(۱۶ تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۳۶ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: به نظرم ازدواج یکی از سخت ترین تصمیمات زندگی هست همین درس خوندن باعث میشه آدم توقعش بره بالا برای من که اینطوری شده !
نه به شلوغی و سرسختی شهری مثل تهران و نه به سادگی و رسومات خاصی مثل جایی که زندگی می کنم
این تغییر محیط قرار گرفتن برای من باعث شده که خودم نتونم بین این دو تا محیط روش مناسبی رو برگزینم ! آدم گیج میشه ولی با حساب و کتابی که خودم کردم شاید تو سن ۳۰ به بالا بشه به ازدواج فکر کرد البته اگه تا اون موقع به تاخیر بیفته ممکنه مشکلات بزرگی که حتی خودمون ندونیم برامون اتفاق بیفته و شاید دیگه بعد از اون سن تمایل به ازدواج کمتر بشه و خیلی از حرف های دیگه
من مشکل اصلی رو تو نداشتن پول می دونم اگه به مقدار کافی پول داشته باشی راحت می تونی ازدواج کنی و خود به خود خیلی از حرفا زده نمیشه
درسته که مشکلات مادی دلیل اصلیه، اما علتای این بلوغ مالی دیر پسرا رو باید رفع کرد تا دختر پسرا راحت تر به هم برسن. ولی خداییش مشکل جامعه ما فقط مادیات نیست، بخش فرهنگی و اعتقادی هم بسیار جای نگرانی داره؛ ما در مقوله های فکری و اعتقادی هم در حالت گذار خاصی هستیم که ملزومات خودشو داره.
حلا فعلا بچسبیم به همون مادیات: علت
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
و نبود شغل در نتیجه عدم سرمایه گذاری یا هدایت مناسب منابع نیروهای انسانی مخصوصا افراد عادی جامعه هستش، فشارهای مالی و رکورد اقتصادی هم کنار اون میشه قوز بالای قوز، مشکل ما آموزش ندادن مسئولیت پذیری در تربیت نسل های جدید در زمان مناسب خودش بوده و هست، مشکل ما شک داشتن نسل های جدید به باورها و روش های سنتی و ترس اونها از روش های جدیده، مشکل ما عدم باور جوونا توسط نسل های قبلی! و رگبار انرژی های منفی از سمت اونها! و متهم شدن جوونها به خیلی چیزا! و اعتماد بنفس پایین! و خیلی چیزای دیگه.
بذا یه چالش فکری برات بوجود بیارم و به این طوفان مغزی تاپیک دامن بزنم
؛ آقا یا خانوم محترم، همین الان کل چیزایی که از ازدواج میخای رو بیار جلوی چشات و مشکلاتی که بنظرت ممکنه سر راه اون ازدواج قرار بگیره. در حد ۳۰ ثانیه بهشون فک کن و مرور کنشون. حالا فرض کن فردایی اومده که اون مشکلات حداقل برای شما حل شده هستش و اصلا جای نگرانی نیست در موردشون! آیا هنوزم دیدتون به ازدواج همون دید قبلیه؟! آیا چیزایی که تا دیروز برات ارزش بود هنوزم ارزشمنده؟ آیا تبدیل محدودیت به آزادی ممکنه در عقاید شما تاثیر بذاره یا نه؟ و خیلی سوالای دیگه که خودمون باید برسیم بهشون.
متاسفانه بنظرم نسل ما شده نسلی که زندگیمون شده حرف و شعار و تئوری و اینا، و توی عمل کردن مشکلات جدی داریم ینی جلوی پامون اینقده سنگ انداختن و شرایط اینقد سخت شده که توی حرف گیر کردیم و به عمل شاید نرسیم (دینگ دینگ دینگ دکتر بوق بوق به اتاق عمل دکتر بوق بوق به اتاق عمل )؛ فقط بلدیم تئوریها رو بخونیم و حفظ کنیم و در موردشون نظر بدیم و آخرش تن میدیم به حرف بقیه که همون شرایط محیطی باشه. اینکه خودمون نظری داشته باشیم و بهش عمل کنیم و پاش واستیم سخته، اما من اینو بیشتر میپسندم.
من فقط میدونم که ما داریم به اسم "سخت بودن اعتماد به مردم زمونه" زندگی هامونو به تاخیر میندازیم
صرفا جهت اطلاع: الان من حدود سه ساعته دارم مطالب جدید تاپیک رو میخونم
(۱۶ تیر ۱۳۹۵ ۰۶:۰۷ ب.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط: (16 تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۳۶ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: به نظرم ازدواج یکی از سخت ترین تصمیمات زندگی هست همین درس خوندن باعث میشه آدم توقعش بره بالا برای من که اینطوری شده
برای من بالعکس بوده خوشبختانه.
...
میشه لطفا بیشتر توضیح بدی، ممنون میشم