انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[khayyam]

آقا هر کاری دوست دارید انجام بدید درس می خونید( تو یک سالگی یا ۸۰ سالگی) ، ازدواج می کنید ( تو ۱۳ سالگی یا ۸۰ سالگی ) ، فقط به خودتون مربوطه !
باشد که متوجه بشم مانشت جای بحث کردن نیست .

[khayyam]

(۱۴ بهمن ۱۳۹۸ ۰۳:۰۹ ق.ظ)The BesT نوشته شده توسط:  

(13 بهمن ۱۳۹۸ ۰۷:۵۵ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  

نقل قول:

بحث شما اینه که هیچ فرقی بین یه ادم ۲۰ ساله و یه ادم ۸۰ ساله تو یادگیری نیست درسته باشه قبول !!!

میخواستم در مورد این موضوع تبادل نظر بشه ولی دو سه کلمه آخر جمله گویای اینه که دیگه بحث بیشتر از این ادامه پیدا نکنه.
که خب منم ادامش نمیدم. مجال بحث هم نیست
اتفاقا در مانشت هم جای بحث هست. بشرطیکه طرف گفتگو با علم و مطالعه بحث کند. وگرنه فایده ندارد.

بله هر کسی تو فضای مجازی صحبت ها و تفکرت خودش رو علمی می داند ، مگر نه یاد حرف کاربر بلک می افتم همیشه می گفت منبع ارائه بدین دمش گرم ، صحبت هایی که من کردم از نظر تجربی بود همونن می دونیم انرژی و جوانی و هیجان تو سن پایین خیلی بیشتره تو همه ی زمینه ها یه مثال بزنم دیشب تمرینات آرنولد رو نگاه می کردم تو سن ۷۰ سالگی نسبت به سن جوانیش خیلی ضعیف شده بود تو همه چیز همینه تو دوران طلایی جوانی هر کاری با قدرت و انگیزه بیشتری صورت می گیره حالا شما قبول نکنید این فکر منه و دلیل هم نداره کسی نظر منو قبول کنه ، ما خیلی وقتا خیلی چیزا رو می دونیم ولی برای اینکه کم نیاریم حاضر به قبول کردن حرف حق نیستیم لذا من فهمیدم تو مانشت نباید بحث کرد ، این مانشت دیگه اون مانشت سابق نیست خیلی ها رفتن و اگرم بحثی میشه بعد مدتی تایپیک بسته میشه .

[marvelous]

من اگه بحث از پیری و فرسوده شدن ظاهر کردم فقط برای این بود که بگم این مسائل هم دارن تو دنیای امروزی حل میشن. دل باید جوون باشه تا مغز هم جوون بمونه. به خدا هفته ی پیش رفتیم دیدن یکی از اقوام، تلویزیونشون روشن بود و من دیدم این شو وومن معروف ایرانی رو بدری همت یار، نشسته بود در نقش همیشگیش عمه ملوک، که واقعا هم الان دیگه عمه ملوکی هست برای خودش، و من تا اونجا که از دوران خردسالیم به خاطر دارم این همین بوده تا الان ، داشت صحبت میکرد. اولا خیلی سرحال و دل زنده بود، دوما عین لیدی گاگا لباس پوشیده بود و یه کلاه براق و پولکی هم سرش گذاشته بود. یه لحظه پیش خودم فکر کردم که عجب دلی داره این دیگه. بعد برگشتم به باقی حضار گفتم چرا اگه من تو این مملکت کوفتی یه همچین کلاهی سرم بزارم که جای دختر این هنرپیشه هستم، همه بهم بد نگاه میکنن؟
میخوام بگم تو این مملکت حکم بر اینه که اگه یه ذره عدد سنت رفت بالا دیگه باید خودتو فرسوده و از کار افتاده تصور کنی. در حالیکه اصلا اینطور نیست. من گاهی فکر میکنم که ای وای چهل و یک سال گذشت، دیگه کم هم نیست، ولی بعد میبینم به اندازه ی همون بچه ی نه ساله ای که انشاء نوشت و آرزو داشت فضانورد بشه هنوز انگیزه دارم. آیا حالا با این تفاسیر و این طرز تفکر ها باید بشینم تا عمرم به سر برسه؟ آیا الان که به پختگی فکری رسیدم و درست و غلط رو بهتر تشخیص میدم، نباید دنبال آرزوهام برم؟ چون سنم بالاس؟ اصلا اینطور نیست. آدم باید آزاد از هر قید و بندی زندگی کنه.
مسئله اینجاست که قوانین زیاد و تو در تو در اجتماع دست و پای ما رو بستن و حریم های مسخره ای درست کردن که آدما توشون دست و پا میزنن. خصوصا این مسئله در مورد زنها در اجتماع امروز ایران صدق میکنه! به خدا پیغمبر اسلام خودش در سن بیست سالگی با یه زن چهل ساله ازدواج میکنه! خیلی هم وفادار و خوشبخت تا زمان مرگ خدیجه زندگی میکنن. حالا من کاری به بعدش ندارم و قوانینی که دست بشر میزاره و اینکه هر جا رو فتح میکنن یه کلی زن میگیرن و اینا. مسئله اینه که پیامبر مسلمونا هم یه همچین ساختار شکنی بزرگی هزار و چهارصد سال پیش میکنه، یا اصلا نهایت عشق یوسف به زلیخا چی میشه؟ ای شماهایی که ایمان آوردین و قرآن میخونین، بخونین این داستانها رو و درس بگیرین.

