تالار گفتمان مانشت

نسخه‌ی کامل: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
(16 تير 1395 12:21 ب.ظ)همیلا نوشته شده توسط: [ -> ]منم موافقم که مبل و لوستر مجسمه قیمتی به عشق و تفاهم اضافه نمیکنه ولی بعضی مواقع تقی به توقی که بخوره خود اقا داماد و خانوادشون کلی تو سر عروس خانواده میزنن و از طرفی اگه اقا پسر کاری باشه و جربزه کار کردن داشته باشه فک کنم خانواده های دخترا مخالفتی نکنن
کسی که درآمد کم (مثلا ماهی ۱ تامن در شهرستان) داره کاری نیست؟ جربزه کار نداره؟
خانواده دخترا مخالفتی ندارن با درآمد پایین؟
(16 تير 1395 03:09 ق.ظ)reza.kh نوشته شده توسط: [ -> ]۱- داشتن حقوق ثابت، هر چه بیشتر بهتر ( زیر ۱ تومن رد صلاحیت).
۲- توانایی اجاره خانه مستقل (طبقه بالای خونه بابای داماد اصلا قبول نیست).
۳- ماشین اگه نداری که اصلا ول معطلی مگه میشه تو این دوره زمونه بدون وسیله بود.
۶- خرید کادوی مجلسی در طرح ها و رنگ های مختلف در هر بار مراجعه حضوری تا زمان عقد (کادو ارزون بگیری میگن خسیسه).
۴- برگزاری مراسم عقد به صورتی که چشم دختر خاله عروس در بیاد.
۵- رفتن به آتلیه ای که مهسا اینا رفته بودن.
۶- برگزاری مراسم عروسی در تالاری بزرگتر از تالار عروسی دختر همسایه طبقه بالایی.
۷- خرید سرویس طلا لنگه سرویس طلای ویداجون.
و ...

اگه چیزی از قلم افتاده اضافه کنید بی زحمت ...
حرفهای شما از دید من در بهترین حالت جنبه ی مزاح داشت تا جدّیت؛ اگر هم جنبه ی مزاح نداشته پس فقط خواستید بگید دخترا موجودات بی فکر و دهن بینی هستن؛ پس با این طرز تفکر حق دارید بگید سختگیری هست!

(16 تير 1395 05:51 ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]ما به وضعیت خودمون نگاه می کنیم و به بیشتر از اون میگیم سختگیری. مثلا توقع خونه یا زمین تو سن من سختگیریه. من تو این سن یا میتونم خرج عقد و عروسی رو خودم بدم یا ماشین داشته باشم. مگر اینکه بخوام از بابام کمک بگیرم و تازه پدرم هم تونایی کمک کردن به من رو داشته باشه. یا همه نمیتونن یا نمیخوان کار دولتی داشته باشن. یا بعضی وقت ها دختر و/یا خانواده اش همه چیز رو همون اول میخوان.
کلا احساس می کنم مادیات شرط لازمه و اخلاق و ... فقط امتیاز محسوب میشه.
این حرف درسته؛ ولی من فکر میکنم یکی از شرایط ازدواج هم کفو بودن هست؛ بسته به اینکه افراد چطور بزرگ شدن و چطور زندگی کردن ذهنیتشون از حداقل ها یکجور متفاوتی تعریف میشه؛ خیلی‌ها این موضوع رو در نظر نمیگیرن؛ مثلا داشتن خونه و ماشین برای یک خانواده ممکنه واقعاً خیلی ابتدایی تلقی بشه؛ در حالیکه در یک خانواده دیگه امتیاز باشه و ... آقایون که دارن انتخاب میکنن هم کفو بودن رو در این مسائل در نظر نمیگیرن؛ و فقط فکر میکنن هم کفو بودن فقط به دو فرد یعنی دختر و پسر فارغ از وصعیت خانواده برمیگرده! اگه همه افرادی که اینجا دارن صحبت میکنن اسلام دینشون باشه؛ و به اون عمل کنن، باید بدونن نفقه یکی از شرایطی ست که گذاشته شده برای اینکه مرد در قبال زن پرداخت کنه؛ ولی فقط در همین حد میدونیم که نفقه هم هست؛ آیا نفقه همه خانوم ها یکسانه؟! نه ! چون نفقه اینطوری تعریف میشه:
در ماده ۱۱۰۷ قانون مدنی نفقه عبارت است همه ی نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن .البسه .غذا .اثاث منزل و هزینه های درمانی و بهداشتی و هر آنچه را به صورت عادت یا احتیاج لازمه ی زندگی وی باشد .

