زمان کنونی: ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۰۷:۴۹ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۵۴۶۱۶
۱۳ خرداد ۱۳۹۹, ۰۲:۳۴ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ خرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۰۷ ب.ظ)Milad_Hosseini نوشته شده توسط:  یکی از بدترین صحنه‌های بیماری سرطان و عواقب شیمی درمانی، ریختن موهاست. سه جلسه بعد از شیمی درمانی مادرم، از هفته پیش کم کم موهاش شروع کرد به ریختن. امروز دیگه بعد از جلسه سوم شیمی درمانی وقتی گفت میلاد بیا موهام رو از ته بزن واقعا نتونستم خودمو کنترل کنم و اشکم در اومد
امیدوارم هر چه زودتر سلامتیشون رو بدست بیارن.و مطممئنم اگر با روحیه دادن های شما همراه باشه این شدنی و ممکنه.

دقیقا درکتون میکنم چون پدرمم ۶ دوره شیمی درمانی داشتن و بدترین دوره زندگیمون بود.
=======
من پدر ۴۰ ساله م رو در حالی دیدم که دقیقا شبیه پدر بزرگ ۷۰ ساله م شده بود.
اول راهنمایی بودم فک کنم، وقتی دیدمش از هوش رفتم، بعد از به هوش اومدن به حدی توی بغل هم گریه کردیم که من دیگه نمیتونستم حرف بزنم.
=====
یه دکتر فوق العاده این جا معرفی میکنم، خودتم یه سرچی بزن میلاد:بد نیست یه سر مادرتون رو مثلا ببرید پیشش.(البته این دکتر برای غدد لنفوی یا یه همچین چیزی هستش غددی که با رشد بی رویه مثلا تومور میشن و اینا) شماره مطب و اینام خواستید بگید.

"دکتر بهمن شفاهیان"
=====
خدا بهتون روحیه و قوت قلب بدهHeart
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: crevice , big cloud , RASPINA , Milad_Hosseini , ezra , Doyle65.99 , marvelous
ارسال: #۵۴۶۱۷
۱۳ خرداد ۱۳۹۹, ۰۳:۰۰ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۴:۴۷ ق.ظ، توسط crevice.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ خرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۰۷ ب.ظ)Milad_Hosseini نوشته شده توسط:  یکی از بدترین صحنه‌های بیماری سرطان و عواقب شیمی درمانی، ریختن موهاست. سه جلسه بعد از شیمی درمانی مادرم، از هفته پیش کم کم موهاش شروع کرد به ریختن. امروز دیگه بعد از جلسه سوم شیمی درمانی وقتی گفت میلاد بیا موهام رو از ته بزن واقعا نتونستم خودمو کنترل کنم و اشکم در اومد : (
خیلی خودمو کنترل کردم ولی دیگه ماشین اصلاح رو که روشن کردن اصن گریه‌ام گرفت و حالم بد شد، دلم میخواست زمین دهن باز کنه برم توش. با شوخی و خنده گفتم بهش "مادر من مطمئنی میخوای بزنی از ته؟" گفت آره بابا، بزن از ته. خودشم داشت میخندیدا. یهو دیدم چشاش پر از اشک شد : (
هیچی دیگه، با قلبی پاره پاره و دلی مملو از غم زدم موهاش رو از ته. یه مقدار شبیه یکی از فوتبالیستای خارجی تاج خروسی گذاشتم واسش یه مقدار خندیدم وسطاش : )
ایشالله که همیشه شاد و تندرست باشید، قدر سلامتی خودتون و مادر و پدرتون رو هم بدونید. کوچیکترین مریضی رو هم پیگیری کنید واقعا.
همین الانشم داشتم اینا رو مینوشتم قشنگ اشکم در اومد یادش افتادم.

