یه لحظه به محدودیت هایی که ازدواج برای خانم ها میاره حداقل از لحاظ قانونی نگاه کنید. به عنوان پدر دختر فرضی تون حداقل. متوجه میشید.

توکلتون رو ببرید بالا، قرار نیست هرچی منفی شنیدید براتون اتفاق بیفته (همه سایدافکت های یه دارو که برای یه فرد اتفاق نمی افته) انقدر به منفی ها فکر نکنید فقط روحیه خودتون آلوده میشه. ما هم بخواهیم مثل شما نگاه کنیم میگم یه مردی که قراره بیاد ما رو از همه جووور زندگی محروم کنه بره دوست دختر صیغه ایی یا زن دوم هم بیاره (تازه این خوب خوبه شه!!)(که طبق قانون و عرف میتونه. نگید شرط ضمن عقد، چون اون برای راه آخر یعنی طلاقه، آدم که نمیاد که فوری برای حق کار و تحصیل و زندگی اجتماعی طلاق بگیره که! ولی آقا به راحتی می تونه محروم کنه، کما اینکه می کنند بعضی ها)

چرا انقدر هیجانی در مورد مسائل مالی صحبت می کنید؟ مثلا بیاد پولمو بالا بکشه. حالا شما که اکثرا ثروت هنگفت هم ندارید. بد برداشت نکنید، عموما به نظرم حرف خانمای این تاپیک اینه که به دلیل عواقبی که حتما تو اطرافیانشون دیدن تصمیم دارن که از حیطه یه زندگی نزدیک به عادی خارج نشن. خودتونو نبینید اهل تلاشید و برنامه نویسی و اینا. ما خواستگارهای پرتوقعی داریم که طرف هیییچیییی نداره و سربازی نرفته، خانواده اشم کمکش نمی کنند، میگه توکل!! که به نظر من این آدم مفروضات توکل رو رعایت نکرده. (تازه همین آدم اگر دقیقا یکی مثل خودشو پیدا کنه، به نظرم خوشبخت میشه)

در هر صورت انقدر با هیجان منفی جو ندید، اولین نفر روح خودتون آزرده میشه. از نظر عقلی وجود دختری که به پسر زحمت کش، کسی که بتونه حداقل یه خونه کوچیک اجاره کنه و مهارت داشته باشه و یه عروسی مختصر بگیره، بله بگه، امکان پذیره. از اینجا به بعد با حفظ تلاش در مسیر درستی که هستید، از خدا بخواهید سرراهتون قرار بده. همین.
(29 تير 1395 01:27 ق.ظ)majoit نوشته شده توسط: [ -> ]
(29 تير 1395 01:16 ق.ظ)Pure Liveliness نوشته شده توسط: [ -> ]
(29 تير 1395 01:09 ق.ظ)majoit نوشته شده توسط: [ -> ]ی عده رو اصلا درک نمیکنم. . .
اینکه بدون هیچ پشتوانه مالی و هیچ درآمدی بلند میشن میان خواستگاری و وقتی جواب رد میشنون خیلی بهشون بر میخوره و میگن دلمونو شکستی!!!!!
من همیشه معتقدم اگه قراره ی زندگی جدید شروع کنم، باید این شرایطی که تو زندگی الانم دارم نه تنها حفظ بشه، بلکه بهترم بشه.
یه پسر جوون توی این سن آیا میتونه به اندازه ی خونواده ی شما سرمایه داشته باشه؟ شما توقع دارید حتما توی خونه ای به بزرگی خونه ی پدرتون زندگی کنید و حتما ماشینی رو همسرتون داشته باشه که پدرتون داره؟ در حالی که پدر شما حداقل بیست و چند سال زحمت کشیدن تا اینا رو فراهم کنن.
البته از یه دید دیگه بخوایم نگاه کنیم حق میدم بهتون.. یعنی اگه منم قرار بود انتخاب کنم، شرایط افراد رو در نظر میگیرفتم تا حدی و شاید این معیار ها رو در نظر میگرفتم... البته هیچ وقت این کارو نمیکردمBig Grin
ولی خب پول هیچ تضمینی برای آرامش زندگی نمیاره.
ببینید بحث من این نیست که چرا خونه آنچنانی و ماشین و فلان نداره . . .
بحث من اینه که ایشون هنوز کار هم نداره. . .از طرفی خانوادش هم از نظر مالی در حدی نیستن که بتونن حتی یک ریال بهش قرض بدن!
ینی بخوای در نظر بگیری میشه صفر کلوین! (صفر کلوین کمتر بود مگه نه؟ Big Grin)

