حالا مشکل نداره. خر شیطون برای دوتاتون جا داره. با هم سوار شید.
(با لحن فامیل دور خوانده شود؟)
چی شده ؟! .... سلام ... هر روزتان نوروز ... نوروزتان پیروز .... خوب هستید؟
آقا قضیه این خر شیطون چیه ؟! ...
من فقط گفتم barobax اول به فکر خودش باشه بعد برای دیگران آش بپزه . همین ... من دیگه حرفی ندارم:|
نخوردیم نون گندم ... دیدیم که دست مردم
که با این در اگر در درب در مانند ... در ماننند
چجوری بودم ؟!
(02 آبان 1393 12:07 ب.ظ)Nima Masghadi نوشته شده توسط: [ -> ](با لحن فامیل دور خوانده شود؟)
چی شده ؟! .... سلام ... هر روزتان نوروز ... نوروزتان پیروز .... خوب هستید؟
آقا قضیه این خر شیطون چیه ؟! ...
من فقط گفتم barobax اول به فکر خودش باشه بعد برای دیگران آش بپزه . همین ... من دیگه حرفی ندارم:|
نخوردیم نون گندم ... دیدیم که دست مردم
که با این در اگر در درب در مانند ... در ماننند
چجوری بودم ؟!
کوچیک شما
مهدی
ظاهرا خوب لحنشو بلیدن صوتی میزاشتین این تیکه رو حق مطلب به خوبی ادا شه
یادم رفت بگم من راه و چاهم مشخصه
تا نیفتم تو چاه و نرم تو راه
تو چاهی که شما باید بفتین نمیفتم
جالبتر از همه رفتار خانوادست
نگرانی کنکورو درس خوندنو داریم،ازینطرف دوماه مونده به کنکور میخوان دخترشون ازدواج کنه و وقتی بهشون میگی این دو ماهو دست از سرت بردارن،میگن ازدواجت مهمتر از درس خوندنه.
از طرف دیگه دل بی صاحابت گیر کسی باشه که پول نداره و مورد پسند خونوادت نیست.
با این اوضاع اصلا میشه درس خوند
11 میلیون جوانان دم بخت تو کشور هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بارتون میشه یازده میلیون
من عقد کردم.و با پانصد کیلومتر فاصله هر کدوم یک شهر دانشجو هستیم.ازدواج پول میخواد.اما واسه همتون خوبه بعد از ازدواج بتهم برید یک شهر دور از فامیل و نزدیکان!
(14 آذر 1393 10:01 ب.ظ)shivap نوشته شده توسط: [ -> ]من عقد کردم.و با پانصد کیلومتر فاصله هر کدوم یک شهر دانشجو هستیم.ازدواج پول میخواد.اما واسه همتون خوبه بعد از ازدواج بتهم برید یک شهر دور از فامیل و نزدیکان!
تبریک میگم.
چرا دوری از خانواده باید خوب باشه؟ من که دوست ندارم برم یه شهر دیگه ترجیح میدم طبقه پایین خونه خودمون زندگی کنم
(14 آذر 1393 05:42 ق.ظ)n268 نوشته شده توسط: [ -> ]جالبتر از همه رفتار خانوادست
نگرانی کنکورو درس خوندنو داریم،ازینطرف دوماه مونده به کنکور میخوان دخترشون ازدواج کنه و وقتی بهشون میگی این دو ماهو دست از سرت بردارن،میگن ازدواجت مهمتر از درس خوندنه.
از طرف دیگه دل بی صاحابت گیر کسی باشه که پول نداره و مورد پسند خونوادت نیست.
با این اوضاع اصلا میشه درس خوند
این که خوبه
من دوماه دیگه دارم میرم! بلیط و ویزا هم گرفتم!! بعد هفته ای یه خواستگار پیدا میکنن که موندگار شم
(14 آذر 1393 08:32 ب.ظ)mcse2010 نوشته شده توسط: [ -> ]۱۱ میلیون جوانان دم بخت تو کشور هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بارتون میشه یازده میلیون
یعنی ۲۲ میلیون جوون داریم که منتظر نیمه دیگه اشون هستند...کلا یک سوم کشور
اینجوری که کشورمون پیشرفت نمیکنه همه منتطر نشستن ......