ان شا ا... خدا شفا میده نکران نباش.
مادر من هم چند سال پیش شیمی درمانی سنگینی شد هشت جلسه و بعدش هم ده جلسه پرتو درمانی برای سرطان. ولی خدا رو شکر بعد از چند سالم و سرحاله. ان شا ا... مادر شما هم همینجوره، مهمترین مسیله روحیه س که اطرافیان با حفظ کردن روحیه ی خودشون میتونن به بیمار توی این مورد روحیه بدن.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: big cloud , RASPINA , Milad_Hosseini , Doyle65.99 , NP-Cσмρℓєтє , Avril89
ارسال: #۵۴۶۱۸
۱۳ خرداد ۱۳۹۹, ۱۰:۵۹ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ خرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۰۷ ب.ظ)Milad_Hosseini نوشته شده توسط:  یکی از بدترین صحنه‌های بیماری سرطان و عواقب شیمی درمانی، ریختن موهاست. سه جلسه بعد از شیمی درمانی مادرم، از هفته پیش کم کم موهاش شروع کرد به ریختن. امروز دیگه بعد از جلسه سوم شیمی درمانی وقتی گفت میلاد بیا موهام رو از ته بزن واقعا نتونستم خودمو کنترل کنم و اشکم در اومد : (
خیلی خودمو کنترل کردم ولی دیگه ماشین اصلاح رو که روشن کردن اصن گریه‌ام گرفت و حالم بد شد، دلم میخواست زمین دهن باز کنه برم توش. با شوخی و خنده گفتم بهش "مادر من مطمئنی میخوای بزنی از ته؟" گفت آره بابا، بزن از ته. خودشم داشت میخندیدا. یهو دیدم چشاش پر از اشک شد : (
هیچی دیگه، با قلبی پاره پاره و دلی مملو از غم زدم موهاش رو از ته. یه مقدار شبیه یکی از فوتبالیستای خارجی تاج خروسی گذاشتم واسش یه مقدار خندیدم وسطاش : )
ایشالله که همیشه شاد و تندرست باشید، قدر سلامتی خودتون و مادر و پدرتون رو هم بدونید. کوچیکترین مریضی رو هم پیگیری کنید واقعا.
همین الانشم داشتم اینا رو مینوشتم قشنگ اشکم در اومد یادش افتادم.

من واقعا متاسفم که اینا رو میشنوم. من خودم برای دایی کوچیکم که سرطان مغز گرفته بود تمام این چیزا رو دیدم و این مراحل رو طی کردم. یادم میاد مردم خیلی بی جنبه بودن، همین نگهبان ما .... من عصرها دایی رو میبردم بیرون تو محوطه قدم بزنیم. با اینکه نمیتونست زیاد راه بره ولی ما میبردیمش. نگهبان همیشه ی خدا گیر میداد که این آقا چرا موهاش ریخته!!!! Huh
یا اون اواخرش که دیگه مشاعرش رو هم از دست داده بود و الکی میخندید، همه با یه حسی نگاه میکردن و میگفتن خدا شفاش بده..... ولی کسی نمیدونست ما چه رنجی میبریم از این وضعیت. من کاملا حس تو رو درک میکنم میلاد جان. من داییم رو از دست دادم، تو شرایط خیلی بدی هم از دست دادم، ولی امیدوارم مادر شما خوب بشه و سلامتیش رو بدست بیاره. Angel
یکی از دوستای پدرم، خانمش به خاطر سرطان شیمی درمانی میشد، یادمه موهاش ریخت و همسرش، برای اینکه باهاش همراهی کنه سر خودشو تراشید. اون موقع همه مسخرش کردن ولی کسی نفهمید چه روحیه ای به زنش داد. الان خدا رو شکر زنش درمان شده و به زندگی عادی برگشته.

فقط خواستم بهت بگم، نگران نباش، مادر شما هم سلامتیش رو بدست میاره و من میبینم که میای همینجا و خبرشو به ما میدی. من با تمام وجودم براش دعا میکنم و امیدوارم که هر چه زودتر سلامتیش برگرده. بهش روحیه بدین. همین.Smile

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: shamim_70 , RASPINA , Milad_Hosseini , Doyle65.99
ارسال: #۵۴۶۱۹
۱۳ خرداد ۱۳۹۹, ۰۴:۰۶ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
آنچنان آبگوشتی درست کردم که دلم نمیاد بخورمش؛ بیشتر دلم میخاد باهاش وارد رابطه ی عاشقانه بشم Big Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: big cloud , RASPINA , Amir V , khayyam , Saman , Doyle65.99 , marvelous , Avril89
ارسال: #۵۴۶۲۰
۱۳ خرداد ۱۳۹۹, ۰۴:۳۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۴:۰۶ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط:  آنچنان آبگوشتی درست کردم که دلم نمیاد بخورمش؛ بیشتر دلم میخاد باهاش وارد رابطه ی عاشقانه بشم Big Grin
به امید خدا هدفت را روی چند کلیو اضافه وزن بستی؟Big Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: crevice , Doyle65.99 , marvelous
ارسال: #۵۴۶۲۱
۱۳ خرداد ۱۳۹۹, ۰۴:۵۸ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۴:۰۶ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط:  آنچنان آبگوشتی درست کردم که دلم نمیاد بخورمش؛ بیشتر دلم میخاد باهاش وارد رابطه ی عاشقانه بشم Big Grin