در کل میخوام بگم در هر سنی آدم آزاده که هر کاری که در توانشه و دوست داره رو انجام بده. فقط این قوانین اجتماعی بیحد هستن که دست و پای آدمو میبندن و نباید ببندن. چهارصد پونصد سال پیش ژان ژاک روسو این مسئله رو فریاد زد و حتی در مورد آموزش و یادگیری کلی قلم فرسایی کرد. آیا بعد از این همه سال دیگه وقتش نیست که ما هم یخرده چشمامونو باز کنیم و به زندگی واقعگرایانه تر نگاه کنیم؟

همه چیز هم با حرفهای انقلابی رنه دکارت که مستحضر حضور تمام شما ریاضی دانها هم هست شروع میشه که میگه من در شصت سالگی ، تمامی باور های پوسیده و کهنه ی گذشته رو به دور می اندازم و از اول به زندگی نگاه میکنم و خودم تصمیم میگیرم. از اول همه چیز رو نوسازی میکنم در ذهنم. خداوکیلیش این حرف از دهن یه فیلسوف ریاضی دان پونصد ششصد سال پیش در نیومده؟ هنوز ما در خوابیم؟

زندگی مثل رودخونه ای جریان داره و ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازس!

[marvelous]

(۱۴ بهمن ۱۳۹۸ ۱۲:۴۹ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  

(14 بهمن ۱۳۹۸ ۰۳:۰۹ ق.ظ)The BesT نوشته شده توسط:  

(13 بهمن ۱۳۹۸ ۰۷:۵۵ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  

نقل قول:

بحث شما اینه که هیچ فرقی بین یه ادم ۲۰ ساله و یه ادم ۸۰ ساله تو یادگیری نیست درسته باشه قبول !!!

میخواستم در مورد این موضوع تبادل نظر بشه ولی دو سه کلمه آخر جمله گویای اینه که دیگه بحث بیشتر از این ادامه پیدا نکنه.
که خب منم ادامش نمیدم. مجال بحث هم نیست
اتفاقا در مانشت هم جای بحث هست. بشرطیکه طرف گفتگو با علم و مطالعه بحث کند. وگرنه فایده ندارد.

