زمان کنونی: ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۱۰:۱۸ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۸۲۹۶
۱۹ مرداد ۱۳۹۲, ۰۳:۱۹ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ مرداد ۱۳۹۲ ۰۳:۲۱ ب.ظ، توسط شاپری.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
حرکتی تکان دهنده از یک دختر بچه
دخترک آغوش مادر را در حمله آمریکا به عراق از دست داده است...

[تصویر:  48976103979279347346.jpg]

چرااا.... چرا....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: good-wishes , 10:30 , f.b , GoodStudent67 , Breeze , atenaa
ارسال: #۸۲۹۷
۱۹ مرداد ۱۳۹۲, ۰۶:۰۲ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خدایا
یا نوری بیفکن یا توری
ماهی کوچکت از تاریکی این اقیانوس می ترسد . . .
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Breeze , atenaa , SaMiRa.e , good-wishes
ارسال: #۸۲۹۸
۱۹ مرداد ۱۳۹۲, ۰۶:۳۲ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۹ مرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۴۲ ق.ظ)Amir V نوشته شده توسط:  مشهد داره بارون میاد. اونم وسط مرداد Heart

خوش به حالتون . کاش اصفهانم بارون بیاد. انقد هوا گرمه اینجا نه حال درس خوندن مونده نه حس بیرون رفتن.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Amir V
ارسال: #۸۲۹۹
۱۹ مرداد ۱۳۹۲, ۰۷:۵۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
چقدر مانشت سوت و کور شده Sad
دلمان گرفت Sad
بچه ها کجایید پس چرا هیشکی نیست Sad

[تصویر:  2hpj6v9.png]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: kati , maneshty
ارسال: #۸۳۰۰
۱۹ مرداد ۱۳۹۲, ۱۰:۵۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سلام سعید اگه اینو خوندی یه شارژ ۵۰۰۰ ای بخر بفرست ثابتم قطعه به اون نفرست

با ۱۰۰۰ تومان چیکار میشه کرد؟

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۸۳۰۱
۲۰ مرداد ۱۳۹۲, ۱۲:۲۵ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۰ مرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۰۱ ق.ظ، توسط kati.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
چه بارون قشنگی داره میاد Sleepy خدا رو شکر....
خیلی لذت بخشه ...پنجره اتاقم باز...بوی نم بارون.... صدای رعد و برق و بعدشم یه بارون شدید
البته یه کوچولو هم گریه زیر بارون ادم رو سبک می کنه Sad
خیلی دلم گرفته.....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Breeze , sahar121 , SaMiRa.e , f.b , 10:30
ارسال: #۸۳۰۲
۲۰ مرداد ۱۳۹۲, ۰۵:۲۵ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۰ مرداد ۱۳۹۲ ۰۵:۳۱ ق.ظ، توسط Lover Of Science.)
Sad RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
احساس مسافری را دارم
که باید برود
و نمی داند به کجا
بلیت سفر به نآنجا را
من سال هاست در مشتم می فشارم
کجاست راننده
تا لگد به در مستراح بین راهی این زندگی بکوبد
فریادم بزند که جا نمانی
کجاستSad

سخت بود
فراموش کردن کسی
که با او
همه چیز و همه کس را
فراموش میکردمSad

*ایلهان برک*

غم دنیاست وقتی عشقت بد شه خیلی

وقتی که به تو نداشته باشه میلی

غم دنیاست وقتی خوابشو ببینی

اما هیچوقت نتونی پیشش بشینی

پیشش بشینی…

غم دنیاست اون بره و ترکت کنه

هیچکسم نباشه که درکت کنه

غم دنیاست اون لحظه ی خداحافظی

بفهمی که دیگه بهش نمیرسیSadSad
مشاهده‌ی وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sahar121
ارسال: #۸۳۰۳
۲۰ مرداد ۱۳۹۲, ۱۲:۵۷ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۰ مرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۰۰ ب.ظ، توسط Somayeh_Y.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سکانسی از آخرین قسمت سریال خانه سبز


آقای وکیل بالاخره بغضش شکست!
حرف زد! نه داد زد
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا​ااااااااااااای
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا​اااااااااااای
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا​اااااااااااای


روحت شاد عمو خسرو Smile
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Breeze , SaMiRa.e
ارسال: #۸۳۰۴
۲۰ مرداد ۱۳۹۲, ۰۹:۲۳ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سلام
امروز رفته بودم به همراه بابام سر زمین کشاورزی واس برداشت برنج... انقد حال داد. از این تیلرهای کوچیک کشاورزی رو سوار شدم،وسط زمین واس جمع کردن کیسه های برنج .
کلی یاد بچگیم افتادم..
آخه بچه که بودم همیشه همراه بابام میرفتم. تازه میرفتم دور زمین ازین کاه هایی که بعد از برداشت برنج ،میمونه تو زمین رو جمع میکردیم.. بعد از تو ارتفاغ میپریدیم روش.. انقد حال میداد، یا میرفتیم بعد برداشت برنج دور زمین ازین خوشه برنج هایی که جا مونده بودن رو میکندیم و میبردیم واس بابامون،بابامونم کلی خوشحال میشد
(راستش امروز،دوباره همه این کارارو کردم..سوار تیلر کشاورزی شدم،خوشه جمع کردم،با کاه بازی کردم...) اونم تنها،دیگه رفیق که ندارم با این سنم!!! من و بابا بودیم!
اذان مغرب رو هم وسط زمین بودیم.. تنها بودم و بابام دورتر از من داشت کییسه ها رو جمع میکرد.. ماه شوال هم هلال قشنگش پیدا بود.. آسمون صاف بود روبروم پر بود از زمین کشاورزی و کوه دماوند.. دیدم اذان که داره میگه گفتم کاش میشد نماز بخونم اما دیدم آب نیست... دلم گرفت.. اما یهو یادم اومد که بابام یه بطری آب برای پر کردن باک تیلر داشت..منم دیدم خیلی صحنه عارفانه ایه.. نمازمو اونجا خوندم.. انقدررررررر دوس داشتنی بود.
همتونو به خدا دعا کردم... شمام دعام کنید این روزا خبرای خوش بشنوم

[تصویر:  salavat14saqeb.ir_.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: good-wishes , sokand1 , Aurora , SaMiRa.e , Lover Of Science , GoodStudent67 , f.b , Breeze , **sara** , maneshty , kati , 10:30 , تینا , Fardad-A , mahshid1383 , zahra 67 , atenaa , slinda , آلبالو , بنده ی خدا , Donna , paradis , شاپری
ارسال: #۸۳۰۵
۲۱ مرداد ۱۳۹۲, ۰۹:۰۵ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۱ مرداد ۱۳۹۲ ۰۹:۰۷ ق.ظ، توسط sahar121.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
بچه ها شکل گوکل عوض شده... خندم گرفته.. ای بابا. دستشون درد نکنه. بانمکه
Big Grin
[تصویر:  199848_erwin_schrdingers_126th_birthday-2002007-hp.jpg]

[تصویر:  salavat14saqeb.ir_.jpg]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: kati , atenaa , انرژی مثبت
ارسال: #۸۳۰۶
۲۱ مرداد ۱۳۹۲, ۱۲:۵۶ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
SORT

‎خدایا ما فقط تورو داریم , مواظب خودت باش‎
پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”

آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”

مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمی‌خواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من این‌جا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.”
آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”

دوست من

اگه یه روز چشاتو باز کردی و خودت رو وسط یه کوره دیدی ،

نترس و سعی کن پخته بیرون بیای ، وگرنه سوختن رو همه بلدن ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Menrva , IT.setareh91
ارسال: #۸۳۰۷
۲۱ مرداد ۱۳۹۲, ۰۱:۲۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نگاه ها هراسان به ابراهیم و آتش بود. در این میان گنجشکی
به آتش نزدیک می شد و بر می گشت.
از او پرسیدند: ای پرنده چه کار می کنی؟
پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی است و من مرتب نوک خود
را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.
گفتند: ولی حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می توانی بیاوری
بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.
گفت: من شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما این آب را می آورم
تا آن هنگام که خداوند از من پرسید وقتی که بنده ام را بدون گناه
در آتش انداختند تو چه کردی?
پاسخ دهم: هر آن چه را که از توانم بر می آمد ...

کامیابی و شادمانی تو در درونت قرار دارد، اراده کن که شاد بمانی، آن زمان، تو و شادمانی‌ات، میزبان نامریی دشواریها خواهید بود.((هلن کلر))Big GrinBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sahar121 , SaMiRa.e
ارسال: #۸۳۰۸
۲۱ مرداد ۱۳۹۲, ۰۲:۰۰ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
چند روز پیش عید بوده و بساط شیرینی به پا.
اگه موقع شیرینی خوردن کمی بیشتر حواستون رو جمع کنید دیگه شوکه نمی شدید وقتی بری بازار ببینی گردوی کیلوی ۸ هزار تومن پارسال، امسال شده ۳۰ هزار تومن. (البته مغزش ۶۰ هزار تومنه Tongue )

قدیم ندیما که ما بچه بودیم، لای این شیرینی های دانمارکی یه دونه گردو بود. یواش یواش شد نصفه گردو. بعد اون نصفه رو نصف کردند، بعد باز دوباره نصفش کردند. بعد یه ذره پودر گردو می ریختند ، حالا هم که کلا اثری از آثار گردو نیست.Big Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: esisonic , Amir V , mohammad.ardeshiri , SaMiRa.e , zahra 67 , انرژی مثبت
ارسال: #۸۳۰۹
۲۱ مرداد ۱۳۹۲, ۰۵:۰۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دلم آرامشششششششششششششششششششششش میخواد
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: kati , **sara**
ارسال: #۸۳۱۰
۲۱ مرداد ۱۳۹۲, ۱۰:۵۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
هر روز بهتر از دیروز... واقعا جمله ای که چند روزه ذهنمو مشغول کرده... چند روز پیش یه حاج آقایی بهم گفت : آقا مهدی شما که اینهمه کتابای درسی میخونی کتابای دینی هم میخونی؟ واقعا چقدر دارم تلاش میکنم که خودمو تو معنویات هم بالا بکشم ، همونطور که برای درس و کنکورم تلاش کردم ، همونطور که برای ورود به بازار کار تلاش می کنم ،همونطور که برای رفاه حال خودم تلاش میکنم، آیا تلاشی هم برای رسیدن به خدا میکنم؟ شیخ رجبعلی خیاط ، آیت الله قاضی، آیت الله بحجت، آیت الله طباطبایی، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ، نخودکی اصفهانی یعنی واقعا باید رفت حوزه و مثل اینها شد ؟ یا میشه رشتت کامپیوتر بود و مثل اینها شد ؟ خلاصه خدا خودش کمک کنه که یه مقداری حال و هوامون عوض بشه، ما که به خودیه خود کاری نمیکنیم، از شما دوستان عزیز هم التماس دعا داریم... بلکه ما نیز به راه بیوفتیم...یاعلی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: slinda , aamitis , 10:30 , sahar bano , samaneh@90


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۴۵۴ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۲۰,۰۹۶ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۶۸ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۴,۸۲۲ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۹۲ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۴۱ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۵۲ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۳۱ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۳۹ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۶۱ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close