(29 آذر 1393 04:25 ب.ظ)parisa.raad نوشته شده توسط: [ -> ][url=http://manesht.ir/forum/post-305471.html#pid305471][/url]محسن ایمانی، عضو هیات مدیره دانشگاه تربیت مدرس و کارشناس حوزه ازدواج در این باره به جامجم میگوید: باید نگرشهای والدین در برخی موارد تغییر کند، چون سختگیریهای آنها به یکی از موانع ازدواج جوانان تبدیل شده است. برای نمونه در نظر گرفتن مهریههای سنگین و برگزاری مراسم پرهزینه از این موارد است.
؟
(06 مهر 1393 08:50 ق.ظ)morweb نوشته شده توسط: [ -> ]محسن ایمانی، عضو هیات مدیره دانشگاه تربیت مدرس و کارشناس حوزه ازدواج در این باره به جامجم میگوید: باید نگرشهای والدین در برخی موارد تغییر کند، چون سختگیریهای آنها به یکی از موانع ازدواج جوانان تبدیل شده است. برای نمونه در نظر گرفتن مهریههای سنگین و برگزاری مراسم پرهزینه از این موارد است.
به نظر من تنها مشکل اینه که آقایون دولتی و حکومتی به فکر مردم نیستند، نه چیزایی که شما فرمودید. این که طرف مقابل انتظار داشته باشه از آدم چیز طبیعیه. همیشه این چیزا بوده. منتها مشکل اینجا اینه که پول نفت فقط می ره توی جیبِ نهایتا 100 نفر !! جوان بدبخت بیچاره هم باید یا به فکر دوست گرفتن باشه یا یه سری محدودیت های دینی رو برای خودش بهانه کنه که بله ! ، بهتره صبر کنیم !!!
(10 مهر 1393 01:14 ق.ظ)khalilparvar نوشته شده توسط: [ -> ]مادرم روزی هشتصد و شصت و هفت هزار بار می گوید ازدواج کنم!...
و بی شک اگر من روزی با مردی ازدواج کنم که با هم به مهمانی های احمقانه ای برویم که مردان یک طرف جمع شوند و از سیاست و کار و فوتبال بگویند و زنان یک طرف دیگر جمع شوند و از پدیکور و مانیکور و انواع و اقسام رژیم غذایی و ساکشن و پروتز لب و ... و جُک های .... و .. و سریال های ترکیه ای ماهواره و خرم خاتون حرف بزنند، خودم را آتش می زنم!!!
مادر ِ من، عزیز دلم،
اگر مردی را پیدا کردی که با من به دوچرخه سواری و تئاتر دیدن و کنسرت رفتن و فیلم دیدن و آهنگ های (غیر پاپ) دانلود کردن و شعر و کتاب خواندن و کافه رفتن و شب گردی های بی هوا و سفر های بی هوا با کوله پشتی و عکاسی و نقاشی و سر به سر هم گذاشتن و دیوانه بازی هایی از این دست زد،
و آنقدر به با هم بودنمان ایمان داشت که به زمین و زمان و هر پشه ی نَری که از دور و برم رد می شود گیر نداد، و به من احساس "رفیق" بودن داد و نه تنها احساس "زن" بودن، طوری که تمام دنیا به رفاقت و رابطه مان حسودی شان شد و مجبور شدیم برای چشم نظرهایشان هر روز اسفند دود کنیم
آن وقت شاید یک فکری برای رسیدنت به آرزویت کردم!...
که با علم به اینکه این خراب شده نامش ایران است، و ازدواج به جای اینکه سندِ با هم بودنِ "من" و "او" باشد، سندِ با هم بودن دو ایل و طایفه و حرف و حدیث هایشان و احتمالا همان مهمانی های احمقانه و غرق شدن در باتلاقِ خرج و مخارج و روزمرگیِ محض ست،
احتمالا هرگز به آرزویت نخواهی رسید...