بله هر کسی تو فضای مجازی صحبت ها و تفکرت خودش رو علمی می داند ، مگر نه یاد حرف کاربر بلک می افتم همیشه می گفت منبع ارائه بدین دمش گرم ، صحبت هایی که من کردم از نظر تجربی بود همونن می دونیم انرژی و جوانی و هیجان تو سن پایین خیلی بیشتره تو همه ی زمینه ها یه مثال بزنم دیشب تمرینات آرنولد رو نگاه می کردم تو سن ۷۰ سالگی نسبت به سن جوانیش خیلی ضعیف شده بود تو همه چیز همینه تو دوران طلایی جوانی هر کاری با قدرت و انگیزه بیشتری صورت می گیره حالا شما قبول نکنید این فکر منه و دلیل هم نداره کسی نظر منو قبول کنه ، ما خیلی وقتا خیلی چیزا رو می دونیم ولی برای اینکه کم نیاریم حاضر به قبول کردن حرف حق نیستیم لذا من فهمیدم تو مانشت نباید بحث کرد ، این مانشت دیگه اون مانشت سابق نیست خیلی ها رفتن و اگرم بحثی میشه بعد مدتی تایپیک بسته میشه .

موقعی که شما این پست رو گذاشتی، منم داشتم اون پست رو میزاشتم و الان رسیدم و خوندم پست شما رو. درسته از نظر قوای بدنی ممکنه که آدم ضعیف تر بشه، ولی بحث ما اول رو قوای ذهنی بود که به نظرم کمتر نمیشه. اتفاقا تو سنین پختگی مثل ۴۰ سالگی، آدم با دید باز تر دنبال هدفش میره، مسئله اینجاست که تو مملکت ما شدیدا شایع شده که همه دیر میفهمن چی رو دوس داشتن و باید میرفتن دنبالش. من همیشه به خودم میگم درسته که سنم بالا رفته و دیگه شاید نتونم فضانورد بشم، ولی همین مهندسی رباتیک رو تا جایی که رباتهای فضایی بسازم دنبال میکنم. وقتی رباتی رو مثلا بسازم که بتونم حرکتش رو خودم روی کره ی ماه مثلا کنترل کنم فرقی نمیکنه انگار خودم رفتم روی ماه دارم راه میرم.
تازه همونطور که گفتم دانشمندا دارن روی محدودیت های فیزیکی کار میکنن و احتمالا بتونن جلوی پیر شدن یا همون aging رو بگیرن. من فعلا اینو میدونم که شیفته ی درس خوندن هستم و مغزمم بیشتر از دوران جوانیم میکشه جان مادرم. فقط میخوام ادامه بدم.

[khayyam]

ادمین محترم مانشت لطفا اکانت منو از مانشت به کلی حذف کن

* rm -rf

[MarkLand]

بد نیست محدودیت ارسال برای بعضی اعمال بشه

[عزیز دادخواه]

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است

خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

[Masoud05]

سلام.، از دوستان کسی هست که الان دانشگاه تبریز باشه ؟ من یه جزوه میخواستم از اونجا. اگر کسی میتونه لطفا بهم پیام خصوصی بده.

[yagmur0022]

(۱۵ بهمن ۱۳۹۸ ۰۲:۴۹ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط:  سلام.، از دوستان کسی هست که الان دانشگاه تبریز باشه ؟ من یه جزوه میخواستم از اونجا. اگر کسی میتونه لطفا بهم پیام خصوصی بده.

من تبریز هستم .. از دوستام دانشگاه تبریز هستن...امرتون؟

[khayyam]

یخورده تو یوتیوب آهنگ های دهه ۶۰ نگاه کردیم و گوش دادیم خیلی عالی بود خواننده های داخلی الان هر چقدر بیشتر اهنگ هاشو گوش میدی بیشتر استرس ادمو می گیره ولی اهنگ های قدیمی ب ادم ارامش میدن

[RangiRangi]