اگه فیلم American Pie قسمت ۱ رو ببینی دیگه این حرفو نمیزنی Big Grin

There is no there there.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: crevice , marvelous
ارسال: #۵۴۶۲۲
۱۳ خرداد ۱۳۹۹, ۰۴:۵۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۵۴ ب.ظ، توسط RASPINA.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خواهرم معلمه بهم سپرده لپ تاپ در حد ۸ تمن براش پیدا کنم ولی چیز بدرد بخوری نیست همه اشونcori3 هستن
بهش گفتم روی ۱۲ تمن حساب کنه


چند روز لپ تاپ و گوشی نوسان قیمت داره به نظرتون الان بخره یا صبر کنه؟ فروشنده میگفت ی مدلایی ۲ تمن هم ریزش داشته
اگر توی این رنج قیمت هم مدلی از ایسوس یا لنوا سراغ دارید ممنون میشم راهنمایی کنید

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Doyle65.99 , ezra
ارسال: #۵۴۶۲۳
۱۳ خرداد ۱۳۹۹, ۰۶:۲۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۶:۳۹ ب.ظ، توسط Milad_Hosseini.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ خرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۱۳ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  
(12 خرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۰۷ ب.ظ)Milad_Hosseini نوشته شده توسط:  یکی از بدترین صحنه‌های بیماری سرطان و عواقب شیمی درمانی، ریختن موهاست.
ان شالله هر چه زودتر اینروزا تموم بشه و مادرتون سلامتی اش را به دست بیارن

انشالله. ممنون ازتون.

(۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۳۴ ق.ظ)Saman نوشته شده توسط:  
(12 خرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۰۷ ب.ظ)Milad_Hosseini نوشته شده توسط:  یکی از بدترین صحنه‌های بیماری سرطان و عواقب شیمی درمانی، ریختن موهاست. سه جلسه بعد از شیمی درمانی مادرم، از هفته پیش کم کم موهاش شروع کرد به ریختن. امروز دیگه بعد از جلسه سوم شیمی درمانی وقتی گفت میلاد بیا موهام رو از ته بزن واقعا نتونستم خودمو کنترل کنم و اشکم در اومد
امیدوارم هر چه زودتر سلامتیشون رو بدست بیارن.و مطممئنم اگر با روحیه دادن های شما همراه باشه این شدنی و ممکنه.

دقیقا درکتون میکنم چون پدرمم ۶ دوره شیمی درمانی داشتن و بدترین دوره زندگیمون بود.
=======
من پدر ۴۰ ساله م رو در حالی دیدم که دقیقا شبیه پدر بزرگ ۷۰ ساله م شده بود.
اول راهنمایی بودم فک کنم، وقتی دیدمش از هوش رفتم، بعد از به هوش اومدن به حدی توی بغل هم گریه کردیم که من دیگه نمیتونستم حرف بزنم.
=====
یه دکتر فوق العاده این جا معرفی میکنم، خودتم یه سرچی بزن میلاد:بد نیست یه سر مادرتون رو مثلا ببرید پیشش.(البته این دکتر برای غدد لنفوی یا یه همچین چیزی هستش غددی که با رشد بی رویه مثلا تومور میشن و اینا) شماره مطب و اینام خواستید بگید.

"دکتر بهمن شفاهیان"
=====
خدا بهتون روحیه و قوت قلب بدهHeart

مرسی سامان جان. ممنون از ازت. سرچ کردم راجع به این دکتری که گفتی، ولی الان که خب پیش یه متخصص توی همین مازندران بردیم مادرم رو. چند جلسه شیمی درمانی رو هم شروع کردیم دیگه. نیمی از راه درمان رو طی کردیم. اتفاقا مشکل مادرمم همین لنفوم هست.
بازم ممنونHeart

(۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۳:۰۰ ق.ظ)crevice نوشته شده توسط:  ان شا ا... خدا شفا میده نکران نباش.
مادر من هم چند سال پیش شیمی درمانی سنگینی شد هشت جلسه و بعدش هم ده جلسه پرتو درمانی برای سرطان. ولی خدا رو شکر بعد از چند سالم و سرحاله. ان شا ا... مادر شما هم همینجوره، مهمترین مسیله روحیه س که اطرافیان با حفظ کردن روحیه ی خودشون میتونن به بیمار توی این مورد روحیه بدن.
مرسی علی. شاد و تندرست باشی ایشالله.

(۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۵۹ ق.ظ)marvelous نوشته شده توسط:  من واقعا متاسفم که اینا رو میشنوم. من خودم برای دایی کوچیکم که سرطان مغز گرفته بود تمام این چیزا رو دیدم و این مراحل رو طی کردم. یادم میاد مردم خیلی بی جنبه بودن، همین نگهبان ما .... من عصرها دایی رو میبردم بیرون تو محوطه قدم بزنیم. با اینکه نمیتونست زیاد راه بره ولی ما میبردیمش. نگهبان همیشه ی خدا گیر میداد که این آقا چرا موهاش ریخته!!!! [تصویر:  huh.gif]
یا اون اواخرش که دیگه مشاعرش رو هم از دست داده بود و الکی میخندید، همه با یه حسی نگاه میکردن و میگفتن خدا شفاش بده..... ولی کسی نمیدونست ما چه رنجی میبریم از این وضعیت. من کاملا حس تو رو درک میکنم میلاد جان. من داییم رو از دست دادم، تو شرایط خیلی بدی هم از دست دادم، ولی امیدوارم مادر شما خوب بشه و سلامتیش رو بدست بیاره. [تصویر:  angel.gif]
یکی از دوستای پدرم، خانمش به خاطر سرطان شیمی درمانی میشد، یادمه موهاش ریخت و همسرش، برای اینکه باهاش همراهی کنه سر خودشو تراشید. اون موقع همه مسخرش کردن ولی کسی نفهمید چه روحیه ای به زنش داد. الان خدا رو شکر زنش درمان شده و به زندگی عادی برگشته.

فقط خواستم بهت بگم، نگران نباش، مادر شما هم سلامتیش رو بدست میاره و من میبینم که میای همینجا و خبرشو به ما میدی. من با تمام وجودم براش دعا میکنم و امیدوارم که هر چه زودتر سلامتیش برگرده. بهش روحیه بدین. همین.
مرسی از شما. خیلی ممنون.

رتبه خواهی همچو خورشید از خلایق دور باش ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: crevice , Saman , Doyle65.99 , marvelous
ارسال: #۵۴۶۲۴
۱۳ خرداد ۱۳۹۹, ۰۷:۰۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۰۱ ب.ظ، توسط crevice.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۴:۳۹ ب.ظ)big cloud نوشته شده توسط:  به امید خدا هدفت را روی چند کلیو اضافه وزن بستی؟Big Grin
بگو چند کیلو شکم، فقط شکم میاد بالا متاسفانع Big Grin

(۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۴:۵۸ ب.ظ)Amir V نوشته شده توسط:  اگه فیلم American Pie قسمت ۱ رو ببینی دیگه این حرفو نمیزنی Big Grin
اتفاقا همه ی نسخه های امریکن پای رو دیدم قدما، ولی این موردو یادم نمیادBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: big cloud , Amir V , Doyle65.99
ارسال: #۵۴۶۲۵
۱۳ خرداد ۱۳۹۹, ۰۷:۰۶ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
بعضی وقتها احساس میکنم که هیچ چیز معنی ندارد. در سیاره ای که میلیونها سال است با شتاب به سوی فراموشی میرود، ما در میان غم زاده شده ایم، بزرگ میشویم، تلاش و تقلا میکنیم، بیمار میشویم، رنج میبریم، سبب رنج دیگران میشویم، گریه و مویه میکنیم، میمیریم، دیگران هم میمیرند و موجودات دیگری به دنیا میایند تا این کمدی بی معنی را از سر بگیرند. (ساباتو)
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Saman , Doyle65.99 , marvelous , big cloud
ارسال: #۵۴۶۲۶
۱۴ خرداد ۱۳۹۹, ۰۱:۴۰ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۴۹ ق.ظ، توسط Saman.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۰۶ ب.ظ)Soldiers life نوشته شده توسط:  بعضی وقتها احساس میکنم که هیچ چیز معنی ندارد. در سیاره ای که میلیونها سال است با شتاب به سوی فراموشی میرود، ما در میان غم زاده شده ایم، بزرگ میشویم، تلاش و تقلا میکنیم، بیمار میشویم، رنج میبریم، سبب رنج دیگران میشویم، گریه و مویه میکنیم، میمیریم، دیگران هم میمیرند و موجودات دیگری به دنیا میایند تا این کمدی بی معنی را از سر بگیرند. (ساباتو)
سلام،
یه کتاب داریم بهش میگن کمدی دانته . . . کمدیِ الهی دانته . . .(پارادوکس اسمش باعث شد بخش جهنمش رو بخونم البته خیلی سال پیش) با فرض این که یکی از ارکان ادبیات جهان رو نداریم Smile و به قول نیچه این پوست پلنگین رو از تن در بیاریم یه کتاب جالب دیگه م داریم که به نظرم بخونیدش که اثر این صحبت کمی خنثی بشه و کمی بتونیم حالمون رو خوب کنیم.
---------------
قدرت حال اثر اوکهارت توله . . . اینو به همه دوستان پیشنهاد میدم
کلا کسایی که تجربه نزدیک به مرگ داشتن آدمای عجیبی شدن که میشه ازشون سرمشق گرفت ،داستایفسکی هم اینجور بوده یه جورایی.
---------

(۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۶:۲۸ ب.ظ)Milad_Hosseini نوشته شده توسط:  
(12 خرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۱۳ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  
(12 خرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۰۷ ب.ظ)Milad_Hosseini نوشته شده توسط:  یکی از بدترین صحنه‌های بیماری سرطان و عواقب شیمی درمانی، ریختن موهاست.
ان شالله هر چه زودتر اینروزا تموم بشه و مادرتون سلامتی اش را به دست بیارن

انشالله. ممنون ازتون.

(۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۳۴ ق.ظ)Saman نوشته شده توسط:  
(12 خرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۰۷ ب.ظ)Milad_Hosseini نوشته شده توسط:  یکی از بدترین صحنه‌های بیماری سرطان و عواقب شیمی درمانی، ریختن موهاست. سه جلسه بعد از شیمی درمانی مادرم، از هفته پیش کم کم موهاش شروع کرد به ریختن. امروز دیگه بعد از جلسه سوم شیمی درمانی وقتی گفت میلاد بیا موهام رو از ته بزن واقعا نتونستم خودمو کنترل کنم و اشکم در اومد

"دکتر بهمن شفاهیان"
=====
خدا بهتون روحیه و قوت قلب بدهHeart

مرسی سامان جان. ممنون از ازت. سرچ کردم راجع به این دکتری که گفتی، ولی الان که خب پیش یه متخصص توی همین مازندران بردیم مادرم رو. چند جلسه شیمی درمانی رو هم شروع کردیم دیگه. نیمی از راه درمان رو طی کردیم. اتفاقا مشکل مادرمم همین لنفوم هست.
بازم ممنونHeart


مرسی از شما. خیلی ممنون.
لنفوم ها خوب میشن
به امید خدا مطمئنم اگر با روحیه باشن خوب خوب میشن،جالبه بدونید توو بدن همه مونم هستن لنفوم و اینا.
قلمه گاو(همون که استخوان گاو و ایناست هم هفتگی درست کنید برای ماده میان نخائی و اینا) دکتر شفاهیان اینا رو برا پدرم میدادن.
همون آزمایشات مادرتونم گاهی ببرید برای چک کردن نشون دکتر شفاهیان بدید باز عالیه.نزدیکم هستید به تهران.به هر حال گفتم دکتره رو معرفی کنم که در نظرتون باشه اینم ولی به امید خدا با همین روندم مادرتون خوب میشنHeart.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milad_Hosseini , Doyle65.99 , marvelous , RASPINA
ارسال: #۵۴۶۲۷
۱۴ خرداد ۱۳۹۹, ۱۲:۲۰ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دوستان کسی به یه سرور با رم ۱۶ به بالا دسترسی داره، که لطف کنه یه کد ران کنه برام؟
یه کدیه که یه سری فایل رو میخونه csv تولید میکنه، با کولب ران میکنم کرش میکنه، رم کم میاره.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Doyle65.99
ارسال: #۵۴۶۲۸
۱۴ خرداد ۱۳۹۹, ۰۲:۰۳ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۴ خرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۲۰ ب.ظ)pioneer01 نوشته شده توسط:  دوستان کسی به یه سرور با رم ۱۶ به بالا دسترسی داره، که لطف کنه یه کد ران کنه برام؟
یه کدیه که یه سری فایل رو میخونه csv تولید میکنه، با کولب ران میکنم کرش میکنه، رم کم میاره.
خصوصی بفرست با توضیح کامل.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Doyle65.99 , pioneer01 , Avril89
ارسال: #۵۴۶۲۹
۱۴ خرداد ۱۳۹۹, ۰۵:۱۳ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۴:۵۸ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  خواهرم معلمه بهم سپرده لپ تاپ در حد ۸ تمن براش پیدا کنم ولی چیز بدرد بخوری نیست همه اشونcori3 هستن
بهش گفتم روی ۱۲ تمن حساب کنه