یعنی داره به پیشینه زندگی این خانوم اشاره میکنه, وقتی خانومی در منزل پدریش داشتن ماشین ؛ اونم نه هر ماشینی؛ داشتن مسکن؛ و.... به عنوان احتیاج و عادت و هرچیزی که اسمش رو میذارید تعریف شده باشه؛ نمیشه به این گفت سختگیری! یک شخصی در طول زندگی ۲۰ و خورده ای سالش مثلا عادت کرده این مدل زندگی کنه؛ یک شخصی هم نه؛ خیلی ساده (از دید آقایون) زندگی کرده؛ خب پسری که قصد ازدواج داره باید ببینه توانایی پرداخت نفقه خانوم رو داره یا نه؟! و بر پایه این قضیه بیاد تصمیم بگیره؛ این دیگه سختگیری نیست.
البته بگم نفقه فقط به پول و مادیات ختم نمیشه...
+البته استثنائات جای ندارن

چند سال پیش در زندگینامه دکتر چمران میخوندم؛ نکته جالبی بود؛ از خواستگاری ایشون؛ که مادرخانومشون موقع خواستگاری احتمالا برای رد کردن و یا گفتن این موضوع که دخترم در ناز و نعمت بزرگ شده؛و حداقلات زندگیش اینطوریه؛ میگن :" این دختر صبح ها که از خواب بلند میشه در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زنه یه نفر تختش رو مرتب می کنه لیوان شیر رو جلوی در اتاقش میاره و براش قهوه آماده می کنه شما می تونید چنین کاری کنید؟ " و دکتر چمران میگن بله میتونم! تمام این موارد رو تا قبل از شهادتشون انجام دادن؛ حتی من جایی خوندم در جبهه هم که مدت کوتاهی همسرشون رو برده بودن و همراش بودن؛ براشون در اون وضعیت قهوه درست میکردن با اینکه خانومشون میگفتن نیازی نیست....
البته این جریان به دو مورد اشاره میکنه, اول همون چیزی هست که بحث ماست؛ همون ریتم زندگی معمول اون دختر؛ و بعد که مادرشون خواستن با این جمله بگن دخترشون چه مدل زندگی کرده؛ دکتر چمران حرفی زد که تا آخر عمرش هم پاش واستاد! حالا مادر ایشون قهوه رو مثال زد ؛ مادرای دیگه ممکنه چیز دیگه مثال بزنن Smile

پس فکر میکنم در نظر گرفتن بحث نفقه خیلی دور از ذهن مونده, اگه بیش از نفقه درخواست شد ؛ سختگیری میشه....
(16 تير 1395 12:30 ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: [ -> ]این حرف درسته؛ ولی من فکر میکنم یکی از شرایط ازدواج هم کفو بودن هست...
حرف من عمدتا راجع به افراد هم کفو خودم بود. طبیعیه که من توقع داشته باشم با دختر هم کفو خودم ازدواج کنم و بازم طبیعیه که با مقدار متعارف کار کردن (۸ ساعت در روز) بتونم خرج زندگی رو تامین کنم. خود من هم در شرایط رفاهی خوبی بزرگ شدم. اما این شرایط رفاهی حاصل بیش از ۳۰ سال کار کردن پدرمه وگرنه روز اول ازدواج خبری از شرایط الان نبود. همچنین به دلیل شرایط بد بازار کار در حال حاضر نسبت به قبل، با تلاش یکسان، درآمد به نسبت کمتری رو میشه کسب کرد.
(16 تير 1395 05:51 ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]کلا احساس می کنم مادیات شرط لازمه و اخلاق و ... فقط امتیاز محسوب میشه.
هنوز این مسائل واست حل نشده برار؟
(16 تير 1395 11:45 ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]
(16 تير 1395 11:35 ق.ظ)salam5 نوشته شده توسط: [ -> ]این دو تایی که من گفتم حداقلاس برای تشکیل یه زندگی.

