(۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ ۱۰:۴۱ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: ۴-شگفت انگیز ترین آدمها اینها هستند در زمان حضورشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند کم کم درک شان میکنیم,تازه می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و مست و غرق حضورشان میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم.
شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
والسلام "
این پیام رو یکی از عزیزترینهای زندگیم برام فرستاده بود, قبل از اینکه بتونم درکش کنم از دست دادمش؛ و حجم بزرگی از زندگیم خالی شد و یه حسرت بزرگ رو برای همیشه روی دلم گذاشت؛ تازه اون موقع فهمیدم "ناگهان چه زود دیر میشود" یعنی چی... و متاسفانه یا خوشبختانه برای من جزو دستهی چهارم بود. چند جمعه ی قبل همین ساعت مثل همیشه که منتظر پیامای معمول هر صبحش بودم؛ یه تلفن با یه خبر بد به همچی پایان داد....
خواستم حرفی نزنم ولی بهتر دیدم که بگم. من خودم آدمی ام که سعی میکنم مشکلاتم رو خودم حل کنم و همه اش رو دوش خودم باشه . اینجا حرفامو مینویسم دقیقا به خاطر همینه که خیلی بهتر از اینه که برم پیش ی آدم آشنا و باهاش از مشکلاتم بگم . بدم میاد بهم بگن زمان همه چیز رو درست میکنه و باید فراموش کرد و بیخیال و ازین حرفا ولی بعضی وقتا لازم میشه به آدمی که حرف الکی نمیزنه و بیشتر گوش میده درد دلت رو بگی تا خالی بشی . هرچی بیشتر حرف بزنید راحت تر میشید. این آدم میتونه خواهر یا برادر یا پدر و مادر و یک دوست خیلی نزدکی باشه که مثل برادر یا خواهر باشه براتون .
امیدوارم به تدریج حالتون بهتر بشه و زندگیتون دوباره رنگی بشه