چند روز لپ تاپ و گوشی نوسان قیمت داره به نظرتون الان بخره یا صبر کنه؟ فروشنده میگفت ی مدلایی ۲ تمن هم ریزش داشته
اگر توی این رنج قیمت هم مدلی از ایسوس یا لنوا سراغ دارید ممنون میشم راهنمایی کنید

ببین چیزی که هست الان نوسان قیمت شدید تو بازار لوازم دیجیتاله. خواهر من میخواست یه هارد اکسترنال بخره یه هفته تعلل کرد و ۲۳۰ تومن گرونتر خرید بالاخره هارد رو. به نظر من بگرد، حتما یه چیز خوب پیدا میکنی. توصیه بهت میکنم بری بازار ایرانیان، اونجا یه انبارایی دارن یه چیزایی از توش درمیارن شاید باورت نشه و به قیمت های خیلی خوب هم میفروشن. با همون هشت تومن هم میتونی یه چیزی پیدا کنی که خیلی توپ باشه. تو این بازار ایرانیان که میگم، گاها یه جنسهایی هستن تو انبار که مثلا یه ذره جعبشون خش برداشته یا حالا کهنه شده، به خاطر همین جعبه ببین چقدر تخفیف میدن.

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA
ارسال: #۵۴۶۳۰
۱۴ خرداد ۱۳۹۹, ۰۵:۴۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ ۰۵:۴۶ ب.ظ، توسط ezra.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۰۴:۵۸ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  خواهرم معلمه بهم سپرده لپ تاپ در حد ۸ تمن براش پیدا کنم ولی چیز بدرد بخوری نیست همه اشونcori3 هستن
بهش گفتم روی ۱۲ تمن حساب کنه...

صرف Core iX بودن کیفیت و ارزش CPU رو مشخص نمیکنه
نسل و سری ...MicroArch به نظرم مهمتره
برای مثال یه پردازنده i3 8100 با معماری Coffee Lake در بنچمارک ها موفقتر از i5-7500 kaby lake عمل کرده

در ضمن اینروزا به نظرم با توجه به پیچیدگی های مکانی آپدیت های جدید برنامه هایی که من دارم میبینم اهمیت رم شاید بالاتر از cpu هم باشه!

ویندوز, رزولوشن, کارت گرافیک, هارد sdd, صفحه لمسی؛ اینا مواردی هستن که برای کیس شما جا برا صرفه جویی هزینه زیاد دارن و رو قیمت ها خیلی تاثیر دارن


در مورد اقتصادیش هم سال به سال دریغ از پارسال
قبلاً خوب میگفتیم فردای این مملکت معلوم نیست, الان دیگه باید بگیم کل دنیا رو هواست و معلوم نیست چه اتفاقی بیوفته
قیمت ها رو این چند ماه رصد میکردم و چیزی که احساس کردم این بود که بازار لپ تاپ به امون خودش رها شده
یه شبه ۲ سه میلیون میبردن رو لپ تاپا بدون هیچ توجیه اقتصادی!!

در کل اگه عجله ندارید توصیه من اینه اون ۸تومنو تبدیل به یه سرمایه‌ی حداقل Stable کنید تا یه ذره تکلیفِ این بلاتکلیفی روشن شه!

 
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: marvelous , RASPINA , Doyle65.99 , big cloud


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۲۸۵ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۱۸,۹۹۶ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۳۴ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۴,۳۸۹ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۸۰ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۲۵ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۳۷ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۴۶۶ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۲۶۹ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۳۲ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close