منظورتونو متوجه نمیشم
اینکه الان رسیدن به حقوق بالای یه تومن و اجاره یه خونه برای جوونا سخته منم قبول دارم( منم جوونم و درک میکنم)

خب کسی که توانایی پرداخت مخارج زندگیشو نداره و توان مالی برای اجاره یه خونه رو نداره خب نمیتونه زندگی مستقل تشکیل بده.و نمیتونه جواب مثبت و مخصوصا از پدر عروس بگیره
یعنی شما میگین دو تا جوون باهم ازدواج کنن وقتی حتی نمیتونن یه خونه بگیرن؟
۱- بر اساس نظرات شما ازدواج درصد بالایی از جوان ها به تاخیر میفته که اثرات اون رو خودتون بهتر می دونید. مگر چند درصد از جوان ها در ابتدای جوانی توان پرداخت اجاره خانه به علاوه هزینه های زندگی رو دارن؟ این ایده آل گرایی «صبر کردن برای خوب شدن شرایط مالی» آثار اجتماعی و فردی زیادی داره.
۲- ازدواج یه امر غریضی و فطریه. اما موانعی که مطرحه موانع مصنوعیه که توسط انسان ها بر سر راه ازدواج گذاشته شده. شما نمیتونید یه امر غریضی رو با این موانع محدود کنید. خدایی که نیاز به ازدواج رو تو وجود آدم گذاشته بهتر میدونسته یا انسان هایی که با سو تدبیرشون راهشو سد کردن؟
۳- به نظر من ایرادی نداره برای شروع زندگی و چند سال اول خونه والدین یکی از دختر یا پسر زندگی کنن یا اگر امکانش نیست عقد طولانی داشته باشن.
اول اینکه بگم اینکه ازدواج انقد به تاخیر افتاده به ضرر همه س، معلومه که دخترام از این وضع راضی نیستن

ما تجربه مونو از نگاه کردن به زندگی دیگران به دست آوردیم دیگه،زندگی با خانواده هاو عقد های طولانی منظورم بالای دو سال و سه ساله هم معمولا با دلخوری های زیادی همراهه، ولی خوب این یه نظره و شدنیم هست دور و ورمون زیاده اینجور ازدواجا

یه سوال.
فرض کنید الان یه پسره غریبه که اولین برخورد و باهاش دارین میاد خواستگاری دخترتون، چطوری میخواین بفهمین طرف جنم کار داره و دخترتون میتونه بهش تکیه کنه؟چه تضمینی هست که دو سال دخترتونو ببره خونه پدرش بتونه سال سوم زندگی مستقل تشکیل بده؟
گاهی خودتونو جایه پدر دخترام بذارین.
(16 تير 1395 12:37 ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: [ -> ]
(16 تير 1395 05:51 ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]کلا احساس می کنم مادیات شرط لازمه و اخلاق و ... فقط امتیاز محسوب میشه.
هنوز این مسائل واست حل نشده برار؟
نه، هیج وقت هم حل نمیشه.

(16 تير 1395 12:41 ب.ظ)salam5 نوشته شده توسط: [ -> ]یه سوال.
فرض کنید الان یه پسره غریبه که اولین برخورد و باهاش دارین میاد خواستگاری دخترتون، چطوری میخواین بفهمین طرف جنم کار داره و دخترتون میتونه بهش تکیه کنه؟چه تضمینی هست که دو سال دخترتونو ببره خونه پدرش بتونه سال سوم زندگی مستقل تشکیل بده؟
گاهی خودتونو جایه پدر دخترام بذارین.
من که خودم از این قضیه ضربه خوردم قرار نیست این ایراد ها رو به پسری که میاد خواستگاری دخترم بگیرم. اصلا این ایراد هایی که پدر مادر ها میگیرن گاهی ظلم به دختر خودشونه. از کجا معلوم دخترشون وقت ازدواجش نیست و با این کارها داره ازدواجش به تاخیر نمیفته؟
برای بررسی شخصیت یه نفر راه های خوبی هست. منتهی ما عادت داریم تنبلی و تیز نبودن خودمون رو از راه های دیگه ای جبران کنیم. یه دوستی دارم که مادرش قرآن درس میده و در همونجا دخترا رو زیر نظر داره تا اونایی که مناسبن با پسرش برن خواستگاریشون. حالا این یه راهه. راه های دیگه ای هم هست. فقط باید خواست .
......
(16 تير 1395 12:30 ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: [ -> ]حرفهای شما از دید من در بهترین حالت جنبه ی مزاح داشت تا جدّیت؛ اگر هم جنبه ی مزاح نداشته پس فقط خواستید بگید دخترا موجودات بی فکر و دهن بینی هستن؛ پس با این طرز تفکر حق دارید بگید سختگیری هست!

