انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[IT.girll]

به اینکه میخوام اون زندگی ای رو که همیشه دوست داشتم رو تجربه کنم. بیشتر واسه خودم وقت بذارم٬ کمتر غصه بقیه رو بخورم. من یه انسان آزادم. دیگه نمیخوام غصه اشتباهات اطرافیان رو بخورم. خسته شدم از سنگ صبور بودن. حالا دیگه میخوام خودم زندگی و اشتباهاتش رو تجربه کنم.

[Menrva]

نمیدونم چرا اون روزای خوب نمییاد..

[gubriyas]

یه توصیه دوستانه
امیدوار باشیم
به رویاهامون فکر کنیم
چون انسان با رویا زندست
رو هدفمون تمرکز کنیم
افراد ضعیف و بازنده رو از زندگیمون بندازیم بیرون و به هیچ عنوان با اشخاص منفی نگر معاشرت نکنیم
اینقدر به حاشیه نپردازیم
متن رو دریابیم
در زمان مناسب به همه پاسخ ها می رسیم
اینقدر استرس نداشته باشیم
آروم و خونسرد باشیم
صمیمی و مهربان
با آرامش خاطر و آسایش خیال
اینم میتونه بهترین انگیزمون باشه, پیشنهاد می کنم ۷ صبح از خواب بیدار شین و بعدش یه لیوان آب خنک نه یخ, میل کنین و پس از اون برین به یه فضای آزاد (مثلا حیاط خونتون یا پارک محل زندگیتون) و چشماتون رو ببندین و چند نفس عمیق بکشین و در نهایت آسمون رو تماشا کنین نه نگاه, خیلی حس خوبیه
اگه میتونین کسی که دوسش دارین رو هم لااقل هفته ای یک بار در آغوش بگیرین و محکم بغلش کنین و ببوسینش هم, حس خیلی عالی و فوق العاده ای بهتون میده
از درس خوندن لذت ببریم
باز هم تاکید می کنم اینقدر حرص و جوش نخوریم
سخت نگیریم تا سخت نگذره
دنیا انقدر کوچیک و عمر انقدر کوتاست که باور کنین اصلا لازم نیست انقدر نگران باشیم و حسرت و افسوس بخوریم
ناراحت نباشیم بلکه با شادی و نشاط به سمت چالش بزرگ این روزامون یعنی کنکور ارشد بریم

Tomorrow is so late, do it now

---

(۰۳ شهریور ۱۳۹۴ ۰۵:۵۴ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط:  نمیدونم چرا اون روزای خوب نمییاد..

روزای خوب خودشون نمیان, بلکه ما باید سعی کنیم اونا رو بیاریم

[bita225]

بالاخره بهش رسیدم . باید بین ارزش ها و لذت ها تعادل برقرار کرد ، اگه فقط وفقط لذت بخوای آدم بی ارزشی میشی و اگه همش ارزش بخوای زندگیت شبیه جهنم میشه ، پس تعادل برقرار کن.

[moritrans]

حسی که هیچکس درکت نکنه.

[gubriyas]

(۰۴ شهریور ۱۳۹۴ ۰۵:۰۹ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط:  

(04 شهریور ۱۳۹۴ ۰۳:۳۳ ق.ظ)gubriyas نوشته شده توسط:  روزای خوب خودشون نمیان, بلکه ما باید سعی کنیم اونا رو بیاریم

چحوری بیارم روزای خوب رو؟ یه مثال بزنید...

