آدم تو معاملۀ "خونه ای که به چند نفر فروخته شده" سرش کلاه بره اما تو مهلکه "چند ظرفیت محدود استادی که به تعداد بیشتری وعده داده شده" گرفتار نشه ...
__________________________
استاد، استادِ چندین سالۀ من
از یکسال جلوتر قول و قرار گذاشتن برای سمینار و پایان نامۀ من
گرفتاری های گرفتن رضایت گروه برای آوردن استاد از خارج از دانشگاه برای سمینار و پایان نامه پای من
دنبال استاد و مدیرگروه و اعضای گروه دویدن سهم من
اونوقت به خاطر یه کم دقتی، بقیه که تازه از راه رسیدن و همه شون به واسطۀ من با استاد آشنا شدن بیان و بشن رقیبم و مترصد قاپیدن ظرفیتی که متعلق به منه ...
__________________________
من استادمو می خوام! استاد خودمو می خوام!