خب در بهترین حالت هم که ایشون بعد از اتمام سربازی فورا استخدام بشن، بازم جز دسته کسایی هستند که نمی تونن از پس ی زندگی بر بیان. . .
بحث من اینه که تو این شرایط اقتصادی، وقتی کسی تصمیم ب ازدواج میگیره، باید بتونه حداقل ها رو فراهم کنه. . .
نه بخاطر اون دختر خانم، بخاطر خودش. . . چون وقتی نتونه خواسته های همسرش رو برآورده کنه، خودش میشکنه. . . قبل از اینکه اون دختر بخواد چیزی بگه!

خب این درسته، یه حداقل هایی باید وجود داشته باشه، ولی حرف من سر اون صحبتتون بود که بولد کردم.
و اون یکی جمله تون که سبز رنگ هست، باز اون حداقل ها باید بتونه برآورده بشه اما بیشتر از اون اگه اول زندگی نبود، اگه دو نفر هم رو دوست داشته باشند سعی میکنند که یه کاری کنن که همسرشون شرمنده شون نشه، در واقع صبوری میکنن و نمیذارند طرفشون بشکنه.
(29 تير 1395 12:35 ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط: [ -> ]
(29 تير 1395 12:24 ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: [ -> ]دید بد به ازدواج
دید من که بدتر شد تازه Big Grin
نمیدونم شاید مشکل از منه Big Grin

Big GrinBig GrinBig GrinBig Grin

(29 تير 1395 10:33 ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: [ -> ]
(29 تير 1395 05:47 ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: [ -> ]بیان کن داداش !‌بیان کن حال ما هم گرفته بشه !
باور کن Riemann جان هر جوری فکر کردم که چجوری بیانش کنم که به بحث و ناراحتی منتهی نشه به نتیجه یی نرسیدمHuh
قبلش میگم که من واقعا هیچ نیت و یا غرزی درباره این مسئله ندارم.
یکسری چیزها امروز دیدم(نمونه عینی ای که خیلی تعجب زده م کرد) و شنیدم که نظرم خیلی عوض شد.
۱-بنظرتون توی این برهه قشری از پسرها و دختر خانما از چه راهکاری به عنوان جایگزین ازدواج میکنن؟
۲-خب این راهکار حدودا توسط چند درصد جوونها (بویژه دهه ۷۰ یا) استفاده میشه؟
۳- این راهکار آیا "نباید"ی هم داره؟ و عمق این راهکار چیه؟!
پ.ن: فکر کنم منظورمو سربسته رسوندم. من اصلا هیچ کاری به درست یا غلط بودن این راهکار ندارم. اما برای کسی که اهل این راهکار نیست بنظرم فاجعه س به دلیل اینکه هیچ دختر و یا پسری که تجربه شو داشته فکر نمیکنم بیاد و به همسر آینده ش بگه( حداقل اکثر افراد).

به کلمه دهه 70 ایا الرژی گرفتم دیگه Big GrinBig GrinBig GrinBig Grin بابا مگه گودزیلاییم مااااااااااا؟؟؟؟ HuhConfusedSmileSmileSmileSmile

با اینکه کنکور تموم شده ها من میام تو این تاپیک عذاب وجدان میگیرم ی حس دلشوره میگیرم چند مین طول میکشه لود بشم کنکور تموم شده Big GrinBig GrinDodgy حس میکنم باید برم تو تاپیک رفع اشکال ساختمان و الگوریتم و اینا SmileSmile چه ویروسی افتاده ب من آخه Big GrinBig GrinBig Grin
لینک مرجع