حالا متوجه شدین چرا گفتم آسمون رو تماشا کنین نه نگاه
شما دوبار برگردین و تمام اون پیشنهاداتی که من قبل از پاسخ به شما نوشتم رو بخونین
منظورم اینهاست
یه توصیه دوستانه
امیدوار باشیم
به رویاهامون فکر کنیم
چون انسان با رویا زندست
رو هدفمون تمرکز کنیم
افراد ضعیف و بازنده رو از زندگیمون بندازیم بیرون و به هیچ عنوان با اشخاص منفی نگر معاشرت نکنیم
اینقدر به حاشیه نپردازیم
متن رو دریابیم
در زمان مناسب به همه پاسخ ها می رسیم
اینقدر استرس نداشته باشیم
آروم و خونسرد باشیم
صمیمی و مهربان
با آرامش خاطر و آسایش خیال
اینم میتونه بهترین انگیزمون باشه, پیشنهاد می کنم ۷ صبح از خواب بیدار شین و بعدش یه لیوان آب خنک نه یخ, میل کنین و پس از اون برین به یه فضای آزاد (مثلا حیاط خونتون یا پارک محل زندگیتون) و چشماتون رو ببندین و چند نفس عمیق بکشین و در نهایت آسمون رو تماشا کنین نه نگاه, خیلی حس خوبیه
اگه میتونین کسی که دوسش دارین رو هم لااقل هفته ای یک بار در آغوش بگیرین و محکم بغلش کنین و ببوسینش هم, حس خیلی عالی و فوق العاده ای بهتون میده
از درس خوندن لذت ببریم
باز هم تاکید می کنم اینقدر حرص و جوش نخوریم
سخت نگیریم تا سخت نگذره
دنیا انقدر کوچیک و عمر انقدر کوتاست که باور کنین اصلا لازم نیست انقدر نگران باشیم و حسرت و افسوس بخوریم
ناراحت نباشیم بلکه با شادی و نشاط به سمت چالش بزرگ این روزامون یعنی کنکور ارشد بریم

امید است که مفید واقع شود

[messi1991]

(۰۴ شهریور ۱۳۹۴ ۰۳:۳۳ ق.ظ)gubriyas نوشته شده توسط:  یه توصیه دوستانه
امیدوار باشیم
به رویاهامون فکر کنیم
چون انسان با رویا زندست
رو هدفمون تمرکز کنیم
افراد ضعیف و بازنده رو از زندگیمون بندازیم بیرون و به هیچ عنوان با اشخاص منفی نگر معاشرت نکنیم
اینقدر به حاشیه نپردازیم
متن رو دریابیم
در زمان مناسب به همه پاسخ ها می رسیم
اینقدر استرس نداشته باشیم
آروم و خونسرد باشیم
صمیمی و مهربان
با آرامش خاطر و آسایش خیال
اینم میتونه بهترین انگیزمون باشه, پیشنهاد می کنم ۷ صبح از خواب بیدار شین و بعدش یه لیوان آب خنک نه یخ, میل کنین و پس از اون برین به یه فضای آزاد (مثلا حیاط خونتون یا پارک محل زندگیتون) و چشماتون رو ببندین و چند نفس عمیق بکشین و در نهایت آسمون رو تماشا کنین نه نگاه, خیلی حس خوبیه
اگه میتونین کسی که دوسش دارین رو هم لااقل هفته ای یک بار در آغوش بگیرین و محکم بغلش کنین و ببوسینش هم, حس خیلی عالی و فوق العاده ای بهتون میده.....

خیلی اعصابم خورد بود به خاطر پروژمو و دفاعیه و از این چیزا، ولی وقتی حرفاتون رو خوندم یه مقداری حالم بهتر شد.
واقعن ممنون (:
علی الخصوص این حرفا

---

(۰۴ شهریور ۱۳۹۴ ۰۳:۳۳ ق.ظ)gubriyas نوشته شده توسط:  از درس خوندن لذت ببریم
باز هم تاکید می کنم اینقدر حرص و جوش نخوریم
سخت نگیریم تا سخت نگذره
دنیا انقدر کوچیک و عمر انقدر کوتاست که باور کنین اصلا لازم نیست انقدر نگران باشیم و حسرت و افسوس بخوریم....

البته درسته که شما میگید نباید حرص بخوریم و..... ، ولی وقتی کسی واسه چیزی زحمت بکشه و خیلی اذیت بشه بعدشم نتیجه ای که بخواد بدست نیاره؛سخته که حرض نخوره، اعصابش بهم نریزه و ....