مرا ببخش....
من با هردو شون یعنی بابام و مادرم مشکل دارم خسته شدم این چه وضعیه من نمی خوام مثل دیگران زندگی کنم همش دوستامو با من مقایسه می کنن میگن اونا ازدواج کردن و بچه دارن و...کم کم دارم از ازدواج متنفر میشم
(05 دى 1393 12:30 ق.ظ)fahimeh1234 نوشته شده توسط: [ -> ] (10 مهر 1393 01:14 ق.ظ)khalilparvar نوشته شده توسط: [ -> ]مادرم روزی هشتصد و شصت و هفت هزار بار می گوید ازدواج کنم!...
و بی شک اگر من روزی با مردی ازدواج کنم که با هم به مهمانی های احمقانه ای برویم که مردان یک طرف جمع شوند و از سیاست و کار و فوتبال بگویند و زنان یک طرف دیگر جمع شوند و از پدیکور و مانیکور و انواع و اقسام رژیم غذایی و ساکشن و پروتز لب و ... و جُک های .... و .. و سریال های ترکیه ای ماهواره و خرم خاتون حرف بزنند، خودم را آتش می زنم!!!
مادر ِ من، عزیز دلم،
اگر مردی را پیدا کردی که با من به دوچرخه سواری و تئاتر دیدن و کنسرت رفتن و فیلم دیدن و آهنگ های (غیر پاپ) دانلود کردن و شعر و کتاب خواندن و کافه رفتن و شب گردی های بی هوا و سفر های بی هوا با کوله پشتی و عکاسی و نقاشی و سر به سر هم گذاشتن و دیوانه بازی هایی از این دست زد،
و آنقدر به با هم بودنمان ایمان داشت که به زمین و زمان و هر پشه ی نَری که از دور و برم رد می شود گیر نداد، و به من احساس "رفیق" بودن داد و نه تنها احساس "زن" بودن، طوری که تمام دنیا به رفاقت و رابطه مان حسودی شان شد و مجبور شدیم برای چشم نظرهایشان هر روز اسفند دود کنیم
آن وقت شاید یک فکری برای رسیدنت به آرزویت کردم!...
که با علم به اینکه این خراب شده نامش ایران است، و ازدواج به جای اینکه سندِ با هم بودنِ "من" و "او" باشد، سندِ با هم بودن دو ایل و طایفه و حرف و حدیث هایشان و احتمالا همان مهمانی های احمقانه و غرق شدن در باتلاقِ خرج و مخارج و روزمرگیِ محض ست،
احتمالا هرگز به آرزویت نخواهی رسید...
مرا ببخش....
من با هردو شون یعنی بابام و مادرم مشکل دارم خسته شدم این چه وضعیه من نمی خوام مثل دیگران زندگی کنم همش دوستامو با من مقایسه می کنن میگن اونا ازدواج کردن و بچه دارن و...کم کم دارم از ازدواج متنفر میشم
درک میکنم مشکل اکثر دختراس البته من تا حدودی برنامه آیندمو بهشون تفهیم کردم و فهمیدن استقلال برام از ازدواج مهمتره
(12 مهر 1393 05:21 ب.ظ)codin نوشته شده توسط: [ -> ]من اگر تا آخر عمرمم شده مجرد بمونم نهایت ۲۰ تا سکه مهریه رو قبول می کنم.آخه آدم عاقل چرا باید خودشو وارد همچین ریسکی کنه ( مهریه) و یه عمری خودشو بدبخت کنه. حالا کاری به بعضی از شرایط استثنا که تعداد سال تولد میگیرن مهریه رو ندارم اما الان دیگه ۳۰۰-۴۰۰ تا سکه عرف بازاره.۳۰۰ تا سکه میشه ۳۰۰ میلیون من تا اخر عمرم هم کار کنم اینقدر در نمیارم
احسنت, کار درستو میکنی شما, منم همین کارا میکنم
می دونم این پست رو باید در قسمت جک و طنز می ذاشتم ولی اینجا هم بد نیست مهم موضوعه که مناسبت داره.
این آخری زبان حال: