تالار گفتمان مانشت

نسخه‌ی کامل: ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
(08 تير 1394 02:04 ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]خوب من الان خودم تنهایی اینور اونور میرم. خوشحالی، شادی اینا...
به نظر من زندگی بدون عشق یه چیزیش کمه. شاید همه این خوشی های تک نفره بعد چند سال واسه آدم تکراری بشه.
آقا ازدواج واسه پسر تو ایران فقط سی به بالا. زیر سی معمولا شرایطش رو ندارن. دختر هم بیست به بالا مشکلی نیس ( البته خب نزدیک ۲۵ خود دختر عاقل تر میشه.) این نظر منه. که صد درصدم درسته Big Grin
(08 تير 1394 02:56 ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: [ -> ]
(08 تير 1394 02:04 ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]خوب من الان خودم تنهایی اینور اونور میرم. خوشحالی، شادی اینا...
به نظر من زندگی بدون عشق یه چیزیش کمه. شاید همه این خوشی های تک نفره بعد چند سال واسه آدم تکراری بشه.
من ۱۹ ساله دارم فوتبال بازی می کنم هنوز تکراری نشده!

(08 تير 1394 03:26 ق.ظ)IT.girll نوشته شده توسط: [ -> ]آقا ازدواج واسه پسر تو ایران فقط سی به بالا. زیر سی معمولا شرایطش رو ندارن. دختر هم بیست به بالا مشکلی نیس ( البته خب نزدیک ۲۵ خود دختر عاقل تر میشه.) این نظر منه. که صد درصدم درسته Big Grin
وقتی پسری شرایط رو داره دیگه چه کاریه که ازدواج کنه؟ دیگه اون موقع دختره قراره بیاد چی رو با پسره بسازه؟
از کجا معلوم اگه فردا روزی این "شرایط" از دست رفت طرف تحمل داشته باشه؟ مثلا از کجا معلوم اگه فردا روزی پسره برشکست شد و کارش و خونه رو از دست داد دختره تحمل داشته باشه؟
اصلا از کجا معلوم وقتی شرایطش رو داشت دیگه قصد ازدواج داشته باشه؟
انسان که از جنس سنگ نیست هر آدمی احساس داره احتیاج به محبت کردن و محبت دیدن داره. دوست و خانواده هم همیشه کنار آدم نیستن.
(08 تير 1394 02:04 ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]خوب من الان خودم تنهایی اینور اونور میرم. خوشحالی، شادی اینا. تازه سربازیم هم ردیفه میتونم مسافرت خارجی هم برم. دیگه چه کاریه یکی دیگه رو دنبال خودم بکشم؟
فوتبال میرم، خونه فامیل چتر میشم، با دوستام میرم بیرون بعضی وقت ها. افسار زندگیم دست خودمه. مسیولیتی هم ندارم. چه کاریه ازدواج کنم؟

جبر طبیعت برادر.
(08 تير 1394 05:13 ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]وقتی پسری شرایط رو داره دیگه چه کاریه که ازدواج کنه؟ دیگه اون موقع دختره قراره بیاد چی رو با پسره بسازه؟
از کجا معلوم اگه فردا روزی این "شرایط" از دست رفت طرف تحمل داشته باشه؟ مثلا از کجا معلوم اگه فردا روزی پسره برشکست شد و کارش و خونه رو از دست داد دختره تحمل داشته باشه؟
اصلا از کجا معلوم وقتی شرایطش رو داشت دیگه قصد ازدواج داشته باشه؟
پسر میاد خانواده تشکیل بده. همه چی که خوش گذروندن نیس. معلومه که پسر به تشکیل خانواده نیاز داره. اینکه زندگی سالمی داشته باشه. پدر بشه. غذای گرم بخوره. همیشه که پدر مادر ممکنه بالا سرش نباشن و مراقبش باشن.

این که میگم پسرا سن ازدواجشون سی به بعد باشه خوبه واسه درس خوندنه نه پول درآوردن! کار رو کنار بذارن بدون اضطراب درس بخونن. چون همزمان درس خوندن و پول درآوردن سخته.
بخاطر همین اصلا جای نگرانی هم نداره که شاید پسر شرایطش رو بعد ازدواج از دست بده یا ورشکست بشه. چون دختر بخاطر پول باهاش ازدواج نکرده, بخاطر سطح سواد و فرهنگ و شعورش ازدواج کرده واینا از دست رفتنی نیست.
البته این نظر منه شاید هر کس یه دیدی داشته باشه ; )
البته باید این رو در نظر گرفت که پسرها با اضافه شدن به سنشون معیارهاشون سخت و سخت تر میشه! من خودم به شخصه معیارهام به نسیت 3 سال پیش زمین تا آسمون فرق کرده و هر وقت برمیگردم و با معیار مقایسه ارزیابیش میکنم، میبینم که خیلی سخت گیر تر شدم....البته هنوز تا 30 فاصله ی زیادی دارم.
100 % بخاطر همین قضیه هستش که میگن پسرهایی که بالای 30 سال دارن و هنوز ازدواج نکردن خیلی سخت ازدواج میکنن و اغلب رغبتی به ازدواج کردن ندارن...چرا که دهه نیاز به محبت به نظرم دهه 30 زندگی هست و نه دهه 40 زندگی... دههه 40 زندگی دهه اقتصادی فکر کردن و سبک و سنگین کردن آدماس.
متاسفانه فرهنگ املی و رسومات مسخره و 100 من یه غازی که نه به تیپ و قیافه هامون میخوره و نه به سطح 90% خونواده ها رواج داره...گرونیهایی وجود داره که خودشون هزاران دلیل بوجود میارن که یک فرد قانع بشه ازدواج یعنی بدبخت کردن خودت و یه فرد دیگه! حالا شرایط و رسومات مسخره هم درون اون دشواری ها تنیده شده..
به نظر من؛ ازدواج برای یک جوانی که بخواد به معنای واقعی کلمه و بدون پشتیبانی مالی کسی زندگیشو تشکیل بده یعنی کشک، یعنی ماست، یعنی دوغ آب!!!
اولا که شما هم حرفای قشنگ زدید مثل قبلیا!
دوما: آدم کم کم یاد میگیره با نیاز هاش زندگی کنه، یاد میگیره نیاز هاشو قبول کنه. وقتی رسید به جایی که با نیازهاش زندگی مسالمت آمیز داشت دیگه حرف منو میزنه: من که دارم مثل بچه آدم زندگیمو می کنم چه کاریه ازدواج کنم؟
من منظورم از قشنگ حرف زدن دید احساسی به ازدواجه. مثل آدمایی که میگن مال هم باشیم و نگران بشیم و اینا.
۱۵ سال بعد که دیگه استاد میشم در مدیریت نیاز ها!
(08 تير 1394 02:04 ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]خوب من الان خودم تنهایی اینور اونور میرم. خوشحالی، شادی اینا. تازه سربازیم هم ردیفه میتونم مسافرت خارجی هم برم. دیگه چه کاریه یکی دیگه رو دنبال خودم بکشم؟
فوتبال میرم، خونه فامیل چتر میشم، با دوستام میرم بیرون بعضی وقت ها. افسار زندگیم دست خودمه. مسیولیتی هم ندارم. چه کاریه ازدواج کنم؟
تاکجا تنهایی تا کی تنهایی ...؟ چرا اینهمه تنهایی...؟..
تنهایی شاید خوش بگذره اما همیشه این تنهایی بودنا خوب نیست...حتی خدا ادم و هوا روبوجود اورد که تنها نباشن..پس این تنهایی برای انسان وجود نداره و شما همش تواین فکرهستین که بدون جنس مخالف هم خوش میگذره..
اما یروزیی میرسه که ازین تنهاییتون خسته مشین و ناراحت و دوست دارین که یه همدم وهمدل داشته باشین....
ادم با یکی که دوسش داره خیلیی بهش خوش میگذره تا تنهایی یا با دوستات..دوست یجورخوش میگذره اما با عشقت مونست همدمت بری مسافرت و تفرییح یه چیزدیگس یه دنیای دیگس.....
ازدواج چه برای پسر چه دختر توی سن پاییین خوبه همین سنای 25.زیر29....اگه پسری دیر ازدواج کنه ممکنه به بیراهه کشیده بشه و یاروابط بد(همچنین دختر اما توی پسرا خیلی بیشتره...)..سطح توقعات بالا افکارات چندگانه سخت گرفتن...
فکرکنین وقتی پیرمیشین چطورمیتونن تنها بمونین وبرین مسافرت....ادم همیشه جوون نیست...و پیری نیاز بیشتری به عشق و محبت داره...
یک کلام ازدواج خوب درمان همه چیهBig Grin

*من خودم حاضرم اگه پسری واقعا عاشقم باشه عشقش پاک وحقیقی باشه صادق و باایمان باشه منو واقعا واسه خوده خوده خودم بخواد اگه وضع مالیش خوب نباشه و بگه با مادروپدرم زندگی کنیم قبول میکنم باجون و دلم چون عشق و محبت و دوست داشتن همیشه تاابدبرام دراولویت بوده و هست و خواهد بود.. اگه توی زندگی عشق و محبت نباشه حتی اگه پولدارهم باشی اون زندگی قشنگ نیست..انسا با عشق زندس..چون با عشق به دنیا میاد..
که متاسفانه نییست و وجود نداره همچین پسری...

(08 تير 1394 10:18 ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: [ -> ]دوما: آدم کم کم یاد میگیره با نیاز هاش زندگی کنه، یاد میگیره نیاز هاشو قبول کنه. وقتی رسید به جایی که با نیازهاش زندگی مسالمت آمیز داشت دیگه حرف منو میزنه: من که دارم مثل بچه آدم زندگیمو می کنم چه کاریه ازدواج کنم؟
شما الان جوونین توی این سن اینو میگین امروز رو نگاه نکنین...
فردا که پیر شدین هم اینو میگین...؟
خیلی قشنگ گفتی آفاق
(08 تير 1394 12:24 ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: [ -> ]خدا ادم و هوا روبوجود اورد

من همیشه فکر میکردم "حوا" بوده!
(08 تير 1394 12:47 ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: [ -> ]۱۵ سال دیگه حس تنهایی رو چطور میشه مدیریت کرد؟
تو این سالها یاد گرفتم چطوری مدیریتش کنم. الان دیگه اذیت نمیکنه، راحتم. کافیه به اندازه کافی تو خودتون فرو برید. اون وقت دیگه تنهایی وجود نداره چون تمام دنیا میشید خودتون.
(08 تير 1394 12:58 ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: [ -> ]من همیشه فکر میکردم "حوا" بوده!
حوا هست.. اشتباه تایپی شد..
چرا فکر میکنین ازدواج همیشه خوبه! کلا نه چیزیه که واسش سن تعریف کرد نه میشه کاملا احساسی باهاش برخورد کرد ، ادم اگه تنها باشه بهتر از اینه که یه نفر دیگه باشه و احساس تنهایی کنه ، به نظر من که واجب نیست اصلا ازدواج، هم آدم مجرد میتونه خوشبخت شه هم آدم متاهل ! البته نظر منه و کاملا شخصی ، هرکیم نظر خودشو داره
لینک مرجع