[targol]

دارم حرص میخورم، حرص
از دست این دوستایی که فقط وقتی با آدم کار دارن پیداشون میشه
کاراشون هم همیشه جوریه که کلی زمان باید بزاری
خیلی عصبانیم

[gogooli]

حالم اصلا خوب نیست انگار آلزایمر گرفتم امروز باید یک جایی می رفتم کلا یادم رفت با اینکه دیروز بهم یادآوری شده بود.

[gubriyas]

(۰۵ شهریور ۱۳۹۴ ۰۷:۰۴ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط:  

(05 شهریور ۱۳۹۴ ۰۳:۲۸ ق.ظ)gubriyas نوشته شده توسط:  حالا متوجه شدین چرا گفتم آسمون رو تماشا کنین نه نگاه
شما دوبار برگردین و تمام اون پیشنهاداتی که من قبل از پاسخ به شما نوشتم رو بخونین
منظورم اینهاست.........................................................................​.............
.................................................................

عالی بود حرفاتون، خیلی متشکرم

خیلی خوشحالم که میتونیم به هم کمک کنیم
من این فضا رو واسه درس خوندن دوس دارم
این که همه کسایی که هدف مشترکمون ارشده در کنار هم تا آخر مسیر به همدیگه کمک کنیم و یه دوره دست داشتنی و به یاد موندی رو رقم بزنیم فوق العادست
یادمون باشه که فقط خاطرات خوب ارزش موندن دارن

---

(۰۶ شهریور ۱۳۹۴ ۰۳:۳۸ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط:  حالم اصلا خوب نیست انگار آلزایمر گرفتم امروز باید یک جایی می رفتم کلا یادم رفت با اینکه دیروز بهم یادآوری شده بود.

نگران نباش واسه آلزایمر نیس
آلزایمر به هیچ عنوان قبل از ۴۰ سالگی رخ نمیده
به خاطر استرس و فشار عصبی و نگرانی و اضطرابه
باز هم خودت یه بار بشین و با تمرکز قشنگ فکر کن و ببین دلیل پرش ذهنی و عدم تمرکز حواست چیه ؟
انقدم نگران نباش همه ما حواس پرتی داریم
نترس درد مشترک هممونه
آفرین به تو که حتما میری و مشکلت رو پیدا و حلش میکنی

---

(۰۵ شهریور ۱۳۹۴ ۰۸:۲۲ ب.ظ)messi1991 نوشته شده توسط:  

(04 شهریور ۱۳۹۴ ۰۳:۳۳ ق.ظ)gubriyas نوشته شده توسط:  یه توصیه دوستانه
امیدوار باشیم
به رویاهامون فکر کنیم
چون انسان با رویا زندست
رو هدفمون تمرکز کنیم
افراد ضعیف و بازنده رو از زندگیمون بندازیم بیرون و به هیچ عنوان با اشخاص منفی نگر معاشرت نکنیم
اینقدر به حاشیه نپردازیم
متن رو دریابیم
در زمان مناسب به همه پاسخ ها می رسیم
اینقدر استرس نداشته باشیم
آروم و خونسرد باشیم
صمیمی و مهربان
با آرامش خاطر و آسایش خیال
اینم میتونه بهترین انگیزمون باشه, پیشنهاد می کنم ۷ صبح از خواب بیدار شین و بعدش یه لیوان آب خنک نه یخ, میل کنین و پس از اون برین به یه فضای آزاد (مثلا حیاط خونتون یا پارک محل زندگیتون) و چشماتون رو ببندین و چند نفس عمیق بکشین و در نهایت آسمون رو تماشا کنین نه نگاه, خیلی حس خوبیه
اگه میتونین کسی که دوسش دارین رو هم لااقل هفته ای یک بار در آغوش بگیرین و محکم بغلش کنین و ببوسینش هم, حس خیلی عالی و فوق العاده ای بهتون میده.....

خیلی اعصابم خورد بود به خاطر پروژمو و دفاعیه و از این چیزا، ولی وقتی حرفاتون رو خوندم یه مقداری حالم بهتر شد.
واقعن ممنون (:
علی الخصوص این حرفا

---

(۰۴ شهریور ۱۳۹۴ ۰۳:۳۳ ق.ظ)gubriyas نوشته شده توسط:  از درس خوندن لذت ببریم
باز هم تاکید می کنم اینقدر حرص و جوش نخوریم
سخت نگیریم تا سخت نگذره
دنیا انقدر کوچیک و عمر انقدر کوتاست که باور کنین اصلا لازم نیست انقدر نگران باشیم و حسرت و افسوس بخوریم....

البته درسته که شما میگید نباید حرص بخوریم و..... ، ولی وقتی کسی واسه چیزی زحمت بکشه و خیلی اذیت بشه بعدشم نتیجه ای که بخواد بدست نیاره؛سخته که حرض نخوره، اعصابش بهم نریزه و ....

خدا رو شکر
خیلی حس خوبیه که میبینم میتونیم همدیگه رو شاد کنیم
باید به هم با نیت خیرخواهانه حتما یاری برسونیم
نگران نباش باور کن من بعد از ۲۸ سال واقعا فهمیدم که ۹۰ % اتفاقات ناگواری که تو زندگی آدم میفته واقعا ارزش ناراحت شدنم نداره چه برسه به حرص
خوددار باش و آروم و خونسرد
زمان همه دردها رو التیام میبخشه
تو فقط سعی کن رو به جلو در مسیر مناسب حرکت کنی
مابقی قضایا حاشیه است

---

(۰۶ شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۲۶ ب.ظ)targol نوشته شده توسط:  دارم حرص میخورم، حرص
از دست این دوستایی که فقط وقتی با آدم کار دارن پیداشون میشه
کاراشون هم همیشه جوریه که کلی زمان باید بزاری
خیلی عصبانیم

اگه واقعا میخوای تو زندگیت پیشرفت کنی باور کن حتما باید افراد ضعیف و بازنده رو از زندگیت بندازی بیرون و به هیچ عنوان با اشخاص منفی نگر معاشرت نکنی, البته این شامل افراد بی وجدان, بی انصاف, نامرد, بی مرام, سودجو, منفعت طلب و سوءاستفاد گر هم میشه
نترس و به راحتی دورشون خط بکش و بهشون اهمیت نده بعد به طرز باورنکردنی ای میبینی چه حس خوبی داری و همه چیز برات رو به خوشی آغاز میشه

[gogooli]

(۰۶ شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۱۶ ب.ظ)gubriyas نوشته شده توسط:  

(06 شهریور ۱۳۹۴ ۰۳:۳۸ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط:  حالم اصلا خوب نیست انگار آلزایمر گرفتم امروز باید یک جایی می رفتم کلا یادم رفت با اینکه دیروز بهم یادآوری شده بود.

نگران نباش واسه آلزایمر نیس
آلزایمر به هیچ عنوان قبل از ۴۰ سالگی رخ نمیده
به خاطر استرس و فشار عصبی و نگرانی و اضطرابه
باز هم خودت یه بار بشین و با تمرکز قشنگ فکر کن و ببین دلیل پرش ذهنی و عدم تمرکز حواست چیه ؟
انقدم نگران نباش همه ما حواس پرتی داریم
نترس درد مشترک هممونه
آفرین به تو که حتما میری و مشکلت رو پیدا و حلش میکنی

ممنون از توجه و راهنمایی تون...
آره فکر می کنم همین طوری است که شما می گین به خاطر استرس و فشار عصبی است. چشم رویش فکر می کنم...

چقدر خوبه که یک انرژی مثبت اینجا هست.