از آدمای حساس واقعا بدم میاد. خیلی اذیتم میکنن. وقتی چیزی بهشون میگی یا بی منظور شوخی میکنی سریع قهر میکنند. یا اگه پشت تلفن متوجه حرفشون نشده باشی بعد برگردی بیای پیششون الم شنگه راه میندازن.
متاسفانه یا خوشبختانه ما یه اکیپیم که از همون روز اول باهمیم تا الان ولی یکی از ما بی نهایت حساسه .. واقعا دیگه کلافم کرده.
دیشب انقدر عصبیم کرد تنگی نفس گرفتم و افتادم زمین و اون یکی دوستام اومدند سریع آب آوردن و آرومم کردند والا داشتم واقعا خفه میشدم و نمیتونستم نفس بکشم.
خیلی ظلمه آدم رو اینجوری عصبی کنند کسایی که دو سه سال بعد تو حاشیه زندگی آدم قرار میگیرن و بالطبع منم تو حاشیه زندگی اونا قرار میگیرم.
فقط موندم اینا که انقدر حساسن وقتی ازدواج کردند میخوان چیکار کنن. پسر مردم سریع یه چیزی بگه قهر میکنند و میرن خونه بابا؟؟ یا مادرشوهر و خواهرشوهر و جاری عمدی یا غیرعمدی نیش دار حرف زدند میخوان پوست شوهر رو بکنن؟!!

چقدر بده که آدما به اندازه سنشون رفتار نکنن.. خیلی بده.

[marvelous]

خدایا شکرت امروز خیلی بهترم، با اینکه هنوز چشمام تار میبینن ولی با انگیزه ی بیشتری دنبال کار و درس رو گرفتم. مریضی رو باید شکست داد، میخواد تومور مغزی باشه میخواد کرونا.
خدا رو شکر انگار درمان این کرونا رو هم پیدا کردن، دانشجوهامون هم برگشتن ولی در قرنتینه شکر خدا. امیدوارم تا سال نو شاهد آرامتر شدن اوضاع باشیم که با وجود انتخابات پیش رو بعید میدونم.
امروز واسه اتاقم پرده ی جدید نصب کردم که خیلی میدوستمش. این پرده ی جدید برای این اومد که من به شدت به نور حساس شدم، فورا سردرد میگیرم و ترجیح این بود که نور کمتری تو اتاق باشه. شاید واسه اینه که بهترم.
به هر حال ما که عادت داریم همه چیز خوبو به خدا نسبت میدیم و اصلا از اراده ی خودمون غافلیم ، با اجازه ی بزرگترا بازم از خدا تشکر میکنم.
مرسی مهربون

[gogooli]

دوستان شما در شرکت هایی که هستید حقوقی که برای بیمه رد می شه حقوق دریافتی خودتون است یا حقوق پایه وزارت کار؟

[khayyam]

(۱۶ بهمن ۱۳۹۸ ۰۷:۵۹ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط:  دوستان شما در شرکت هایی که هستید حقوقی که برای بیمه رد می شه حقوق دریافتی خودتون است یا حقوق پایه وزارت کار؟

حقوق دریافتی خودم

[marvelous]

سلام دوستان، من یه مشکلی دارم که میخوام باهاتون درمیون بزارم و امیدوارم راهنماییم کنین.
امروز بعدالظهر دکترم زنگ زد و گفت با تمام آزمایشها و ام آر آی بلند شو بیا مطب. تو خونه ی ما گریه و زاری راه افتاد که این دکتره لابد یه چیزی دیده الان میخواد بگه و اینا. خلاصه ما رفتیم و دکتر دوباره کلی معاینه کرد و آزمایشهام رو دوباره چک کرد و در نهایت یه ام آر آی با داروی حاجب برام نوشت و گفت دقیقا یه هفته ی دیگه این موقع انجامش بدم و آخر کار تاکید کرد که امسال من اجازه ی درس خوندن ندارم!!!!!!!
من خیلی درس خوندم و داشتم خوب پیش میرفتم. الان یه هفتس که یه خرده کم کاری داشتم اونم به خاطر مریضی بود. حالا به نظر شما من باید چیکار کنم؟ یعنی اون همه تلاش که کردم رو بزارم دم کوزه آبشو بخورم؟ یعنی درس رو تعطیل کنم؟ به نظرتون چیکار باید بکنم؟ باید فعلا فراموش کنم ؟ تا اینجا باور کنین من برای کنکور خیلی زحمت کشیدم. دلم نمیاد همینطوری ولش کنم بره. یکی بهم راهنمایی کنه چون من الان به شدت از دست دکتر عصبانی هستم و ممکنه احساسی تصمیم بگیرم. میگین چیکار کنم؟
لعنت بر تومور