از کدوم قسمت حرفهام چنین برداشتی کردید؟ به هر حال من همچین منظوری نداشتم. من دارم به یه سری فرهنگهای غلط که متاسفانه تو خانواده ها جا افتاده ایراد میگیرم. چندتا پست قبلی یکی از خانوم ها گفت که به نظر اون دوتا مورد اول که من گفتم ضروری هست. خب حالا چندتا جوون تا قبل از 27-28 سالگی همون دو مورد اول رو بهش میرسن؟ نتیجه ی یه همچین توقعاتی میشه همون بالا رفتن سن ازدواج. در مورد بقیه موارد هم توضیح دادم قبلا که دقیقا منظورم چیه. خیلی از خانواده ها کم کردن هزینه های جانبی ازدواج رو کسر شان دخترشون میدونن. چشم و هم چشمی ها هم که جای خودش رو داره. همین باعث میشه که تازه تو سن 30-32 سالگی یه پسر توان برآورده کردن توقعات رو پیدا میکنه.


نقل قول: ولی من فکر میکنم یکی از شرایط ازدواج هم کفو بودن هست.

این شرط نیست. این پیش فرضه !! اگه پدر من یه کارمند ساده هست، من هم گزینه هایی رو مد نظر میگیرم که در سطح اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... خانواده خودم باشن. دنبال دختر بابک زنجانی نیستم که صبحانه عادت داره خاویار با عسل کنار تختش بخوره.

پسری که تو شهر خودش بعد سربازی یه روز هم بیکار نمونده و مدام دنبال کار بوده، مدام دنبال بهتر کردن شرایط مالی خودش بوده، مدام تلاش کرده، این تلاشش ارزش نداره، اینکه میگن فلانی جنم کار داره یعنی چی؟ خوب نیست خانواده ها وقتی میبینن یه نفر تو مسیر درستی داره پیش میره و تلاش خودش رو میکنه، ولی به خاطر شرایط کاری و اقتصادی توان تامین تمام توقعاتشون رو نداره، کمی از توقعاتشون کوتاه بیان؟ البته میتونن کوتاه بیان و منتظر بهتر شدن شرایط بشن. که نتیجه میشه همینی که الان هست. ازدواج های بالای 30-35 سال.
(16 تير 1395 12:42 ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]برای بررسی شخصیت یه نفر راه های خوبی هست. منتهی ما عادت داریم تنبلی و تیز نبودن خودمون رو از راه های دیگه ای جبران کنیم. یه دوستی دارم که مادرش قرآن درس میده و در همونجا دخترا رو زیر نظر داره تا اونایی که مناسبن با پسرش برن خواستگاریشون. حالا این یه راهه. راه های دیگه ای هم هست. فقط باید خواست .
اینو راجع به شناخت دختر گفتین
من راجع به شناخت پسر گفتم کسی که الان اومده خواستگاری دخترتون اولین بارم هست میبینینش چطوری میشه شناخت
(16 تير 1395 12:58 ب.ظ)salam5 نوشته شده توسط: [ -> ]
(16 تير 1395 12:42 ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]برای بررسی شخصیت یه نفر راه های خوبی هست. منتهی ما عادت داریم تنبلی و تیز نبودن خودمون رو از راه های دیگه ای جبران کنیم. یه دوستی دارم که مادرش قرآن درس میده و در همونجا دخترا رو زیر نظر داره تا اونایی که مناسبن با پسرش برن خواستگاریشون. حالا این یه راهه. راه های دیگه ای هم هست. فقط باید خواست .
اینو راجع به شناخت دختر گفتین
من راجع به شناخت پسر گفتم کسی که الان اومده خواستگاری دخترتون اولین بارم هست میبینینش چطوری میشه شناخت
حداقل برای شهر های غیر بزرگ راه داره. زیاد هم راه داره. شهر های بزرگ هم شاید بشه یه کارایی کرد.
من در مقامی نیستم که راهکار عمومی ارایه بدم. حتی اگه راهکار خوبی هم داشته باشم ابزاری برای اجراش ندارم. اما گله من از اینه که تو شهر ما که به اندازه کافی کوچیک هست که بشه تحقیق کرد، باز چرا توقعات اینطوریه؟
احساس می کنم از دید پدر و مادر ها جنم کاری جور دیگه ای تعریف میشه. پدر و مادر ها به کار دولتی و/یا با حقوق خوب میگن جنم کاری، نه صرفا کاری بودن پسر. فرضا اگه یه پسری از زمانی که تونسته رفته سر کار و الان تو شرکت خصوصی کار کنه و ۱ تامن بگیره جنم کاری نداره واقعا؟ اما از دید (حداقل بعضی) از پدر و مادر ها جنم کاری نداره.
یکی از پسرای سال پایین تو دانشگاه ما با ما بعضی وقت ها درس برمیداشت متولد 72 بود
خودشو میکشت که 6 ترمه یا 7 ترمه تموم کنه که زودتر بره سربازی .. تموم هم کرد درسشو
و سریع هم رفت سربازی
چند وقت پیش اتفاقی تو کامنت های اینستای یکی از همکلاسیام یه اکانت آشنا دیدم با عکس پروفایل دو نفره ..گفتم خدایا اسم اینو من کجا شنیدم یادم افتاد همون پسر سال پایینه
از رو کنجکاوی رفتم پروفایلش نوشته ازدواج کرده با فلانی(اسم دختره) با یه شکلک قلب کنارش
نه کار داشت نه سربازیش تموم شده بود (و شاید هنوز تموم نشده) نه باباش مایه دار بود و نه هیچی دیگه.. یه آدم ساده که فقط اخلاق خوب و نجابت داشت. همین.

یه دوست دیگه هم دارم تو امیرکبیر شیمی میخوند و یک طرفه عاشق همکلاسی ترم بالاییش شده بود پسره متولد70. به قول خودش انقدر از خدا خواستش که خدا کاری کرد اون پسر خودش بیاد طرفش و با وجود تفاوت فرهنگی و زبانی و جغرافیایی و همینطور بدون هیچ سرمایه ای با هم ازدواج کردند، با هم درس خوندند یکی تو ارشد رفت سمت گرایش فنی و تو شریف درس میخونه اون یکی هم رفت سمت گرایش های پزشکی و دانشگاه تهران قبول شد. الان هر دو هم روی پایان نامشون کار میکنند و هم TAهستن و تو شرکت های دانش بنیان و.. انگار کار میکنند. سال 91 عقد کردند پارسال هم رفتن سر خونه زندگیشون.. همین هفته پیش عکس ماشینی که تازه خریدند رو دوستم گذاشته بود و نوشته بود: زندگی دانشجویی شروع از صفر. از روی عکساشون هم که میذارن واقعا آدم غبطه میخوره به این همه عشق و علاقه ای که این دو نفر به هم دارند و با هم برای زندگیشون تلاش میکنند.

مثال های دیگه ای هم میشه زد ولی فکر کنم همین دو مورد کافی باشه.
کلا اکثر ما که کامپیوتر و آی تی خوندیم خیلی اهل حساب کتاب کردنیم تو زندگی .. دید صفر و یکی داریم در مورد همه چی و سعی میکنم به عاقلانه ترین و منطقی ترین شکل با مشکلاتمون روبرو بشیم.. نمیدونم این خوبه یا بد ولی اینو میدونم بعضی وقت ها بدون حساب کتاب بودن و ریسک کردن خوبه.
میخوام بگم اگه واقعا قصد ازدواج دارید انقدر حساب کتاب نکنید. توکل کنید به خدا که خودش جور میکنه.. مثل همین دو ازدواجی که مثال زدم.
(16 تير 1395 01:16 ب.ظ)@s@kur نوشته شده توسط: [ -> ]شیمی

الان یعنی ما باید بعد این همه سال بریم شیمی بخونیم؟؟؟ آخه این راه کار هست که میدید؟
مسیله شناخت که هیچ جوره نمیشه یه نفر تضمین کرد چه اقا پسر چه دختر خانم چون ادم ها توی زندگی خودشون نشون میدن اینکه شما تو شهرستان حقوق یه تومن داشته باشی و اینکه خانوادتونم بتونه در رهن یه منزل کمکتون کنن به نظرم خانواده ای که هم سطح شما باشن قبول میکنن
(16 تير 1395 12:30 ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: [ -> ]چند سال پیش در زندگینامه دکتر چمران میخوندم؛ نکته جالبی بود؛ از خواستگاری ایشون؛ که مادرخانومشون موقع خواستگاری احتمالا برای رد کردن و یا گفتن این موضوع که دخترم در ناز و نعمت بزرگ شده؛و حداقلات زندگیش اینطوریه؛ میگن :" این دختر صبح ها که از خواب بلند میشه در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زنه یه نفر تختش رو مرتب می کنه لیوان شیر رو جلوی در اتاقش میاره و براش قهوه آماده می کنه شما می تونید چنین کاری کنید؟ " و دکتر چمران میگن بله میتونم! تمام این موارد رو تا قبل از شهادتشون انجام دادن؛ حتی من جایی خوندم در جبهه هم که مدت کوتاهی همسرشون رو برده بودن و همراش بودن؛ براشون در اون وضعیت قهوه درست میکردن با اینکه خانومشون میگفتن نیازی نیست....
البته این جریان به دو مورد اشاره میکنه, اول همون چیزی هست که بحث ماست؛ همون ریتم زندگی معمول اون دختر؛ و بعد که مادرشون خواستن با این جمله بگن دخترشون چه مدل زندگی کرده؛ دکتر چمران حرفی زد که تا آخر عمرش هم پاش واستاد! حالا مادر ایشون قهوه رو مثال زد ؛ مادرای دیگه ممکنه چیز دیگه مثال بزنن

به به چه شخصیتی رو مثال زدید. تمام حرف من اینه که امثال این اشخاص رو بعنوان الگو انتخاب کنیم. من زندگینامه ایشون رو زیاد نخوندم ولی چون کتابهاشون رو خوندم، یه شناخت نسبی ازشون دارم. بقیه آقایون رو نمیدونم. اما به شخصه بنده اگه همسرم مشابه همسر شهید مصطفی چمران باشه، مرتب کردن تخت و لیوان قهوه و ... اینا که خیلی معمولیه، تا اخر عمر نوکریش رو میکنم. بذار بهم بگن زن ذلیل.
همسر ایشون یک دختر آمریکایی بود که تو ناز و نعمت بزرگ شده بود اما حاضر شد با مصطفی چمرانی ازدواج کنه که از نظر وضعیت مالی به مراتب پایین تر از خونواده ایشون بود. همسر ایشون یک مسیحی بود که بخاطر آقا مصطفی چمران حاضر شد تمامی اعتقاداتش رو بذاره کنار و مسلمان بشه. تا اینجا خیلی قانع کننده نیست. همسر ایشون ارزشش زمانی مشخص میشه که وقتی مصطفی چمران به لبنان اومد، ایشون همراهیش کرد و تو بدترین شرایط سخت و اون همه محدودیت کنارش بود. یک زن آمریکایی که تو ناز و نعمت بزرگ شده، تو اون بهبوهه ی لبنان...! ولی خوب بالاخره ایشونم دوام نیاورد و شهید چمران رو تنها گذاشت و به امریکا برگشت.
اتفاقا اون دختر هیچوقت ریتم معمول زندگیش رو نتونست ادامه بده؛ درسته که بالاخره کم آورد، اما از ارزشش تو اون سالهایی که در کنار دکتر چمران بود، کم نشد.
(16 تير 1395 01:20 ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: [ -> ]الان یعنی ما باید بعد این همه سال بریم شیمی بخونیم؟؟؟ آخه این راه کار هست که میدید؟
:|
این یعنی برداشتتون از پستم بود؟:|
وقتی حرف ساده منو اینجور تحویل میگیرید پس خدا به داد استادای شما برسه Big Grin
لینک مرجع