[ziba_090]

(۰۶ شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۱۶ ب.ظ)gubriyas نوشته شده توسط:  

(06 شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۲۶ ب.ظ)targol نوشته شده توسط:  دارم حرص میخورم، حرص
از دست این دوستایی که فقط وقتی با آدم کار دارن پیداشون میشه
کاراشون هم همیشه جوریه که کلی زمان باید بزاری
خیلی عصبانیم

اگه واقعا میخوای تو زندگیت پیشرفت کنی باور کن حتما باید افراد ضعیف و بازنده رو از زندگیت بندازی بیرون و به هیچ عنوان با اشخاص منفی نگر معاشرت نکنی, البته این شامل افراد بی وجدان, بی انصاف, نامرد, بی مرام, سودجو, منفعت طلب و سوءاستفاد گر هم میشه
نترس و به راحتی دورشون خط بکش و بهشون اهمیت نده بعد به طرز باورنکردنی ای میبینی چه حس خوبی داری و همه چیز برات رو به خوشی آغاز میشه

خواستم سختیایی که من تو این چهار سال دانشجویی با دوستای (بی معرفت و بدجنس) کشیدم رو بنویسم شاید باورتون نشه اینقدر دلم پر بود به خودم که اومدم دیدم حدود چهار صفحه ای نوشتم!یعنی بصورت خلاصه نوشتم شد چهار صفحه سعیم کردم زیاد وارد حاشیه نشم ولی باز خواسته یا ناخواسته وارد حاشیه شدم
+ ولی حالا تصمیم گرفتم نذارمش، چون خوندنش تقریباً بیست دقیقه ای وقت دوستان رو میگیره
+ من کوچکتر از اونم که بخوام شما رو نصحیت کنم و بعنوان خواهر کوچیکترون میگم از دوستای سوء استفاده گر که فقط خودشون و کارشون رو مهم میدونن دوری کنید همینطور از دوست حسود برحذر باشید (من چوبشو خوردم و کلاً من از دوست شانس نیوردم )
+امشب متوجه شدم داستانی جالبی میشه اگه بخوام قصه ی چهار سال دانشجوییم رو بنویسم
+مانشت استعداد شکوفا میکنه

[gubriyas]

(۰۷ شهریور ۱۳۹۴ ۰۵:۵۰ ق.ظ)ziba_090 نوشته شده توسط:  

(06 شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۱۶ ب.ظ)gubriyas نوشته شده توسط:  

(06 شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۲۶ ب.ظ)targol نوشته شده توسط:  دارم حرص میخورم، حرص
از دست این دوستایی که فقط وقتی با آدم کار دارن پیداشون میشه
کاراشون هم همیشه جوریه که کلی زمان باید بزاری
خیلی عصبانیم

اگه واقعا میخوای تو زندگیت پیشرفت کنی باور کن حتما باید افراد ضعیف و بازنده رو از زندگیت بندازی بیرون و به هیچ عنوان با اشخاص منفی نگر معاشرت نکنی, البته این شامل افراد بی وجدان, بی انصاف, نامرد, بی مرام, سودجو, منفعت طلب و سوءاستفاد گر هم میشه
نترس و به راحتی دورشون خط بکش و بهشون اهمیت نده بعد به طرز باورنکردنی ای میبینی چه حس خوبی داری و همه چیز برات رو به خوشی آغاز میشه

خواستم سختیایی که من تو این چهار سال دانشجویی با دوستای (بی معرفت و بدجنس) کشیدم رو بنویسم شاید باورتون نشه اینقدر دلم پر بود به خودم که اومدم دیدم حدود چهار صفحه ای نوشتم!یعنی بصورت خلاصه نوشتم شد چهار صفحه سعیم کردم زیاد وارد حاشیه نشم ولی باز خواسته یا ناخواسته وارد حاشیه شدم
+ ولی حالا تصمیم گرفتم نذارمش، چون خوندنش تقریباً بیست دقیقه ای وقت دوستان رو میگیره
+ من کوچکتر از اونم که بخوام شما رو نصحیت کنم و بعنوان خواهر کوچیکترون میگم از دوستای سوء استفاده گر که فقط خودشون و کارشون رو مهم میدونن دوری کنید همینطور از دوست حسود برحذر باشید (من چوبشو خوردم و کلاً من از دوست شانس نیوردم )
+امشب متوجه شدم داستانی جالبی میشه اگه بخوام قصه ی چهار سال دانشجوییم رو بنویسم
+مانشت استعداد شکوفا میکنه

