(۰۴ مرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۱۵ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط: . . . من ایستادم و مشغول تماشای زیباترین صحنه زندگی ام یعنی سعی و تلاش برای نجات جان دیگری شدم. وقتی قطره های اشک از صورتم به زمین می افتادند، ناگهان قطره ها، بیشتر و بیشتر شدند. به آسمان نگاه کردم، گویی خود خداوند بود که با غرور و افتخار می گریست.
بعضی ها شاید بگویند که این فقط یک اتفاق بوده و این گونه معجزات اصلاً وجود ندارند و یا شاید بگویند گاهی اوقات باید باران ببارد. من نمی توانم با آن ها بحث کنم، حتّی سعی هم نمی کنم. تنها چیزی که می توانم بگویم این است که باران، مزرعه ما را نجات داد. درست مثل عمل پسر بچه ای کوچک که باعث نجات جان یک آهو شد.
این خداوند است....
واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم . ممنون خانم انرژی مثبت
می خواستم همونجا نظرم و مطلبی رو بگم اما گفتم نظم اون تاپیک "داستانک" به هم میریزه از طرفی دلم می خواست این داستان رو تعداد بیشتری از دوستان ببینند لذا اینجا نقل قولش رو گذاشتم تا بتونن بهش مراجعه کنند
بله همینطوره . خیلی از مواقع کافیه ما در یک اتفاق بد یا هرچی مثل اون، فقط خدا رو ببینیم و بفهمیم واقعا خدا چی می خواد به ما بگه . همین که ما صدای خدا رو بشنویم و بفهمیم خدا واقعا از اون جریان چی میخواد به ما بگه کافیه تا اون مشکل حل بشه . واقعا حل میشه . من بارها تجربه کردم .
در این داستان هم وقتی مادر به ارزش کمک کردن به دیگران در شرایطی که خودشون در وضع بدی بودند پی برد ، اونوقت باران بارید . ظاهرا ربطی هم به هم نداشتند .
در زندگی واقعی هم همینطوره . البته اسم امتحان رو هم میشه رو این قضیه گذاشت اما من فکر کنم به همین دید اگر بهش نگاه کنیم برامون قابل هضم تر هست .
چه خوبه وقتی مشکلی برامون پیش میاد تو دعاهامون بگیم
خدایا کمک کن اون چیزی که قراره از این موضوع بفهمم رو ، زودتر بفهمم تا فرصت بیشتری داشته باشم که چیزهای بیشتری بهم بفهمونی ، حالا دیگه مهم نیست مشکل چه طوری حل میشه چون گاهی واقعا فکر می کنیم حل نشده ولی اصلش چیز دیگریست و اصل اون بینشی هست که ما در اون جریان پیدا میکنیم و آرامشی که سراسر وجودمون رو در بر میگیره .
یادمه آقای پناهیان در یکی از سخنرانیهاشون میگفتن (نقل به مضمون) داستان بازی ما و خدا گاهی مثل بازی "قایم باشک" (بعضی ها هم می گن "قایم موشک") هست . یعنی همونطور که در این بازی همینقدر که اونی که قایم شده رو دیدی دیگه بردی و او خودش می دوه به سمتت . خدا هم بلا تشبیه همینطوره همین که از ته وجودت بگی خدا دیدمت خودش میدوه به سمتت . چه بسا با خیر بیشتر چرا که در بازی قایم باشک با دیدن اون که قایم شده خیری برات نیست اما با دیدن و درک یک نشانه از خدا خیرش سراسر وجودت رو فرامیگیره .
کافیه بفهمی و فقط بگی خدایا دیدمت