خواهش می کنم
پس بی صبرانه منتظرم که منتشرش کنی تا بخونم ببینم چه بر تو گذشت
نه من هرگونه انتقادی رو می پذیرم به شرطی که از روی قصد و غرض نباشه
از پیشنهادات و توصیه های سازنده هم حتما استفاده می کنم
جدا سعی کن پیگیری کنی و داستانت رو با اسامی تغییریافته منتشر کنی تا حق دوستات ضایع نشه و آبروشونم از بین نره
درسته به نظر تو اونا بهت بد کردن ولی شاید اونام یه سری استدلال هایی داشته باشن که معتقد باشن رفتارها و برخوردهای تو کاری کرد که مجبور شدن در حقت بدی کنن
پس یه طرفه به قاضی نرو و حرفه ای عمل کن
همیشه به هر انسانی باید قبل از افتراء و تهمت زدن اجازه ی دفاع داد
پیروز و شاداب باشی دختر خوب

[ziba_090]

(۰۷ شهریور ۱۳۹۴ ۰۷:۲۷ ق.ظ)gubriyas نوشته شده توسط:  خواهش می کنم
پس بی صبرانه منتظرم که منتشرش کنی تا بخونم ببینم چه بر تو گذشت
نه من هرگونه انتقادی رو می پذیرم به شرطی که از روی قصد و غرض نباشه
از پیشنهادات و توصیه های سازنده هم حتما استفاده می کنم
جدا سعی کن پیگیری کنی و داستانت رو با اسامی تغییریافته منتشر کنی تا حق دوستات ضایع نشه و آبروشونم از بین نره
درسته به نظر تو اونا بهت بد کردن ولی شاید اونام یه سری استدلال هایی داشته باشن که معتقد باشن رفتارها و برخوردهای تو کاری کرد که مجبور شدن در حقت بدی کنن
پس یه طرفه به قاضی نرو و حرفه ای عمل کن
همیشه به هر انسانی باید قبل از افتراء و تهمت زدن اجازه ی دفاع داد
پیروز و شاداب باشی دختر خوب

ممنون ازتون من انتقادی نداشتم و فقط به عنوان یه عضو کوچیک یه سری توصیه کردم البته جسارته در برابر اساتید این سایت
+ بنظرتون بی مهری از طرفی دوستی که واست خیلی عزیزه و همه کار واسش انجام میدی (البته در حد توان) و حتی تو دوره کارشناسی انتقالی (موقت) میگیری به خاطر اون (البته یه بخشیش واسه خاطر اون بود) چون بهش عادت کردی چه استدالالی میتونه داشته باشه؟؟؟
+ من معمولاً دوستای صمیمیه صمیمی از انگشتای یه دستم کمترن نه اینکه آدم گریز باشم نه،سعی میکنم جانب احتیاط رو رعایت کنم و با هر کسی خیلی صمیمی نشم تا بتونه بهم ضربه بزنه و گرنه که تو دانشگاهمون از رشته های دیگه هم دوست دارم و میشناسن منو
+ یا که یه دوست دیگه بیاد و موضوع پایان نامشو با موضوع پایان نامت یکی کنه با این میدونست من قبل از ارائه پروپزالم تقریبا یکماه درباره این موضوع کلی سرچ کردم و کلی از اساتید دانشگاههای مختلف درباره این موضوع پرسیده بودم، کلی رفتم کتابخونه این دانشگاه و اون دانشگاه که واسه خودم در رابطه با موضوعم یه منبعی پیدا کنم ولی چی شد درنهایت اون موضوع رو بعد اون همه تلاش و وقتی که گذاشته بود از دست بره و اون دقیقه ی ۹۰ صاحب موضوع شد و استاد راهنمام گفتش که چرا میخوای روی موضوعی کار کنی که یکی دیگه کار میکنه، در نهایت منبع هر دوتون اینترنت میشه و راستم میگفت! شاید من مقصرم بودم که نتونستم واسه موضوعم بجنگم و نگهش دارم.
+ البته اون استادش بهش اون موضوع رو پیشنهاد داد، میتونست قبول نکنه من بهش گفته بود که این موضوع رو من انتخاب کردم چزا بعضیا فقط خودشون رو میبینن درسته آدم باید به فکر خودش باشه ولی نه به قیمت ضایع کردن حق دیگران
+ من خودم به این حدیث که از امام علی (ع) هستش اعتقاد دارم "هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند" و سعی میکنم تا جایی که بتونم بهش عمل کنم.
+ بنظرم هر وقت بخوایم در حق کسی کاری انجام بدیم، به خودمون بگیم که آیا دوست داریم دیگران هم در حقمون چنین کاری رو بکنن؛ اون وقت اگه دوست داشتیم در حقمون انجام بشه اون کار حتما انجامش بدیم
+ قبول دارم که خیلی از کارم انجامش عاقلانه نبود و اشتباه بود، البته شاید اگه این کارای اشتباه رو انجام نمیدادم هیچ وقت به این نتیجه ای که الان رسیدم ، نمیرسیدم و واسم تجربه نمیشد.
+ این حرفایی که گفتم چکیده ی اون ۴ صفحه بدون حاشیه بود
+عذر میخوام از دوستان باز صحبتام زیاد شدن

[gubriyas]

(۰۷ شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۴۹ ق.ظ)ziba_090 نوشته شده توسط:  

(07 شهریور ۱۳۹۴ ۰۷:۲۷ ق.ظ)gubriyas نوشته شده توسط:  خواهش می کنم
پس بی صبرانه منتظرم که منتشرش کنی تا بخونم ببینم چه بر تو گذشت
نه من هرگونه انتقادی رو می پذیرم به شرطی که از روی قصد و غرض نباشه
از پیشنهادات و توصیه های سازنده هم حتما استفاده می کنم
جدا سعی کن پیگیری کنی و داستانت رو با اسامی تغییریافته منتشر کنی تا حق دوستات ضایع نشه و آبروشونم از بین نره
درسته به نظر تو اونا بهت بد کردن ولی شاید اونام یه سری استدلال هایی داشته باشن که معتقد باشن رفتارها و برخوردهای تو کاری کرد که مجبور شدن در حقت بدی کنن
پس یه طرفه به قاضی نرو و حرفه ای عمل کن
همیشه به هر انسانی باید قبل از افتراء و تهمت زدن اجازه ی دفاع داد
پیروز و شاداب باشی دختر خوب

ممنون ازتون من انتقادی نداشتم و فقط به عنوان یه عضو کوچیک یه سری توصیه کردم البته جسارته در برابر اساتید این سایت
+ بنظرتون بی مهری از طرفی دوستی که واست خیلی عزیزه و همه کار واسش انجام میدی (البته در حد توان) و حتی تو دوره کارشناسی انتقالی (موقت) میگیری به خاطر اون (البته یه بخشیش واسه خاطر اون بود) چون بهش عادت کردی چه استدالالی میتونه داشته باشه؟؟؟
+ من معمولاً دوستای صمیمیه صمیمی از انگشتای یه دستم کمترن نه اینکه آدم گریز باشم نه،سعی میکنم جانب احتیاط رو رعایت کنم و با هر کسی خیلی صمیمی نشم تا بتونه بهم ضربه بزنه و گرنه که تو دانشگاهمون از رشته های دیگه هم دوست دارم و میشناسن منو
+ یا که یه دوست دیگه بیاد و موضوع پایان نامشو با موضوع پایان نامت یکی کنه با این میدونست من قبل از ارائه پروپزالم تقریبا یکماه درباره این موضوع کلی سرچ کردم و کلی از اساتید دانشگاههای مختلف درباره این موضوع پرسیده بودم، کلی رفتم کتابخونه این دانشگاه و اون دانشگاه که واسه خودم در رابطه با موضوعم یه منبعی پیدا کنم ولی چی شد درنهایت اون موضوع رو بعد اون همه تلاش و وقتی که گذاشته بود از دست بره و اون دقیقه ی ۹۰ صاحب موضوع شد و استاد راهنمام گفتش که چرا میخوای روی موضوعی کار کنی که یکی دیگه کار میکنه، در نهایت منبع هر دوتون اینترنت میشه و راستم میگفت! شاید من مقصرم بودم که نتونستم واسه موضوعم بجنگم و نگهش دارم.
+ البته اون استادش بهش اون موضوع رو پیشنهاد داد، میتونست قبول نکنه من بهش گفته بود که این موضوع رو من انتخاب کردم چزا بعضیا فقط خودشون رو میبینن درسته آدم باید به فکر خودش باشه ولی نه به قیمت ضایع کردن حق دیگران
+ من خودم به این حدیث که از امام علی (ع) هستش اعتقاد دارم "هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند" و سعی میکنم تا جایی که بتونم بهش عمل کنم.
+ بنظرم هر وقت بخوایم در حق کسی کاری انجام بدیم، به خودمون بگیم که آیا دوست داریم دیگران هم در حقمون چنین کاری رو بکنن؛ اون وقت اگه دوست داشتیم در حقمون انجام بشه اون کار حتما انجامش بدیم
+ قبول دارم که خیلی از کارم انجامش عاقلانه نبود و اشتباه بود، البته شاید اگه این کارای اشتباه رو انجام نمیدادم هیچ وقت به این نتیجه ای که الان رسیدم ، نمیرسیدم و واسم تجربه نمیشد.
+ این حرفایی که گفتم چکیده ی اون ۴ صفحه بدون حاشیه بود
+عذر میخوام از دوستان باز صحبتام زیاد شدن

درود بر شما
به تریتیب پاسخ میدم
ابتدا ممنون از حسن نظرتون
یه کاری رو واسه کسی انجام نده و یا اگرم انجام میدی سر طرف منت نذار و ازش توقع و انتظاری نداشته باش (این قانون دنیای کنونیه)
البته بنده حتی از تعداد انگشتای یک دست هم کمتر دوست صمیمی دارم که ارزش وقت گذاشتن داشته باشن
طبق اثبات و گفته منطقی بزرگان دنیای روح و روان همچون آنتونی رابینز و برایان تریسی, ۸۵% تمام اتفاقاتی که تو زندگی آدم میفته تقصیر خود طرفه و تنها ۱۵% حوادث هستن که انسان کنترلی روشون نداره, در این مورد خاص به نظرم شما نتونستی از حق خودت دفاع کنی و حقت رو طبق گفته های خودت بازپس بگیری, به اندازه کافی نجنگیدی و این چالش رو به دوستت باختی, اگر واکنش و عکس العمل مناسب و درستی نشون میدادی میتونستی پیروز بشی
همیشه سعی کن محافظه کار باشی به همراه اندکی ریسک پذیری حساب شده و همواره احتمال بدترین شرایط رو هم در نظر بگیری مثلا باید از قبل پیش خودت فکر میکردی که نکنه من دارم موضوعی که این همه روش زمان گذاشتم رو به دوستم میگم اون سوءاستفاده کنه و ازش به نفع خودش بهره ببره, میبینی ما داریم تو دنیایی زندگی میکنیم که بی عدالتی و بی انصافی و بی وجدانی موج میزنه کافیه به دنیای اطرافت واضح تر و صریح تر یه نگاهی بندازی بعد کاملا متوجه میشی چی میگم
هر وقت تونستی این حقیقت رو قبول کنی که دنیای مادی مکان ایده آلی نیس و همه هم مهربون نیستن و همه دوستاتم شایستگی و لیاقت زحماتت رو ندارن و تو در ۸۵% مواقع مقصری اون زمان هست که میتونی یه فرد منطقی بشی که برای تک تک کارهاش برنامه ریزی کرده و همیشه احتمال بدترین رخداد رو میده و از قبل واسش یه پلن بی میچینه
همه لیاقت محبت و شایستگی و لطف ما رو ندارن پس بهتره برای آدم درست مهرمون رو خرج کنیم نه هر عوضی ای
باز هم نگران نباش و ایرادی نداره به شرطی که واقعا ازش درس عبرت بگیری و برات تجربه شه و در آینده هم در شرایط مشابه دیگه اون اشتباهات رو مرتکب نشی
بدرود و پاینده باشی